در بیسیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید تیراندازی شروع شد، مردم پا به فرار گذاشتند. در مدت کوتاهی تلّی از جنازه روی هم تلنبار شد. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند.
به گزارش شهدای ایران؛ در اولین ساعات جمعه 17 شهریور سال 1357، «غلامعلی اویسی» که به «قصاب ایران» مشهور است، از رادیو اعلام حکومت نظامی کرد. مردم تهران که از حکومت نظامی اطلاع نداشتند، پیش از ساعت 6 صبح و پس از ادای فریضه نماز برای چهارمین روز متوالی، از خانه ها بیرون آمده و سیل آسا به خیابانها ریختند. مرکز تجمع آنان میدان ژاله بود، مردم به محض رسیدن؛ با تانکها و زره پوشهای نظامی و ماموران مسلسل به دست حکومت نظامی مواجه و غافلگیر شدند.
ساعت نزدیک 7:30 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.
هیچ چیزی نمیتوانست ذرهای تردید در دلهای مردم ایجاد کند. سیل انبوه جمعیت از خیابانهای اطرف با سردادن شعارهای انقلابی به سمت میدان ژاله در حرکت بودند. ماموران مسلح، پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را هدف رگبار مسلسل قرار دادند. فریاد الله اکبر و لااله الالله همه جا را پر کرد. مردم وحشت زده و هراسان به هر سمتی می دویدند، گروهی روی زمین دراز کشیده بودند و رگبار مسلسل ها اجازه حرکت به آنها نمیداد.
ناله و فریاد با صدای گلوله در هم آمیخته بود و بوی خون، دود و باروت همه جا را پر کرده بود. با نزدیک شدن ظهر به تدریج میدان ژاله که اینک واقعا به میدان شهدا تبدیل شده بود در هاله ای از سکوت مرگبار فرو رفت. همه خیابان پر بود از پیکر شهدایی که در صحنه نبرد نابرابر کشته شده بودند و خون این شهدا خیابانها را فرش کرده بود.
در مناطق جنوبی تهران برای متفرق کردن جمعیت از بالگردهای نظامی استفاده شد. یک روزنامه اروپایی در این رابطه نوشت: این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند. در میدان ژاله، تانکها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکنده کردنشان ناتوان بودند شروع به شلیک به سمت مردم کردند. بنا بر نوشته یک خبرنگار اروپایی، «این صحنه به جوخه آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بیحرکت شلیک میکردند».
فرماندار نظامی در اطلاعیه شماره 4 خود ضمن متهمکردن مردم، اعلام کرد در واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید. گر چه تعداد شهدای آن روز رسماً اعلام نشد، ولی آگاهان آمار وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونز سفیر انگلیس تعداد شهدا را "صدها نفر" ذکر کرده است. سولیوان سفیر آمریکا نیز گزارش میکند که در میدان ژاله «بیش از 200نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند».
جان دی استمپل که خود از مسئولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران بود، بعدها کتابی منتشر کرد. وی در کتاب خود درباره واقعه میدان شهدا مینویسد: «بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته شدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین 58 نفر بودهاند اما در عرض یک هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت که به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده گردید. در نیمروز هشتم سپتامبر رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت. قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد پزشکانی که مدت 36 ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم 300 تا 400 کشته و 3000 تا 4000 مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است».
با این کشتار، راه مخالفین و مبارزین برای همیشه از حکومت جدا شد و امکان هرگونه آشتی میان حاکمیت و مردم سلب گردید. احساسات عمومی نسبت به شاه بیش از پیش تحریک شد و موقعیت میانهروهایی که به دنبال نوعی مصالحه و سازش بین انقلابیون و سلطنتطلبان بودند، تضعیف شد؛ به گونهای که عملاً مردم به دو گروه تقسیم شدند: یک انقلاب بنیادی یا یک ضد انقلاب نظامی. از سوی دیگر حمایتهای بعدی آمریکا از شاه، سیاست دوگانه آمریکا در قبال ایران را که با تبلیغات سیاسی فشار آمریکا بر شاه برای گسترش فضای باز سیاسی به کلّی منافات داشت، نشان داد. مشاور امنیت ملی آمریکا، زبیگنیف برژینسکی، درباره این رویداد گفت: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»
«عباس ملکی» «عکاس حاضر در صحنه جمعه سیاه» میگوید: «در بیسیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید، تیراندازی شروع شد. من در بین نیروهای نظامی ایستاده بودم. بین مردم هم میرفتم، اما آن لحظه وسط نیروهای نظامی بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نیروهای نظامی تیرهوایی میزدند. مردم وحشتزده بودند و هر جا کوچهای یا گذری میدیدند فرار میکردند. من دیدم که شش نفر روی هم ریخته بودند تا یک نفر فرار کند. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند.
تیراندازی چند دقیقه بیشتر طول نکشید اما دیدم که دیگر هیچ کس اطراف میدان نیست. یک نفر یکی از جنازهها را میکشید و یک نفر هم، جنازه دیگری را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روی زمین بودند. مردم همه وسایلشان مثل دوچرخه را رها و فرار کردند. آمبولانسها اطراف میدان نمیآمدند و مردم جنازه یا زخمیها را روی شانهها میبردند، زیرا اگر ارتشیها جنازه را میبردند، خانوادهها را اذیت میکردند. عکسها را برای ظهور به همکارانم دادم. من در شرایطی بدی بودم و ترسیده بودم. همکارانم کار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعیت همه کمک میکردند. آقای پرتوی، عکسها را در قطع 30×40 ظاهر کرد. عکسها را روی زمین اتاق عکس پخش کردند؛ همه گریه میکردند و هیچ کس باور نمیکرد در تهران چنین اتفاقی افتاده باشد. عکس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بودیم؛ اما این عکسها جور دیگری بود».
بر فاجعه قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافل بینالمللی را وادار به عکسالعمل کرد؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکا نسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و رژیم صهیونیستی در کمپدیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز"وارن کریستوفر" معاون وزیر امور خارجه آمریکا از واشنگتن با "سایروس ونس" وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود، تماس برقرار و توصیه کرد که "پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاه صحبت کند".
ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا با شاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و"مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از شاه به وی اطلاع داد" و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و"پشتیبانی آمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد." خبر حمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد. رژیم که سعی میکرد مخالفان خود را مرعوب کند، به انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردند که"کارتر با شاهنشاه مکالمه تلفنی کرد." روزنامهها به نقل از اطلاعیه کاخ سفید نوشتند که"کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا را مورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهار امیدواری کرده است."
خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، موضع امام خمینی را به شدت تثبیت کرد. امام خمینی درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند:"آقای کارتر که برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه، پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد. این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودش فقط هست."
امام خمینی(ره) فردای هفدهم شهریور، با ارسال پیامی به ملت شریف و شجاع ایران، ضمن ابراز هم دردی با ملت، کشتار وحشیانه را محکوم و دولت آشتی ملی را دولتی تحمیلی و غیر قانونی اعلام کردند. امام در بخشی از پیام خود فرمودند: «بار دیگر شاه با دستور حکومت نظامى در تهران و سایر شهرستانهاى بزرگ ایران، ثابت کرد که پایگاهى در میان ملت ندارد. اعلام حکومت نظامى در محیطى آرام- به اقرار رادیو و مطبوعات ایران که راهپیمایى با کمال آرامش در آن انجام مىگرفت. نه تنها قانونى نیست بلکه جرم است و دستور دهنده آن مجرم. شاه براى به رگبار بستن مردم بىدفاع و مظلوم هیچ بهانهاى را بهتر از حکومت نظامى ندید. روزهاى اخیر، تهران و سایر شهرستانهاى مهم ایران براى اظهار مظلومیت و مخالفت با مجرمى که 35 سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنایات و خیانتهاى او در کشور و مخالفتهاى او با قانون اساسى واضح است، شاهد راهپیماییهاى آرام بود. اظهار مخالفت با مجرمى که تمام هستى ملت را به باد داده است، از طرف کسانى بود که در حد عالى شعور سیاسى و دینى بودند؛ به طورى که حاضر شدند ارتش را گلباران کنند ولى «دولت آشتى ملى»، آنان را به عنوان شعار بر خلاف قانون اساسى، محکوم کرد؛ و حال آنکه شعار آنان بر ضد قانون اساسى شکن- یعنى شاه- بود.
شعار بر ضد رژیم تحمیلى غیر قانونى بود، اظهار مظلومیت بود ولى واقعیت این است که شاه مىخواهد انتقام خود را از ملت بىدفاع بگیرد، و با صحنهسازیهاى مبتذل، ملت بىدفاع را به مسلسل ببندد و نفسها را به خیال باطل خودش در سینه خفه گرداند ولى دیگر دیر شده است و ملت مظلوم و بیدار ایران آگاه گردیدهاند. من هنوز اطلاع دقیقى از کشتگان و مجروحان در سراسر ایران ندارم؛ ولى خبرگزاریها تعداد کشتگان را به صدها نفر گزارش دادهاند و خبرهایى از ایران، این تعداد را بیش از هزار نفر مىگویند. اکنون بر ملت شجاع ایران است که به هر ترتیبى که ممکن است به مجروحین بیشمار خود، خون، دوا و غذا برساند و از هر گونه کمک مالى دریغ نکند. چهره ایران امروز گلگون است و دلاورى و نشاط در تمام اماکن به چشم مىخورد. آرى این چنین است راه امیر مؤمنان على و سرور شهیدان امام حسین. اى کاش خمینى در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع براى خداى تعالى کشته مىشد. باید علما و روشنفکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خُرد شوند تا کسى خیال آزادى به خود راه ندهد. شما اى ملت محترم ایران، که تصمیم گرفتهاید خود را از شرّ رژیم شاه خلاص گردانید. مطمئن باشید که هیچ قدرتى نمىتواند با شما که بیدارید و بپاخاستهاید روبه شود.
ارتش وطنخواه ایران! شما دیدید که ملت با شما دوست و شما را گلباران مىکند. و مىدانید که این چپاولگران براى ادامه ستمگرى، شما را آلت قتل برادران خود قرار دادهاند، به دیگر برادران ارتشى خود که شاه را رها کردهاند و در پشتیبانى مردم، به دشمن حمله نمودهاند بپیوندید، و بپاخیزید و نگذارید ملت شما نابود و برادران و خواهران شما به خاک و خون کشیده شوند. نام خود را در تاریخ که به سود ملت ایران به راه خود ادامه مىدهد، هر چه زودتر ثبت کنید و ریشه خیانت و ظلم را بکنید. شما اى علماى بزرگ اسلام و سیاسیون بزرگ، که از فشار شاه هراسى به دل راه نمىدهید! نشانه اعتماد و قوّت روحیه ملت هستید، و در این موقع حساس نه تنها باید استقامت کنید بلکه روحیه عالى مقاومت جامعه را هر چه بیشتر باید تقویت کنید، و هر چه بیشتر صفوف خود را براى مقابله با دشمن مردم ایران متشکلتر کنید».
ساعت نزدیک 7:30 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.
هیچ چیزی نمیتوانست ذرهای تردید در دلهای مردم ایجاد کند. سیل انبوه جمعیت از خیابانهای اطرف با سردادن شعارهای انقلابی به سمت میدان ژاله در حرکت بودند. ماموران مسلح، پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را هدف رگبار مسلسل قرار دادند. فریاد الله اکبر و لااله الالله همه جا را پر کرد. مردم وحشت زده و هراسان به هر سمتی می دویدند، گروهی روی زمین دراز کشیده بودند و رگبار مسلسل ها اجازه حرکت به آنها نمیداد.
ناله و فریاد با صدای گلوله در هم آمیخته بود و بوی خون، دود و باروت همه جا را پر کرده بود. با نزدیک شدن ظهر به تدریج میدان ژاله که اینک واقعا به میدان شهدا تبدیل شده بود در هاله ای از سکوت مرگبار فرو رفت. همه خیابان پر بود از پیکر شهدایی که در صحنه نبرد نابرابر کشته شده بودند و خون این شهدا خیابانها را فرش کرده بود.
در مناطق جنوبی تهران برای متفرق کردن جمعیت از بالگردهای نظامی استفاده شد. یک روزنامه اروپایی در این رابطه نوشت: این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند. در میدان ژاله، تانکها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکنده کردنشان ناتوان بودند شروع به شلیک به سمت مردم کردند. بنا بر نوشته یک خبرنگار اروپایی، «این صحنه به جوخه آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بیحرکت شلیک میکردند».
فرماندار نظامی در اطلاعیه شماره 4 خود ضمن متهمکردن مردم، اعلام کرد در واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید. گر چه تعداد شهدای آن روز رسماً اعلام نشد، ولی آگاهان آمار وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونز سفیر انگلیس تعداد شهدا را "صدها نفر" ذکر کرده است. سولیوان سفیر آمریکا نیز گزارش میکند که در میدان ژاله «بیش از 200نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند».
جان دی استمپل که خود از مسئولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران بود، بعدها کتابی منتشر کرد. وی در کتاب خود درباره واقعه میدان شهدا مینویسد: «بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته شدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین 58 نفر بودهاند اما در عرض یک هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت که به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده گردید. در نیمروز هشتم سپتامبر رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت. قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد پزشکانی که مدت 36 ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم 300 تا 400 کشته و 3000 تا 4000 مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است».
با این کشتار، راه مخالفین و مبارزین برای همیشه از حکومت جدا شد و امکان هرگونه آشتی میان حاکمیت و مردم سلب گردید. احساسات عمومی نسبت به شاه بیش از پیش تحریک شد و موقعیت میانهروهایی که به دنبال نوعی مصالحه و سازش بین انقلابیون و سلطنتطلبان بودند، تضعیف شد؛ به گونهای که عملاً مردم به دو گروه تقسیم شدند: یک انقلاب بنیادی یا یک ضد انقلاب نظامی. از سوی دیگر حمایتهای بعدی آمریکا از شاه، سیاست دوگانه آمریکا در قبال ایران را که با تبلیغات سیاسی فشار آمریکا بر شاه برای گسترش فضای باز سیاسی به کلّی منافات داشت، نشان داد. مشاور امنیت ملی آمریکا، زبیگنیف برژینسکی، درباره این رویداد گفت: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»
«عباس ملکی» «عکاس حاضر در صحنه جمعه سیاه» میگوید: «در بیسیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید، تیراندازی شروع شد. من در بین نیروهای نظامی ایستاده بودم. بین مردم هم میرفتم، اما آن لحظه وسط نیروهای نظامی بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نیروهای نظامی تیرهوایی میزدند. مردم وحشتزده بودند و هر جا کوچهای یا گذری میدیدند فرار میکردند. من دیدم که شش نفر روی هم ریخته بودند تا یک نفر فرار کند. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند.
تیراندازی چند دقیقه بیشتر طول نکشید اما دیدم که دیگر هیچ کس اطراف میدان نیست. یک نفر یکی از جنازهها را میکشید و یک نفر هم، جنازه دیگری را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روی زمین بودند. مردم همه وسایلشان مثل دوچرخه را رها و فرار کردند. آمبولانسها اطراف میدان نمیآمدند و مردم جنازه یا زخمیها را روی شانهها میبردند، زیرا اگر ارتشیها جنازه را میبردند، خانوادهها را اذیت میکردند. عکسها را برای ظهور به همکارانم دادم. من در شرایطی بدی بودم و ترسیده بودم. همکارانم کار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعیت همه کمک میکردند. آقای پرتوی، عکسها را در قطع 30×40 ظاهر کرد. عکسها را روی زمین اتاق عکس پخش کردند؛ همه گریه میکردند و هیچ کس باور نمیکرد در تهران چنین اتفاقی افتاده باشد. عکس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بودیم؛ اما این عکسها جور دیگری بود».
بر فاجعه قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافل بینالمللی را وادار به عکسالعمل کرد؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکا نسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و رژیم صهیونیستی در کمپدیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز"وارن کریستوفر" معاون وزیر امور خارجه آمریکا از واشنگتن با "سایروس ونس" وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود، تماس برقرار و توصیه کرد که "پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاه صحبت کند".
ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا با شاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و"مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از شاه به وی اطلاع داد" و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و"پشتیبانی آمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد." خبر حمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد. رژیم که سعی میکرد مخالفان خود را مرعوب کند، به انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردند که"کارتر با شاهنشاه مکالمه تلفنی کرد." روزنامهها به نقل از اطلاعیه کاخ سفید نوشتند که"کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا را مورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهار امیدواری کرده است."
خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، موضع امام خمینی را به شدت تثبیت کرد. امام خمینی درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند:"آقای کارتر که برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه، پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد. این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودش فقط هست."
امام خمینی(ره) فردای هفدهم شهریور، با ارسال پیامی به ملت شریف و شجاع ایران، ضمن ابراز هم دردی با ملت، کشتار وحشیانه را محکوم و دولت آشتی ملی را دولتی تحمیلی و غیر قانونی اعلام کردند. امام در بخشی از پیام خود فرمودند: «بار دیگر شاه با دستور حکومت نظامى در تهران و سایر شهرستانهاى بزرگ ایران، ثابت کرد که پایگاهى در میان ملت ندارد. اعلام حکومت نظامى در محیطى آرام- به اقرار رادیو و مطبوعات ایران که راهپیمایى با کمال آرامش در آن انجام مىگرفت. نه تنها قانونى نیست بلکه جرم است و دستور دهنده آن مجرم. شاه براى به رگبار بستن مردم بىدفاع و مظلوم هیچ بهانهاى را بهتر از حکومت نظامى ندید. روزهاى اخیر، تهران و سایر شهرستانهاى مهم ایران براى اظهار مظلومیت و مخالفت با مجرمى که 35 سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنایات و خیانتهاى او در کشور و مخالفتهاى او با قانون اساسى واضح است، شاهد راهپیماییهاى آرام بود. اظهار مخالفت با مجرمى که تمام هستى ملت را به باد داده است، از طرف کسانى بود که در حد عالى شعور سیاسى و دینى بودند؛ به طورى که حاضر شدند ارتش را گلباران کنند ولى «دولت آشتى ملى»، آنان را به عنوان شعار بر خلاف قانون اساسى، محکوم کرد؛ و حال آنکه شعار آنان بر ضد قانون اساسى شکن- یعنى شاه- بود.
شعار بر ضد رژیم تحمیلى غیر قانونى بود، اظهار مظلومیت بود ولى واقعیت این است که شاه مىخواهد انتقام خود را از ملت بىدفاع بگیرد، و با صحنهسازیهاى مبتذل، ملت بىدفاع را به مسلسل ببندد و نفسها را به خیال باطل خودش در سینه خفه گرداند ولى دیگر دیر شده است و ملت مظلوم و بیدار ایران آگاه گردیدهاند. من هنوز اطلاع دقیقى از کشتگان و مجروحان در سراسر ایران ندارم؛ ولى خبرگزاریها تعداد کشتگان را به صدها نفر گزارش دادهاند و خبرهایى از ایران، این تعداد را بیش از هزار نفر مىگویند. اکنون بر ملت شجاع ایران است که به هر ترتیبى که ممکن است به مجروحین بیشمار خود، خون، دوا و غذا برساند و از هر گونه کمک مالى دریغ نکند. چهره ایران امروز گلگون است و دلاورى و نشاط در تمام اماکن به چشم مىخورد. آرى این چنین است راه امیر مؤمنان على و سرور شهیدان امام حسین. اى کاش خمینى در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع براى خداى تعالى کشته مىشد. باید علما و روشنفکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خُرد شوند تا کسى خیال آزادى به خود راه ندهد. شما اى ملت محترم ایران، که تصمیم گرفتهاید خود را از شرّ رژیم شاه خلاص گردانید. مطمئن باشید که هیچ قدرتى نمىتواند با شما که بیدارید و بپاخاستهاید روبه شود.
ارتش وطنخواه ایران! شما دیدید که ملت با شما دوست و شما را گلباران مىکند. و مىدانید که این چپاولگران براى ادامه ستمگرى، شما را آلت قتل برادران خود قرار دادهاند، به دیگر برادران ارتشى خود که شاه را رها کردهاند و در پشتیبانى مردم، به دشمن حمله نمودهاند بپیوندید، و بپاخیزید و نگذارید ملت شما نابود و برادران و خواهران شما به خاک و خون کشیده شوند. نام خود را در تاریخ که به سود ملت ایران به راه خود ادامه مىدهد، هر چه زودتر ثبت کنید و ریشه خیانت و ظلم را بکنید. شما اى علماى بزرگ اسلام و سیاسیون بزرگ، که از فشار شاه هراسى به دل راه نمىدهید! نشانه اعتماد و قوّت روحیه ملت هستید، و در این موقع حساس نه تنها باید استقامت کنید بلکه روحیه عالى مقاومت جامعه را هر چه بیشتر باید تقویت کنید، و هر چه بیشتر صفوف خود را براى مقابله با دشمن مردم ایران متشکلتر کنید».