شما در تهران چند خانواده را سراغ دارید که خواستار و خواهان آن بودهاند که به فرزند نوجوان یا جوانشان مهارتهای شهروندی یا آشنایی با مقررات اجتماعی آموزش داده شود؟ آیا در میان این همه آموزشهای متنوع و برگزاری کلاسهای متعدد اعم از نواختن ساز، نقاشی، آموزش تئاتر، گلآرایی و ... جای چنین کلاسهایی خالی نیست؟
شهدای ایران: در واگنهای مترو بسته میشود و ناگهان شما صدای بلندی را میشنوید. صدایی که توامان با الفاظ رکیک است. مترو ایستگاه را ترک میکند ولی شما همچنان و به ناچار هنوز الفاظ رکیکی را که یک شهروند عصبانی مدام بر زبانش میآورد، میشنوید. کافی است لحظهای فعالیت آن الفاظ را در ذهن خود مجسم کنید تا یک روز خوب و پرتوان برای کار و فعالیتهای روزانه را از دست بدهید. به معنای عامتر اعصابتان تا شب به هم ریخته باشد.
تصویر دوم: در اتوبوس ساکت و آرام نشستهاید و هر از گاهی بیرون را نگاه میکنید. آرام خرسند یا ناراحت و محزون در فکر دغدغهها و مشکلات زندگی خود هستید که ناگاه صدای بلند یک خانم از قسمت بانوان را میشنوید که به مردی چشمچران پرخاش میکند که روی خود را برگرداند و قسمت بانوان را نگاه نکند یا هنگام پیاده شدن مسافران از اتوبوس شاهد فحاشی خامی باشید که مدعی است هنگام پیاده شدن از دستدرازی مردی در امان نمانده و به حریم خصوصی وی تعرض شده است.
اینها تنها نمونههایی از رفتارهای ناهنجار اجتماعی در حوزه شهری و در وسایل نقلیه عمومی هستند. کافی است که قدری در باب این مساله تامل کنید تا بتوانید مصادیق بسیار زیادی را به خاطر بیاورید که خود نیز شاهد آنها بودهاید.
آن بخش از هویت فردی که در اجتماع ورود پیدا میکند و در تعامل با اجتماع یا محیط اطراف خود اعم از شهری یا روستایی نقش ایفا میکند، بالطبع هویت اجتماعی فرد قلمداد میشود. این هویت اگرچه میتواند بسیار متاثر از شخصیت فردی یک شهروند باشد اما الزامی به آن نیست که کل شخصیت یک فرد را در قالب اجتماع به همراه داشته باشد، به این معنا که یک شاعر یا یک هنرمند درونگرا یا یک مدیر برجسته در حوزه اجتماعی یا صنعت، اگرچه در وضعیت فردی خود یا در درون اجتماع یا سیستمی که مدیر خطاب میشود، آزاد باشد که هر کار یا رفتار مورد علاقه و مطلوب خود را از ذات خودش ساطع کند اما در ساختار و شاکلهای که یک شهروند خطاب میشود، ملزم است که رفتار متناسب با ساختار شهروندی را از خود نشان دهد در غیر این صورت خواه عدم رعایت قوانین شهروندی باشد یا بروز رفتاری که در محیط متفاوت دیگری رفتار مطلوبی باشد؛ آن رفتار میتواند در ساختار شهروندی مخل حقوق دیگر شهروندان باشد. این فرآیند طولی است که ثمرهاش، ناهنجاری رفتاری در اجتماع است. برای مثال یک مدیر چون یک مدیر است، بدون در نظر گرفتن حقتقدم و صرف مدیر بودنش در ادارهای خاص از وسایل نقلیه عمومی یا امکانات شهروندی بخواهد به صورت رایگان یا ضایع کردن حقوق دیگران از امکانات یادشده استفاده کند یا فردی به صرف داشتن روحیهای خاص که منجر به تفاوت آرایش ظاهری و پوشش وی شود با همین وضعیت در اجتماع یا شهر حضور پیدا کند و دیدگان سایر شهروندان را به شکل نامطلوبی متوجه خود کند.
وقتی از این منظر به وظیفه هر فرد در برابر اجتماع خودش نگاه کنیم و بپذیریم که قوانینی برای حضور در پهنه اجتماع وجود دارد، آن وقت است که به اهمیت رفتار اجتماعی بیش از پیش پی میبریم. از دیدگاه شهروندی، تجلی بارز اجتماع بیرونی، خیابان و اماکن عمومی است. اینها مکانهایی در ساختار شهری هستند که حضور هر فردی از اعضای اجتماع و از هر طبقهای در آن بلامانع است. مانند خیابان، وسایل نقلیه عمومی، پارکها و... به معنایی دیگر اینها مکانها یا موقعیتهایی هستند که ممنوعیتی برای حضور افراد یک اجتماع در آنها وجود ندارد. از این حیث تعریفی، بانکها، ادارات، بیمارستانها و مراکزی از این دست شامل این قاعده نمیشوند چراکه در این مکانها بالطبع ممنوعیتها یا قواعدی برای حضور افراد وجود دارد که در اماکن عمومی وجود ندارد. بنابراین این مراکز میتوانند قواعد یا قوانینی برای حضور افراد وضع کنند که وضع آن برای حضور افراد در اماکن عمومی، بیمعناست.
نکته حساس و ظریف این تعریف در این مساله است که قوانین وضعشده برای حضور افراد در اماکن عمومی هم قوانین نانوشته هستند و هم قوانین نوشته شده که توامان با مجازات باشند؛ مجازاتهایی که به نوع نگرش مردم به مفاهیم اجتماعی و نوع نگاه حکومتها به ساختار اماکن عمومی نیز ارتباط دارد. برای مثال در اکثر خیابانهای مرکزی شهرهای مهم اروپا و حتی ایالات متحده کشیدن سیگار ممنوع است و به مثابه یک تخلف، شخص خاطی ملزم به پرداخت جریمه است ولی در خیابانهای مرکز بسیاری از شهرهای خاورمیانه از جمله ایران چنین قانونی وجود ندارد.
اما این فقط بخشی از ماجراست. میتوان بر حسب این تعاریف مثالهای فراوانی را ذکر کرد. ولی ریشهیابی و درمان ناهنجاریهای اجتماعی مهمترین و اساسیترین مساله است. به راستی برای از میان بردن یا کاهش حداکثری ناهنجاری در اماکن عمومی چه باید کرد؟ پاسخ به این پرسش شاکله مجموعه مباحثی با عنوان آسیبشناسی رفتارهای شهروندی را طرحریزی میکند که قرار است به برخی از آنها پرداخته شود. نظر به آنکه حریم وسایل نقلیه عمومی از مهمترین حوزههای شهری و حضور اجتماعی افراد تلقی میشود، به همان اندازه نیز ناهنجاریهای رفتاری در این مراکز نمود بیشتری دارد.
از سوی دیگر بنا بر ساعات تردد شهروندان در این اماکن ناهنجاریها شکلهای گوناگونی دارند. صبحها که بخش عظیمی از نیروهای کار مسافتهای طولانی را با شبکه مترو و اتوبوسها و خودروهای کرایهای طی میکنند، تعرضهای مکرر به حریم خصوصی افراد، در هم زدن ایستایی شهروندان، بزهکاری و کیفقاپیها از مهمترین ناهنجاریها محسوب میشوند. بسته به نوع شخصیت و طبقه اجتماعی همه شهروندان بارها شاهد فحاشیها، درگیریهای لفظی و حتی فیزیکی نیز بودهایم. افرادی که در نهایت حریم دیگران را حفظ نکرده و آن را پایمال میکنند، متاسفانه از طبقات مختلف اجتماعی حال حاضر جامعه ما هستند یعنی بر اساس شواهد عینی و آمارهای ثبتشده از درگیریها و کشمکشها در این محیطها تمام طبقات اجتماعی و تیپهای مختلف به نوعی حضور دارند و اینگونه نیست که یک تیپ یا طبقه اجتماعی نسبت به سایر اقشار اجتماعی حضور بیشتری در این نابسامانیها داشته باشد. متاسفانه در ابرشهر تهران فارغ از تیپ و طبقه اجتماعی و از منظر فراوانی آمار سنی، بیشترین ناهنجاریهای رفتاری در سیستم حملونقل شهری از سوی جوانان صورت پذیرفته و میپذیرد. هر چند از دهه 60 به این سو و از نیمه اول دهه 70 و آغاز به کار مترو در تهران تا انتهای سال 93 ما شاهد رشد شاخصهای رعایت قوانین و مقررات شهروندی در اماکن عمومی بالاخص سامانههای اتوبوسرانی، مترو و خودروهای کرایهای بودهایم اما هنوز با معیارها و استانداردهای مطلوب فاصله داریم. دلایل متفاوت و مختلفی در بروز ناملایمات و ناهنجاریها در سیستم حملونقل شهری وجود دارد. از جوانان و نوجوانانی که بروز ناهنجاریها را جزیی از سرگرمی روزانه خود میدانند و در روزهایی که مسابقات ورزشی مهم یا داربی در تهران برگزار میشود، بیشترین خسارتهای مالی به شبکه حملونقل شهری وارد میکنند که این خود گواهی بر همین ناملایمات رفتاری در میان طبقه جوان شهری تهران است تا نداشتن آموزشهای صحیح از سوی خانوادهها و نهاد آموزشوپرورش. شاید پذیرش این موضوع قدری آسان نباشد ولی اگر آزارهای زبانی و مزاحمتهای بصری را دومین ناهنجاری معمول و مرسوم در حریم وسایل نقلیه بدانیم، باز ملاحظه میکنیم که طبقه جوان شهری مهمترین و پرتعدادترین هنجارشکنان در این حوزه هستند. اینها نهتنها نشاندهنده کمکاری در آموزش صحیح کودکان، نوجوانان و جوانان توسط نهاد آموزشوپرورش و نهادهای فرعی متولی آموزش نوجوانان و جوانان است بلکه نوعی ناهماهنگی و جامعهپذیری ناموزون و متوالی جوانان را نشان میدهد. پس میتوان این برداشت را کرد که نقطه تلاقی آموزش در نهاد خانواده و سامانه وسیع آموزشوپرورش در کشور نامناسبترین و بیبرنامهترین نوع اهتمام را در آموزش و تلقین این مهم به این طبقه اجتماعی داشتهاند. به همان میزان که پدر و مادر تدوین بایدها و نبایدهای فردی را در شکلگیری شخصیت نوجوان و جوان، اصل محوری میدانند و در این راه پرخطا سادهترین آموزشها را در مواجهه با نهاد اجتماع و امکانات شهروندی از آنها دریغ میکنند، به همان اندازه هم در متون یا عناوین درسی یا حتی در سیلابسهای آموزشوپرورش کشور شاهد هستیم که درس یا سیستمی مبتنی بر آموزش حقوق شهروندی و آشنایی با اجتماع عینی و ملموس که فرد هر روز با آن سرو کار دارد، وجود نداشته است. در بیرون از ساحت آموزش رسمی یعنی آن بخش از جامعه که تربیت اجتماعی و آشنایی با محیطهای اجتماعی را باید به نوجوانان و جوانان آموزش میداده نیز هیچگونه فعالیتی در این راستا نهتنها صورت نگرفته بلکه صورت نیز نمیگیرد. برای مثال چند فرهنگسرا یا بنیاد آموزشی سراغ دارید که اساس حقوق شهروندی و رعایت ضوابط و مقررات شهروندی تدریس شود؟
این معضل شکل دیگری نیز دارد که بسیار اسفناکتر است. برای مثال شما در تهران چند خانواده را سراغ دارید که خواستار و خواهان آن بودهاند که به فرزند نوجوان یا جوانشان مهارتهای شهروندی یا آشنایی با مقررات اجتماعی آموزش داده شود؟ آیا در میان این همه آموزشهای متنوع و برگزاری کلاسهای متعدد اعم از نواختن ساز، نقاشی، آموزش تئاتر، گلآرایی و ... جای چنین کلاسهایی خالی نیست؟ آیا روا نبود نهاد آموزش و پرورش که در درس تعلیمات اجتماعی یا جامعهشناسی بهجای استعمار محور انگاشتن مبانی جامعهشناسی غربی یا تفوق جامعهشناسی بومی بر کل آموزههای اجتماعی مدرن، قدری هم به اهمیت نظام تعلیمی مبتنی بر آموزههای شهروندی و شهرنشینی همت میکرد؟
با توجه به این موارد و تمرکز بیشتر در بحث، میتوان گفت که نیاز به یک مجموعه مبتنی بر آموزش رفتارهای اجتماعی و رعایت مبانی اخلاق شهروندی در وسایل نقلیه به عنوان بخشی از اجتماع روزمره، بسیار ضروری به نظر میرسد. به همان میزان که انسان در مواجهه با طبیعت انرژی گرفته و آرامش و توان مضاعف با دیگران را برای خود به ارمغان میآورد، محیط و فرهنگ حاکم بر فضای وسایل نقلیه و ترددهای روزمره، میتواند در تخریب یا افزایش انرژی روزانه برای کار و فعالیت اجتماعی تاثیرگذار و سازنده باشد. بر این مبنا رعایت اخلاق شهروندی و التزام به مبانی آن حتی در حوزه نهچندان گستردهای مانند چارچوب وسایل نقلیه شهری که هم نشاندهنده اخلاق شهروندی است و هم از ارکان مدرن بودن یک جامعه است، نهتنها بیش از گذشتهها باید مورد نظر باشد بلکه با توجه به آمارها و عینیتهای موجود، وظیفه نهاد خانواده از یکسو و سامانههای مدعی در امر آموزشوپرورش از سویی دیگر بیشتر از گذشته بوده و خواهد بود. پذیرش این معضل که تاکنون کاستیها و کمکاریهای فراوانی صورت گرفته و رفتار بسیاری از شهروندان (از همه مهمتر جوانان) متناسب با ترازها و معیارهای اخلاق شهروندی در تقابل با سیستم حملونقل عمومی نیست، میتواند موجب رشد و برجستهسازی امر آموزش در این خصوص شود. پخش انیمیشنهای آموزشی در ایستگاههای مترو در باب همین مهم یا نصب پوسترهای آموزشی در ایستگاههای سیستم اتوبوس شهری و حتی استفاده از فضاهای تبلیغاتی وسیع در سطح اتوبانهای ابرشهری چون تهران دال بر فقر جدی جامعه در رعایت موازین و حقوق شهروندی در بسیاری از وجوهات از جمله همین ساحت مورد بحث است. آیا استفاده از این امکانات موجود در بخش تبلیغات بصری و رسانهای میتواند راهگشا بوده و این معضل جدی را برطرف کند؟ به نظر میرسد پاسخ ایجابی به این پرسش ناشی از نگاه سطحینگر باشد چراکه عوامل بسیار زیادی در عدم بلوغ و نهادینه شدن اخلاق در این ساحت از شاکله شهروندی دخیل هستند که از قضا یکی از انتقادات جدی به نهاد آموزشوپرورش به خاطر همین تکسونگری به علل رفتارهای شهروندی مناسب یا نامناسب، مرام و الگوی شهروندی در ایران مدرن است.
وضعیت روانی افراد جامعه، وجود معضلات عدیده در ساحت زندگی خصوصی و برونفکنی فشارهای ناشی از مشکلات یادشده در مکانهای عمومی وسایل نقلیه مثلا ایستگاههای مترو یا ایستگاههای اتوبوس یا حتی در درون وسایل نقلیه و تشکلهای معمول شهروندی مانند صفها یا زمانهای انتظار برای حضور قطار مترو یا اتوبوسهای شهری، ناراضی بودن از عملکرد مدیران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و بازتاب دلخوریها در همین مکانها، انتقال خشونتهای ناشی از مسابقات ورزشی به درون وسایل نقلیه عمومی توسط طرفداران کمظرفیت تیمهای ورزشی و انتقال آن به نقاط مختلف شهری و حتی اعتراض به نحوه سرویسدهی نامطلوب سرویسهای حملونقل عمومی به عنوان یکی از نبضهای مهم حرکت و تکاپوی شهری، همگی میتوانند دلایل موثق و موجهی برای فروپاشی اخلاق شهروندی حتی به صورت موقت و گذرا باشند که در وضعیت موقت هم لطمات جبرانناپذیری را برای جامعه به مثابه یک کل به همرا داشته باشد. تا چه رسد به آنکه این فروپاشی اخلاقی ساختاری مدام پیدا کند.
به گزارش جهان صنعت، حال میتوان به اهمیت آموزشهای بنیادین و تداومدار بیش از گذشته پی برد؛ آموزشهایی که همه نهادهای اجتماعی و سیاسی باید به اهمیت و ایفای نقش در آن متعهد و ملزم باشند.
تصویر دوم: در اتوبوس ساکت و آرام نشستهاید و هر از گاهی بیرون را نگاه میکنید. آرام خرسند یا ناراحت و محزون در فکر دغدغهها و مشکلات زندگی خود هستید که ناگاه صدای بلند یک خانم از قسمت بانوان را میشنوید که به مردی چشمچران پرخاش میکند که روی خود را برگرداند و قسمت بانوان را نگاه نکند یا هنگام پیاده شدن مسافران از اتوبوس شاهد فحاشی خامی باشید که مدعی است هنگام پیاده شدن از دستدرازی مردی در امان نمانده و به حریم خصوصی وی تعرض شده است.
اینها تنها نمونههایی از رفتارهای ناهنجار اجتماعی در حوزه شهری و در وسایل نقلیه عمومی هستند. کافی است که قدری در باب این مساله تامل کنید تا بتوانید مصادیق بسیار زیادی را به خاطر بیاورید که خود نیز شاهد آنها بودهاید.
آن بخش از هویت فردی که در اجتماع ورود پیدا میکند و در تعامل با اجتماع یا محیط اطراف خود اعم از شهری یا روستایی نقش ایفا میکند، بالطبع هویت اجتماعی فرد قلمداد میشود. این هویت اگرچه میتواند بسیار متاثر از شخصیت فردی یک شهروند باشد اما الزامی به آن نیست که کل شخصیت یک فرد را در قالب اجتماع به همراه داشته باشد، به این معنا که یک شاعر یا یک هنرمند درونگرا یا یک مدیر برجسته در حوزه اجتماعی یا صنعت، اگرچه در وضعیت فردی خود یا در درون اجتماع یا سیستمی که مدیر خطاب میشود، آزاد باشد که هر کار یا رفتار مورد علاقه و مطلوب خود را از ذات خودش ساطع کند اما در ساختار و شاکلهای که یک شهروند خطاب میشود، ملزم است که رفتار متناسب با ساختار شهروندی را از خود نشان دهد در غیر این صورت خواه عدم رعایت قوانین شهروندی باشد یا بروز رفتاری که در محیط متفاوت دیگری رفتار مطلوبی باشد؛ آن رفتار میتواند در ساختار شهروندی مخل حقوق دیگر شهروندان باشد. این فرآیند طولی است که ثمرهاش، ناهنجاری رفتاری در اجتماع است. برای مثال یک مدیر چون یک مدیر است، بدون در نظر گرفتن حقتقدم و صرف مدیر بودنش در ادارهای خاص از وسایل نقلیه عمومی یا امکانات شهروندی بخواهد به صورت رایگان یا ضایع کردن حقوق دیگران از امکانات یادشده استفاده کند یا فردی به صرف داشتن روحیهای خاص که منجر به تفاوت آرایش ظاهری و پوشش وی شود با همین وضعیت در اجتماع یا شهر حضور پیدا کند و دیدگان سایر شهروندان را به شکل نامطلوبی متوجه خود کند.
وقتی از این منظر به وظیفه هر فرد در برابر اجتماع خودش نگاه کنیم و بپذیریم که قوانینی برای حضور در پهنه اجتماع وجود دارد، آن وقت است که به اهمیت رفتار اجتماعی بیش از پیش پی میبریم. از دیدگاه شهروندی، تجلی بارز اجتماع بیرونی، خیابان و اماکن عمومی است. اینها مکانهایی در ساختار شهری هستند که حضور هر فردی از اعضای اجتماع و از هر طبقهای در آن بلامانع است. مانند خیابان، وسایل نقلیه عمومی، پارکها و... به معنایی دیگر اینها مکانها یا موقعیتهایی هستند که ممنوعیتی برای حضور افراد یک اجتماع در آنها وجود ندارد. از این حیث تعریفی، بانکها، ادارات، بیمارستانها و مراکزی از این دست شامل این قاعده نمیشوند چراکه در این مکانها بالطبع ممنوعیتها یا قواعدی برای حضور افراد وجود دارد که در اماکن عمومی وجود ندارد. بنابراین این مراکز میتوانند قواعد یا قوانینی برای حضور افراد وضع کنند که وضع آن برای حضور افراد در اماکن عمومی، بیمعناست.
نکته حساس و ظریف این تعریف در این مساله است که قوانین وضعشده برای حضور افراد در اماکن عمومی هم قوانین نانوشته هستند و هم قوانین نوشته شده که توامان با مجازات باشند؛ مجازاتهایی که به نوع نگرش مردم به مفاهیم اجتماعی و نوع نگاه حکومتها به ساختار اماکن عمومی نیز ارتباط دارد. برای مثال در اکثر خیابانهای مرکزی شهرهای مهم اروپا و حتی ایالات متحده کشیدن سیگار ممنوع است و به مثابه یک تخلف، شخص خاطی ملزم به پرداخت جریمه است ولی در خیابانهای مرکز بسیاری از شهرهای خاورمیانه از جمله ایران چنین قانونی وجود ندارد.
اما این فقط بخشی از ماجراست. میتوان بر حسب این تعاریف مثالهای فراوانی را ذکر کرد. ولی ریشهیابی و درمان ناهنجاریهای اجتماعی مهمترین و اساسیترین مساله است. به راستی برای از میان بردن یا کاهش حداکثری ناهنجاری در اماکن عمومی چه باید کرد؟ پاسخ به این پرسش شاکله مجموعه مباحثی با عنوان آسیبشناسی رفتارهای شهروندی را طرحریزی میکند که قرار است به برخی از آنها پرداخته شود. نظر به آنکه حریم وسایل نقلیه عمومی از مهمترین حوزههای شهری و حضور اجتماعی افراد تلقی میشود، به همان اندازه نیز ناهنجاریهای رفتاری در این مراکز نمود بیشتری دارد.
از سوی دیگر بنا بر ساعات تردد شهروندان در این اماکن ناهنجاریها شکلهای گوناگونی دارند. صبحها که بخش عظیمی از نیروهای کار مسافتهای طولانی را با شبکه مترو و اتوبوسها و خودروهای کرایهای طی میکنند، تعرضهای مکرر به حریم خصوصی افراد، در هم زدن ایستایی شهروندان، بزهکاری و کیفقاپیها از مهمترین ناهنجاریها محسوب میشوند. بسته به نوع شخصیت و طبقه اجتماعی همه شهروندان بارها شاهد فحاشیها، درگیریهای لفظی و حتی فیزیکی نیز بودهایم. افرادی که در نهایت حریم دیگران را حفظ نکرده و آن را پایمال میکنند، متاسفانه از طبقات مختلف اجتماعی حال حاضر جامعه ما هستند یعنی بر اساس شواهد عینی و آمارهای ثبتشده از درگیریها و کشمکشها در این محیطها تمام طبقات اجتماعی و تیپهای مختلف به نوعی حضور دارند و اینگونه نیست که یک تیپ یا طبقه اجتماعی نسبت به سایر اقشار اجتماعی حضور بیشتری در این نابسامانیها داشته باشد. متاسفانه در ابرشهر تهران فارغ از تیپ و طبقه اجتماعی و از منظر فراوانی آمار سنی، بیشترین ناهنجاریهای رفتاری در سیستم حملونقل شهری از سوی جوانان صورت پذیرفته و میپذیرد. هر چند از دهه 60 به این سو و از نیمه اول دهه 70 و آغاز به کار مترو در تهران تا انتهای سال 93 ما شاهد رشد شاخصهای رعایت قوانین و مقررات شهروندی در اماکن عمومی بالاخص سامانههای اتوبوسرانی، مترو و خودروهای کرایهای بودهایم اما هنوز با معیارها و استانداردهای مطلوب فاصله داریم. دلایل متفاوت و مختلفی در بروز ناملایمات و ناهنجاریها در سیستم حملونقل شهری وجود دارد. از جوانان و نوجوانانی که بروز ناهنجاریها را جزیی از سرگرمی روزانه خود میدانند و در روزهایی که مسابقات ورزشی مهم یا داربی در تهران برگزار میشود، بیشترین خسارتهای مالی به شبکه حملونقل شهری وارد میکنند که این خود گواهی بر همین ناملایمات رفتاری در میان طبقه جوان شهری تهران است تا نداشتن آموزشهای صحیح از سوی خانوادهها و نهاد آموزشوپرورش. شاید پذیرش این موضوع قدری آسان نباشد ولی اگر آزارهای زبانی و مزاحمتهای بصری را دومین ناهنجاری معمول و مرسوم در حریم وسایل نقلیه بدانیم، باز ملاحظه میکنیم که طبقه جوان شهری مهمترین و پرتعدادترین هنجارشکنان در این حوزه هستند. اینها نهتنها نشاندهنده کمکاری در آموزش صحیح کودکان، نوجوانان و جوانان توسط نهاد آموزشوپرورش و نهادهای فرعی متولی آموزش نوجوانان و جوانان است بلکه نوعی ناهماهنگی و جامعهپذیری ناموزون و متوالی جوانان را نشان میدهد. پس میتوان این برداشت را کرد که نقطه تلاقی آموزش در نهاد خانواده و سامانه وسیع آموزشوپرورش در کشور نامناسبترین و بیبرنامهترین نوع اهتمام را در آموزش و تلقین این مهم به این طبقه اجتماعی داشتهاند. به همان میزان که پدر و مادر تدوین بایدها و نبایدهای فردی را در شکلگیری شخصیت نوجوان و جوان، اصل محوری میدانند و در این راه پرخطا سادهترین آموزشها را در مواجهه با نهاد اجتماع و امکانات شهروندی از آنها دریغ میکنند، به همان اندازه هم در متون یا عناوین درسی یا حتی در سیلابسهای آموزشوپرورش کشور شاهد هستیم که درس یا سیستمی مبتنی بر آموزش حقوق شهروندی و آشنایی با اجتماع عینی و ملموس که فرد هر روز با آن سرو کار دارد، وجود نداشته است. در بیرون از ساحت آموزش رسمی یعنی آن بخش از جامعه که تربیت اجتماعی و آشنایی با محیطهای اجتماعی را باید به نوجوانان و جوانان آموزش میداده نیز هیچگونه فعالیتی در این راستا نهتنها صورت نگرفته بلکه صورت نیز نمیگیرد. برای مثال چند فرهنگسرا یا بنیاد آموزشی سراغ دارید که اساس حقوق شهروندی و رعایت ضوابط و مقررات شهروندی تدریس شود؟
این معضل شکل دیگری نیز دارد که بسیار اسفناکتر است. برای مثال شما در تهران چند خانواده را سراغ دارید که خواستار و خواهان آن بودهاند که به فرزند نوجوان یا جوانشان مهارتهای شهروندی یا آشنایی با مقررات اجتماعی آموزش داده شود؟ آیا در میان این همه آموزشهای متنوع و برگزاری کلاسهای متعدد اعم از نواختن ساز، نقاشی، آموزش تئاتر، گلآرایی و ... جای چنین کلاسهایی خالی نیست؟ آیا روا نبود نهاد آموزش و پرورش که در درس تعلیمات اجتماعی یا جامعهشناسی بهجای استعمار محور انگاشتن مبانی جامعهشناسی غربی یا تفوق جامعهشناسی بومی بر کل آموزههای اجتماعی مدرن، قدری هم به اهمیت نظام تعلیمی مبتنی بر آموزههای شهروندی و شهرنشینی همت میکرد؟
با توجه به این موارد و تمرکز بیشتر در بحث، میتوان گفت که نیاز به یک مجموعه مبتنی بر آموزش رفتارهای اجتماعی و رعایت مبانی اخلاق شهروندی در وسایل نقلیه به عنوان بخشی از اجتماع روزمره، بسیار ضروری به نظر میرسد. به همان میزان که انسان در مواجهه با طبیعت انرژی گرفته و آرامش و توان مضاعف با دیگران را برای خود به ارمغان میآورد، محیط و فرهنگ حاکم بر فضای وسایل نقلیه و ترددهای روزمره، میتواند در تخریب یا افزایش انرژی روزانه برای کار و فعالیت اجتماعی تاثیرگذار و سازنده باشد. بر این مبنا رعایت اخلاق شهروندی و التزام به مبانی آن حتی در حوزه نهچندان گستردهای مانند چارچوب وسایل نقلیه شهری که هم نشاندهنده اخلاق شهروندی است و هم از ارکان مدرن بودن یک جامعه است، نهتنها بیش از گذشتهها باید مورد نظر باشد بلکه با توجه به آمارها و عینیتهای موجود، وظیفه نهاد خانواده از یکسو و سامانههای مدعی در امر آموزشوپرورش از سویی دیگر بیشتر از گذشته بوده و خواهد بود. پذیرش این معضل که تاکنون کاستیها و کمکاریهای فراوانی صورت گرفته و رفتار بسیاری از شهروندان (از همه مهمتر جوانان) متناسب با ترازها و معیارهای اخلاق شهروندی در تقابل با سیستم حملونقل عمومی نیست، میتواند موجب رشد و برجستهسازی امر آموزش در این خصوص شود. پخش انیمیشنهای آموزشی در ایستگاههای مترو در باب همین مهم یا نصب پوسترهای آموزشی در ایستگاههای سیستم اتوبوس شهری و حتی استفاده از فضاهای تبلیغاتی وسیع در سطح اتوبانهای ابرشهری چون تهران دال بر فقر جدی جامعه در رعایت موازین و حقوق شهروندی در بسیاری از وجوهات از جمله همین ساحت مورد بحث است. آیا استفاده از این امکانات موجود در بخش تبلیغات بصری و رسانهای میتواند راهگشا بوده و این معضل جدی را برطرف کند؟ به نظر میرسد پاسخ ایجابی به این پرسش ناشی از نگاه سطحینگر باشد چراکه عوامل بسیار زیادی در عدم بلوغ و نهادینه شدن اخلاق در این ساحت از شاکله شهروندی دخیل هستند که از قضا یکی از انتقادات جدی به نهاد آموزشوپرورش به خاطر همین تکسونگری به علل رفتارهای شهروندی مناسب یا نامناسب، مرام و الگوی شهروندی در ایران مدرن است.
وضعیت روانی افراد جامعه، وجود معضلات عدیده در ساحت زندگی خصوصی و برونفکنی فشارهای ناشی از مشکلات یادشده در مکانهای عمومی وسایل نقلیه مثلا ایستگاههای مترو یا ایستگاههای اتوبوس یا حتی در درون وسایل نقلیه و تشکلهای معمول شهروندی مانند صفها یا زمانهای انتظار برای حضور قطار مترو یا اتوبوسهای شهری، ناراضی بودن از عملکرد مدیران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و بازتاب دلخوریها در همین مکانها، انتقال خشونتهای ناشی از مسابقات ورزشی به درون وسایل نقلیه عمومی توسط طرفداران کمظرفیت تیمهای ورزشی و انتقال آن به نقاط مختلف شهری و حتی اعتراض به نحوه سرویسدهی نامطلوب سرویسهای حملونقل عمومی به عنوان یکی از نبضهای مهم حرکت و تکاپوی شهری، همگی میتوانند دلایل موثق و موجهی برای فروپاشی اخلاق شهروندی حتی به صورت موقت و گذرا باشند که در وضعیت موقت هم لطمات جبرانناپذیری را برای جامعه به مثابه یک کل به همرا داشته باشد. تا چه رسد به آنکه این فروپاشی اخلاقی ساختاری مدام پیدا کند.
به گزارش جهان صنعت، حال میتوان به اهمیت آموزشهای بنیادین و تداومدار بیش از گذشته پی برد؛ آموزشهایی که همه نهادهای اجتماعی و سیاسی باید به اهمیت و ایفای نقش در آن متعهد و ملزم باشند.