نوشتههای امیری نیز مانند همسرش، به هتاکی و توهین نسبت به ارکان و مقامات نظام آکنده است؛ او تقریبا یکی در میان، مقالاتش را، بیبهانه و به بهانه، به توهین به جایگاه ولایت فقیه و نهادهای انقلابی چون بسیج و سپاه اختصاص میدهد و جالب آن که هنوز وبسایت خود (روزآنلاین) را خانهای برای روزنامهنگاران معتدل اصلاحطلب معرفی میکند.
به گزارش شهدای ایران، در ادامه معرفی عناصر فراری و ضدانقلاب که روزی در داخل کشور قلم میزدند و حالا برضد منافع ملت و کشورشان قلم میفروشند و روزگار میگذرانند، به چند چهره نسبتا مشهورتر میرسیم که بنیانگذاران پایگاه رسانهای ضدانقلاب و عناصر فراری در خارج از کشور هستند. این افراد ضمن سازماندهی شبکه رسانهای فارسیزبان خارج از کشور، کار هماهنگی این شبکه با برخی از رسانهها و خبرنگاران داخلی را هم بر عهده دارند و پروسه تبدیل منتقدین داخلی به اپوزیسیون خارجی و ضدانقلاب را مدیریت میکنند. در این گزارش، به سوابق فرناز قاضیزاده، هوشنگ اسدی و همسرش نوشابه امیری، سینا مطلبی و نیک آهنگ کوثر پرداختهایم.
فرناز قاضی زاده
فرناز قاضیزاده متولد 1353 در شرق تهران (محله فرجام)، خبرنگار سابق نشریات اصلاحطلب و مجری کنونی رادیو و تلویزیون بخش فارسی بیبیسی است. عموی او «علی اکبر قاضیزاده»، از نویسندگان قدیمی مطبوعات در ایران و همسرش سینا مطلبی، از سردبیران فعلی بیبیسی فارسی است. قاضیزاده کار خود را از سال 1375، به عنوان یک روزنامهنگار آماتور از نشریه «خانه»، متعلق به مؤسسه «خانه روزنامهنگاران جوان» (به مدیریت حجتالاسلام محمدرضا زائری) آغاز کرد و دبیر سرویس خبر و گزارش این نشریه شد.
بعد از دو سال، به روزنامه «ایرانیان» پیوست و بعد از مدتی کوتاه، با تأسیس روزنامه «زن» توسط فائزه هاشمی در مرداد 77، به همکاری با سرویس اجتماعی آن پرداخت. اولین بار با مصاحبه با «مریم مختاری»، همسر محمد مختاری، از قربانیان قتلهای زنجیرهای، نام خود را مطرح کرد. با تعطیلی روزنامه زن در فروردین 78، او با سفارش عمویش علی اکبر قاضیزاده، که معاون سردبیر روزنامه نشاط بود، به سرویس فرهنگی و هنری این روزنامه ملحق شد. قاضی زاده همزمان به همکاری با سایر نشریات گروه مطبوعاتی «جامعه روز» (شامل عصر آزادگان، اخبار اقتصادی، گوناگون و دانستنیها) متعلق به تیم سازگارا، جلایی پور و شمس الواعظین هم مشغول بود.
با تعطیلی مطبوعات زنجیرهای در سال 1379 با حکم دادستانی، او کار خود را با روزنامه «هم میهن» به مدیریت غلامحسین کرباسچی آغاز کرد که بعد از چند شماره توقیف شد. با تعطیلی هم میهن، قاضیزاده مدتی کار مطبوعاتی در نشریات غیرسیاسی را در پیش گرفت و به تیم تحریریه مجله پرطرفدار «تماشاگران» ملحق شد. بعد از این دوره کوتاه، او روزنامهنگاری سیاسی را با معاونت و بعد دبیری سرویس اجتماعی روزنامه حیات نو به مدیریت آقای هادی خامنه ای پی گرفت. او مدتی کوتاه در سال 1379 اجرای یک برنامه علمی را به نام «کاوش» در شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی به عهده داشت. فرناز قاضیزاده در سال 1381، جزو هسته اولیه راهاندازی «خبرگزاری میراث فرهنگی» در زمان سید محمد بهشتی شیرازی بر این سازمان بود. آخرین فعالیت مطبوعاتی قاضیزاده در داخل ایران عضویت در شورای سردبیری روزنامه «یاس نو» (ارگان حزب منحله مشارکت) به مدیرمسؤولی محسن میردامادی بود.
قاضیزاده درباره فرستادن فرزندش (مانی) در جایی مینویسد:
«مسئله این نیست که من نمیخوام بچهام مذهبی بار بیاد، من دلم نمیخواد مانی در اون شرایطی بزرگ بشه که من بزرگ شدم، بیزارم از هر پروپاگاندایی به نفع هر مذهبی.»
در سال 1382، بعد از بازداشت همسرش سینا مطلبی و بازداشت کوتاه مدتش، به همراه او ابتدا به بلژیک و سپس به هلند رفت و بعد از اخذ پناهندگی، در کنار هوشنگ اسدی، نوشابه امیری، ابراهیم نبوی، حسین باستانی و مسعود بهنود و سعید رضوی فقیه هسته اولیه وبسایت «روزآنلاین» را با بودجه مصوب پارلمان هلند و حمایت مادی و فنی بنیاد «هیفوس» تشکیل دادند.
«در ماههای آخر سال اول خروجم از ایران، وقتی ماجرای تصویب بودجهای از طرف هلند برای ساختن تلویزیونی فارسی مطرح شد، ذوق زدگیم را نمیتوانستم پنهان کنم. بگذریم که آن طرح هیچ وقت اجرایی نشد و درنهایت، روزآنلاین و طرحها و پروژههای مشابه جایش را گرفت.»
آشنایی و همکاری نزدیکتر او و همسرش با مسعود بهنود، که از زمان روزنامههای گروه جامعه روز در ایران شروع شده بود، آغاز شد:
«این شانس بزرگی بود که دو روزنامهنگار برجسته، (نوشابه امیری و مسعود بهنود) متنها را پیش از انتشار میخواندند. گرچه همیشه از اینکه در مطلبم دست ببرند، ناراحت میشدم، اما باید اعتراف کنم، چیزهایی که یاد گرفتم در سالهای بعد بسیار به دردم خورد.»
قاضیزاده به واسطه حضور مطلبی توانست به سرعت وارد رادیو بیبیسی شود و سپس مجری اول تلویزیون فارسی بیبیسی شود
او در نوامبر سال 2005 (6 ماه بعد از راهاندازی روز) بعد از پیوستن سینا مطلبی به بیبیسی، به انگلستان مهاجرت کرد. در سال 2007 او دوره آموزشی پروژه «آی لِرن» سرویس جهانی بیبیسی را گذراند و به همکاری با مجله کارگاهی این گروه به نام زیگزاگ (به سردبیری همسرش) و تهیه گزارشهای هنری آنلاین و صوتی برای آن پرداخت. قاضیزاده در سال 2008، تحصیل در رشته «دیجیتال میدیا» را در لندن به پایان رساند. وی کار اصلی خود را در رادیوی فارسی بیبیسی با اجرای برنامههای جام جهاننما، چشمانداز بامدادی، روز هفتم و صدای شما ادامه داد تا این که با راهاندازی تلویزیون فارسی این شبکه در سال 2009، جزو مجریان اصلی شد.
قاضیزاده به همراه مسعود بهنود برنامه دیدبان بیبیسی را راهاندازی کردند که در قالب بررسی مطبوعات داخلی، خبرنگاران رسانههای [عمدتا] اصلاحطلب و آثار آنان را بطور مستمر در این رسانه معرفی میکنند.
هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی متولد 23 دی ماه 1328 در تهران، روزنامهنگار، نویسنده، مترجم و فعال سیاسی ایرانی مقیم فرانسه است. او در حال حاضر به همراه نوشابه امیری (همسرش) و مسعود بهنود، گردانندگان وبسایت ضدانقلاب «روزآنلاین» هستند.
هوشنگ اسدی و همسرش نوشابه امیری
هوشنگ اسدی فارغ التحصیل رشته روزنامهنگاری از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که فعالیت سیاسی خود را خیلی زود (در 20 سالگی) با عضویت در حزب توده آغاز کرد. او در همان دوران دانشجویی، با معرفی دکتر «صدرالدین الهی»، از روزنامهنگاران قدیمی کیهانِ مصباحزاده، وارد حرفه روزنامهنگاری شد. وی در قالب خبرنگار سرویس حوادث روزنامه کیهان، خبرهای تجمعات کارگری را نیز پوشش میداد. او بعد به ترتیب به دبیری سرویس گزارش، سردبیری شب و معاونت سردبیری کیهان رسید. در سال 1357، در پی اعتصاب اهالی مطبوعات در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب، زمانی که تحریریه کیهان در تسلط نیروهای چپ (عمدتا وابسته به حزب توده) بود به عضویت اولین و آخرین شورای سردبیری کیهان درآمد (بقیه اعضای شورا عبارت بودند از رحمان هاتفی، محمد بلوری، مجتبی راجی، مهدی سحابی). او به عنوان نماینده شورای سردبیری در شورای عمومی کیهان حاضر میشد و مسؤول مذاکره با گروههای سیاسی از جانب کارکنان کیهان بود.
در سال 1358، با افشای فهرست خبرچینهای ساواک، نام اسدی هم به عنوان مخبر ساواک بیرون آمد. این مسأله منجر به بحران روحی شدیدی برای همسرش (نوشابه امیری) شد و بنا به نقل خود اسدی، همسرش با پنهان کردن چاقو در زیر رختخواب، قصد کشتن او را داشت. این جنجال، با بیانیه مرکزیت حزب توده، مبنی بر این که اسدی نفوذی حزب در ساواک بوده، تا حدی فروکش کرد. برخی از اعضای حزب توده در آن زمان که از نزدیکان زوج اسدی-امیری بودند، نقل کرده اند که تهدید نوشابه به کشتن همسرش آن قدر جدی بود که اسدی و دوستانش با خواهشهای زیاد از کیانوری، دبیرکل حزب او را به دادن آن بیانیه قانع کردند. البته کیانوری هم که اعلام حضور یک نفوذی حزب در ساواک را تبلیغ خوبی برای حزب توده میدید، به این کار رضایت داد. بعد از تصفیه اسدی و تودهایهای دیگر از کیهان در سال 1358، او و تعدادی از همکاران تودهایش، مجله «آفتاب» را راهاندازی کردند که بعد از چند شماره به حکم دادستانی توقیف شد.
اطلاعیه حزب توده مبنی بر نفوذ مأموریت اسدی در رخنه در ساواک
اسدی سپس به روزنامه «نامه مردم»، ارگان حزب توده رفت و در کسوت یکی از مسؤولین همین روزنامه بود که در دستگیری اعضای مرکزیت حزب توده در بهمن 1361 به اتهام جاسوسی برای شوروی و توطئه علیه انقلاب، بازداشت شد.
یکی از نکات جالب زندگی هوشنگ اسدی، هم سلولی بودن او با آیتالله خامنهای در دوران پهلوی است. او به تفصیل درباره این بخش از زندگی خود، در کتاب خاطراتش توضیح داده است، و رهبر معظم انقلاب را یک روحانی خوش مشرب و مهربان و بامعرفت توصیف کرده که در مدتی کوتاه رفاقتی میان او و ایشان شکل گرفته بود. گرچه نمی توان کلیه توصیفات اسدی از دوران زندان شاه به همراه آیت الله خامنه ای را تایید کرد، ولی تاکنون تکذیبیهای هم در این خصوص از جانب نزدیکان رهبری مشاهده نشده است (البته هوشنگ اسدی در کتاب خاطراتش، بنا به سرشت این نوع کتابها برای یافتن جذابیت و فروش بیشتر، حکایتهایی هم از خود افزوده است که با چارچوبهای تاریخی منطبق نیست و او صرفا سعی کرده به رابطه دوستی خود با مقام معظم رهبری در آن برهه پر و بال بیشتری بدهد).
بنا به اقوال برخی نزدیکان به اسدی، گویی او در آن دوران از ارادتمندان رهبری بوده است و روابط با ایشان تا یکی دو سال بعد از انقلاب هم ادامه داشت. حتی محمد علی عمویی، از اعضای مرکزیت حزب توده در مصاحبه با سایت «تاریخ ایرانی»، بر این اعتقاد است که برخی اخبار درباره نقشه کودتای نوژه را اسدی به نمایندگی از رهبری حزب توده به آیت الله خامنه ای رسانده بود (در آن زمان رهبر انقلاب معاونت وزارت دفاع را به عهده داشتند). خود اسدی در کتابش این مساله را تایید کرده است. بعد از زندانی شدن اسدی در بهمن 61، او یکی از اولین کسانی بود که به برگشتن از راه کمونیسم اذعان کرد و به همکاری با بخش فرهنگی زندان اوین (با مسؤولیت حسین شریعتمداری و حسن شایانفر پرداخت). او و عبدالله شهبازی از همان دوران زندان قزلحصار به نوشتن سری مقالاتی درباره ماهیت هجوم فرهنگی غرب و غربزدگی روشنفکران ایرانی پرداختند.
برای مثال، پیرو صحبت رییس جمهور وقت (آیت الله خامنهای) درباره ابعاد غربزدگی روشنفکران ایرانی و خطر تهاجم فرهنگی در خطبههای نمازجمعه اول شهریور1365، هوشنگ اسدی با عنوان «هوشنگ. اسدی (خراسانی) از زندان قزلحصار، مجموعه مقاله بسیار عمیق و پرمایهای با عنوان «درآمدی بر علل غربزدگی و ابتذال هنر معاصر» در کیهان هوایی در شمارههای پیاپی مهر و آبان همان سال نوشت که یکی از اولین بررسیهای منسجم درباره عمق ابتذال آثار برخی چهرههای مشهور عرصه روشنفکری ایران بود. ظاهرا هوشنگ اسدی مدتی هم همکار «مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی معاصر» در بدو تأسیس آن بوده است.
هوشنگ اسدی بعد از آزادی از زندان در سال 1367، به همراه برخی از سینمایینویسهای آن دوره از جمله فریدون جیرانی و ابراهیم نبوی و غلامرضا موسوی دست به کار تأسیس مجله «گزارش فیلم» شد و خود او از سال 1370 تا 1381 سردبیری این مجله سینمایی را به عهده داشت و با نام مستعار «بهار ایرانی» سرمقاله مینوشت. اسدی و همسرش نوشابه امیری، بعد از توقیف گزارش فیلم به حکم دادستانی، در سال 1382 ایران را به مقصد پاریس ترک کردند. در خارج از کشور، اسدی و همسرش به همراه حسین باستانی وبسایت «روز آنلاین» را راهاندازی کردند. وبسایتی که در ابتدا زیرمجموعه مطبوعات و رسانههای اصلاحطلب محسوب میشد و بسیاری از نویسندگان آن از داخل کشور برای آن مطلب مینوشتند. به تدریج زاویه این وبسایت با کشور و نظام بیشتر شد. اما پیوند با داخل کماکان حفظ شد و تأمین محتوای از داخل ادامه پیدا کرد.
در دوران رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری دهم، روزآنلاین از نامزدهای اصلاح طلب، به ویژه میرحسین موسوی حمایت میکرد و بسیاری از چهرههای حزب مشارکت در دفاع از موسوی در آن مطلب نوشتند. بعد از انتخابات و در ایام فتنه 88، به ناگهان و به طور تمام قد، اسدی و امیری در هیات اپوزیسیون ضدانقلاب ظاهر شدند و شروع به نوشتن مقالات توهین آمیز نسبت به تمام ارکان نظام کردند. به علاوه، در بحبوبه آشوبهای طرفداران موسوی و کروبی در پایتخت ایران، هوشنگ اسدی و نوشابه امیری، در کنار محسن سازگارا و محسن مخملباف و علیرضا نوریزاده تلاش کردند که به خیال خود یک شورای رهبری برای فتنه در پاریس تشکیل دهند. آنها سعی کردند با ارسال دستورالعملهای اعتراضی و اغتشاشگرایانه (که غالبا به طور مستقیم از توصیههای جین شارپ برای انقلاب رنگین اتخاذ شده بود) آتش فتنه را در درون کشور شعلهور نگه دارند. البته افراد گردآمده در این حلقه پنج نفره، جاه طلبتر و مدعیتر از آن بودند که بیش از دو سه ماه در یک مجموعه دوام بیاورند و البته دستورالعملهای متفاوتی هم برای جهت دادن به آشوبها در اختیار داشتند. با جمع شدن بساط آشوب در داخل کشور طبیعتا آن شورای هدایتی هم به جایی نرسید، اما اسدی و همسرش از آن پس کاملا در چارچوب ضدیت با نظام فرو رفتهاند و به حرکت تخریبی خود علیه نظام ادامه میدهند.
اولین بار شخص هوشنگ اسدی بود که لفظ کودتای انتخاباتی را برای تخریب چهره جمهوری اسلامی به کار برد و روزآنلاین میزبان نوشتههایی شد که نویسندگانی با اسامی واقعی و مستعار، با مرثیهسرایی درباره «تقلب انتخاباتی»، «جان باختگان جنبش سبز» و «راهپیمایی» و «نافرمانی مدنی» و امثال اینها، هیزم بر آتش فتنه میریختند. مضاف بر این که، روزآنلاین از آن پس به پایگاهی برای برخی از روزنامهنگاران داخل کشور تبدیل شده است که راه خود را از ملت و نظام جدا کرده اند و قصد جاگیر شدن در رسانههای فارسی زبان وابسته به بیگانه را دارند.
لحن اسدی و همسرش کم کم از انتقاد نسبت به نظام، به سمت زیر سؤال بردن ارزشهای دینی شیعیان حرکت کرده است. او که زمانی خود را از ارادتمندان رهبر انقلاب میدانست (حتی پیش از رهبری ایشان) اکنون به حدی از وقاحت رسیده است که تقریبا در هر مقالهای که در «روز» مینویسد، اتهامی به جایگاه رهبری نظام وارد میکند. هم او و هم نوشابه امیری، استاد سبک «سیاهنویسی» درباره ایران هستند، و از کوچکترین مسایل و مشکلات عادی کشور چنان مرثیهای میسرایند که تو گویی ایران خرابهای فرو رفته در فساد و جنایت و شقاوت است که از عقبماندهترین کشورهای آفریقایی هم ویرانتر است.
شاید در طول بیش از یک دهه فعالیت روزآنلاین، به تعداد انگشتان دست هم مطلبی با دید مثبت نسبت به رویدادهای ایران در این وبسایت منتشر نشده است و اصولا گویی سیاهنویسی درباره کشور از پیش شرطهای ورود به هیات تحریریه روز است. البته با توجه به بودجه مصوب پارلمان هلند و آن «اسپانسرهای فرانسوی و هلندی» مورد اشاره حسین باستانی، طبیعی است که داشتن دیدی منصفانه نسبت به ایران (فقط کمی منصفانه)، جایی در برنامه روز و گردانندگان اصلی آن ندارد، و رسالت منفی جلوه دادن هر چیز مرتبط با جمهوری اسلامی، و در نتیجه ایجاد روح ناامیدی و بیزاری نسبت به کشور و افزایش هر چه بیشتر بر شمار ناراضیان ( از طریق ایجاد تصویری نادرست و به شدت اغراق شده از اوضاع در ذهن جوانان طبقه متوسط) یکی از سرخط های کاری اسدی-امیری-بهنود-باستانی در مجموعه روز است.
شهردار وین در حاشیه «جشن کتاب» اتریش، «جایزه جهانی بهترین کتاب حقوق بشر» را به هوشنگ اسدی اهدا کرد. اسدی طی هم سخنانی، ضمن اعلام کشته شدن هاله سحابی بدست مامورین امنیتی جمهوری اسلامی! جایزه را به او و اعدامیهای دهه شصت تقدیم کرد.
اسدی از سال 88 تا یکی دو سال بعد از آن که هنوز فتنه سبز (دست کم در فضای مجازی) رنگ و بویی داشت، به همراه همسرش در کنفرانسها و گردهماییهای زیادی با حضور گروههای مختلفی از ضد انقلاب شرکت کرده است که هدف آن ها مثلا اتحاد اپوزیسیون در برابر جمهوری اسلامی بوده است (مثلا کنفرانس اولاف پالمه در استکهلم سوئد که از چپها، اصلاحطلبان سابق، سلطنتطلبها نمایندگانی حضور داشتند). خروجی اصلی چنین کنفرانسهایی، دادن این پیام به دولتهای غربی بوده و هست تا تحریمها را علیه ملت ایران، سختتر و شدیدتر کنند. حتی کار عناد او با ارزشهای اسلامی، به جایی رسیده که اسدی تاب ساخته شدن فیلم محمد رسول الله(ص) را هم نمیآورد و از این که دستگاههای فرهنگی کشور برای تبلیغ آن چه با تمسخر «تبلیغ میلیون دلاری اسلام رحمانی» میداند، اظهار ناراحتی میکند. حتی این که مؤسساتی در یک کشور اسلامی، از کار هنری خوانندگان انقلابی حمایت میکند هم به مذاق او خوش نمیآید، گویی مؤسسات فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی هم باید مبلغ و حامی هنر لائیک منحط مورد نظر او باشد (در مقاله ای با عنوان توهین آمیز «من آنم که در پای خوکان نریزم»..). نکته قابل تأمل این که با وجود همه این هتاکیها و پردهدریهای اسدی و همسرش، هنوز چهرههای شناخته شدهای در درون کشور هستند که به صورت روتین برای چنین رسانهای مطلب مینویسند و هنوز خود را اصلاحطلب هم میخوانند!
نوشابه امیری
نوشابه امیری (با نام اصلی وحیده امیری) متولد 1331 در تهران، روزنامهنگار، مترجم، مدیر دوبلاژ و دوبلور و سردبیر فعلی وبسایت اینترنتی ضدانقلاب «روزآنلاین» است. کودکان دهه 60 صدای او را که به جای شخصیتهایی چون «کُنا» در کارتون «جزیره ناشناخته» و «لوسین» در کارتون «بچههای کوه آلپ» صحبت کرد، میشناسند.
امیری از سال 1350، همزمان با دوره دانشجویی روزنامهنگاری در دانشکده علوم اجتماعی تهران، وارد کار خبرنگاری شد (در همین جا بود که با همسرش هوشنگ اسدی آشنا شد). او فوق لیسانس جامعه شناسی دارد و تا سال 1357 دبیر سرویس سیاسی روزنامه کیهان بود. امیری در همین سمت، اولین زن خبرنگار ایرانی بود که با حضرت امام در نوفل لوشاتو مصاحبه کرد.
بعد از انقلاب، مدتی کوتاه به همراه همسرش عضو سردبیری مجله آفتاب (نزدیک به حزب توده) بود، و بعد از چند سال گویندگی و مدیریت دوبلاژ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، به عنوان عضو شورای سردبیری وارد مجله «گزارش فیلم» شد(در سال 1368). تا سال 1380، به همراه هوشنگ اسدی گزارش فیلم را اداره میکرد. در سال 1383، به همراه همسرش ایران را به مقصد پاریس ترک کرد، و خیلی زود به همراه اسدی، باستانی و بهنود و ابراهیم نبوی، روزآنلاین را راه اندازی کرد.
نوشابه امیری، تقریبا در تمامی مقالاتی که در روز مینویسد، با نوعی حقد و کینه نسبت به اصل انقلاب اسلامی از ایران صحبت میکند. به باور او با وقوع انقلاب اسلامی از ایران یک جهنم ساخته است که در همه زمینههای اجتماعی، فرهنگی و هنری ایران را به ویرانی کشانده است. او نیز به مانند همسرش، با سبکی هتاکانه و وقیحانه نسبت به ارزشهای مردم انقلابی ایران و همه ارکان جمهوری اسلامی، در پی ترسیم یک فضای سیاه و غیرقابل تحمل از ایران است که در آن جوانان هیچ آینده ای ندارند.
کافی است نگاهی به عناوین مقالههای او بیاندازیم تا میزان دشمنی و کینه او با جمهوری اسلامی آشکار گردد: «همه جا بوی خون میدهد»، «خداحافظی با کبوتر زندانی»، «بن بست از این بدتر»، «گنجشکها رفتند، موشها آمدند»، «آهای طناب دار پاره شو!» و «حکومت ایران مردم را به گروگان گرفته است» .....در تمام نزدیک 2500 شمارهای که از انتشار روزآنلاین میگذرد، حتی یک بار هم نشده که امیری و همسرش با دیدی کمی مثبت به وقایع داخل ایران بنگرند و دید سیاه بین و سیاه اندیش آنها نسبت به کشور و مردمی که مدعی نمایندگی از جانب آنها هستند، چنان غلیظ است که انواع و اقسام جنایات و فجایعی که در همسایگی ایران و در منطقه به دست عمال اجیرشده سعودیها و صهیونیستها و غربیها رخ میدهد هم اندکی از این سیاهی نمیکاهد. هیچ گاه شاهد این نیستیم که در رسانه تحت مدیریت نوشابه امیری، درباره مظلومیت کودکان غزه، یمن و سوریه مطلبی منتشر شود (که البته وقتی رزق و روزی یک رسانه را پارلمان یک کشور خارجی تامین کند، آن گاه استقلال نظر و روشن اندیشی چیزی جز ادعای سست و باطل نیست).
در عوض، نوشتههای امیری نیز به سان همسرش، به حد نفرتآوری از هتاکی و توهین نسبت ارکان و مقامات نظام (به ویژه رهبر معظم انقلاب) آکنده است. او تقریبا یکی در میان، مقالاتش را، بیبهانه و به بهانه، به توهین به جایگاه ولایت فقیه، و نهادهای انقلابی چون بسیج و سپاه اختصاص میدهد، و جالب آن که هنوز وبسایت هتاک خود را خانهای برای روزنامهنگاران معتدل اصلاحطلب معرفی میکند. به نظر میرسد که هر «روز» که میگذرد، بر میزان گستاخیها و جسارتهای نوشابه امیری نه تنها نسبت به نظام جمهوری اسلامی، که به ارزشها و معتقدات دینی مردم ایران افزوده میشود، تا شاید بیش از پیش دل حکومت و پارلمان هلند را که در سلطه لائیکهای دینستیز و مدافع انواع انحرافات جنسی و اخلاقی (در لوای دفاع از حقوق بشر است) به دست آورد، و آنها لقمههای اهدایی و بودجههای مصوب را چربتر کنند.
مثلا او در مقالهای با عنوان «امام نقی و شاهین»، در کمال وقاحت به دفاع از خواننده مرتد هتاک و فراری پرداخت، و جمهوری اسلامی (یعنی تنها مدافع و حامی حریم اهل بیت در سرتاسر دنیا) را به توهین به جایگاه امام بزرگوار شیعیان متهم نمود! او در مقالهای با عنوان «نگوییم ب، بگوییم بهایی»، با نسبت دادن انواع ناسزاها به کشور و نظام، به دفاع تمام قد از بهاییان پرداخت. درست در زمانی که حتی چهرههای معروف ضدانقلاب، از طیفهای مختلف، در نامهای سرگشاده سفر «محسن مخملباف» به سرزمینهای اشغالی، و گرفتن جایزه از اسراییلیهای جنایتکار و کودککش، را محکوم کردند، نوشابه امیری از معدود کسانی بود که در سرمقالهای با عنوان «از آسمان پرواز ممنوع گذشتم»، به دفاع از این اقدام خائنانه مخملباف پرداخت.
البته همو بود که در بحبوحه فتنه سبز سال 88، در پارلمان گردی های محسن مخملباف، که با هدف درخواست برای افزایش فشارها و تحریمها به ایران انجام میگرفت، نقش هماهنگکننده و مترجم او را بازی میکرد. در 26 آذر ماه 88، او به اتفاق حسین باستانی، با برنارد کوشنر، وزیرخارجه دست راستی و طرفدار اسراییل فرانسه مصاحبهای صورت دادند که در آن، با مطرح کردن سؤالهایی ضدایرانی سعی داشتند دخالت هر چه بیشتر خارجی برای حمایت از ناآرامی و آشوب داخلی را توجیه کنند:
«اگر تهران فردا اعلام کند حاضر است بلافاصله فعالیتهای غنیسازی اورانیوم را به طور کامل متوقف کند، به شرطی که غرب دیگر نسبت به "امور داخلی" ایران حساسیت نشان ندهد، عکس العمل شما چه خواهد بود؟»
«به نظر شما در صورتی که دولت جمهوری اسلامی نامزدهای رقیب آقای احمدی نژاد، یعنی آقایان کروبی و آقای موسوی را دستگیر کند، واکنش جامعه بین الملل چه خواهد بود؟ یا اگر این دولت به عنوان مثال 100 نفر از شرکت کنندگان در یک راهپیمایی را به قتل برساند؟»
و سؤالاتی از این قبیل.....
امیری از زمره مخالفان سرسخت دادن هر نوع امتیاز به ایران است و در جریان مذاکرات حدودا دوساله ایران با طرفهای غربی، بارها در مقالات مختلف نسبت به توافق (در برابر عدم مداخله غربیها در امور داخلی ایران) هشدار داد و حتی تیم دیپلماسی ایران را به تمسخر گرفت:
«در این صورت، خوب است بدانیم آقای ظریف پشت میز مذاکره که مینشیند، سنگ چه کسانی را به سینه میزند. مردمان و ایران، یا آن بخش که در «کیهان»اش، طناب دار دیگران را میبافند؟ آن بخش که در «کیهان»اش، هر روز سقفی بر سری ویران میشود و کاشانهای میپاشد؟ مهارت ایشان در مذاکره، قرارست به کار چه کسی بیاید؟ سرداران و امنیتیهای «کیهان» نشین یا قربانیان سیاستهای آنان. . .»
سینا مطلبی
سینا مطلبی، متولد 1350 در تهران، فارغ التحصیل علوم سیاسی از دانشگاه تهران، سردبیر ارشد تلویزیون فارسی بیبیسی است. پدر او سعید مطلبی، از نویسندگان و کارگردانهای قدیمی سینمای فارسی است که از جمله کارهایش نویسندگی مجموعه «ستایش» بود. مطلبی که کار خود را به عنوان نویسنده سینمایی در مطبوعات آغاز کرد، و در سال 1378 با روزنامه «اخبار اقتصادی» رسما وارد جرگه روزنامهنگاری شد. در دوران اصلاحات دبیر سرویس سینمایی چند روزنامه اصلاحطلب بود. در تحریریه روزنامه نشاط بود که با «فرناز قاضیزاده» آشنا شد و در سال 1380 با هم ازدواج کردند که حاصل این ازدواج پسری به نام مانی (متولد 1381) است.
سینا مطلبی، به واسطه دوستی پدرش با مسعود کیمیایی، وارد تیم فیلمسازی کیمیایی شد و در فیلم «ضیافت» دستیار او بود. ماجرایی که نام مطلبی را اول بار مطرح کرد، یادداشت کوتاه او در روزنامه دوم خردادی «عصر آزادگان» بود که اولین بار خبر از ارتباط «سعید امامی»، متهم اول پرونده قتلهای زنجیرهای، با مسعود کیمیایی و آمدن نام سعید اسلامی در تیتراژ فیلم ضیافت میداد. کیمیایی از این حرکت او به شدت رنجید و به علت خیانت به اعتماد او، مطلبی را از حلقه اطرافیانش کنار گذاشت. کیمیایی حتی در برنامه سال گذشته «هفت» از دستیار جوانی گفت که حکم پسرش را داشت و به او خیانت کرد.
سینا مطلبی همزمان با کار مطبوعاتی، جزو اولین روزنامهنگارانی بود که از وبلاگ فارسی استفاده کرد و وبلاگی به نام «روزنگار» به راه انداخت. نوع مطالب ضد ارزشی و ترویج غربگرایی فرهنگی، به علاوه ارتباطات گسترده او با رسانههای بیگانه، انتشار کارتونهای توهینآمیز،موجب شد که در اردیبهشت 1382، به همراه پنج نویسنده سینمایی دیگر به حکم دادستانی بازداشت شود. به روایتی، او نخستین روزنامهنگاری بود که به دلیل محتوای «وبلاگ» دستگیر شد. یکی از اتهامات این گروه، راهاندازی شبکه توزیع فیلمهای سینمایی غیرمجاز خارجی بود. اتهام دیگر، ارتباطات آن ها با «سیامک پورزند» خبرنگار وابسته به دربار پهلوی، در جهت اجرای ماموریت خزنده فرهنگی، با هدف تغییر فضای فرهنگی کشور با هدایت کشورهای غربی بود.
او بعد از 23 روز بازداشت، آزاد میشود و بعد از مدتی کوتاه، ایران را به همراه همسرش به مقصد هلند ترک می کند و در آنجا درخواست پناهندگی سیاسی میکند. از همان سال 2003، همکاری خود را با بیبیسی آغاز میکند و در سال 2004 رسما به استخدام بیبیسی درمیآید. او سردبیری یک مجله وب-رادیویی به نام «زیگزاگ» را به عهده میگیرد که به نوعی یک دوره کارآموزی برای خبرنگاران تازه وارد افغان و ایرانی بیبیسی فارسی بود(فرن تقیزاده، علی همدانی، ستار سعیدی، فرناز قاضی زاده و...در این برنامه تحت مسؤولیت بهزاد بلور آموزش دیدند).
نیک آهنگ کوثر
نیک آهنگ کوثر که در بین همکاران مطبوعاتیاش به نام «نیکان کوثر» هم شناخته میشود، متولد 1348، فارغ التحصیل رشته زمینشناسی از دانشگاه تهران، و کاریکاتوریست و وبلاگ نویس ضدانقلاب مقیم کاناداست (البته فعلا در واشینگتن دی سی زندگی میکند).
کوثر کار خود را از 1370 با نشریه «گل آقا» آغاز کرد. در سال 1372 تا 1376 با روزنامه همشهری همکاری می کرد. در سال 75 «خانه کاریکاتور» را با حمایت شهرداری تهران راه اندازی کرد. او با شروع دوران اصلاحات، به سوگلی مطبوعات دوم خردادی تبدیل شد و توانست ستون ثابت کاریکاتور را در روزنامه «جامعه» به خود اختصاص دهد. «زن»، «آفتاب امروز»، «صبح امروز»، «بنیان»، «بهار»، «دوران امروز»، «نوسازی»، «همبستگی»، «فرهنگ آشتی» و چند روزنامه و نشریه دیگر، گاهی به طورهمزمان میزبان کاریکاتورهای کوثر بودند.
او در این دوره با ابراهیم نبوی رابطه بسیار نزدیکی داشت و یک نوع شراکت کاری میان آنها بر قرار بود و آن ها چند کتاب طنز و کارتون با هم منتشر کردند (این رابطه با خروج آن دو از ایران به شدت تیره شد و به دشمنی کشید). این دوره کاری کوثر بسیار جنجالی بود و او در کاریکاتورهای هجوآمیز خود (که مطبوعات دوم خردادی چون ورق زر آنها را میبردند) مستقیم و غیرمستقیم شخصیتها و ارکان نظام را به ریشخند می گرفت. مطبوعاتی که او در آن ها کار میکرد، بارها به دلیل حرمتشکنیهای او، اخطار گرفتند. یکی از جنجالبرانگیزترین کارهای او در این دوره، کاریکاتوری به نام «استاد تمساح» بود که به طرزی نه چندان غیرمستقیم به ساحت آیت الله مصباح یزدی توهین کرد.
این کار در آستانه برگزاری انتخابات مجلس ششم انجام گرفت و منجر به اعتراض شدید طلاب قم و تجمعات اعتراضی آنها شد. او بابت این توهین 6 روز بازداشت شد و بعدا با فرستاندن نامه عذرخواهی به استاد مصباح و اعلام گذشت آیت الله مصباح آزاد شد (گرچه بعد از خروج از کشور مدعی شد که از طرف گروههای طرفدار آیت الله مصباح به ترور تهدید شد).
او در سال 81، به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان در دور دوم انتخابات شورای شهر وارد رقابت شد، که با شکست سنگین اصلاح طلبان و از جمله او همراه شد. اخباری وجود دارد که او در سال 1379، با حمایت مهدی هاشمی که رییس ستاد بهینه سازی مصرف سوخت کشور بود، بابت راه اندازی وبسایت برای این ستاد، مبلغ کلانی دریافت کرد که همین منجر به نزدیکی او به خانواده هاشمی شد.
او در سال 1382، با این ادعا که تهدید مرگ دریافت کرده، از ایران خارج شد و به کانادا رفت. کوثر جزو حلقه اولیه مؤسسان سایت روزآنلاین بود و زمانی به شدت تلاش داشت تا یک تلویزیون ماهوارهای ضدنظام در کانادا راه اندازی کند. او اکنون کارتونیست ثابت سایتهای ضدانقلاب «روز» و «زمانه» است. در کنار آن، او با راهاندازی وبسایتی به نام «خودنویس»، وقیحانهترین کارتونها و هتاکانهترین مطالب را علیه جمهوری اسلامی و ارکان آن منتشر میکند.
اصولا یکی از نکات به شدت منفی کارنامه او، ابداع یک سبک بسیار بی پروا و گستاخانه در کاریکاتور فارسی است که در آن از مطرح کردن تمهای جنسی و غیر اخلاقی هیچ ابایی ندارد. لحن نوشتار او هم (چه نسبت به ارزشهای مردم ایران و چه کلیت جمهوری اسلامی و حتی نسبت به شخصیتهای ضدانقلابی که در خط او نیستند) بسیار هتاکانه و توهین آمیز است و او برای کوبیدن افراد، از به کارگیری هیچ کلامی ابایی ندارد. دلیل دشمنی عمیق او با نظام مقدس جمهوری اسلامی و حتی معتقدات دینی مردم ایران، قطعا به منابع مشکوکی بازمیگردد که از او و وبسایتش خودنویس حمایت میکنند (بعضی منابع از فردی به نام ه.ب از مدیران نفتی سابق نام میبرند).
کوثر ثابت کرده است که برای به دست آوردن پول حاضر به هر نوع قلمفروشی و چنگ زدن به صورت هر فرد و گروه و جناحی است، کما این که با وجود همه منافعی که مهدی هاشمی در دوران اصلاحات برای کوثر داشت، وقتی هر دوی آن ها در خارج از کشور بودند، او اقدام به انتشار مصاحبهای با مهدی هاشمی کرد که چند بار در طول آن از خصوصی بودن و ضبط نشدن آن سخن میگوید. این کار غیرحرفهای و حتی غیراخلاقی او، جایگاه او را به عنوان روزنامهنگار حتی بسیار بیش از گذشته تنزّل داد. گرچه افشای آن فایلهای صوتی، چهره اقدامات ضد منافع ملی مهدی هاشمی را برای عموم آشکارتر کرد (امری که قطعا از دید نهادهای نظارتی و امنیتی کشور پنهان نبود)، لیکن این کار صرفا به اختلافات شخصی او با خانواده هاشمی باز میگشت نه علاقه به نظام و کشور، چرا که اصولا کسی که علیرغم همه حرمتهای شرعی واخلاقی، چهره عالیترین شخصیت های روحانی نظام را در کاریکاتورهایی موهن به تصویر میکشد و در وقیحانهترین ادبیات (که تنها نزد سلطنت طلبها و منافقین سابقه دارد) در وبسایت خود به انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن میتازد، نمیتواند نسبتی با مردم و نظام ایران داشته باشد.
آش دستپخت او به قدری شور شده که حتی دوست دیروز او، ابراهیم نبوی هم او را یک کارتونیست بیمار میداند که تنها محتویات ذهن بیمارش را به قلم میآورد. «فرشته قاضی»، روزنامهنگار ضدانقلاب، و همکار او در سایت روز، با اشاره به کار زشت و غیرحرفهای کوثر (که عکسهای کنار دریای فدریکا موگرینی را در کنار عکسهای پوشیده او در سفر به ایران قرار داده و به او بابت رعایت شؤونات دیپلماتیک انتقاد کرده بود) و او را آدمی خجالت آور خواند که باید بزرگ شود! یا معصومه علی نژاد، روزنامه نگار ضدانقلاب دیگر او را به «بی شرفی» و «دلقک بودن» متهم کرد. نیک آهنگ کوثر، همصدا با تندترین جمهوری خواهان محاقظه کار آمریکا، مخالف سرسخت توافق هسته ای با ایران است و با زدن تیترهایی چون «اکثریت آمریکایی ها در برابر اوباما: نه به توافق وین» قصد دارد خط عدم هرگونه انعطاف در برابر ایران را پیش ببرد.
*مشرق
فرناز قاضی زاده
فرناز قاضیزاده متولد 1353 در شرق تهران (محله فرجام)، خبرنگار سابق نشریات اصلاحطلب و مجری کنونی رادیو و تلویزیون بخش فارسی بیبیسی است. عموی او «علی اکبر قاضیزاده»، از نویسندگان قدیمی مطبوعات در ایران و همسرش سینا مطلبی، از سردبیران فعلی بیبیسی فارسی است. قاضیزاده کار خود را از سال 1375، به عنوان یک روزنامهنگار آماتور از نشریه «خانه»، متعلق به مؤسسه «خانه روزنامهنگاران جوان» (به مدیریت حجتالاسلام محمدرضا زائری) آغاز کرد و دبیر سرویس خبر و گزارش این نشریه شد.
بعد از دو سال، به روزنامه «ایرانیان» پیوست و بعد از مدتی کوتاه، با تأسیس روزنامه «زن» توسط فائزه هاشمی در مرداد 77، به همکاری با سرویس اجتماعی آن پرداخت. اولین بار با مصاحبه با «مریم مختاری»، همسر محمد مختاری، از قربانیان قتلهای زنجیرهای، نام خود را مطرح کرد. با تعطیلی روزنامه زن در فروردین 78، او با سفارش عمویش علی اکبر قاضیزاده، که معاون سردبیر روزنامه نشاط بود، به سرویس فرهنگی و هنری این روزنامه ملحق شد. قاضی زاده همزمان به همکاری با سایر نشریات گروه مطبوعاتی «جامعه روز» (شامل عصر آزادگان، اخبار اقتصادی، گوناگون و دانستنیها) متعلق به تیم سازگارا، جلایی پور و شمس الواعظین هم مشغول بود.
قاضیزاده و همسرش سینا مطلبی
با تعطیلی مطبوعات زنجیرهای در سال 1379 با حکم دادستانی، او کار خود را با روزنامه «هم میهن» به مدیریت غلامحسین کرباسچی آغاز کرد که بعد از چند شماره توقیف شد. با تعطیلی هم میهن، قاضیزاده مدتی کار مطبوعاتی در نشریات غیرسیاسی را در پیش گرفت و به تیم تحریریه مجله پرطرفدار «تماشاگران» ملحق شد. بعد از این دوره کوتاه، او روزنامهنگاری سیاسی را با معاونت و بعد دبیری سرویس اجتماعی روزنامه حیات نو به مدیریت آقای هادی خامنه ای پی گرفت. او مدتی کوتاه در سال 1379 اجرای یک برنامه علمی را به نام «کاوش» در شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی به عهده داشت. فرناز قاضیزاده در سال 1381، جزو هسته اولیه راهاندازی «خبرگزاری میراث فرهنگی» در زمان سید محمد بهشتی شیرازی بر این سازمان بود. آخرین فعالیت مطبوعاتی قاضیزاده در داخل ایران عضویت در شورای سردبیری روزنامه «یاس نو» (ارگان حزب منحله مشارکت) به مدیرمسؤولی محسن میردامادی بود.
قاضیزاده درباره فرستادن فرزندش (مانی) در جایی مینویسد:
«مسئله این نیست که من نمیخوام بچهام مذهبی بار بیاد، من دلم نمیخواد مانی در اون شرایطی بزرگ بشه که من بزرگ شدم، بیزارم از هر پروپاگاندایی به نفع هر مذهبی.»
در سال 1382، بعد از بازداشت همسرش سینا مطلبی و بازداشت کوتاه مدتش، به همراه او ابتدا به بلژیک و سپس به هلند رفت و بعد از اخذ پناهندگی، در کنار هوشنگ اسدی، نوشابه امیری، ابراهیم نبوی، حسین باستانی و مسعود بهنود و سعید رضوی فقیه هسته اولیه وبسایت «روزآنلاین» را با بودجه مصوب پارلمان هلند و حمایت مادی و فنی بنیاد «هیفوس» تشکیل دادند.
آشنایی و همکاری نزدیکتر او و همسرش با مسعود بهنود، که از زمان روزنامههای گروه جامعه روز در ایران شروع شده بود، آغاز شد:
«این شانس بزرگی بود که دو روزنامهنگار برجسته، (نوشابه امیری و مسعود بهنود) متنها را پیش از انتشار میخواندند. گرچه همیشه از اینکه در مطلبم دست ببرند، ناراحت میشدم، اما باید اعتراف کنم، چیزهایی که یاد گرفتم در سالهای بعد بسیار به دردم خورد.»
قاضیزاده به واسطه حضور مطلبی توانست به سرعت وارد رادیو بیبیسی شود و سپس مجری اول تلویزیون فارسی بیبیسی شود
او در نوامبر سال 2005 (6 ماه بعد از راهاندازی روز) بعد از پیوستن سینا مطلبی به بیبیسی، به انگلستان مهاجرت کرد. در سال 2007 او دوره آموزشی پروژه «آی لِرن» سرویس جهانی بیبیسی را گذراند و به همکاری با مجله کارگاهی این گروه به نام زیگزاگ (به سردبیری همسرش) و تهیه گزارشهای هنری آنلاین و صوتی برای آن پرداخت. قاضیزاده در سال 2008، تحصیل در رشته «دیجیتال میدیا» را در لندن به پایان رساند. وی کار اصلی خود را در رادیوی فارسی بیبیسی با اجرای برنامههای جام جهاننما، چشمانداز بامدادی، روز هفتم و صدای شما ادامه داد تا این که با راهاندازی تلویزیون فارسی این شبکه در سال 2009، جزو مجریان اصلی شد.
قاضیزاده به همراه مسعود بهنود برنامه دیدبان بیبیسی را راهاندازی کردند که در قالب بررسی مطبوعات داخلی، خبرنگاران رسانههای [عمدتا] اصلاحطلب و آثار آنان را بطور مستمر در این رسانه معرفی میکنند.
هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی متولد 23 دی ماه 1328 در تهران، روزنامهنگار، نویسنده، مترجم و فعال سیاسی ایرانی مقیم فرانسه است. او در حال حاضر به همراه نوشابه امیری (همسرش) و مسعود بهنود، گردانندگان وبسایت ضدانقلاب «روزآنلاین» هستند.
هوشنگ اسدی و همسرش نوشابه امیری
هوشنگ اسدی فارغ التحصیل رشته روزنامهنگاری از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که فعالیت سیاسی خود را خیلی زود (در 20 سالگی) با عضویت در حزب توده آغاز کرد. او در همان دوران دانشجویی، با معرفی دکتر «صدرالدین الهی»، از روزنامهنگاران قدیمی کیهانِ مصباحزاده، وارد حرفه روزنامهنگاری شد. وی در قالب خبرنگار سرویس حوادث روزنامه کیهان، خبرهای تجمعات کارگری را نیز پوشش میداد. او بعد به ترتیب به دبیری سرویس گزارش، سردبیری شب و معاونت سردبیری کیهان رسید. در سال 1357، در پی اعتصاب اهالی مطبوعات در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب، زمانی که تحریریه کیهان در تسلط نیروهای چپ (عمدتا وابسته به حزب توده) بود به عضویت اولین و آخرین شورای سردبیری کیهان درآمد (بقیه اعضای شورا عبارت بودند از رحمان هاتفی، محمد بلوری، مجتبی راجی، مهدی سحابی). او به عنوان نماینده شورای سردبیری در شورای عمومی کیهان حاضر میشد و مسؤول مذاکره با گروههای سیاسی از جانب کارکنان کیهان بود.
در سال 1358، با افشای فهرست خبرچینهای ساواک، نام اسدی هم به عنوان مخبر ساواک بیرون آمد. این مسأله منجر به بحران روحی شدیدی برای همسرش (نوشابه امیری) شد و بنا به نقل خود اسدی، همسرش با پنهان کردن چاقو در زیر رختخواب، قصد کشتن او را داشت. این جنجال، با بیانیه مرکزیت حزب توده، مبنی بر این که اسدی نفوذی حزب در ساواک بوده، تا حدی فروکش کرد. برخی از اعضای حزب توده در آن زمان که از نزدیکان زوج اسدی-امیری بودند، نقل کرده اند که تهدید نوشابه به کشتن همسرش آن قدر جدی بود که اسدی و دوستانش با خواهشهای زیاد از کیانوری، دبیرکل حزب او را به دادن آن بیانیه قانع کردند. البته کیانوری هم که اعلام حضور یک نفوذی حزب در ساواک را تبلیغ خوبی برای حزب توده میدید، به این کار رضایت داد. بعد از تصفیه اسدی و تودهایهای دیگر از کیهان در سال 1358، او و تعدادی از همکاران تودهایش، مجله «آفتاب» را راهاندازی کردند که بعد از چند شماره به حکم دادستانی توقیف شد.
اطلاعیه حزب توده مبنی بر نفوذ مأموریت اسدی در رخنه در ساواک
اسدی سپس به روزنامه «نامه مردم»، ارگان حزب توده رفت و در کسوت یکی از مسؤولین همین روزنامه بود که در دستگیری اعضای مرکزیت حزب توده در بهمن 1361 به اتهام جاسوسی برای شوروی و توطئه علیه انقلاب، بازداشت شد.
یکی از نکات جالب زندگی هوشنگ اسدی، هم سلولی بودن او با آیتالله خامنهای در دوران پهلوی است. او به تفصیل درباره این بخش از زندگی خود، در کتاب خاطراتش توضیح داده است، و رهبر معظم انقلاب را یک روحانی خوش مشرب و مهربان و بامعرفت توصیف کرده که در مدتی کوتاه رفاقتی میان او و ایشان شکل گرفته بود. گرچه نمی توان کلیه توصیفات اسدی از دوران زندان شاه به همراه آیت الله خامنه ای را تایید کرد، ولی تاکنون تکذیبیهای هم در این خصوص از جانب نزدیکان رهبری مشاهده نشده است (البته هوشنگ اسدی در کتاب خاطراتش، بنا به سرشت این نوع کتابها برای یافتن جذابیت و فروش بیشتر، حکایتهایی هم از خود افزوده است که با چارچوبهای تاریخی منطبق نیست و او صرفا سعی کرده به رابطه دوستی خود با مقام معظم رهبری در آن برهه پر و بال بیشتری بدهد).
برای مثال، پیرو صحبت رییس جمهور وقت (آیت الله خامنهای) درباره ابعاد غربزدگی روشنفکران ایرانی و خطر تهاجم فرهنگی در خطبههای نمازجمعه اول شهریور1365، هوشنگ اسدی با عنوان «هوشنگ. اسدی (خراسانی) از زندان قزلحصار، مجموعه مقاله بسیار عمیق و پرمایهای با عنوان «درآمدی بر علل غربزدگی و ابتذال هنر معاصر» در کیهان هوایی در شمارههای پیاپی مهر و آبان همان سال نوشت که یکی از اولین بررسیهای منسجم درباره عمق ابتذال آثار برخی چهرههای مشهور عرصه روشنفکری ایران بود. ظاهرا هوشنگ اسدی مدتی هم همکار «مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی معاصر» در بدو تأسیس آن بوده است.
اولین بار شخص هوشنگ اسدی بود که لفظ کودتای انتخاباتی را برای تخریب چهره جمهوری اسلامی به کار برد و روزآنلاین میزبان نوشتههایی شد که نویسندگانی با اسامی واقعی و مستعار، با مرثیهسرایی درباره «تقلب انتخاباتی»، «جان باختگان جنبش سبز» و «راهپیمایی» و «نافرمانی مدنی» و امثال اینها، هیزم بر آتش فتنه میریختند. مضاف بر این که، روزآنلاین از آن پس به پایگاهی برای برخی از روزنامهنگاران داخل کشور تبدیل شده است که راه خود را از ملت و نظام جدا کرده اند و قصد جاگیر شدن در رسانههای فارسی زبان وابسته به بیگانه را دارند.
لحن اسدی و همسرش کم کم از انتقاد نسبت به نظام، به سمت زیر سؤال بردن ارزشهای دینی شیعیان حرکت کرده است. او که زمانی خود را از ارادتمندان رهبر انقلاب میدانست (حتی پیش از رهبری ایشان) اکنون به حدی از وقاحت رسیده است که تقریبا در هر مقالهای که در «روز» مینویسد، اتهامی به جایگاه رهبری نظام وارد میکند. هم او و هم نوشابه امیری، استاد سبک «سیاهنویسی» درباره ایران هستند، و از کوچکترین مسایل و مشکلات عادی کشور چنان مرثیهای میسرایند که تو گویی ایران خرابهای فرو رفته در فساد و جنایت و شقاوت است که از عقبماندهترین کشورهای آفریقایی هم ویرانتر است.
شاید در طول بیش از یک دهه فعالیت روزآنلاین، به تعداد انگشتان دست هم مطلبی با دید مثبت نسبت به رویدادهای ایران در این وبسایت منتشر نشده است و اصولا گویی سیاهنویسی درباره کشور از پیش شرطهای ورود به هیات تحریریه روز است. البته با توجه به بودجه مصوب پارلمان هلند و آن «اسپانسرهای فرانسوی و هلندی» مورد اشاره حسین باستانی، طبیعی است که داشتن دیدی منصفانه نسبت به ایران (فقط کمی منصفانه)، جایی در برنامه روز و گردانندگان اصلی آن ندارد، و رسالت منفی جلوه دادن هر چیز مرتبط با جمهوری اسلامی، و در نتیجه ایجاد روح ناامیدی و بیزاری نسبت به کشور و افزایش هر چه بیشتر بر شمار ناراضیان ( از طریق ایجاد تصویری نادرست و به شدت اغراق شده از اوضاع در ذهن جوانان طبقه متوسط) یکی از سرخط های کاری اسدی-امیری-بهنود-باستانی در مجموعه روز است.
اسدی از سال 88 تا یکی دو سال بعد از آن که هنوز فتنه سبز (دست کم در فضای مجازی) رنگ و بویی داشت، به همراه همسرش در کنفرانسها و گردهماییهای زیادی با حضور گروههای مختلفی از ضد انقلاب شرکت کرده است که هدف آن ها مثلا اتحاد اپوزیسیون در برابر جمهوری اسلامی بوده است (مثلا کنفرانس اولاف پالمه در استکهلم سوئد که از چپها، اصلاحطلبان سابق، سلطنتطلبها نمایندگانی حضور داشتند). خروجی اصلی چنین کنفرانسهایی، دادن این پیام به دولتهای غربی بوده و هست تا تحریمها را علیه ملت ایران، سختتر و شدیدتر کنند. حتی کار عناد او با ارزشهای اسلامی، به جایی رسیده که اسدی تاب ساخته شدن فیلم محمد رسول الله(ص) را هم نمیآورد و از این که دستگاههای فرهنگی کشور برای تبلیغ آن چه با تمسخر «تبلیغ میلیون دلاری اسلام رحمانی» میداند، اظهار ناراحتی میکند. حتی این که مؤسساتی در یک کشور اسلامی، از کار هنری خوانندگان انقلابی حمایت میکند هم به مذاق او خوش نمیآید، گویی مؤسسات فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی هم باید مبلغ و حامی هنر لائیک منحط مورد نظر او باشد (در مقاله ای با عنوان توهین آمیز «من آنم که در پای خوکان نریزم»..). نکته قابل تأمل این که با وجود همه این هتاکیها و پردهدریهای اسدی و همسرش، هنوز چهرههای شناخته شدهای در درون کشور هستند که به صورت روتین برای چنین رسانهای مطلب مینویسند و هنوز خود را اصلاحطلب هم میخوانند!
نوشابه امیری
نوشابه امیری (با نام اصلی وحیده امیری) متولد 1331 در تهران، روزنامهنگار، مترجم، مدیر دوبلاژ و دوبلور و سردبیر فعلی وبسایت اینترنتی ضدانقلاب «روزآنلاین» است. کودکان دهه 60 صدای او را که به جای شخصیتهایی چون «کُنا» در کارتون «جزیره ناشناخته» و «لوسین» در کارتون «بچههای کوه آلپ» صحبت کرد، میشناسند.
بعد از انقلاب، مدتی کوتاه به همراه همسرش عضو سردبیری مجله آفتاب (نزدیک به حزب توده) بود، و بعد از چند سال گویندگی و مدیریت دوبلاژ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، به عنوان عضو شورای سردبیری وارد مجله «گزارش فیلم» شد(در سال 1368). تا سال 1380، به همراه هوشنگ اسدی گزارش فیلم را اداره میکرد. در سال 1383، به همراه همسرش ایران را به مقصد پاریس ترک کرد، و خیلی زود به همراه اسدی، باستانی و بهنود و ابراهیم نبوی، روزآنلاین را راه اندازی کرد.
نوشابه امیری، مسعود بهنود، ابراهیم نبوی و حسین باستانی
نوشابه امیری، تقریبا در تمامی مقالاتی که در روز مینویسد، با نوعی حقد و کینه نسبت به اصل انقلاب اسلامی از ایران صحبت میکند. به باور او با وقوع انقلاب اسلامی از ایران یک جهنم ساخته است که در همه زمینههای اجتماعی، فرهنگی و هنری ایران را به ویرانی کشانده است. او نیز به مانند همسرش، با سبکی هتاکانه و وقیحانه نسبت به ارزشهای مردم انقلابی ایران و همه ارکان جمهوری اسلامی، در پی ترسیم یک فضای سیاه و غیرقابل تحمل از ایران است که در آن جوانان هیچ آینده ای ندارند.
البته همو بود که در بحبوحه فتنه سبز سال 88، در پارلمان گردی های محسن مخملباف، که با هدف درخواست برای افزایش فشارها و تحریمها به ایران انجام میگرفت، نقش هماهنگکننده و مترجم او را بازی میکرد. در 26 آذر ماه 88، او به اتفاق حسین باستانی، با برنارد کوشنر، وزیرخارجه دست راستی و طرفدار اسراییل فرانسه مصاحبهای صورت دادند که در آن، با مطرح کردن سؤالهایی ضدایرانی سعی داشتند دخالت هر چه بیشتر خارجی برای حمایت از ناآرامی و آشوب داخلی را توجیه کنند:
«اگر تهران فردا اعلام کند حاضر است بلافاصله فعالیتهای غنیسازی اورانیوم را به طور کامل متوقف کند، به شرطی که غرب دیگر نسبت به "امور داخلی" ایران حساسیت نشان ندهد، عکس العمل شما چه خواهد بود؟»
«به نظر شما در صورتی که دولت جمهوری اسلامی نامزدهای رقیب آقای احمدی نژاد، یعنی آقایان کروبی و آقای موسوی را دستگیر کند، واکنش جامعه بین الملل چه خواهد بود؟ یا اگر این دولت به عنوان مثال 100 نفر از شرکت کنندگان در یک راهپیمایی را به قتل برساند؟»
و سؤالاتی از این قبیل.....
«در این صورت، خوب است بدانیم آقای ظریف پشت میز مذاکره که مینشیند، سنگ چه کسانی را به سینه میزند. مردمان و ایران، یا آن بخش که در «کیهان»اش، طناب دار دیگران را میبافند؟ آن بخش که در «کیهان»اش، هر روز سقفی بر سری ویران میشود و کاشانهای میپاشد؟ مهارت ایشان در مذاکره، قرارست به کار چه کسی بیاید؟ سرداران و امنیتیهای «کیهان» نشین یا قربانیان سیاستهای آنان. . .»
سینا مطلبی
سینا مطلبی، متولد 1350 در تهران، فارغ التحصیل علوم سیاسی از دانشگاه تهران، سردبیر ارشد تلویزیون فارسی بیبیسی است. پدر او سعید مطلبی، از نویسندگان و کارگردانهای قدیمی سینمای فارسی است که از جمله کارهایش نویسندگی مجموعه «ستایش» بود. مطلبی که کار خود را به عنوان نویسنده سینمایی در مطبوعات آغاز کرد، و در سال 1378 با روزنامه «اخبار اقتصادی» رسما وارد جرگه روزنامهنگاری شد. در دوران اصلاحات دبیر سرویس سینمایی چند روزنامه اصلاحطلب بود. در تحریریه روزنامه نشاط بود که با «فرناز قاضیزاده» آشنا شد و در سال 1380 با هم ازدواج کردند که حاصل این ازدواج پسری به نام مانی (متولد 1381) است.
سینا مطلبی و فرزندی که حاصل ازدواج او با فرناز قاضیزاده است
سینا مطلبی، به واسطه دوستی پدرش با مسعود کیمیایی، وارد تیم فیلمسازی کیمیایی شد و در فیلم «ضیافت» دستیار او بود. ماجرایی که نام مطلبی را اول بار مطرح کرد، یادداشت کوتاه او در روزنامه دوم خردادی «عصر آزادگان» بود که اولین بار خبر از ارتباط «سعید امامی»، متهم اول پرونده قتلهای زنجیرهای، با مسعود کیمیایی و آمدن نام سعید اسلامی در تیتراژ فیلم ضیافت میداد. کیمیایی از این حرکت او به شدت رنجید و به علت خیانت به اعتماد او، مطلبی را از حلقه اطرافیانش کنار گذاشت. کیمیایی حتی در برنامه سال گذشته «هفت» از دستیار جوانی گفت که حکم پسرش را داشت و به او خیانت کرد.
او بعد از 23 روز بازداشت، آزاد میشود و بعد از مدتی کوتاه، ایران را به همراه همسرش به مقصد هلند ترک می کند و در آنجا درخواست پناهندگی سیاسی میکند. از همان سال 2003، همکاری خود را با بیبیسی آغاز میکند و در سال 2004 رسما به استخدام بیبیسی درمیآید. او سردبیری یک مجله وب-رادیویی به نام «زیگزاگ» را به عهده میگیرد که به نوعی یک دوره کارآموزی برای خبرنگاران تازه وارد افغان و ایرانی بیبیسی فارسی بود(فرن تقیزاده، علی همدانی، ستار سعیدی، فرناز قاضی زاده و...در این برنامه تحت مسؤولیت بهزاد بلور آموزش دیدند).
نیک آهنگ کوثر
نیک آهنگ کوثر که در بین همکاران مطبوعاتیاش به نام «نیکان کوثر» هم شناخته میشود، متولد 1348، فارغ التحصیل رشته زمینشناسی از دانشگاه تهران، و کاریکاتوریست و وبلاگ نویس ضدانقلاب مقیم کاناداست (البته فعلا در واشینگتن دی سی زندگی میکند).
نیک آهنگ در دفتر ربع پهلوی
کوثر کار خود را از 1370 با نشریه «گل آقا» آغاز کرد. در سال 1372 تا 1376 با روزنامه همشهری همکاری می کرد. در سال 75 «خانه کاریکاتور» را با حمایت شهرداری تهران راه اندازی کرد. او با شروع دوران اصلاحات، به سوگلی مطبوعات دوم خردادی تبدیل شد و توانست ستون ثابت کاریکاتور را در روزنامه «جامعه» به خود اختصاص دهد. «زن»، «آفتاب امروز»، «صبح امروز»، «بنیان»، «بهار»، «دوران امروز»، «نوسازی»، «همبستگی»، «فرهنگ آشتی» و چند روزنامه و نشریه دیگر، گاهی به طورهمزمان میزبان کاریکاتورهای کوثر بودند.
او در این دوره با ابراهیم نبوی رابطه بسیار نزدیکی داشت و یک نوع شراکت کاری میان آنها بر قرار بود و آن ها چند کتاب طنز و کارتون با هم منتشر کردند (این رابطه با خروج آن دو از ایران به شدت تیره شد و به دشمنی کشید). این دوره کاری کوثر بسیار جنجالی بود و او در کاریکاتورهای هجوآمیز خود (که مطبوعات دوم خردادی چون ورق زر آنها را میبردند) مستقیم و غیرمستقیم شخصیتها و ارکان نظام را به ریشخند می گرفت. مطبوعاتی که او در آن ها کار میکرد، بارها به دلیل حرمتشکنیهای او، اخطار گرفتند. یکی از جنجالبرانگیزترین کارهای او در این دوره، کاریکاتوری به نام «استاد تمساح» بود که به طرزی نه چندان غیرمستقیم به ساحت آیت الله مصباح یزدی توهین کرد.
این کار در آستانه برگزاری انتخابات مجلس ششم انجام گرفت و منجر به اعتراض شدید طلاب قم و تجمعات اعتراضی آنها شد. او بابت این توهین 6 روز بازداشت شد و بعدا با فرستاندن نامه عذرخواهی به استاد مصباح و اعلام گذشت آیت الله مصباح آزاد شد (گرچه بعد از خروج از کشور مدعی شد که از طرف گروههای طرفدار آیت الله مصباح به ترور تهدید شد).
او در سال 81، به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان در دور دوم انتخابات شورای شهر وارد رقابت شد، که با شکست سنگین اصلاح طلبان و از جمله او همراه شد. اخباری وجود دارد که او در سال 1379، با حمایت مهدی هاشمی که رییس ستاد بهینه سازی مصرف سوخت کشور بود، بابت راه اندازی وبسایت برای این ستاد، مبلغ کلانی دریافت کرد که همین منجر به نزدیکی او به خانواده هاشمی شد.
او در سال 1382، با این ادعا که تهدید مرگ دریافت کرده، از ایران خارج شد و به کانادا رفت. کوثر جزو حلقه اولیه مؤسسان سایت روزآنلاین بود و زمانی به شدت تلاش داشت تا یک تلویزیون ماهوارهای ضدنظام در کانادا راه اندازی کند. او اکنون کارتونیست ثابت سایتهای ضدانقلاب «روز» و «زمانه» است. در کنار آن، او با راهاندازی وبسایتی به نام «خودنویس»، وقیحانهترین کارتونها و هتاکانهترین مطالب را علیه جمهوری اسلامی و ارکان آن منتشر میکند.
اصولا یکی از نکات به شدت منفی کارنامه او، ابداع یک سبک بسیار بی پروا و گستاخانه در کاریکاتور فارسی است که در آن از مطرح کردن تمهای جنسی و غیر اخلاقی هیچ ابایی ندارد. لحن نوشتار او هم (چه نسبت به ارزشهای مردم ایران و چه کلیت جمهوری اسلامی و حتی نسبت به شخصیتهای ضدانقلابی که در خط او نیستند) بسیار هتاکانه و توهین آمیز است و او برای کوبیدن افراد، از به کارگیری هیچ کلامی ابایی ندارد. دلیل دشمنی عمیق او با نظام مقدس جمهوری اسلامی و حتی معتقدات دینی مردم ایران، قطعا به منابع مشکوکی بازمیگردد که از او و وبسایتش خودنویس حمایت میکنند (بعضی منابع از فردی به نام ه.ب از مدیران نفتی سابق نام میبرند).
کوثر ثابت کرده است که برای به دست آوردن پول حاضر به هر نوع قلمفروشی و چنگ زدن به صورت هر فرد و گروه و جناحی است، کما این که با وجود همه منافعی که مهدی هاشمی در دوران اصلاحات برای کوثر داشت، وقتی هر دوی آن ها در خارج از کشور بودند، او اقدام به انتشار مصاحبهای با مهدی هاشمی کرد که چند بار در طول آن از خصوصی بودن و ضبط نشدن آن سخن میگوید. این کار غیرحرفهای و حتی غیراخلاقی او، جایگاه او را به عنوان روزنامهنگار حتی بسیار بیش از گذشته تنزّل داد. گرچه افشای آن فایلهای صوتی، چهره اقدامات ضد منافع ملی مهدی هاشمی را برای عموم آشکارتر کرد (امری که قطعا از دید نهادهای نظارتی و امنیتی کشور پنهان نبود)، لیکن این کار صرفا به اختلافات شخصی او با خانواده هاشمی باز میگشت نه علاقه به نظام و کشور، چرا که اصولا کسی که علیرغم همه حرمتهای شرعی واخلاقی، چهره عالیترین شخصیت های روحانی نظام را در کاریکاتورهایی موهن به تصویر میکشد و در وقیحانهترین ادبیات (که تنها نزد سلطنت طلبها و منافقین سابقه دارد) در وبسایت خود به انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن میتازد، نمیتواند نسبتی با مردم و نظام ایران داشته باشد.
آش دستپخت او به قدری شور شده که حتی دوست دیروز او، ابراهیم نبوی هم او را یک کارتونیست بیمار میداند که تنها محتویات ذهن بیمارش را به قلم میآورد. «فرشته قاضی»، روزنامهنگار ضدانقلاب، و همکار او در سایت روز، با اشاره به کار زشت و غیرحرفهای کوثر (که عکسهای کنار دریای فدریکا موگرینی را در کنار عکسهای پوشیده او در سفر به ایران قرار داده و به او بابت رعایت شؤونات دیپلماتیک انتقاد کرده بود) و او را آدمی خجالت آور خواند که باید بزرگ شود! یا معصومه علی نژاد، روزنامه نگار ضدانقلاب دیگر او را به «بی شرفی» و «دلقک بودن» متهم کرد. نیک آهنگ کوثر، همصدا با تندترین جمهوری خواهان محاقظه کار آمریکا، مخالف سرسخت توافق هسته ای با ایران است و با زدن تیترهایی چون «اکثریت آمریکایی ها در برابر اوباما: نه به توافق وین» قصد دارد خط عدم هرگونه انعطاف در برابر ایران را پیش ببرد.
*مشرق