من ازطرف فرمانده ی وقت سپاه اهوازبه آن جلسه دعوت شدم. درزمان مقرردرجلسه حاضرشدم، درحالی که بی خبربودم، قانونی درسپاه وضع شده وطی آن،هیچ فرد سپاهی حق شرکت درمحافل توجیه انتخاباتی وهرگردهمایی که مربوط به طرفین انتخابات می شود را نداشت.
ازقضا درساختمان سپاه، دوطرف دعوایعنی جناح چپ وراست حضورداشتند وبه شدت باهم بحث وجدل می کردند.درآن جلسه، من فقط آن ها راتماشا می کردم وهیچ حرفی نزدم.
آن روزگذشت وچند روزبعد، دادستانی سپاه مراخواست. وقتی به دادستانی مراجعه کردم، تازه متوجه قضیه شدم ودیدم تمام کسانی که آن روزدرجلسه حضورداشتند،احضارشده اند.
من متهم ردیف ششم بودم.حجت الاسلام«نیازی» مسوول رسیدگی به این پرونده بود.وقتی نوبتم شد،نیازی بادیدن من تعجب کردوپرسید:«آقای آهنگران ،شمادیگه چرا؟»ماوقع رابرایش توضیح دادم وایشان قبول کرد وگفت:«حالاکه این طورشد،یک روضه بخون تاپرونده ت راببندم.»
ازبین آن همه متهم، تنها فردی که تبریه شدمن بودم، آن هم صدقه سرامام حسین صلوات الله علیه.