نحوه برخورد مسئولین در خصوص دسترسی به خانوادههای شهدا به گونهای است که گویا دیدار و گفتوگو با آنها ممنوع است.
شهدای ایران: در نوشتار گذشته صحبت از انتقاد از نوع برخورد مجموعههای دستاندرکار در خصوص ثبت خاطرات و انتشار هنرمندانه یادگارهای آنها بود. اینکه خاطرات هنرمندانه جمعآوری و ثبت نمیشوند و یا اینکه نحوه دسترسی به آنها نامناسب است.
این دغدغه آنجا شکل سختتری به خود میگیرد که مراکزی که دسترسی به آمار شهدا و خانوادههایشان دارند، علاوه بر اینکه خود کاری از پیش نمیبرند، اجازه ورود افراد دیگر را نیز به این معقوله نمیدهند. نحوه برخورد مسئولین در خصوص دسترسی به خانوادههای شهدا به گونهای است که گویا دیدار و گفتگو با آنها ممنوع است!
مطمئناً این صحبت به معنای نادیده گرفتن خدمات انجام شده نیست اما در برابر گزارههای بسیار زیاد پیشرو از دفاع مقدس، بسیار محدود است. بهعنوان مثال هستند افرادی که تنها از سر دغدغههای شخصی خود، خواهان ثبت خاطرات خانوادههای شهدا هستند که متأسفانه به دلیل عدم همکاری نهادهای ذیربط نوعاً با در بسته مواجه میشوند. این نویسندگان هرچند تبحرشان در حد نویسندههای مشهور نیست اما به نوع خود میتوانند گامهایی در این جهت بردارند.
متأسفانه این روزها گاهی هر روز شاهد از دست دادن یکی از این عزیزان هستیم که با رفتنشان دفتری عظیم از مدل سبک تربیتی شهدا بسته میشود که دیگر هیچ دسترسی به آن مقدور نیست...
نگاهی به آمار فوتیهای خانوادههای شهدا در بنیاد شهید گواه این موضوع است اما با این وجود گویا هیچ دغدغهای برای ثبت حرفها و یادداشتهای آنها نیست. این موضوع زمانی عجیبتر میشود که عزمی برای همکاری با افرادی که خواهان این کار هستند نیز مشاهده نمیشود.
به عنوان مثال، نویسنده این وجیزه خود از مصاحبهکنندگان با مادران و پدران شهدا خصوصاً خانوادههای چند شهید است. به ضرس قاطع اعلام میکند که تا کنون تلاشهایش برای دستیابی به اطلاعات شهدا بیاثر بوده و غالباً پس از تلاشهای زیاد در روزهای متمادی، با در بسته مواجه شده است. این مراکز یا مطلقاً از دادن اطلاعات دریغ میکنند و یا در مواردی اطلاعاتی مانند شماره تماس را با قید شروطی به ازای انجام کار به نام آن مجموعه خواهند داد!
از طرفی پیشنهاد سوژههای ناب به مراکزی که انصافاً هم خوب مینویسند و منتشر میکنند همیشه مؤثر نیست چرا که به گفته خود آنها زمان و نیروی کافی برای ثبت تمام خاطرات نداشته و به اجبار طبق برنامه خود پیش میروند. اما آیا نمیتوان بخشهایی از آن را به آنها که قلم کماثرتری دارند سپرد تا حداقل خاطرات ثبت شود شاید بعدها بتوان به آن استناد کرد؟ حتی میتوان از صوتهای موجود که با کمک این افراد جمعآوری شده نیز استفاده کرد در روزگاری که شاید هیچ سند ارزشمندی را نیابیم...
هنگامی که خبر ارتحال برخی از پدران و مادران شنیده میشود، حسرتی عظیم باقی خواهد ماند که چرا هیچ سخنی از او ثبت نشده است که چنین مواردی کم تکرار نشده... اینکه خانوادهای در فضای حاکم بر جامعهای غیراسلامی، صاحب چند شهید باشد، حتماً عجیب و شنیدنی است. به نظر میتواند موضوعی ناب برای صدها رساله دکترا و کارشناسی ارشد باشد و چراکه نباشد... مگر اینکه سادهانگارانه تصور کنیم تمام این رخدادها اتفاقی بوده!
متولی ثبت کامل خاطرات شهدا کدام مجموعه است؟ از کجا میتوان به خاطرات و مشخصات شهدا دسترسی پیدا کرد؟ علت اینهمه سختگیری برای دسترسی به آنها چیست؟ چرا نمیتوان در عصر ارتباطات با جستجوی نام همه شهدا کمترین اطلاعاتی از آنها بدست آورد؟ جستجوی کوتاه صحت و سقم این گفتار را مشخص میسازد. هیچ منبع در دسترسی آمار تعداد خانوادههای چند شهید، تک فرزند و ... را نشان نمیدهد. آرشیو پر طمطراق نهادهای مربوط تا چه زمانی در موزه و بایگانی هستند؟ نگهداری تلفن و آدرس خانوادهها تا چه زمانی باید محفوظ بماند؟ علت عدم دسترسی به خانوادهها چیست؟ اجازه دهید تا مادران و پدران شهدا هستند بتوان از آنها کام گرفت... دلیل محروم کردن جوانان از شناسایی و دیدار با آنها چیست؟
اگر خدمات نهادهای اجرایی کافی بود، حداقل ساکنان هر محله، از زندگی مادر شهیدی که در همسایگی آنهاست باید مطلع باشند. به راستی چنین چیزی محقق شده است؟ شاید رسانهها همیارهای خوبی برای این منظور باشند که آنها را نیز محروم کردهاید...
اجازه دهید سبکهای متنوع نوشتاری، هنر خود را بهکار ببندند تا این فرهنگ جهادی را هر یک با زبان خود ثبت کنند. این بخش تنها قسمت کوچکی از گنجینه تمامنشدنی دفاع مقدس است... اجازه دهید نسل حاضر بتواند توشهای از این سبک زندگی را بردارد تا بتواند آن را به فرزندان خود انتقال دهد. هرچند تا کنون نیز زمان بسیاری را از دست دادهایم اما ظرائف "سبک زندگی شهیدپرور" را دریابیم.
*فارس
این دغدغه آنجا شکل سختتری به خود میگیرد که مراکزی که دسترسی به آمار شهدا و خانوادههایشان دارند، علاوه بر اینکه خود کاری از پیش نمیبرند، اجازه ورود افراد دیگر را نیز به این معقوله نمیدهند. نحوه برخورد مسئولین در خصوص دسترسی به خانوادههای شهدا به گونهای است که گویا دیدار و گفتگو با آنها ممنوع است!
مطمئناً این صحبت به معنای نادیده گرفتن خدمات انجام شده نیست اما در برابر گزارههای بسیار زیاد پیشرو از دفاع مقدس، بسیار محدود است. بهعنوان مثال هستند افرادی که تنها از سر دغدغههای شخصی خود، خواهان ثبت خاطرات خانوادههای شهدا هستند که متأسفانه به دلیل عدم همکاری نهادهای ذیربط نوعاً با در بسته مواجه میشوند. این نویسندگان هرچند تبحرشان در حد نویسندههای مشهور نیست اما به نوع خود میتوانند گامهایی در این جهت بردارند.
متأسفانه این روزها گاهی هر روز شاهد از دست دادن یکی از این عزیزان هستیم که با رفتنشان دفتری عظیم از مدل سبک تربیتی شهدا بسته میشود که دیگر هیچ دسترسی به آن مقدور نیست...
نگاهی به آمار فوتیهای خانوادههای شهدا در بنیاد شهید گواه این موضوع است اما با این وجود گویا هیچ دغدغهای برای ثبت حرفها و یادداشتهای آنها نیست. این موضوع زمانی عجیبتر میشود که عزمی برای همکاری با افرادی که خواهان این کار هستند نیز مشاهده نمیشود.
به عنوان مثال، نویسنده این وجیزه خود از مصاحبهکنندگان با مادران و پدران شهدا خصوصاً خانوادههای چند شهید است. به ضرس قاطع اعلام میکند که تا کنون تلاشهایش برای دستیابی به اطلاعات شهدا بیاثر بوده و غالباً پس از تلاشهای زیاد در روزهای متمادی، با در بسته مواجه شده است. این مراکز یا مطلقاً از دادن اطلاعات دریغ میکنند و یا در مواردی اطلاعاتی مانند شماره تماس را با قید شروطی به ازای انجام کار به نام آن مجموعه خواهند داد!
از طرفی پیشنهاد سوژههای ناب به مراکزی که انصافاً هم خوب مینویسند و منتشر میکنند همیشه مؤثر نیست چرا که به گفته خود آنها زمان و نیروی کافی برای ثبت تمام خاطرات نداشته و به اجبار طبق برنامه خود پیش میروند. اما آیا نمیتوان بخشهایی از آن را به آنها که قلم کماثرتری دارند سپرد تا حداقل خاطرات ثبت شود شاید بعدها بتوان به آن استناد کرد؟ حتی میتوان از صوتهای موجود که با کمک این افراد جمعآوری شده نیز استفاده کرد در روزگاری که شاید هیچ سند ارزشمندی را نیابیم...
هنگامی که خبر ارتحال برخی از پدران و مادران شنیده میشود، حسرتی عظیم باقی خواهد ماند که چرا هیچ سخنی از او ثبت نشده است که چنین مواردی کم تکرار نشده... اینکه خانوادهای در فضای حاکم بر جامعهای غیراسلامی، صاحب چند شهید باشد، حتماً عجیب و شنیدنی است. به نظر میتواند موضوعی ناب برای صدها رساله دکترا و کارشناسی ارشد باشد و چراکه نباشد... مگر اینکه سادهانگارانه تصور کنیم تمام این رخدادها اتفاقی بوده!
متولی ثبت کامل خاطرات شهدا کدام مجموعه است؟ از کجا میتوان به خاطرات و مشخصات شهدا دسترسی پیدا کرد؟ علت اینهمه سختگیری برای دسترسی به آنها چیست؟ چرا نمیتوان در عصر ارتباطات با جستجوی نام همه شهدا کمترین اطلاعاتی از آنها بدست آورد؟ جستجوی کوتاه صحت و سقم این گفتار را مشخص میسازد. هیچ منبع در دسترسی آمار تعداد خانوادههای چند شهید، تک فرزند و ... را نشان نمیدهد. آرشیو پر طمطراق نهادهای مربوط تا چه زمانی در موزه و بایگانی هستند؟ نگهداری تلفن و آدرس خانوادهها تا چه زمانی باید محفوظ بماند؟ علت عدم دسترسی به خانوادهها چیست؟ اجازه دهید تا مادران و پدران شهدا هستند بتوان از آنها کام گرفت... دلیل محروم کردن جوانان از شناسایی و دیدار با آنها چیست؟
اگر خدمات نهادهای اجرایی کافی بود، حداقل ساکنان هر محله، از زندگی مادر شهیدی که در همسایگی آنهاست باید مطلع باشند. به راستی چنین چیزی محقق شده است؟ شاید رسانهها همیارهای خوبی برای این منظور باشند که آنها را نیز محروم کردهاید...
اجازه دهید سبکهای متنوع نوشتاری، هنر خود را بهکار ببندند تا این فرهنگ جهادی را هر یک با زبان خود ثبت کنند. این بخش تنها قسمت کوچکی از گنجینه تمامنشدنی دفاع مقدس است... اجازه دهید نسل حاضر بتواند توشهای از این سبک زندگی را بردارد تا بتواند آن را به فرزندان خود انتقال دهد. هرچند تا کنون نیز زمان بسیاری را از دست دادهایم اما ظرائف "سبک زندگی شهیدپرور" را دریابیم.
*فارس