شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران؛ در دنیای نویسندگی امروز، افرادی که خوب بنویسند و خوب باشند انگشت‌شمارند. یکی از این خیل خوبان دغدغه‌مند «گلعلی بابایی» است.

«گلعلی بابایی» همیشه برای من حکم قصه‌گویی را داشته که روی صندلی قصه گویی نشسته و از سال‌های خوف و خطر این مملکت سخن رانده است. او در نهایت دقت و ظرافت کوشیده است در قصه‌ها و داستان‌هایش لفظ زیبای «صداقت» تلألو داشته باشد.
در مورد قلم و شخصیت ارجمند بابایی چند نکته قابل اهمیت است.

1- چیدمان کلمه در کتاب‌های بابایی از مهندسی خاصی برخوردار است. هرچند داستان و زندگینامه داستانی و ژانرهایی از این دست عرصه تفصیل هستند ولی بابایی، در همه این بسترها حق کلمه را ادا می‌کند. گویی کلمات با تراش‌های زیبایی که توسط نویسنده داده می‌شوند بر صندلی سطرها جا خوش کرده‌اند. وقتی که 7 کتاب با عنوان‌های زیر را ورق می‌زنی آنگاه متوجه می‌شوی که نویسنده، از سر صدق و استناد  در یک صفحه، فقط یکی- دو سطر از آن قلم خودش است و در همان یکی- دو سطر هم کلمه اضافی یافت نمی‌شود، این کتاب‌ها به قرار زیرند:
1- در هاله‌ای از غبار؛ سرگذشت‌نامه سردار بی‌نشان حاج احمد متوسلیان
2- ماه همراه بچه‌هاست؛ سرگذشت‌نامه شهید محمدابراهیم همت
3- راز آن ستاره؛ سرگذشت‌نامه شهید رضا چراغی
4- تا آوردگاه الهاله؛ سرگذشت‌نامه شهید عباس کریمی
5- حماسه بی‌پایان؛ سرگذشت‌نامه شهید محمود شهبازی
6- قصه ما همین بود؛ سرگذشت‌نامه شهید سیدمحمدرضا دستواره
7- پهلوان گود گرمدشت؛ سرگذشت‌نامه شهید حسین قُجه‌ای.

اصلا از همین عبارت «سرگذشت‌نامه» متوجه می‌شوی که حتی کتاب مذکور «زندگینامه داستانی» نیست و سرگذشت شهیدی است که به قلم بابایی تصویر می‌شود. البته نگارنده این سطور معتقد است این کتاب‌ها همان «زندگینامه داستانی» با مخلوطی از «خاطرات مستند» هستند. بابایی مستند بودن خاطرات را یک امر علمی برای نویسنده تلقی می‌کند و هیچگاه بدون سند خاطره نمی‌گوید. او سند را به خاطره سنجاق می‌کند تا ارزش علمی آن ضریب بگیرد و متاسفانه بیشترین دعوای ما با بعضی نویسندگان بر سر همین استناد است که نویسنده به سندها هم آب می‌بندد و آن را از ارزش می‌اندازد اما بابایی به «مستند بودن» خاطرات نگاه علمی دارد. مثلا اگر کتاب «پهلوان گود گرمدشت» را ورق بزنیم، بابایی را مستندسازی خواهیم دید که فیلمی با محوریت «شهید قجه‌ای» ساخته است. او می‌کوشد تا در این مستند متکلم وحده نباشد و برش‌های معطری از زندگی شهید توسط دوستان و افراد مختلفی که با وی زندگی کرده‌اند روایت شود تا حوصله مخاطب سر نرود. در این مسیر بابایی می‌کوشد با عباراتی مانند «عن‌قریب» و عبارت‌هایی از این دست، متن را خودمانی و صمیمی جلوه دهد: «اگر در زرین شهر بمانیم، عن‌قریب ما را دستگیر می‌کنند. همان شب، اول رفتیم اصفهان و از آنجا به اتفاق هاشم سلیمانیان راهی قم شدیم.» (پهلوان گود گرمدشت ص30)

2- از دیگر برجستگی‌های نوشتاری بابایی این است که در نوشته‌های او تحریف و سانسور جنگ و دفاع مقدس را مشاهده نمی‌کنید. حسن نوشته‌های امثال «گلعلی بابایی» و «رحیم مخدومی» و «نصرت‌الله محمودزاده» و «حمید حسام» و نویسندگان موفقی از این دست این است که خودشان با گوشت و پوستشان جنگ را لمس کرده‌اند و در ایثار سرآمدند. لذا مطالب از دریچه یک متخصص نظامی بررسی می‌شود و در ظرف خوشرنگ و نگار داستان و... به مخاطب عرضه می‌شود. از همه اینها گذشته گاهی اوقات نویسندگانی یافت می‌شوند که خودشان در کوران جنگ بوده‌اند ولی متاسفانه در خاطره‌ها غلو می‌کنند و گاهی اوقات در این غلو کردن‌ها، صداقت رنگ می‌بازد! من تاکنون ندیده‌ام که رزمنده یا حتی نویسنده‌ای بگوید این صفحه از کتاب «گلعلی بابایی» مستند نیست و خدایی ناکرده دروغ است. پر واضح است که دلیل نچسبیدن این وصله ناجور به بابایی، کمک گرفتن از صاحبنظرانی است که نامشان در صفحات ابتدایی برخی کتاب‌هایش می‌آیدبرای مثال در کتاب «پهلوان گود گرمدشت» بازبینی، کنترل و تایید محتوا زیر نظر 4 نفر  از کارشناسان جنگ از جمله «مجتبی عسگری»،«دکتر سیدحسن شکری»، «سعید قاسمی» و «ولی‌الله قجه‌ای» صورت گرفته و مشاور پژوهشی اثر «حسین بهزاد» است.

کمک گرفتن از دانایان مقوله پرگنج جنگ احتمال اشتباه را در کتاب‌های بابایی به صفر رسانده است و دقیقا از همین پنجره اگر به کتاب‌های او نظر بیفکنیم درخواهیم یافت که او تافته‌ای جدا بافته است. 3- نویسنده «غوغای غبار» اهل لفاظی و درازگویی نیست و حق کلمات را در ایجاز بیان می‌کند و هرگاه سخن به درازا بکشد دامن سخن را فراهم می‌چیند و موجز و مختصر سخن می‌راند. این ایجاز را می‌توانید در «غوغای غبار»-سفرنامه حج ایشان- و کتاب‌های بیست و هفت در بیست و هفت که هفت جلد آن به خامه بابایی نوشته شده است به تماشا بنشینید.
راقم این سطور سعی کرده است در کلاس‌های دانشگاه هر ترم چند نویسنده و شاعر را به تناوب دعوت کند. روزی که می‌خواستم در مورد ادبیات دفاع مقدس به تفصیل سخن بگویم، گلعلی بابایی را دعوت کردم. دست بر قضا آن روز کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» را با خودش آورده بود و یک صفحه از آن را خواند. دانشجویان پس از رفتن بابایی بسیار شیفته کوتاه سخن گفتن او شده بودند و برخی از ایشان سر ذوق آمده بودند و بعدا برخی‌ها در مورد شخص بابایی پیاپی سوال می‌کردند و برخی دیگر کتاب‌هایش را تهیه کرده بودند.

4- بابایی در استفاده از مطالب کتب منبع و مآخذ از تمام دقت و ظرافت‌ بهره‌مند است. مثلا در
«پهلوان گود گرمدشت» وقتی می‌خواهد از کتاب «مهتاب خین» حسین بهزاد در مورد پذیرفتن فرماندهی گردان سلمان توسط شهید قُجه‌ای سخنی بیاورد، این برش از آن کتاب را جلوی دیدگان مخاطب می‌آورد:«... هنگامی که احمد متوسلیان، نام حسین قجه‌ای را به عنوان فرمانده گردان سلمان فارسی اعلام کرد، دیدم صورت حسین از خجالت سرخ شد، رضا چراغی وقتی این صحنه را دید با شوخی به حسین گفت: بابا جان، اینها که نیامده‌اند طوق دامادی به گردنت بیندازند که حالا این طور سرخ و سفید می‌شوی، فقط گفته‌اند از امروز، برادر پاسدار حسین قجه‌ای به فرماندهی گردان سلمان فارسی تیپ 27 محمدرسول‌الله‌(ص) منصوب می‌شود! شدی فرمانده گردان. فرمانده گردان شدن که این طور عرق ریختن ندارد... بعد صدایش را بالا برد و گفت: آهای یکی پیدا شود و در راه خدا برود از انبار تدارکات، دو- سه تا بسته دستمال کاغذی بگیرد بیاورد به برادر حسین بدهد که عرقش را پاک کند!» (همان صص 77و78)

این برش‌ها آگاهانه است و در سلوک امروزی ما تاثیر بسزایی دارد؛ در این برهه‌ها گلعلی می‌کوشد بگوید حرف شهدا، عمل شهدا، طریق شهدا، حرف و عمل و طریقی از جنس زمان است. او سلوک شهدا را با کلماتی از جنس حریر به رخ ما می‌کشد. در خیلی از کتاب‌های بابایی سبک زندگی شهدا برای مخاطبانش ترسیم شده که باز هم از این نظر
گلعلی در اوج خلوص و صداقتی به رنگ صداقت شهیدان ایستاده است.
 
5- صمیمیت شهیدانه و نشاط مومنانه یکی دیگر از ویژگی‌های نوشتاری و بویژه رفتاری بابایی است. هیچ‌گاه یادم نمی‌رود در مراسم پاسداشت او، از بچه‌های مسجد جوادالائمه تا فرزندان شهیدان همت و کریمی شرکت داشتند. مصطفی همت– فرزند شهید ابراهیم همت– جوری از بابایی سخن می‌گفت که انگار دارد در مورد یک موجود اسطوره‌ای صحبت می‌کند، اسطوره‌ای که رنگ شهید به خود گرفته است. فرزند شهید کریمی نیز همین طور و این دو کوشیده بودند تا خودشان را به مراسم پاسداشت بابایی برسانند. کنار این جماعت،مرحوم امیرحسین فردی، یوسفعلی میرشکاک و دیگرانی از این طیف و طایفه حضور داشتند و در کنار همه این خوبان «علی سلطان‌محمدی» که روزگاری با «گلعلی» هم‌نفس و هم‌رزم بوده از ایشان فیلمبرداری می‌کرد و مدام می‌گفت «گلعلی» ماست، خیلی آقاست.

خیلی جاها که صحبت «گلعلی بابایی» می‌شود من فکر می‌کنم از شهیدی صحبت می‌کنند که قلم به دست گرفته و دارد حق دوستان شهیدش را ادا می‌کند. او در نوشتن زندگینامه و سرگذشت‌نامه و قالب‌های داستانی از این دست موفق جلوه کرده است. آشکار است که او با بهره‌گیری هنرمندانه و ادبی از عناصر داستانی بر جاذبه زندگینامه می‌افزاید و آن را خواندنی‌تر می‌سازد. او در حیطه «لشکرنویسی» نیز قلم توانایی دارد. در حوزه سفرنامه‌نویسی هم این توانمندی به چشم می‌خورد. این چند سطری که راجع به ایشان نوشتم بیشتر با توجه به کتاب‌های خوب و خوش‌خوان و خوش‌رنگ و لعاب بیست و هفت در بیست و هفت بود، حتما باید در نوشتار دیگری به بابایی لشکرنویس،خاطره‌نویس و سفرنامه‌نویس بپردازم. گلعلی بابایی چند سالی است در حوزه مدیریت «سازمان هنری و ادبیات دفاع‌مقدس» نقش ایفا می‌کند. در این حوزه هم صحبت برای گفتن و نوشتن بسیار است ولی به همین نکته بسنده می‌کنم که برخی از افراد هستند که میز به آنها شخصیت و عظمت می‌دهد و برخی دیگر به میز، وزانت می‌دهند که بابایی در جرگه گروه دوم قرار می‌گیرد.

6- گلعلی به سادگی و زلالی اسمش، گلعلی است و در خیلی حوزه‌ها برای نویسندگان جوان الگوست. باید چندین مرتبه از روی این واژه مهربان بنویسیم تا به رنگ او شویم.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار