به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ سومین جلسه کلاس هنر و نثر با حضور یوسفعلی میرشکاک در سالن آمفی تئاتر موسسه هنری – رسانه ای اوج برگزار شد.
متن کامل سخنرانی میرشکاک به شرح زیر است:
شعر گفتن برای بار اول جز برای آنهایی که طبع موزون دارند کار سختی است. هرگاه ذهن برای سرودن شعر کم آورد صلوات بفرستید و کلمات را زمزمه کنید با این روش فضای شعر خود به خود شکل می گیرد.
قبل از اسلام 3 نوع وزن شعری در کشورمان رایج بوده است
سرودن شعر آزاد از شکل کلاسیک سخت تر است؛ چون شعر کلاسیک مانند این است که بخواهیم خانه ای بسازیم ولی اسکلتش آماده است به همین دلیل راحت تر می توان خانه را ساخت ولی در شعر آزاد را باید بدون وزن سرود و مانند ساخت خانه ای است که اسکلت ندارد. شعرهای احمد شاملو و شعر سپید گرمارودی را اگر نگاه کنید متوجه می شوید که در اشعار آنها بدون وزن آشکار وزن عروضی وجود دارد؛ چون وزن عروضی تکرار می شود و فقط باید به اندازه فواصل موسیقایی شعر کلمات را جایگزین کنید و شکل مشخصی ندارد. به همین دلیل شعر آزاد گفتن خیلی راحت است.
اگر ما در گذشته تعداد زیادی شاعر داشتیم به این دلیل بود که آنها ذهن شان از کلمات و اشعار دیگر شعرا پر بود و راحت شعر می گفتند. هر اندازه ذهن مان از شعر پر باشد راحت تر می توانیم در نظام عروضی شعر بگوییم.
برای شیعه در همه مسائال، در دنیا و آخرت، گذشته، حال و آینده و.... مسئله کربلا است. قبل از اسلام 2 و 3 نوع وزن در شعر در ایران رایج بوده که حتی تا قرن 13 هجری و ورود مدرنیته به ایران؛ قومیت ملی مان در این 3 وزن به جهان معرفی می شدند. یکی از این 3 وزن، وزن مستفعلاتون است که در کردستان رایج بود، دیگری وزن فاعلاتون است که در لرستان رایج بوده و آخرین وزن هم مفاعیلون است که در بیشتر مناطق کشور رایج بوده است و کل فرهنگ قومی ما در این 3 وزن بیان شده است.
اگر در شعر گفتن برای کربلا و امام حسین (ع) یک بیت از شعر مورد قبول خداوند و ائمه قرار بگیرد در واقع می توان گفت که شاعر برنده است. حضرت محمد (ص) درباره شعر گفتن در باب اهل بیت (ع) گفته است اگر کسی یک بیت برای اهل بیت من شعر بگوید من تضمین می کنم که در بهشت یک خانه به آن شاعر داده می شود و این مسئله شوخی نیست.
ماجرای شعری که امام حسن مجتبی (ع) از عمروعاص خرید
عمروعاص در زمان جنگ صفین و با نیرنگ سر مردم کوفه را کلاه گذاشت و حکومت را به معاویه داد؛ معاویه هم به جای اینکه حکومت مصر را به عمروعاص بدهد آن را به پسرعموی خود یعنی مروان بن سپرد به همین دلیل عمروعاص یک شعر در وصف معاویه داد و در آن شعر از فضلیت های امام علی (ع) گفت؛ بعد از آن معاویه از ترس مردم حکومت مصر با عمروعاص داد. بعد از آن داستان ماجرای جنگ بین امام حسن مجتبی (ع) و معاویه به وجود آمد و باز هم عمروعاص با حیله مردم را فریب داد و جنگ رابه نفع معاویه تمام کرد.
معاویه و عمروعاص و .... از احادیث حضرت محمد (ص) در مورد امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) مطلع بودند و می دانستند امامی که باید به شهادت برسد امام حسین است نه امام حسن مجتبی (ع).
بعد از ماجرای صلح امام حسن مجتبی (ع) با معاویه؛ یک روز عمروعاص با امام حسن مجتبی (ع) رو به رو می شود و امام حسن مجتبی (ع) شعری را که عمروعاص در وصف معاویه گفته بود را با مبلغ بالایی از او می خرد و زمانی که عمروعاص دلیل خریدن اشعارش را می پرسد امام حسن مجتبی (ع) می گوید: یادم میاد زمانی که 8 ساله بودم در مسجد نبی پیامبر اکرم (ص) فرمود هر کسی که یک بیت در وصف ما بگوید بهشت بر آن واجب می شود، به همین دلیل به دنبالت می گشتم تا این شعر را از تو بخرم. این مسئله نشان دهنده جایگاه بالای شعر در اسلام است.
بسیاری از شاعران از طریق شعر گفتن برای اهل بیت (ع) امرارمعاش می کنند.
ناصرالدین شاه و فتحعلی شاه مدح می گفتند چون باور داشتند که اگر یک بیت از این مدح ها مورد قبول خداوند واقع شود آنها آخرت شان را برده اند.عمروعاص می توانست تنها به خاطر آن شعرهایی که در وصف معاویه گفته بود و بعد از آن همه بلایی که بر سر امام علی (ع) و امام حسن مجتبی (ع) آورد، رستگار شود. عرب ها تنها 4 آدم باهوش داشتند که یکی از آنها معاویه و عمروعاص بودند؛ البته آنها باهوش شیطانی بودند و توانستند مسلمانان را در اوج پیروزی، تنها با قرآن بر سر نیزه کردن و پول دادن فریب دهند.
حسین منزوی تا زمانی که زنده بود هم مسلمانان و هم روشنفکران از او فرار می کردند و تنها 4 و 5 نفر به منزوی توجه می کردند و تا زمانی هم که حسین فوت کرد هیچ کس نمی دانست که شعر آیینی داشته باشد. همان یک بیتی که در وصف حضرت فاطمه (س) گفته است برای آخرت او کافی است. حسین می توانست در زمان حیاتش اشعارش را آشکار کند و مانند بسیاری از افراد از سازمان ها و ارگان های دولتی حقوق بگیرد ولی این کار را انجام نداد.
دیگوچن به عشق به امام باقر (ع) همسرش را کشت
مرحوم عماد خراسانی زمانی که فوت کرد من گریه می کردم که هیچ شعری برای اهل بیت نگفته بود. بعد از مرگ عماد کتابی از او به دستم رسید که همه اشعار آن در ستایش اهل بیت (ع) بود. الان طوری شده که بسیاری از افراد از طریق شعر گفتن برای اهل بیت (ع) امرارمعاش می کنند.
معجزه اصلی اسلام قرآن است که در واقع کلام است و اهل بیت (ع) هم معجزه شان کلام است. این مسئله نشان دهنده این است که شعر و در کل زبان در اسلام جایگاه ویژه ای دارد.
شاعر زمان امام باقر (ع) دیگوجن بوده است. کسی که به خاطر عشق و علاقه به امام باقر (ع) همسرش را می کشد؛ زمانی که دلیل این کارش را از او سوال می کنند، می گوید قلبم تنها جای عشق به امام باقر (ع) و حتی حاضر است به خاطر عشق به امامش همسرش را بکشد. زمانی که دیگوجن میمیرد نه شیعیان و نه اهل سنت حاضر نمی شوند او را به خاک بسپارند و خود امام باقر (ع) مراسم دفن او را انجام می دهد وقتی دلیل این کار را از امام باقر (ع) سوال می کنند، امام در جوابشان می گوید دیگوجن از محبان ما بود و همین مسئله برای ما کافی است.
اگر یزید همچنان زنده بود مشکلات دنیا بیشتر از این می شد
زمانی که عمربن اسد با امام حسین (ع) با هم همبازی بودند حضرت محمد (ص) به سعدابن وقاث می گوید که پسرت امام حسین (ع) را می کشت به همین دلیل عمربن اسد همیشه از مواجه شدن با امام حسین (ع) به خاطر سخن حضرت محمد (ص) فرار می کرد ولی در آخر هم طبق گفته پیامبر اکرم (ص) قاتل امام حسین (ع) شد.
این جهان که به نظر انسان قشنگ می آید تنها تصویری است از آخرت. خداوند اگر به انسان جاودانگی می داد دنیا وضعیت بدی پیدا می کرد. تصور کنید همچنان یزید زنده بود و حکومت می کرد قطعا مشکلات بیشتری برای دنیا به وجود می آمد. به گفته حضرت محمد (ص) این دنیا خواب است و انسان ها بعد از مردن از خواب بیدار می شوند و باید سعی کنیم این خواب را به بهترین وجه تعبیر کنیم.
روشنفکرزدگی در ایران بیداد می کند
اگر استعدادمان را برای عالم غیب کنیم از همانجا به ما کمک می شود. آنچه که انسان را نجات می دهد وَلایت به معنی عشق به خداوند است و ولایت بدون وَلایت معنا ندارد.
روشنفکرزدگی در کشورمان بیداد می کند به همین دلیل اگر می خواهید آثار غربی ها را ترجمه کنید سعی تان این باشد آثاری را که کسی تا به حال ترجمه نکرده، ترجمه کنید. اگر آثاری که بارها در کشور ترجمه شده افراد دوباره ترجمه کنند این شبه به ذهن مخاطب می رسد که مترجم در حال تقلید از کارهای دیگر افراد است.
بعد از سی و چند سال خواندن غزل بیدل به این نتیجه رسیدم که اگر بیدل حرف هایش را ساده تر بیان می کند جایگاه بالاتری در شعر پیدا می کرد.
بسیاری از اشعار حافظ حرف عادی است که در قالب شعر بیان شده است و برخلاف اشعار برخی از شاعران خیال در اشعار او وجود ندارد.
اگر بگوییم شعر تنها اندیشه است شرح گلشن زار شیخ شبستری و مثنوی مولوی از سایر کتاب های شعر، بهتر است در حالی که اینگونه نیست. اگر بخواهیم عاطفه را در اشعار مدنظر قرار دهیم باباطاهر در بین شعرا حرف اول را می زند ولی نمی توان اشعار را تقسیم بندی کرد چون پایه همه آنها زبان است.
شعرا باید بر زبان تسلط داشته باشند
بعد از شاملو دیگر کسی را پیدا نکردیم که مانند او باشد؛ چون افراد بر روی زبان مسلط نیستند و شعر چون در زبان به وجود می آید باید شعرا بر زبان تسلط کافی داشته باشند. لحن شاعر باید با واژه های مناسب در شعر وجود داشته باشد.
به تعداد آدم ها دوست داشتن و کینه وجود دارد .
عده ای می گویند دوست داشتن و نفرت مانند یک خط صاف است ولی اینگونه نیست بلکه به تعداد آدم ها دوست داشتن و نفرت وجود دارد؛ حتی بدتر از آن به تعداد آدم ها در وجود هر آدم دوست داشتن، کینه، محبت و .... وجود دارد .