خاک تفتیده هویزه بوسه گاه قدم های عاشقانی شده بود که در محاصره تانک های دشمن اسیر بودند و با افتخار و سربلندی در تنهایی هویزه مقاومت می کردند. دست در دست هم ، زمانی که دیگر سلاح نداشتند، در برابر دشمن ایستادند و داغ ننگ تسلیم را به دل دشمن گذاشتند . حلقه محاصره تنگ و تنگ تر می شد و شور ایمان و تسلیم نا پذیری، بیشتر در وجود جوانان هویزه زبانه می کشید.حماسه آفرینان دشت هویزه، شوریده و شیدای وصل، در برابر گلوله های سرخ و چابک، سینه سپر کردند و برای رهایی و وصل از هم سبقت گرفتند.
هرچه دشمن به آن ها نزدیک تر می شد، شور شهادت بیشتر قوت می گرفت. پرده های آسمان کنار رفته بود و یاران سفر کرده را می دیدند که در انتظار آن ها یند. یاران شجاع هویزه یکی یکی پر پر شدند و در خون خود غلتیدند. و این پروانه ها ی سوخته بال از خاک سر افراز میعادگاه رزم و ایثار به آسمان پر کشیدند.
تانک ها ی دشمن، که از این همه مقاومت و ایستادگی به خشم آمده بودند، لاله های پر پر هویزه را زیر قدم های آهنی خود لگد مال کردند. آخر، آن ها، پس مانده های قومی بودند که روزی با اسب بر گل های کربلا تاختند. لاله زار هویزه بر خود می بالید که مزار پروانگان عاشقی است که با هم سوختند و در کنار هم آرمیدند. و کلام آخر مجید به همه ما:« از امت انقلابی می خواهم که با هوشیاری کامل، مراقب مسئولین باشند.
و به قول امام عزیز هر کس را با هر پستی و مقامی که خیال سازش داشته باشد چه با غرب و چه با شرق، باید از صحنه خارج کرد. »