اخبار غیر رسمی حکایت از مرگ پرویز خسروانی مالک باشگاه تاج در سن 93 سالگی در لندن دارد.
شهدای ایران:پرویز خسروانی ؛ نام او خاطراتی دو وجهی را در ذهن ایرانیان به همراه دارد. زنرالی منفور از ژنرال های عصر پهلوی به خاطر دست داشتن در اتفاقات تلخ کودتای 28 مرداد سال 1332 و پرکار در ورزش ایران در دهه 40 و 50 و پایه گذار عصر نو فوتبال ایران با استخدام یک مربی بلوک شرقی به نام رایکوف.
به گزارش خبرآنلاین فردوست از دوستان بسیار نزدیک محمدرضاپهلوی در کتابش درباره خسروانی می نویسد:
« پرویز خسروانی زمانی که دانشجوی دانشکده افسری بود، خود و خانوادهاش بیپول بودند. وی در این زمان به دنبال زن پولداری بود که توسط او وضعش را روبراه کند، تا بالاخره دختری پولدار از یک خانواده بهایی به نام نعیمی پیدا کرد. پدر دختر از بزرگان فرقه بهایی و بسیار متمول بود و در یک باغ ۵ هزار متری با ساختمان مجلل سکونت داشتند. پرویز هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسری راه میافتاد و به عنوان تمرین دوچرخهسواری از مقابل خانه دختر میگذشت و نامه عاشقانه رد میکرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند، ولی به علت سماجت پرویز این ازدواج انجام شد و ایشان به عنوان داماد سرخانه به باغ دختر کوچید! پدر دختر در جوار خانه خود، خانهای ساخت که خسروانی و زنش در آنجا زندگی میکردند. این خانه در کنار بلوار واقع بود و بعدها به اداره نظام وظیفه اجاره داده شد و خسروانی و زنش در الهیه، خانه مجلل با محوطه پنج هزار متری درست کردند. پس از فوت پدر دختر، ارث هنگفتی به زن خسروانی رسید و صاحب چندین باغ و خانه در ونک و چندین ویلا در جنوب فرانسه و آپارتمانهای متعدد در پیچ یوسفآباد و مجتمع سامان و غیره شد. خسروانی در زمان مصدق باشگاه ورزشی تاج را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشکاران و باجبگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بیمخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد میآمد بدان سو میرفت. در زمان مصدق (اگر اشتباه نکنم در ۳۰ تیر) ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار میداد، ولی چندی بعد در ۲۸ مرداد توسط اشرف اجیر شد و همین ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شاه شعار داد.
پس از ۲۸ مرداد، خسروانی و باشگاه تاجش به بلای جان مردم تبدیل شد. او راه میافتاد و هر جا که زمین شهری مرغوبی میدید به مالک آن مراجعه میکرد اگر طرف حاضر میشد زمین را به او واگذار کند فبها، وگرنه یک جوخه ژاندارم میرفت و یک پرچم سلطنتی را در وسط زمین فرو میکرد و خسروانی صاحب زمین را تهدید میکرد که زمین برای شاهنشاه است! طرف مسلماً تسلیم میشد و زمین را واگذار میکرد. سند به نام خسروانی، زن یا دو دخترش صادر میشد. خسروانی علاوه بر باشگاههای ورزشی تاج، به تدریج تاسیسات ورزشی دیگری تاسیس کرده بود که بسیار مدرن بود. یکی از این تاسیسات در خیابان بخارست و دیگری حوالی ونک بود، که ساختمان مجللی با بیش از ۱۰ زمین تنیس در محوطهای حدود ۱۰ هزار متر مربع بود. به علاوه، در آنکارا (ترکیه) نیز تاسیسات ورزشی مهمی احداث کرده بود، که سند به نام خودش بود.»
ماجرای خسروانی که در سال 1324 ابتدا باشگاه دوچرخه سواران را راه انداخت و بعد با بالا رفتن سمتش در دربار پهلوی ، دوستی با سپهبد خاتم و برای توسعه این تیم ورزشی و استفاده از رانت های دولتی ، نام باشگاه را به تاج تغییر داد و توانست املاک و دارایی های این باشگاه را افزایش دهد. شادروان مرتضی احمدی که سال های سال قبل در نازی آباد تهران با پرویز خسروانی همسایه بودند ، در بخشی از خاطراتش که در گفت و گوی سال 1389 در خبرآنلاین منتشر شده بود درباره خسروانی گفته بود:«من پرسپولیسی بودم و هیچ وقت از او خوشم نمی آمد. تازه ما بچه محل بودیم و از قدیم هم با هم دعوا داشتیم. با دوچرخه اش می آمد در محله ما و جلوی خانه یک دختری می ایستاد. یکبار دعوای مان شد و سیلی محکمی در گوشش زدم. ولی به هر حال تیم خوبی ساخته بود.»
خسروانی که یکی از متواریان بعد از انقلاب اسلامی مردم ایران بود ، از آن سال به لندن گریخت . اموال مختلف باشگاه تاج که به استقلال تغییر نام پیدا کرده بود توسط بنیاد مستضعفان و سازمان تربیت بدنی مصادره شد و بعدها باشگاه استقلال جای باشگاه تاج را گرفت. کمپ بزرگ آنکارای این تیم هم به دلیل عدم پیگیری از سوی مسئولان وقت کشور در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ترکیه غصب شد.
جالب اما درباره این پیرمرد 93 ساله اینکه او در همه این سال ها به شدت فوتبالی بود و تک تک بازی های استقلال را از پای تلویزیون می دید. او در مقام مدیر پیشین باشگاه در دو دهه گذشته ، ده ها نامه به مدیران مختلف باشگاه استقلال از علی فتح الله زاده خویی تا واعظ آشتیانی و ... نوشته بود و در نامه هایش با اشاره به نکات مختلف تیمی درباره مسائل فنی و اداری باشگاه نکاتی را به مدیران باشگاه استقلال گفته بود!
حالا مسعود مژدهی یکی از بازیکنان بزرگ استقلال دهه 50 که گل قهرمانی آسیای تیم را در 1970 زده است از مرگ خسروانی در 93 سالگی خبر داده . مردی که در تاریخ سیاسی ایران ، بدنام است اما در فوتبال و به عنوان یک هوادار ، کارهای قابل ذکری هم داشته است.
به گزارش خبرآنلاین فردوست از دوستان بسیار نزدیک محمدرضاپهلوی در کتابش درباره خسروانی می نویسد:
« پرویز خسروانی زمانی که دانشجوی دانشکده افسری بود، خود و خانوادهاش بیپول بودند. وی در این زمان به دنبال زن پولداری بود که توسط او وضعش را روبراه کند، تا بالاخره دختری پولدار از یک خانواده بهایی به نام نعیمی پیدا کرد. پدر دختر از بزرگان فرقه بهایی و بسیار متمول بود و در یک باغ ۵ هزار متری با ساختمان مجلل سکونت داشتند. پرویز هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسری راه میافتاد و به عنوان تمرین دوچرخهسواری از مقابل خانه دختر میگذشت و نامه عاشقانه رد میکرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند، ولی به علت سماجت پرویز این ازدواج انجام شد و ایشان به عنوان داماد سرخانه به باغ دختر کوچید! پدر دختر در جوار خانه خود، خانهای ساخت که خسروانی و زنش در آنجا زندگی میکردند. این خانه در کنار بلوار واقع بود و بعدها به اداره نظام وظیفه اجاره داده شد و خسروانی و زنش در الهیه، خانه مجلل با محوطه پنج هزار متری درست کردند. پس از فوت پدر دختر، ارث هنگفتی به زن خسروانی رسید و صاحب چندین باغ و خانه در ونک و چندین ویلا در جنوب فرانسه و آپارتمانهای متعدد در پیچ یوسفآباد و مجتمع سامان و غیره شد. خسروانی در زمان مصدق باشگاه ورزشی تاج را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشکاران و باجبگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بیمخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد میآمد بدان سو میرفت. در زمان مصدق (اگر اشتباه نکنم در ۳۰ تیر) ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار میداد، ولی چندی بعد در ۲۸ مرداد توسط اشرف اجیر شد و همین ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شاه شعار داد.
پس از ۲۸ مرداد، خسروانی و باشگاه تاجش به بلای جان مردم تبدیل شد. او راه میافتاد و هر جا که زمین شهری مرغوبی میدید به مالک آن مراجعه میکرد اگر طرف حاضر میشد زمین را به او واگذار کند فبها، وگرنه یک جوخه ژاندارم میرفت و یک پرچم سلطنتی را در وسط زمین فرو میکرد و خسروانی صاحب زمین را تهدید میکرد که زمین برای شاهنشاه است! طرف مسلماً تسلیم میشد و زمین را واگذار میکرد. سند به نام خسروانی، زن یا دو دخترش صادر میشد. خسروانی علاوه بر باشگاههای ورزشی تاج، به تدریج تاسیسات ورزشی دیگری تاسیس کرده بود که بسیار مدرن بود. یکی از این تاسیسات در خیابان بخارست و دیگری حوالی ونک بود، که ساختمان مجللی با بیش از ۱۰ زمین تنیس در محوطهای حدود ۱۰ هزار متر مربع بود. به علاوه، در آنکارا (ترکیه) نیز تاسیسات ورزشی مهمی احداث کرده بود، که سند به نام خودش بود.»
ماجرای خسروانی که در سال 1324 ابتدا باشگاه دوچرخه سواران را راه انداخت و بعد با بالا رفتن سمتش در دربار پهلوی ، دوستی با سپهبد خاتم و برای توسعه این تیم ورزشی و استفاده از رانت های دولتی ، نام باشگاه را به تاج تغییر داد و توانست املاک و دارایی های این باشگاه را افزایش دهد. شادروان مرتضی احمدی که سال های سال قبل در نازی آباد تهران با پرویز خسروانی همسایه بودند ، در بخشی از خاطراتش که در گفت و گوی سال 1389 در خبرآنلاین منتشر شده بود درباره خسروانی گفته بود:«من پرسپولیسی بودم و هیچ وقت از او خوشم نمی آمد. تازه ما بچه محل بودیم و از قدیم هم با هم دعوا داشتیم. با دوچرخه اش می آمد در محله ما و جلوی خانه یک دختری می ایستاد. یکبار دعوای مان شد و سیلی محکمی در گوشش زدم. ولی به هر حال تیم خوبی ساخته بود.»
خسروانی که یکی از متواریان بعد از انقلاب اسلامی مردم ایران بود ، از آن سال به لندن گریخت . اموال مختلف باشگاه تاج که به استقلال تغییر نام پیدا کرده بود توسط بنیاد مستضعفان و سازمان تربیت بدنی مصادره شد و بعدها باشگاه استقلال جای باشگاه تاج را گرفت. کمپ بزرگ آنکارای این تیم هم به دلیل عدم پیگیری از سوی مسئولان وقت کشور در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ترکیه غصب شد.
جالب اما درباره این پیرمرد 93 ساله اینکه او در همه این سال ها به شدت فوتبالی بود و تک تک بازی های استقلال را از پای تلویزیون می دید. او در مقام مدیر پیشین باشگاه در دو دهه گذشته ، ده ها نامه به مدیران مختلف باشگاه استقلال از علی فتح الله زاده خویی تا واعظ آشتیانی و ... نوشته بود و در نامه هایش با اشاره به نکات مختلف تیمی درباره مسائل فنی و اداری باشگاه نکاتی را به مدیران باشگاه استقلال گفته بود!
حالا مسعود مژدهی یکی از بازیکنان بزرگ استقلال دهه 50 که گل قهرمانی آسیای تیم را در 1970 زده است از مرگ خسروانی در 93 سالگی خبر داده . مردی که در تاریخ سیاسی ایران ، بدنام است اما در فوتبال و به عنوان یک هوادار ، کارهای قابل ذکری هم داشته است.