به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ یک سالی بود که عملیات جدی صورت نگرفته بود. همه خوشحال بودند و خوشحالی ما وقتی بیشتر شد که برادر جانباز و همسنگر خود رو در کنارمان میدیدیم. با مجروحیتی که علی زاکانی در عملیات خیبر پیدا کرد بعید بود حالا حالاها به جبهه برگرده، چون گلوله از گردنش فرو رفته بود و به ریه و ستون فقراتش آسیب رسونده بود و از کمر خارج شده بود و دست راستش رو هم از کار انداخته بود. اما علی دست بردار نبود.
اسفند63/ قبل از عملیات بدر/ایستاده از راست:شهید اصغری،شهید خوش سیر،شهید مجید رضایی،شهید صمدیان،علی زاکانی چفیه برگردن دارد میدونستیم خیلی داره تلاش میکنه تا سلامتیش برگرده و باز جبهه و عملیات بره. علی خودش رو پائیز 63 به جبهه رسوند. اون موقع یگانهای عملیاتی در پادگان ابوذر برای حمله به دشمن جمع شده بودند و لشگرها آماده میشدند روی ارتفاع بمو عملیات کنند. بچه های تخریب و اطلاعات لشگر10 و 27 زیر ارتفاع "بیزل"(ارتفاعی در اطراف سد دربندیخان) مقر داشتند و هر شب برای شناسایی و مین گذاری اعزام میشدند. آمدن علی به ما روحیه میداد. هنوز دستش رو نمیتونست حرکت بده. اما خیلی شاد و پرانرژی بود. علی به شهید نوریان گفت: برادر عبدالله ما برگشتیم روی ما برای عملیات حساب کن. اما شهید نوریان وضعیت علی رو خوب میدونست.
تا اینکه دستور رسید عملیات در غرب لغو شده و یگانها به جنوب نقل مکان کنند و اتفاقاتی که در پادگان ابوذر افتاد و بگو مگوی فرمانده سپاه با تعدادی از فرماندهان مثل شهید رستگار فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) خاطره خوبی نبود. قبل از بدر در اطراف پاسگاه خاتمی در جفیر مستقر شدیم و ماموریتی که به تخریب ل10سیدالشهداء(ع) محول شد انفجار پل و جاده در شرق دجله بود که بچه ها در تیم های انفجار سازماندهی شدند و علی هم با اصرار زیاد به شهید نوریان با تیم های انفجاری همراه شد. بچه های تخریب راهی شدند برای ماموریت. برتری آتش دشمن در شرق دجله همه معادلات رو به هم ریخته بود و به علت باطلاقی بوده منطقه پشتیبانی هم به کندی صورت میگرفت. مجروحین و شهدای زیادی در منطقه پراکنده شده بودند و همه رزمندگان علی رغم آتش سنگین و تلفات زیاد باز به دشمن حمله میکردند. تانک های دشمن روی دژها بالا اومده و مستقیم به سمت رزمندگان شلیک میکردند و نزدیک ظهر، هم از زمین و هوا بمباران شیمیایی شروع شد و در این فشار دستور رسید که گردانها به عقب برگردند.رزمنده ها به عقب می آمدند اما تازه کار بچه های تخریب شروع شده بود و اونها موادهایی رو که برای انفجار پل ها وجاده های دشمن به همراه داشتند برای کند کردن حرکت دشمن استفاده میکردند و برای اینکه وسایل مهندسی و تجیهزات سالم به دست دشمن نیفتد اونها رو منفجر میکردند.
اسفند63/ پاسگاه جفیر/ رزمندگان تخریب ل10/ شهیدان در تصویر:نباتی-صمدیان-طاهری-خوش سیر - رضایی-الهیاری-علی زاکانی نشسته در وسط لحظات تلخی بود. ولی چه میشد کرد دستور عقب نشینی بود و باز در این میدان کسی باور نمیکرد حاج علی با بدن مجروحی که داشت اینقدر مقاوم باشه و پا به پای بقیه رزمنده ها که از نظر جسمی سالم بودن حرکت و مین هایی که همراه داشت منفجر کنه.حاصل عملیات بچه های تخریب لشگر10 در عملیات بدر دو اسیر بود و یک شهید وچند مجروح ، و بعد از عملیات بدر تعریف از مقاومت و شجاعت بالای علی زاکانی سر زبان بچه های تخریب لشگر10 بود و او با تواضع میگفت من هر چی دارم از برادر عبدالله دارم.(برادر عبدالله نام شهید حاج محمود نوریان فرمانده گردان تخریب و مهندسی لشگرده سیدالشهداء(ع) بود و رزمندگان درجبهه او را با این نام صدا میزدند) راوی:عبدالله سمنانی منبع:فارس