حجت الاسلام گریوانی در نشست بررسی شبه عرفان های نوظهور در فرهنگسرای امام(ره) گفت: هدف عرفان های نوظهور یا کاذب که خاستگاهشان از کشورهای غربی یا شرقی مثل هند است، بدل سازی از بدنه دین است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از مهر، نشست باورهای کاذب، بررسی شبه عرفان های نوظهور و آسیبشناسی خرده فرهنگ های منحرف با سخنرانی حجت الاسلام دکتر مسلم گریوانی عصر دیروز دوشنبه ۹ شهریور در فرهنگسرای امام (ره) برگزار شد.
گریوانی در ابتدا گفت: بحث ما در مورد پدیده و جریان هایی تحت عنوان عرفانهای کاذب یا معنویت های نوظهور است. اول با یک خاطره ای که یکی از اساتیدم گفته اند، بحث را شروع می کنم، یکی از اساتید ما شاگرد آیتالله جوادی آملی است و در بحث عرفان های کاذب و نقد عرفان های نوظهور در کشور فعالیت های زیادی کرده است. این خاطره را عرض می کنم که بدانید این عرفان ها در جامعه و بدنه خانواده ما چقدر نفوذ کرده اند.
وی افزود: عرفان های نوظهور تفاوتی که با مکاتب و مذاهب و عرفان های دیگر دارند این است که فلسفه بافی نمی کنند، انواع و اقسام خداشناسی را نمی آورند، توحید ذاتی و توحید افعالی نمی گویند. خیلی کاربردی و عملی کار می کنند. بسیاری از ابزارهای جدید مثلاً از درمان گری استفاده می کنند. استاد ما می گوید دوستی داشتم که در قم بیمار بود، منتظر درمانگری برای او بودیم، وقتی آمد دختر جوانی با ظاهری نامناسب وارد شد، درمان را شروع کرد، از او سئوال کردم این درمانگری طب جدید است یا طب قدیم، گفت طب ما طب متفاوتی است.
گریوانی گفت: همیشه در متفاوت بودن کلمات شک کنید. دختر گفت طب ما طب مکمل است، طب های دیگر ناقص است می گفت مکمل! (این کلمه بار معنایی دارد)، دوستم پرسید شما کجا هستید، گفت در تهران هستیم. گفت ما در عرفان های حلقه و عرفانی فعالیت داریم، گفتم همانی که رئیستان در زندان است، تا این را گفتم رنگ عوض کرد.
عضو هیأت علمی بنیاد اسرا ادامه داد: در بدنه جامعه و خانواده ما افکار و عرفان هایی در قالب جلسات خودشناسی، ایده پردازی، معنویت، حلقه های معنوی به اسم عرفان و معنویت تشکیل می شود. عرفان های نوظهور یا کاذب که خاستگاهشان از کشورهای غربی یا شرقی مثل هند است، هدف همه اینها بدل سازی از بدنه دین است چه دین یهودیت، چه مسیحیت، چه اسلام.
در دنیای غرب وقتی دین رسمی که مسیحیت و یهودیت بود، در همه چیز در علم و نظریات علمی دخالت می کرد، وقتی به حاکمیت رسیده بود در همه جا پنجه انداخته بود، طوری که در قرن ۱۷ و ۱۸ امان همه را بریده بود. دانشمندان بریده بودند، برای اینکه در همه چیز دخالت می کرد و می گفتند باید با آن مبارزه کنید.
وی افزود: وقتی این دین اعتبار خود را از دست داد، دوره ای در قرن ۱۷ و ۱۸ به دوره شک معروف شد. می گفتند آیا انبیای دین حرفهایشان درست است یا این حرفهای دانشمندان درست است، نمی شود با دو دوتا چهارتا مخالفت کرد. شخصیت های علمی، فرهنگی، به نام روشنگری در اروپا شکل گرفت. ۵۰ درصد دین بود، ۵۰ درصد علم. اعتبار علم و عقل انسان بیشتر می شد، درصد اعتبار دین هم کمتر می شد، به طوری که وقتی اسم دین در قرن بیستم می آمد، می گفتند خرافه است. ادیان و وحی و خدا اعتبارشان را از دست داده اند، به تعبیر آن متفکر غربی، خدا مرد. وقتی خدا و دین اعتبارش را از دست داد، مثل این بود که به کسی اعتماد داشتیم، از بس دروغ گفت و با دو دوتا چهارتا مخالفت کرد، اعتبارش را از دست داد و دیگر نمی تواند این اعتبار را پیش شما به دست آورد.
عضو هیات علمی بنیاد اسرا گفت: وقتی دین خدا از دنیای غرب رخت بربست، قتل، خودکشی، اضطراب و افسردگی و بحران های هویت زیاد شد، به این نتیجه رسیدند درست است، دین خرافه بود، ولی همین خرافه وقتی رخت بربست، به مصیبت های معنوی دچار شدیم. قرآن در سوره طه خیلی جالب می گوید «مَن أعرَضَ عَن ذِكرِي فإنّ لَهُ مَعِيشَهً ضَنكاً و نَحشُرُه يَومَ القيَامَهِ أعمَي» (سوره طه/۱۲۴) و هركس از ياد من روي گردان شود، زندگي (سخت و) تنگي خواهد داشت و روز قيامت، او را نابينا محشور ميكنيم! هر کسی پشت به خدا بکند، یاد خدا را فراموش کند، به یک زندگی سخت و تنگ و تار دچار خواهد شد که همان بیماریهای روحی و روانی است و ادامه می دهد در قیامت او را کور محشور می کنیم، این کوری چشم نیست، کوری دل است، چون انسانها حیات اخروی شان به رنگ حیات دنیوی است، همان طور محشور می شویم که زندگی کردیم، اگر زندگی ما زندگی جهنمی باشد، آخرتمان هم آخرت جهنمی است. بهشت و جهنم انعکاس روح و رفتارهای ماست، به تعبیر آن دانشمندان جهنم، خشم و غضب، حقد و کینه صفتی نیست که در ما ایجاد می شود، بلکه جهنمی است که با خودمان به این سمت و آن سمت می بریم، جهنمی است که در خودمان است، جهنم آن نیست که ما را می سوزانند.
وی افزود: این طور نیست که خدا مچ گیرد و دنبال مچ گیری از بندگانش است، این شکل گیری شخصیت ما است که بهشت و جهنم ما را می سازد، در سوره شعرا قرآن می فرماید يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ -روز قیامت روزی است که هیچ چیزی به حال انسان سود نمی بخشد، نه ثروت و فرزند، جز یک چیز، کسی که قلب سالم که ما به او داده بودیم، سالم به ما برگرداند. قلب در قرآن یک تکه گوشت صنوبری نیست بلکه منظور دل انسان است. وقتی قرآن، حیات، قلب، چشم کور به کار می برد، هیچ کدام معنای ظاهری آنها نیست. قرآن، یک چشم، حیات، دنیا و عالم دیگری را در نظر دارد. والا قرآن چه فرقی با کتاب های زیست شناسی می کند.
گریوانی
گریوانی افزود: با یک جوان پر از شبهه چهار ساعت صحبت کردم، گفت قرآن چه چیز جدیدی دارد، من هم می توانم درست کنم، مثل خداها و بت های دیگری که ستایش می کنند، گفتم قرآن را باز کن یک آیه را بخوان، این آیه آمد آن خدایی است که ابرها را به هم فشرد و بارانی به کام تشنه زمین باراند و زمین را از تشنگی سیراب کرد و آن گاه گیاهانی از زمین رویاند و قیامت هم همچنین است، یعنی آب می بارد، زمین سبز می شود، این سبز شدن حیات مجدد زمین است، قیامت هم همین طور است، انسان متولد می شود، می میرد و دوباره زنده می شود.
وی افزود: کافی است ذهنمان را از عینک های دودی پاک کنیم، فقط با چشم فطرت و دل به سراغ قرآن برویم، زیرا قرآن یک زبان مشترک دارد، آن هم زبان فطرت است، هر کس با آن به سراغ قرآن برود، قواعد درونی اش را بازگو می کند. جوان گفت این آیه چیزی ندارد، علم می گوید آفتاب به دریا می زند، بخار می شود و بخارها فشرده می شوند و ابر تشکیل می شود و پس از رعد و برق باران می بارد. گفتم تفاوت قرآن با آنچه که همه بلدند، آن کلمه اولش است، اوست که بادها را می فرستد و بخار تبدیل به ابر می شود و آن را گسیل می دهیم به سمت زمین تشنه.
این مدرس حوزه و دانشگاه یادآورشد: در قرآن چند چیز میت و چند چیز طیب داریم، حیات طیبه، بلد طیبه، ساکن و خانواده های طیبه، شجره های طیبه، این طیبه مقابل مرده است، اما این کلمه اول که خداست می گویند خداست که این حرکت ها را ایجاد می کند، خدا آمده آن قدرت و ثروت و دست و جمالی که ورای قدرت، ثروت، دست و جمالهاست به شما نشان دهد. تفاوت قرآن با سایر کتابها این است، قرآن یک انسان، یک جامعه، یک افق، یک تمدن جدید باز می کند. اگر با همان عینک قرآن بخوانیم و عمل کنیم، قرآن می گوید آن قلب سلیمی که به شما دادیم، همان را به ما برگردانید.
گریوانی اظهارداشت: عرفانهای نوظهور هم می گویند دلت پاک و تمیز و قلبت سلیم باشد خورده شیشه نداشته باش اینها مهم است. این آیه هم همین را می گوید اما نکته ظریفی دارد. عرفانهای نوظهور همیشه حرفشان این است دلت پاک و تمیز باشد. ویژگی اینها این است می گویند اعمال و عباداتت و مناسک دینی دست و پاگیر است. خدا به دل شما کار دارد آن هم با عشق و محبت به خدا درست می شود.
گریوانی بیان کرد: لذا کلید واژه عرفانهای نوظهور عشق و محبت است. اینکه شما با عشق و محبت به خدا می رسید. جریانها و عرفانهای انحرافی، ظاهر حرفها و ادعاهایشان شیک و درست است می گویند قلبتان پاک باشد. کتابهای اوشو پر از خدا و عشق به خداست. ویترین و ظاهر و کلمات و مفاهیم همان است اما چرا انحرافی هستند؟ ظرافتی در اینجاست. مثالش همین قلب سلیمی است که قرآن می گوید ما به شما دادیم همان قلب سالم را به ما برگردانید. اما قرآن می گوید در کنار آن باید احکام و شریعت و مناسک دینی انجام شود البته عرفانهای نوظهور هم مراقبه و مدیتیشن دارند.
وی افزود: قرآن در عین اینکه اصل را قلب سلیم می داند می گوید آن روح پرعاطفه و تفکر و حرارتی که به شما دادیم بعد لکه دار و سیاه شد. گفتیم باز می توانید توبه کنید و دوباره آن را پاک نگاه دارید باید سالم به ما تحویل دهید. این آیه نمی گوید روز قیامت کسی نجات پیدا می کند که نماز و روزه با خودش بیاورد. نکته اینجاست که شما زمانی می توانید قلب را تمیز نگه دارید که آن احکام عبادی را اجرایی و عملیاتی کنید و نماز و روزه خمس و زکات و انفاق است که روح را از طغیانگری باز می دارد. صدقه، زکات و انفاق باعث می شوند تعلق خاطر انسان به مال و پول و ثروت از بین برود. زیرا ارزش انسان بیشتر از دنیا است.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: روح بزرگتر از اینهاست نباید دل را به تعلقات دنیا گره زد برای اینکه به آن گره نخورد هر چند صباحی چیزی ببخش و با این کار تعلق خاطر به دنیا از بین می رود. قرآن می گوید ای پیامبر از ثروت مومنان صدقه بگیر تا پاک شوند. نه اینکه جسمشان پاک می شود بلکه قلب و دلشان پاک می شود. قرآن می فرماید روزه بر شما واجب شد تا قلبتان پاک شود.
گریوانی ادامه داد: تمامی احکام عبادی و دستورات دینی ناظر به رشد شخصیت انسانهاست. تمامی محرمات و مکروهات زایل کننده شخصیت انسان است. وقتی به فرزندمان از کودکی القا کنیم که خدا همه وقت و همه جا حاضر است حتی اگر تنها هم باشد می داند که خدا با اوست و هیچ وقت احساس تنهایی و دلواپسی نمی کند. روز حساب و قیامت باعث می شود که انسان حق النفس و حق الناس و حق الله را رعایت کند زیرا از خدا می ترسد و گناه نمی کند.
وی افزود: احساس حضور خدا در همه عرفانهای نوظهور مشترک است. گره گشا هم است. اینها باطل محض نیستند اما انحرافاتی دارند که اگر اثر کنند کل زندگی انسان را فرو می پاشند. مثل آن حرفی که می گویند کافی است دلت پاک باشد. خدا می فرماید انسان اگر مواظب نباشد طغیان می کند. وقتی که انسان از خدا مستغنی شد و احساس بی نیازی کرد دیگر منفجر می شود. اینکه عقل و علم داریم حرف قشنگی است اما باید بالای سر انسان یک بزرگ کبریایی باشد. زیرا خداوند شایسته بزرگی و کبریایی است.
این مدرس حوزه و دانشگاه یادآورشد: بزرگی خدا هم در احکام و عبادات، خودش را نشان می دهد. عقل و علم تنها، انسان را منفجر می کنند. در عرفان اوشو است که کسی پرسید خدا چیست و کیست گفت دنبال خدا نگرد خدا در درون توست. در روح توست. خودت را بجو که خدا خود تو هستی. از حضرت علی(ع) هم نقل شده که من عرف نفسه فقد عرف ربه. اما عرفانهای نوظهور نکته ظریفی دارند که می گویند خدا تمام وجود توست. خدا روح توست. خدا نور است. خدا رقص است. خدا موسیقی است و ببینید چطوری با کلمات بازی می کنند.
گریوانی ابراز داشت: در عرفانهای نوظهور عشق و ایمان به خدا وجود دارد اما بدون داشتن پشتوانه های معرفتی. عشق و ایمان به خدا باید با معرفت قلبی باشد و گرنه عشق به خدا لوث و زمینگیر می شود. خدا را باید در همه زندگیمان حس کنیم. وقتی از خواب بیدار می شویم بگوییم خدا را شکر که زندگی دوباره به من بخشیدی. نماز می خوانیم با حضور قلب نماز بخوانیم. اگر خدا را با معرفت نشناسی وسط راه خدایی نشانت می دهند که جذابتر از خدای ماست و لذا باز گرفتار ادیان و مکاتب و عرفانهای انحرافی می شویم.
گریوانی در ابتدا گفت: بحث ما در مورد پدیده و جریان هایی تحت عنوان عرفانهای کاذب یا معنویت های نوظهور است. اول با یک خاطره ای که یکی از اساتیدم گفته اند، بحث را شروع می کنم، یکی از اساتید ما شاگرد آیتالله جوادی آملی است و در بحث عرفان های کاذب و نقد عرفان های نوظهور در کشور فعالیت های زیادی کرده است. این خاطره را عرض می کنم که بدانید این عرفان ها در جامعه و بدنه خانواده ما چقدر نفوذ کرده اند.
وی افزود: عرفان های نوظهور تفاوتی که با مکاتب و مذاهب و عرفان های دیگر دارند این است که فلسفه بافی نمی کنند، انواع و اقسام خداشناسی را نمی آورند، توحید ذاتی و توحید افعالی نمی گویند. خیلی کاربردی و عملی کار می کنند. بسیاری از ابزارهای جدید مثلاً از درمان گری استفاده می کنند. استاد ما می گوید دوستی داشتم که در قم بیمار بود، منتظر درمانگری برای او بودیم، وقتی آمد دختر جوانی با ظاهری نامناسب وارد شد، درمان را شروع کرد، از او سئوال کردم این درمانگری طب جدید است یا طب قدیم، گفت طب ما طب متفاوتی است.
گریوانی گفت: همیشه در متفاوت بودن کلمات شک کنید. دختر گفت طب ما طب مکمل است، طب های دیگر ناقص است می گفت مکمل! (این کلمه بار معنایی دارد)، دوستم پرسید شما کجا هستید، گفت در تهران هستیم. گفت ما در عرفان های حلقه و عرفانی فعالیت داریم، گفتم همانی که رئیستان در زندان است، تا این را گفتم رنگ عوض کرد.
عضو هیأت علمی بنیاد اسرا ادامه داد: در بدنه جامعه و خانواده ما افکار و عرفان هایی در قالب جلسات خودشناسی، ایده پردازی، معنویت، حلقه های معنوی به اسم عرفان و معنویت تشکیل می شود. عرفان های نوظهور یا کاذب که خاستگاهشان از کشورهای غربی یا شرقی مثل هند است، هدف همه اینها بدل سازی از بدنه دین است چه دین یهودیت، چه مسیحیت، چه اسلام.
در دنیای غرب وقتی دین رسمی که مسیحیت و یهودیت بود، در همه چیز در علم و نظریات علمی دخالت می کرد، وقتی به حاکمیت رسیده بود در همه جا پنجه انداخته بود، طوری که در قرن ۱۷ و ۱۸ امان همه را بریده بود. دانشمندان بریده بودند، برای اینکه در همه چیز دخالت می کرد و می گفتند باید با آن مبارزه کنید.
وی افزود: وقتی این دین اعتبار خود را از دست داد، دوره ای در قرن ۱۷ و ۱۸ به دوره شک معروف شد. می گفتند آیا انبیای دین حرفهایشان درست است یا این حرفهای دانشمندان درست است، نمی شود با دو دوتا چهارتا مخالفت کرد. شخصیت های علمی، فرهنگی، به نام روشنگری در اروپا شکل گرفت. ۵۰ درصد دین بود، ۵۰ درصد علم. اعتبار علم و عقل انسان بیشتر می شد، درصد اعتبار دین هم کمتر می شد، به طوری که وقتی اسم دین در قرن بیستم می آمد، می گفتند خرافه است. ادیان و وحی و خدا اعتبارشان را از دست داده اند، به تعبیر آن متفکر غربی، خدا مرد. وقتی خدا و دین اعتبارش را از دست داد، مثل این بود که به کسی اعتماد داشتیم، از بس دروغ گفت و با دو دوتا چهارتا مخالفت کرد، اعتبارش را از دست داد و دیگر نمی تواند این اعتبار را پیش شما به دست آورد.
عضو هیات علمی بنیاد اسرا گفت: وقتی دین خدا از دنیای غرب رخت بربست، قتل، خودکشی، اضطراب و افسردگی و بحران های هویت زیاد شد، به این نتیجه رسیدند درست است، دین خرافه بود، ولی همین خرافه وقتی رخت بربست، به مصیبت های معنوی دچار شدیم. قرآن در سوره طه خیلی جالب می گوید «مَن أعرَضَ عَن ذِكرِي فإنّ لَهُ مَعِيشَهً ضَنكاً و نَحشُرُه يَومَ القيَامَهِ أعمَي» (سوره طه/۱۲۴) و هركس از ياد من روي گردان شود، زندگي (سخت و) تنگي خواهد داشت و روز قيامت، او را نابينا محشور ميكنيم! هر کسی پشت به خدا بکند، یاد خدا را فراموش کند، به یک زندگی سخت و تنگ و تار دچار خواهد شد که همان بیماریهای روحی و روانی است و ادامه می دهد در قیامت او را کور محشور می کنیم، این کوری چشم نیست، کوری دل است، چون انسانها حیات اخروی شان به رنگ حیات دنیوی است، همان طور محشور می شویم که زندگی کردیم، اگر زندگی ما زندگی جهنمی باشد، آخرتمان هم آخرت جهنمی است. بهشت و جهنم انعکاس روح و رفتارهای ماست، به تعبیر آن دانشمندان جهنم، خشم و غضب، حقد و کینه صفتی نیست که در ما ایجاد می شود، بلکه جهنمی است که با خودمان به این سمت و آن سمت می بریم، جهنمی است که در خودمان است، جهنم آن نیست که ما را می سوزانند.
وی افزود: این طور نیست که خدا مچ گیرد و دنبال مچ گیری از بندگانش است، این شکل گیری شخصیت ما است که بهشت و جهنم ما را می سازد، در سوره شعرا قرآن می فرماید يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ -روز قیامت روزی است که هیچ چیزی به حال انسان سود نمی بخشد، نه ثروت و فرزند، جز یک چیز، کسی که قلب سالم که ما به او داده بودیم، سالم به ما برگرداند. قلب در قرآن یک تکه گوشت صنوبری نیست بلکه منظور دل انسان است. وقتی قرآن، حیات، قلب، چشم کور به کار می برد، هیچ کدام معنای ظاهری آنها نیست. قرآن، یک چشم، حیات، دنیا و عالم دیگری را در نظر دارد. والا قرآن چه فرقی با کتاب های زیست شناسی می کند.
گریوانی
گریوانی افزود: با یک جوان پر از شبهه چهار ساعت صحبت کردم، گفت قرآن چه چیز جدیدی دارد، من هم می توانم درست کنم، مثل خداها و بت های دیگری که ستایش می کنند، گفتم قرآن را باز کن یک آیه را بخوان، این آیه آمد آن خدایی است که ابرها را به هم فشرد و بارانی به کام تشنه زمین باراند و زمین را از تشنگی سیراب کرد و آن گاه گیاهانی از زمین رویاند و قیامت هم همچنین است، یعنی آب می بارد، زمین سبز می شود، این سبز شدن حیات مجدد زمین است، قیامت هم همین طور است، انسان متولد می شود، می میرد و دوباره زنده می شود.
وی افزود: کافی است ذهنمان را از عینک های دودی پاک کنیم، فقط با چشم فطرت و دل به سراغ قرآن برویم، زیرا قرآن یک زبان مشترک دارد، آن هم زبان فطرت است، هر کس با آن به سراغ قرآن برود، قواعد درونی اش را بازگو می کند. جوان گفت این آیه چیزی ندارد، علم می گوید آفتاب به دریا می زند، بخار می شود و بخارها فشرده می شوند و ابر تشکیل می شود و پس از رعد و برق باران می بارد. گفتم تفاوت قرآن با آنچه که همه بلدند، آن کلمه اولش است، اوست که بادها را می فرستد و بخار تبدیل به ابر می شود و آن را گسیل می دهیم به سمت زمین تشنه.
این مدرس حوزه و دانشگاه یادآورشد: در قرآن چند چیز میت و چند چیز طیب داریم، حیات طیبه، بلد طیبه، ساکن و خانواده های طیبه، شجره های طیبه، این طیبه مقابل مرده است، اما این کلمه اول که خداست می گویند خداست که این حرکت ها را ایجاد می کند، خدا آمده آن قدرت و ثروت و دست و جمالی که ورای قدرت، ثروت، دست و جمالهاست به شما نشان دهد. تفاوت قرآن با سایر کتابها این است، قرآن یک انسان، یک جامعه، یک افق، یک تمدن جدید باز می کند. اگر با همان عینک قرآن بخوانیم و عمل کنیم، قرآن می گوید آن قلب سلیمی که به شما دادیم، همان را به ما برگردانید.
گریوانی اظهارداشت: عرفانهای نوظهور هم می گویند دلت پاک و تمیز و قلبت سلیم باشد خورده شیشه نداشته باش اینها مهم است. این آیه هم همین را می گوید اما نکته ظریفی دارد. عرفانهای نوظهور همیشه حرفشان این است دلت پاک و تمیز باشد. ویژگی اینها این است می گویند اعمال و عباداتت و مناسک دینی دست و پاگیر است. خدا به دل شما کار دارد آن هم با عشق و محبت به خدا درست می شود.
گریوانی بیان کرد: لذا کلید واژه عرفانهای نوظهور عشق و محبت است. اینکه شما با عشق و محبت به خدا می رسید. جریانها و عرفانهای انحرافی، ظاهر حرفها و ادعاهایشان شیک و درست است می گویند قلبتان پاک باشد. کتابهای اوشو پر از خدا و عشق به خداست. ویترین و ظاهر و کلمات و مفاهیم همان است اما چرا انحرافی هستند؟ ظرافتی در اینجاست. مثالش همین قلب سلیمی است که قرآن می گوید ما به شما دادیم همان قلب سالم را به ما برگردانید. اما قرآن می گوید در کنار آن باید احکام و شریعت و مناسک دینی انجام شود البته عرفانهای نوظهور هم مراقبه و مدیتیشن دارند.
وی افزود: قرآن در عین اینکه اصل را قلب سلیم می داند می گوید آن روح پرعاطفه و تفکر و حرارتی که به شما دادیم بعد لکه دار و سیاه شد. گفتیم باز می توانید توبه کنید و دوباره آن را پاک نگاه دارید باید سالم به ما تحویل دهید. این آیه نمی گوید روز قیامت کسی نجات پیدا می کند که نماز و روزه با خودش بیاورد. نکته اینجاست که شما زمانی می توانید قلب را تمیز نگه دارید که آن احکام عبادی را اجرایی و عملیاتی کنید و نماز و روزه خمس و زکات و انفاق است که روح را از طغیانگری باز می دارد. صدقه، زکات و انفاق باعث می شوند تعلق خاطر انسان به مال و پول و ثروت از بین برود. زیرا ارزش انسان بیشتر از دنیا است.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: روح بزرگتر از اینهاست نباید دل را به تعلقات دنیا گره زد برای اینکه به آن گره نخورد هر چند صباحی چیزی ببخش و با این کار تعلق خاطر به دنیا از بین می رود. قرآن می گوید ای پیامبر از ثروت مومنان صدقه بگیر تا پاک شوند. نه اینکه جسمشان پاک می شود بلکه قلب و دلشان پاک می شود. قرآن می فرماید روزه بر شما واجب شد تا قلبتان پاک شود.
گریوانی ادامه داد: تمامی احکام عبادی و دستورات دینی ناظر به رشد شخصیت انسانهاست. تمامی محرمات و مکروهات زایل کننده شخصیت انسان است. وقتی به فرزندمان از کودکی القا کنیم که خدا همه وقت و همه جا حاضر است حتی اگر تنها هم باشد می داند که خدا با اوست و هیچ وقت احساس تنهایی و دلواپسی نمی کند. روز حساب و قیامت باعث می شود که انسان حق النفس و حق الناس و حق الله را رعایت کند زیرا از خدا می ترسد و گناه نمی کند.
وی افزود: احساس حضور خدا در همه عرفانهای نوظهور مشترک است. گره گشا هم است. اینها باطل محض نیستند اما انحرافاتی دارند که اگر اثر کنند کل زندگی انسان را فرو می پاشند. مثل آن حرفی که می گویند کافی است دلت پاک باشد. خدا می فرماید انسان اگر مواظب نباشد طغیان می کند. وقتی که انسان از خدا مستغنی شد و احساس بی نیازی کرد دیگر منفجر می شود. اینکه عقل و علم داریم حرف قشنگی است اما باید بالای سر انسان یک بزرگ کبریایی باشد. زیرا خداوند شایسته بزرگی و کبریایی است.
این مدرس حوزه و دانشگاه یادآورشد: بزرگی خدا هم در احکام و عبادات، خودش را نشان می دهد. عقل و علم تنها، انسان را منفجر می کنند. در عرفان اوشو است که کسی پرسید خدا چیست و کیست گفت دنبال خدا نگرد خدا در درون توست. در روح توست. خودت را بجو که خدا خود تو هستی. از حضرت علی(ع) هم نقل شده که من عرف نفسه فقد عرف ربه. اما عرفانهای نوظهور نکته ظریفی دارند که می گویند خدا تمام وجود توست. خدا روح توست. خدا نور است. خدا رقص است. خدا موسیقی است و ببینید چطوری با کلمات بازی می کنند.
گریوانی ابراز داشت: در عرفانهای نوظهور عشق و ایمان به خدا وجود دارد اما بدون داشتن پشتوانه های معرفتی. عشق و ایمان به خدا باید با معرفت قلبی باشد و گرنه عشق به خدا لوث و زمینگیر می شود. خدا را باید در همه زندگیمان حس کنیم. وقتی از خواب بیدار می شویم بگوییم خدا را شکر که زندگی دوباره به من بخشیدی. نماز می خوانیم با حضور قلب نماز بخوانیم. اگر خدا را با معرفت نشناسی وسط راه خدایی نشانت می دهند که جذابتر از خدای ماست و لذا باز گرفتار ادیان و مکاتب و عرفانهای انحرافی می شویم.