دکتر سعید جلیلی که در سالهای گذشته مسئول مذاکرات هسته ای بود، چه رویکرد و سیاست او در روند پیشبرد مذاکرات را که نه به شیوه ی بده و بستان بلکه مبتنی بر دلیل و برهان بود، قبول داشته باشیم یا نه، بی تردید یکی از باتعهدترین مسئولان نظام است که هنوز در حال و هوای مجاهدان دهه شصت به سر میبرد. او در ساده زیستی و مردمی بودن میان مسئولان حال و گذشته نظیر و بدیلی ندارد.
به گزارش شهدای ایران، مهدی محسنی در صفحه اینستاگرام اش با اشاره به دیدار جلیلی در حرم امام رضا علیه السلام در هفته گذشته نوشت:
ظهر امروز که به حرم امام رضا مشرف شدم، سراسر صحن آزادی مملو از زائرانی بود که با کوله باری از امید و آرزو و احتمالا از راه هایی دور به این بارگاه پناه آورده بودند. ازدحام زائران جلو کفشداری موجب شد برای سپردن کفش هام به کفشداران محترم، متحمل زحمت زیادی بشم. خلاصه با هر مصیبتی بود کفش ها رو تحویل دادم. وقتی روی برگردوندم تا وارد حرم بشم با چهره ای آشنا مواجه شدم. مردی میانسال با پوستی سبزه و موهای سفید و ریش هایی که به مردی حدود پنجاه ساله میزد. لباسهایی ساده و تاحدودی مندرس به تن داشت و آرام به دیوار کنار کفشداری تکیه داده بود و در پی فرصتی تا بتواند کفش هایش را تحویل بگیرد. مرد آنقدر وقار و متانت داشت که چشم هر رهگذری را خیره میکرد. چون ایشان را میشناختم و میدانستم یکی از پاهایش را در جبهه از دست داده و از پای مصنوعی استفاده میکند به یادم آمد حتما تحویل گرفتن کفشها در این شلوغی باید کار دشواری برای ایشان باشد. این شد که جلو رفتم. ابتدا سلام و زیارت قبول. ایشان هم با چهره ای خندان و رویی خوش و تواضعی بی بدیل پاسخم رو دادند. ازشون خواستم تا شماره کفشداری رو به من بدهند تا کفششان را تحویل بگیرم. به نشانه ی انکار سری تکان داد و لبی گزید و تشکر کرد. البته اصرار هم کردم اما انگار در توان من نبود مردی را که اهل دیپلماسی و مذاکره است را قانع کنم. بیخیال شدم بعدهم بوس و خدافظی!
دکتر سعید جلیلی که در سالهای گذشته مسئول مذاکرات هسته ای بود، چه رویکرد و سیاست او در روند پیشبرد مذاکرات را که نه به شیوه ی بده و بستان بلکه مبتنی بر دلیل و برهان بود، قبول داشته باشیم یا نه، بی تردید یکی از باتعهدترین مسئولان نظام است که هنوز در حال و هوای مجاهدان دهه شصت به سر میبرد. او در ساده زیستی و مردمی بودن میان مسئولان حال و گذشته نظیر و بدیلی ندارد.
اما ای کاش زحمات و تلاش های ایشان در سالهایی که مسئول تیم مذاکره کننده بودند اینطور به فراموشی سپرده نمیشد.
التماس دعا
ظهر امروز که به حرم امام رضا مشرف شدم، سراسر صحن آزادی مملو از زائرانی بود که با کوله باری از امید و آرزو و احتمالا از راه هایی دور به این بارگاه پناه آورده بودند. ازدحام زائران جلو کفشداری موجب شد برای سپردن کفش هام به کفشداران محترم، متحمل زحمت زیادی بشم. خلاصه با هر مصیبتی بود کفش ها رو تحویل دادم. وقتی روی برگردوندم تا وارد حرم بشم با چهره ای آشنا مواجه شدم. مردی میانسال با پوستی سبزه و موهای سفید و ریش هایی که به مردی حدود پنجاه ساله میزد. لباسهایی ساده و تاحدودی مندرس به تن داشت و آرام به دیوار کنار کفشداری تکیه داده بود و در پی فرصتی تا بتواند کفش هایش را تحویل بگیرد. مرد آنقدر وقار و متانت داشت که چشم هر رهگذری را خیره میکرد. چون ایشان را میشناختم و میدانستم یکی از پاهایش را در جبهه از دست داده و از پای مصنوعی استفاده میکند به یادم آمد حتما تحویل گرفتن کفشها در این شلوغی باید کار دشواری برای ایشان باشد. این شد که جلو رفتم. ابتدا سلام و زیارت قبول. ایشان هم با چهره ای خندان و رویی خوش و تواضعی بی بدیل پاسخم رو دادند. ازشون خواستم تا شماره کفشداری رو به من بدهند تا کفششان را تحویل بگیرم. به نشانه ی انکار سری تکان داد و لبی گزید و تشکر کرد. البته اصرار هم کردم اما انگار در توان من نبود مردی را که اهل دیپلماسی و مذاکره است را قانع کنم. بیخیال شدم بعدهم بوس و خدافظی!
دکتر سعید جلیلی که در سالهای گذشته مسئول مذاکرات هسته ای بود، چه رویکرد و سیاست او در روند پیشبرد مذاکرات را که نه به شیوه ی بده و بستان بلکه مبتنی بر دلیل و برهان بود، قبول داشته باشیم یا نه، بی تردید یکی از باتعهدترین مسئولان نظام است که هنوز در حال و هوای مجاهدان دهه شصت به سر میبرد. او در ساده زیستی و مردمی بودن میان مسئولان حال و گذشته نظیر و بدیلی ندارد.
اما ای کاش زحمات و تلاش های ایشان در سالهایی که مسئول تیم مذاکره کننده بودند اینطور به فراموشی سپرده نمیشد.
التماس دعا