در باشگاه ضربالمثل امروز حکایت کوتاهی را از ضربالمثل «آتش بیار معرکه» میخوانید.
به گزارش شهدای ایران؛ بخش قابل توجهی از ادبیات هر ملتی را ادبیات عامیانه تشکیل میدهد. ادبیات عامیانه از گستردگی زیادی برخوردار است. ترانهها، لالاییها، امثال و حکم، کنایات عامیانه، چیستانها، اشعار عامیانه و نمونههایی از این دست از جلوههای ادب و فرهنگ عامیانه به شمار میروند.
در کتابهای امثال فارسی مرز مشخصی بین امثال و مثل نماها مانند حکم، کنایات، زبانزدها، تکیهکلامها و اندرزها در نظر گرفته نشده و همه آنها را تحت عنوان امثال و حکم جمعآوری کردهاند.
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «آتش بیار معرکه» میپردازیم.
*****************************************
این اصطلاح را معمولاً در مورد افرادی به کار میبرند که در اصل ماجرا و دعوا دخالتی ندارد اما کارش همواره گرم نگه داشتن تنور و آتش اختلاف و مدام هیزم ریختن بر آن است.
در گذشته موسیقی رواج چندانی نداشت، البته به مانند امروز و البته کمی بیشتر مورد بیاعتنایی هم قرار میگرفت. با این حال در مجالس بزم، از ابزار موسیقی چون دف و ضرب برای ایجاد شرایط طرب و شادی استفاده میشد. همه افرادی که در گروه موسیقی قرار داشتند، اهل ساز و آواز بودند و سر رشتهای از آن داشتند الّا یک نفر.
«دایره نمکن» یا «آتش بیار» کسی بود که هیچ از آواز و ساز نمیدانست اما کارش بس مهم و اثرگذار بود. تا جایی که اگر نبود دستگاه مطربی هم بر چیده میشد. حتماً میپرسید چرا؟
دف و ضرب از چوب و پوست تشکیل شده است. در بهار و تابستان این دو ساز پوستشان خشک میشد و در پاییز و زمستان به خاطر باران و رطوبت، مرطوب بود و منبسط.
«دایره نمکن» فردی بود که در بهار و تابستان ظرف آبی را جلوی خود قرار میداد و پوست این دو ساز را که خشک و منقبض بود، نمناک میکرد تا صدای بهتری بدهد.
از سوی دیگر همین فرد در پاییز و زمستان میشد «آتش بیار»، باید این دو ساز را بر حرارت آتش میگرفت تا رطوبت آن خشک شود.
از همین رو بود که با اینکه این فرد هیچ از ساز و آواز و مطربی نمیدانست اما نقش مهمی را در دستگاه طرب ایفا میکرد. تا آنجا که دیگران همه چیز را از چشم او میدیدند و گناه اصلی را بر دوش آتش بیار میخواندند که اگر تو نبودی این بساط معرکه و طرب و انحراف پیش نمیآمد!
از همین روست که به کسی هم که در اصل دعوا و مشاجره نقشی ندارد ولی مدام با بدگوییکردن هیزم در آتش اختلافات این و آن میریزد، میگویند «فلانی آتش بیار معرکه» است.
در کتابهای امثال فارسی مرز مشخصی بین امثال و مثل نماها مانند حکم، کنایات، زبانزدها، تکیهکلامها و اندرزها در نظر گرفته نشده و همه آنها را تحت عنوان امثال و حکم جمعآوری کردهاند.
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «آتش بیار معرکه» میپردازیم.
*****************************************
این اصطلاح را معمولاً در مورد افرادی به کار میبرند که در اصل ماجرا و دعوا دخالتی ندارد اما کارش همواره گرم نگه داشتن تنور و آتش اختلاف و مدام هیزم ریختن بر آن است.
در گذشته موسیقی رواج چندانی نداشت، البته به مانند امروز و البته کمی بیشتر مورد بیاعتنایی هم قرار میگرفت. با این حال در مجالس بزم، از ابزار موسیقی چون دف و ضرب برای ایجاد شرایط طرب و شادی استفاده میشد. همه افرادی که در گروه موسیقی قرار داشتند، اهل ساز و آواز بودند و سر رشتهای از آن داشتند الّا یک نفر.
«دایره نمکن» یا «آتش بیار» کسی بود که هیچ از آواز و ساز نمیدانست اما کارش بس مهم و اثرگذار بود. تا جایی که اگر نبود دستگاه مطربی هم بر چیده میشد. حتماً میپرسید چرا؟
دف و ضرب از چوب و پوست تشکیل شده است. در بهار و تابستان این دو ساز پوستشان خشک میشد و در پاییز و زمستان به خاطر باران و رطوبت، مرطوب بود و منبسط.
«دایره نمکن» فردی بود که در بهار و تابستان ظرف آبی را جلوی خود قرار میداد و پوست این دو ساز را که خشک و منقبض بود، نمناک میکرد تا صدای بهتری بدهد.
از سوی دیگر همین فرد در پاییز و زمستان میشد «آتش بیار»، باید این دو ساز را بر حرارت آتش میگرفت تا رطوبت آن خشک شود.
از همین رو بود که با اینکه این فرد هیچ از ساز و آواز و مطربی نمیدانست اما نقش مهمی را در دستگاه طرب ایفا میکرد. تا آنجا که دیگران همه چیز را از چشم او میدیدند و گناه اصلی را بر دوش آتش بیار میخواندند که اگر تو نبودی این بساط معرکه و طرب و انحراف پیش نمیآمد!
از همین روست که به کسی هم که در اصل دعوا و مشاجره نقشی ندارد ولی مدام با بدگوییکردن هیزم در آتش اختلافات این و آن میریزد، میگویند «فلانی آتش بیار معرکه» است.