به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ از زمانی که اسلام به عنوان آیین رسمی و آخرین دین الهی مطرح شد، شعر همواره در خدمت تبلیغ مبانی اسلام بوده و در بسط و گسترش این دین حضور چشمگیری داشته است. در رخدادهای بزرگ تاریخی اسلامی و شیعی شعر به عنوان زبان گویا به دفاع از حقانیت بزرگان دینی و شیعی در جامعه دینی، اجتماعی و فردی پرداخته است و شاعران اهل بیت(ع) پیوسته از جایگاه والایی برخوردار هستند. در شعر آیینی برای سرودن باید به معرفت ذاتهای مقدس ائمه اطهار(ع) پی برد که برای این هدف راهی جز نزدیکی و شناخت حقیقی وجود ندارد. چند سروده در وصف عزای امام هادی(ع) را در ذیل میخوانید:
دل را شراره غم تو پُرشرار کرد
داغ تو قلب خسته دلان داغدار کرد
اى سرو بوستان ولا از غم تو چرخ
جارى ز دیده اشک چو ابر بهار کرد
با کشتن تو قاتلت اى هادى(ع) امم
خود را به نزد ختم رسل شرمسار کرد
هرگز ندیده دیده تاریخ تاکنون
چون قاتل تو کو ستم بى شمار کرد
دشمن فکند گوشه زندان ز راه کین
هر کس ز مهر، دوستیت اختیار کرد
رویش سیاه باد که آن خصم بدمنش
روز زمانه تیره تر از شام تار کرد
در ماتم تو چاک گریبان خویش را
فرزند داغدار تو با حال زار کرد
بر تربت تو مادر پهلو شکسته ات
اشک از بصر چو گوهر غلطان نثار کرد
اى شمع برفروخته عشق، اهل دل
طوف حریم پاک تو پروانهوار کرد
باشد گداى خاک نشینت کسى که او
خود را مقیم درگهت اى شهریار کرد
هرکس غلام کوى تو گردید بى گمان
بر صاحبان تاج و نگین افتخار کرد
از لطف خویش «حافظى» دل شکسته را
یزدان به سفره کرمت ریزه خوار کرد
«محسن حافظى»
*** *** ***
هرگز نبودهایم بجز خاک پای تو
دل مبتلا نبوده مگر مبتلای تو
ای راز عشق سینه اسرار باز کن
اشکیم ما و همسفر گریههای تو
دل های ما که راه به هم دارد این همه
با هم شکسته ایم دل و جان فدای تو
ملک کبیر عشق که ویران نمی شود
بالاتر از مناره و گنبد، همای تو
رحمی به این دلم کن و بالی بده که ما
عاشق نمی شویم مگر در هوای تو
شاهین پرش شکست و به اوجت نمیرسد
آری حکایتیست به ارض و سمای تو
وقتی که دین عشق سزاوار عاشقیست
مرتد شود کسی که کند ناسزای تو
گویا که این تقاص نقی بودن شماست
ناپاک آن دلی که نگوید ثنای تو
از سامری امید به غیر از خُوار نیست
موسی ظهور میکند از سامرای تو
شاه جهان اگر که شوم هم دوباره باز
آیم به سامرای تو باشم گدای تو
دنیا دو راهی است و شما هادی(ع) منید
دنیا دو روز با دو قدم رد پای تو
من راهیام سفر به سفرنامهاش خوش است
یک دفتر پر از غزلم من برای تو
«مسعود نوروزیراهی»
*** *** ***
طلوع صبح میپرد دو پلک من برای تو
دلم عجیب می کند هوای تو، هوای تو
و بعد از آن دو چشم من پر از خیال می شود
و چکه چکه میکند به راه آشنای تو
اگرچه تا به حال من ندیده ام رخ تو را
ولی چه ساده میرسد به گوش من صدای تو
فضای خانه ی دلم پر از گلاب می شود
همین که گریه میکنم دوباره پا به پای تو
چه شاعرانه میشود اگر شبی دو چشم من
نگاه خود بیفکند به چشم دلربای تو
سوال بی جواب من پر از نیاز و خواهش است
شود که بوسهای زنم به خاک سامرای تو؟
عجیب غصهای شده نبودنت میان ما
عجیب قصهای شده دوباره ماجرای تو
«محمدرضا طاهری»