گاهی انسان، خوش خلقی می کند ولی مطابق با عقل نیست و چه بسا برای خودش یا طرف مقابل ضرر داشته باشد.
به گزارش شهدای ایران، خدای متعال در قرآن کریم بندگان بسیار بزرگش را با حلم و حلیم بودن یاد می کند. یکی از اسمای خداوند هم حلیم است. با تأمل و دقت در آیات و اخبار به دست می آید که حلیم به معنای «بردبار و خوش خلق همراه با استعمال عقل» است.
گاهی انسان، خوش خلقی می کند ولی مطابق با عقل نیست و چه بسا برای خودش یا طرف مقابل ضرر داشته باشد. مثل این که بچه کار غیر صحیحی می کند که نباید خیلی با خوش خلقی و روی باز با او رفتار کرد. زیرا برای تربیتش ضرر دارد و در آن عمل زشتش تشویق می شود.
بارزترین مصداق حلم، کظم غیظ است
به عبارتی دیگر حلم حالتی است که موجب کظم غیظ (فرونشاندن خشم) می گردد. به تعبیر دیگر یکی از مصداق های روشن، بلکه بهترین مصداق حلم، کظم غیظ است.
از امیرمومنان علی (علیه السلام) روایت شده که فرمود: «خیر الحلم التحلم؛ بهترین حلم، فرو نشاندن خشم است.» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6394)
جمله «کظم غیظ » که به معنی فرو نشاندن خشم است، در قرآن به عنوان یکی از صفات پرهیزکاران بیان شده، آنجا که می فرماید: «و الکاظمین الغیظ ؛ آنها کسانی هستند که خشم خود را فرو می برند.»
بر همین اساس امیرمومنان امام علی (علیه السلام) می فرماید: «العقل خلیل المرء، والحلم وزیره ؛ عقل دوست صمیمی انسان است و حلم وزیر عقل می باشد.» و نیز می فرماید: «الحلم نور جوهره العقل ؛ حلم نوری است که حقیقت آن عقل و خرد است. » (اصول کافی، جلد اول)
در روایات اسلامی نیز خصلت حلم، به همین معنا آمده است. به عنوان نمونه شخصی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) پرسید: حلم چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «کظم الغیظ و ملک النفس؛ فرو بردن خشم و تسلط بر خویشتن است.» (همان)
حلم به معنای تحمل بار به طور مطلق نیست زیرا تحمل بار، گاهی سر از ظلم پذیری در می آورد که ضد ارزش است.
بر همین اساس، مرز بین حلم و ظلم پذیری نزدیک و باریک است و باید موارد هر کدام را شناخت تا با هم اشتباه گرفته نشوند و انسان به جای انجام کاری ارزشمند، عمل ضد ارزشی را مرتکب نشود.
اما در مورد جمله «کظم غیظ»، واژه غیظ در لغت به معنی شدت خشم و حالت بر افروختگی و هیجان فوق العاده روحی است که بر اثر ناملایمات و گزندهای روحی به انسان دست می دهد.
واژه «کظم» در لغت به معنی بستن سر مشکی است که پر از آب شده است و به طور کنایه، در مورد کسانی به کار می رود که از خشم و غضب پر شده اند و نزدیک است که منفجر شوند و عکس العمل تندی نشان دهند. در این هنگام حالت خویشتن داری همچون بند محکم، سر مشک غضب را می بندد و از طغیان آن جلوگیری می نماید.
بنابراین کظم غیظ و فرو نشاندن خشم از روشن ترین مصداق های حلم است و موجب جلوگیری از طغیان خشم و تندی های نابجا شده و انسان را از جوش و خروش نامعقول، زننده و گاهی خطرناک نجات می بخشد.
البته باید توجه داشت که گاهی حلم و کظم غیظ، نابجا و منفی است، چرا که موجب گستاخی جنایتکار و یا پی آمدهای شوم دیگرمی شود. مانند حلم و فروبردن خشم در برابر مجرمان حرفه ای،منافقین یا کافران ملحدی که در صدد ضربه زدن و افساد هستند. دراین گونه موارد باید مطابق همان دو شعر معروف رفتار کرد که خاطرنشان گردید.
مرز صبر از حلم جدا است
فرق اساسی حلم و صبر در این است، صبر کاری است که در بیرون بر انسان وارد می شود و انسان باید در برابر آن خویشتن داری کند؛ یعنی مشکل را حل کند و آن یا صبر «عَلَی الطَّاعَةِ» است، یا صبر «عِنْدَ الْمُصِیبَةِ» است، یا صبر «عَنِ الْمَعْصِیَة»؛ [الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج 2، ص 91] یعنی یا باید طاعتی را انجام دهد که دشوار است، روزه ماه مبارک رمضان را می گیرد، اعتکاف را انجام می هد، این صبر در طاعت است. یک وقت است که خدای ناکرده مصیبت سختی بر انسان وارد می شود که این صبر «عِنْدَ الْمُصِیبَةِ» است.
کسانی که «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» [سوره بقره, آیه 156] این ها کسانی هستند که «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» [سوره بقره، آیه 157]
صبرِ «عَنِ الْمَعْصِیَة» نه «عِند الْمَعْصِیَة»، مثلا جوانی، خیال کرده خطری در پیش هست، فوراً صبر کرده، این صبر «عَنِ الْمَعْصِیَة» است. این معنی صبر است؛ امّا اگر برای انسان حادثه ای پیش آمد و او عصبانی نشد، این جزء صبر نیست، این جزء حلم است.
بار سنگین غضبی بر روی او پیدا شد، اگر این غضب او را وادار کرد که خلاف بگوید و دست به خلاف بزند، معلوم می شود حلیم نیست، این بار را نتوانست ببرد؛ اما اگر خشمگین شد و حمله و خشم را مهار کرده است و این بار سنگین غضب را بُرد، می گویند او شخصی حلیم است؛ در تعبیرات فارسی می گویند بردبار است. کلمه ای که به تنهایی معنای حلم را برساند ما در فارسی نداریم، یا پیدا نکردیم، این نظیر صبر نیست، صبر کاملاً از مسئله حلم بیرون است، حلم کاملاً از مسئله صبر جداست.
گاهی انسان، خوش خلقی می کند ولی مطابق با عقل نیست و چه بسا برای خودش یا طرف مقابل ضرر داشته باشد. مثل این که بچه کار غیر صحیحی می کند که نباید خیلی با خوش خلقی و روی باز با او رفتار کرد. زیرا برای تربیتش ضرر دارد و در آن عمل زشتش تشویق می شود.
بارزترین مصداق حلم، کظم غیظ است
به عبارتی دیگر حلم حالتی است که موجب کظم غیظ (فرونشاندن خشم) می گردد. به تعبیر دیگر یکی از مصداق های روشن، بلکه بهترین مصداق حلم، کظم غیظ است.
از امیرمومنان علی (علیه السلام) روایت شده که فرمود: «خیر الحلم التحلم؛ بهترین حلم، فرو نشاندن خشم است.» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6394)
جمله «کظم غیظ » که به معنی فرو نشاندن خشم است، در قرآن به عنوان یکی از صفات پرهیزکاران بیان شده، آنجا که می فرماید: «و الکاظمین الغیظ ؛ آنها کسانی هستند که خشم خود را فرو می برند.»
بر همین اساس امیرمومنان امام علی (علیه السلام) می فرماید: «العقل خلیل المرء، والحلم وزیره ؛ عقل دوست صمیمی انسان است و حلم وزیر عقل می باشد.» و نیز می فرماید: «الحلم نور جوهره العقل ؛ حلم نوری است که حقیقت آن عقل و خرد است. » (اصول کافی، جلد اول)
در روایات اسلامی نیز خصلت حلم، به همین معنا آمده است. به عنوان نمونه شخصی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) پرسید: حلم چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «کظم الغیظ و ملک النفس؛ فرو بردن خشم و تسلط بر خویشتن است.» (همان)
حلم به معنای تحمل بار به طور مطلق نیست زیرا تحمل بار، گاهی سر از ظلم پذیری در می آورد که ضد ارزش است.
بر همین اساس، مرز بین حلم و ظلم پذیری نزدیک و باریک است و باید موارد هر کدام را شناخت تا با هم اشتباه گرفته نشوند و انسان به جای انجام کاری ارزشمند، عمل ضد ارزشی را مرتکب نشود.
اما در مورد جمله «کظم غیظ»، واژه غیظ در لغت به معنی شدت خشم و حالت بر افروختگی و هیجان فوق العاده روحی است که بر اثر ناملایمات و گزندهای روحی به انسان دست می دهد.
واژه «کظم» در لغت به معنی بستن سر مشکی است که پر از آب شده است و به طور کنایه، در مورد کسانی به کار می رود که از خشم و غضب پر شده اند و نزدیک است که منفجر شوند و عکس العمل تندی نشان دهند. در این هنگام حالت خویشتن داری همچون بند محکم، سر مشک غضب را می بندد و از طغیان آن جلوگیری می نماید.
بنابراین کظم غیظ و فرو نشاندن خشم از روشن ترین مصداق های حلم است و موجب جلوگیری از طغیان خشم و تندی های نابجا شده و انسان را از جوش و خروش نامعقول، زننده و گاهی خطرناک نجات می بخشد.
البته باید توجه داشت که گاهی حلم و کظم غیظ، نابجا و منفی است، چرا که موجب گستاخی جنایتکار و یا پی آمدهای شوم دیگرمی شود. مانند حلم و فروبردن خشم در برابر مجرمان حرفه ای،منافقین یا کافران ملحدی که در صدد ضربه زدن و افساد هستند. دراین گونه موارد باید مطابق همان دو شعر معروف رفتار کرد که خاطرنشان گردید.
مرز صبر از حلم جدا است
فرق اساسی حلم و صبر در این است، صبر کاری است که در بیرون بر انسان وارد می شود و انسان باید در برابر آن خویشتن داری کند؛ یعنی مشکل را حل کند و آن یا صبر «عَلَی الطَّاعَةِ» است، یا صبر «عِنْدَ الْمُصِیبَةِ» است، یا صبر «عَنِ الْمَعْصِیَة»؛ [الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج 2، ص 91] یعنی یا باید طاعتی را انجام دهد که دشوار است، روزه ماه مبارک رمضان را می گیرد، اعتکاف را انجام می هد، این صبر در طاعت است. یک وقت است که خدای ناکرده مصیبت سختی بر انسان وارد می شود که این صبر «عِنْدَ الْمُصِیبَةِ» است.
کسانی که «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» [سوره بقره, آیه 156] این ها کسانی هستند که «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» [سوره بقره، آیه 157]
صبرِ «عَنِ الْمَعْصِیَة» نه «عِند الْمَعْصِیَة»، مثلا جوانی، خیال کرده خطری در پیش هست، فوراً صبر کرده، این صبر «عَنِ الْمَعْصِیَة» است. این معنی صبر است؛ امّا اگر برای انسان حادثه ای پیش آمد و او عصبانی نشد، این جزء صبر نیست، این جزء حلم است.
بار سنگین غضبی بر روی او پیدا شد، اگر این غضب او را وادار کرد که خلاف بگوید و دست به خلاف بزند، معلوم می شود حلیم نیست، این بار را نتوانست ببرد؛ اما اگر خشمگین شد و حمله و خشم را مهار کرده است و این بار سنگین غضب را بُرد، می گویند او شخصی حلیم است؛ در تعبیرات فارسی می گویند بردبار است. کلمه ای که به تنهایی معنای حلم را برساند ما در فارسی نداریم، یا پیدا نکردیم، این نظیر صبر نیست، صبر کاملاً از مسئله حلم بیرون است، حلم کاملاً از مسئله صبر جداست.