شهدای ایران shohadayeiran.com

«آنا ژورژولیانی» از گرجستان با فارسی دست و پا شکسته‌ای که بلد است می‌گوید: «چادر برای من تجربه‌ای خاص است. تا حالا حتی به آن دست نزده بودم و الان روی سرم انداخته‌ام».
به گزارش شهدای ایران،بیش از 200 دانشجوی  غیر ایرانی زبان فارسی که در دوره دانش‌افزایی زبان فارسی در تهران مشغول به تحصیلند و هر کدام آنها وابسته به دین و مرام و مسلک و باور خود هستند،‌ این جمعه در مرقد امام (ره) حاضر شده‌اند تا بیش‌تر با سبک و منش ایران و ایرانی آشنا شوند و جایگاه مردی را تکریم کنند که مورد زیارت بسیاری از ایرانیان و مسلمانان قدردان قرار گرفته است.
 
دانشجوها بعد از گذر از صحن حاج آقا مصطفی، وارد حرم می‌شوند. به ترتیب می‌ایستند و عکسی به یادگار می‌گیرند تا حضور امروز خود را در ماه‌ها و سال‌های آینده بیش‌تر مرور کنند و هر بار به امامی بیندیشند که امام خوبی‌هاست و محبوب دل‌های مشتاق و آزادی‌خواه.
 
بین دخترها چادرهای سفید گلدار توزیع می‌شود. کنجکاوم تا عکس‌العمل آنها را ببینم. استقبال می‌کنند. چادرها را بر سر کرده و به هم نشان می‌دهند. برخی‌شان خیره به گل‌های چادر سفیدان، سعی دارند آنها را همچون زنان ایرانی که در صحن حرم به تماشای خارجی‌ها مشغولند، سر کنند. چه تجربه‌ بکری و این تجربه بکر باید ثبت شود تا همیشه بتوان احساس آن را باز زنده کرد و از این احساس لذت برد. از هم عکس می‌گیرند.
 
دو نفر از این دخترها «نینو پارامیدزه» و «آنا ژورژولیانی» هر دو از گرجستان به تهران آمده‌اند. «آنا» متوجه نگاهم می‌شود. می‌خندد و با فارسی دست و پا شکسته‌ای که بلد است می‌گوید: «چادر برای من تجربه‌ای خاص است. تا حالا حتی به آن دست نزده بودم و الان روی سرم انداخته‌ام».
 
بعد از او «نینو» صحبت می‌کند. می‌گوید: «برای اولین بار چادر داریم. این خیلی خوب است که ما چادر را تجربه کردیم. عکس‌های زیادی با چادر انداختیم و آنها را به دوستانمان نشان خواهیم داد.»
 
در حال نوشتن صحبت‌هایش هستم که ادامه می‌دهد: «اینجا معماری خیلی زیبایی دارد و خیلی عظیم و بزرگ است. این کاشی‌کاری‌ها و گچ‌کاری‌ها واقعاً عالی هستند». صحبت‌های او را «آنا» پی می‌گیرد و عنوان می‌کند: «باید برای امام خمینی (ره) جایی مثل این مرقد ساخته شود. او انسان خیلی بزرگی است».
 
مسئولان گروه، دانشجویان را برای اهدای تاج گل و ادای احترام به مقام شامخ خمینی کبیر(ره) جمع می‌کنند. نمایندگان دانشگاه شهید بهشتی و تولیت مرقد مطهر هم هستند. «لوکا بنلّی» از ایتالیا و «انیس جهانگیرخان» از پاکستان، به نمایندگی از دانشجوها برای گذاردن تاج گل در محل ویژه انتخاب شده‌اند.
 
دانشجویان به طور مرتب در صف‌های منظم ایستاده‌اند تا مراسم آغاز شود. زائران ایرانی حرم هم در در دو سوی دانشجویان نشسته و مراسم را نگاه می‌کنند. آنها ناخواسته دالان احترام را به افتخار میهمانان خود تشکیل داده‌اند و آنها را با دقت می‌نگرند. در چشمانشان پرسشی می‌خوانم که این خارجی‌ها که هستند و برای چه اینجا آمده‌اند؟ کاش می‌شد تک‌تک نزدشان بروم و پاسخ سؤالشان را بدهم.
 
سرود «خمینی ای امام» که مارش رسمی این مراسم است، از بلندگوها نواخته می‌شود. دژبان تشریفات با سبک نظامی خود تاج گل را مقابل ضریح مبارک می‌برد و «لوکا» و «انیس» از طرف همه دوستان خود از قاره‌های مختلف، تاج گل را در محل مخصوص خود قرار می‌دهند.
 
حالا گروه‌های پسران و بعد از آن گروه‌های دختران جلو آمده‌اند و جایگاه امام (ره) را مورد تجلیل و تکریم قرار می‌دهند.
 
«لوکا» و «انیس» را که حالا نقش فاتحان را بازی می‌کنند، کنار هم می‌یابم. نزدشان می‌روم و از حال و هوایشان بعد از اهدای تاج گل به مرقد امام (ره) می‌پرسم.
 
«انیس جهانگیرخان» پیش‌دستی می‌کند و می‌گوید: «اول اینکه مردم پاکستان، ایران و ایرانیان و امام خمینی (ره) را خیلی دوست دارند. آنها نسبت به ایران احساس برادری دارند. خود من هم چند سال است که انتظار حضور در مرقد امام خمینی (ره) را می‌کشیدم. خوشحالم که امروز اینجا هستم و این وظیفه را داشتم».
 
مکث می‌کند و از این فرصت کوتاه «لوکا بنلّی» استفاده می‌کند و می‌گوید:‌ «برای بار دوم است که به ایران آمده‌ام. هر دو بار که از فرودگاه امام خمینی (ره) به سمت تهران حرکت می‌کردم، در مسیر این مجموعه باشکوه را می‌دیدم و هر بار دوست داشتم که آن را از نزدیک ببینم که حالا اینطور شد».
 
او که خود را نماینده دانشجویان اروپایی در مراسم اهدای تاج گل می‌داند، در ادامه سخنانش اشاره‌ای هم به معماری باشکوه مرقد مطهر می‌کند. می‌گوید: «جالب است بدانید که من مقابل برج معروف «پیزا» در ایتالیا به دنیا آمده‌ام و در این شهر و شهرهای فلورانس و ونیز زندگی کرده‌ام که معماری‌های بی‌نظیرشان در دنیا مشهور است؛ با این حال من از این همه زیبایی و شکوه در معماری و بنای مرقد امام خیمنی (ره) شگفت‌زده شده‌ام».
 
هنوز در کنار هم مشغول صحبت هستیم که «انیس جهانگیرخان» از بزرگان تاریخ معاصر اسلام، از امام خیمنی (ره)، اقبال لاهوری و سید جمال‌الدین‌اسدآبادی یاد می‌کند و زیر لب شعری از امیرخسرو دهلوی زمزمه می‌کند و از جدا ماندن از یار و فراق جانسوز، گله می‌کند.
 
لحظه‌ای بعد، در گوشه‌ای از حرم، «یو ما» و «ما چاوو» فارسی‌آموزان چینی را می‌بینم که کنار هم به اطراف نگاه می‌کنند. از اول دوره هر دوی آنها را بارها دیده‌ بودم؛ ولی اینجا در مرقد مطهر امام (ره) تفاوتی با روزهای قبل دارند. هر دویشان کلاهی که نشان‌گر مسلمان بودنشان هست بر روی سر گذاشته‌اند. نزدشان می‌روم و می‌پرسم که آیا از منطقه سین کیانگ چین (منطقه مسلمان‌نشین چین ) آمده‌اند؟ که پاسخ منفی است.
 
می‌گویند که مسلمان و ساکن شهر پکن هستند. سؤال بعدی‌ام درباره کلاهی است که بر سر دارند. «ما چاوو» می‌گوید: «این یک سنت مسلمانان چینی است. زمانیکه ما به زیارت مکانی مقدس و اسلامی می‌رویم از این کلاه‌ها استفاده می‌کنیم.» و بعد از آن «یو ما» است که می‌گوید: «بارها این مکان را از تلویزیون دیده بودم و از اینکه فرصتی شد تا در کنار آرامگاه امام خمینی (ره) باشم، خوشحالم».
 
مراسم به پایان رسیده است. دانشجوها سوار اتوبوس می‌شوند تا به دانشگاه شهید بهشتی بازگردند و خود را برای حضور در کلاس‌های درس آماده کنند.
 
پیش خودم فکر می‌کنم که دانشجوهای درس ایران‌شناسی از این به بعد با چه دیدگاهی درس‌های خود را دنبال خواهند کرد. آنها امروز با ایرانی مواجه شده‌اند که در آن احترام و معنویت، حرف نخست را می‌زند. احترام به تقدسات دینی و معنویتی که از همین دین برآمده است.


*فارس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار