فائزه هاشمی گفت: بابا میگوید اگر یک میلیارد به فائزه بدهی همه را بستنی میخرد، مامانم گاهی که میخواهد به ما پول بدهد به من نمیدهد خودش یک حساب برایم باز کرده و به آن میریزد، با اصرار از او میگیرم میگوید تلف میکنی.
به گزارش شهدای ایران، فائزه هاشمی دختر آقای هاشمی رفسنجانی گفتوگویی با هفتهنامه صدا انجام داده است که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید.
* خانم هاشمی این روزها چهمیکنید؟
تدریس میکنم.
* فکر میکردم به آن فدراسیون ورزش بانوان بازگشتید...
با بازگشایی فدراسیون مخالفت شد و فدراسیون همچنان بسته است.
* چه کسی مخالفت کرد؟
آقای کیومرث هاشمی، رئیس کمیته ملی المپیک.
* چه سالی بسته شد؟
سال ۸۹ بود. کمیته ملی المپیک دستو ربستن آن را صادر کرد. امیدواری این بود که سال ۹۲ با آمدن آقای روحانی هم این فدراسیون باز شود اما مخالفت شد.
* ایشان از دوره آقای احمدینژاد همچنان بر سر کار است؟
ایشان در دوره پیش معاون تربیت بدنی آموزش و پروش بودند. در دوره جدید به المپیک آمدند. البته المپیک انتخابی است و مجمعی است که هیات اجرایی را انتخاب میکند. ولی معمولا کسانی انتخاب میشوند که نظر دولت است. در تمام دورهها وزیر ورزش یا ریس سازمان تربیت بدنی گذشته معمولا نقش تعیین کننده ای داشته اند.
* الان چه کار میکنید؟
در دانشگاه هستم و کارهای پراکنده هم دارم.
* کار اقتصادی هم میکنید؟
در تمام عمر 52 سالهام هیچ زمان کار اقتصادی انجام ندادم.
* اما شایعات زیادی درباره شما و فعالیتهای اقتصادی شما بر زبان است.
بابا میگوید اگر یک میلیارد به فائزه بدهی همه را بستنی میخرد. مامانم گاهی که میخواهد به ما پول بدهد به من نمیدهد خودش یک حساب برایم باز کرده و به آن میریزد. با اصرار از او میگیرم میگوید تلف میکنی.
* چقدر پول میگیری؟
کم خیلی کم. مثلا سالی یک میلیون تومان میشود گاهی بیشتر و گاهی بیشتر.
* درباره فعالیت اقتصادی شما میگویند که در کانادا اتوبان دارید شرکتهای ساختمانی دارید.
خیلی بیشتر از این هم میگویند. رستورانهای بوف، کیش، املاک در لندن. من بارها همه اینها را تکذیب کردم اما متاسفانه یک ارادهای وجود دارد که این شایعات را مستمر و مکرر پخش میکند. همه دروغ است.
* شما خودتان هم زندان رفتهاید. دوره زندان چطور بود؟
خیلی دوره خوبی بود. با افراد بسیاری از نزدیک آشنا شدم. هر کدام یک تاریخ بودند. تاریخ گویا یک تجربه جدیدی بود. دوره مفیدی برایم بود. مطالعاتم بیشتر شد. بحثها و برنامههایی که داشتم اینها همه خوب بود. دوران مفید و پربار و دوستداشتنی بود.
* در زندان عمومی بودید؟
بند زنان زندان سیاسی بیشتر از 30 نفر خانم بودیم. آنجا در داخل زندان بین زندانیان دموکراسی حاکم بود. همه چیز بر اساس رایگیری، بحث و مشاوره انجام میشد. هر کاری میخواستیم بکنیم بر اساس نظر جمع بود. فضای خیلی خوبی بود شما هر چقدر درباره این چیزها بخوانید و یا بشنوید تا زمانی که تجربه نکنید متوجه نخواهید شد. برای خود من چنین بود. من آن دوره را خیلی دوست داشتم. دوبار میخواستند به من مرخصی بدهند و از شر من خلاص شوند که نپذیرفتم.
*خانم هاشمی در مقطعی وقتی از شما به عنوان اولین رئیسجمهور زن ایران نام میبردند کسی که پتانسیل عملیاتی شدن این گام را داراست الآن مسیرتان تغییر کرده و شما محکومیت دارید، ناراحت نیستید که راهتان از آنچه روزگاری برایتان تصور میشد، جدا شد؟
من هم این حرفها را شنیده بودم و هنوز میشنوم اما نه تنها ناراحت نیستم برعکس فکر میکنم راه درستی را انتخاب کردهام. ضمن آنکه من هیچ وقت چنین فکری را برای خودم نکردم اعتقاد دارم که زنان بتوانند رئیسجمهور بشوند و به نظرم باید این امر هم اتفاق بیفتد.
از سر تواضع میگویید؟
نه واقعاً میگویم تا به حال هیچ وقت به این موضوع فکر نکردهام.
*فکر نمیکنید اگر در ساختار قدرت بودید حتی به عنوان یک نماینده مجلس یا عضو شورای شهر مفیدتر بودید؟
بعید میدانم با روحیه من سازگار نیست بسیاری سالها در ساختار قدرت بودند الآن کجا هستند؟ چه شرایطی دارند؟ افراد که خودشان از ساختار قدرت خارج نمیشوند، کم کم آنها را خارج میکنند من خودم در تشکیلات ورزش بودم چند NGO داشتیم مشغول فعالیت بودم آنجا را بستند جاهای دیگر را هم بستند همینطور بستند و بستند و بستند. افراد منتقد را از سیستم خارج و راه بازگشت آنها را نیز مسدود کردند و میکنند.
خانم به هر رقابت و مبارزه سیاسی همین است، یک جناح پیروز میشود یک گروه تندرویی بر سر کار میآید، آنها اقدام به حذف میکنند شما باید وضعیت موجود را بپذیرید یا اینکه تلاش کنید دوباره به ساختار بازگردید و اصلاح را از سر بگیرید.
تا قبل از سال 84 تا حدودی همینگونه بود و تا حدودی بعضی از منتقدین تحمل میشدند (و البته نه همه آنها) ولی بعد از آمدن آقای احمدینژاد تنگنظری شدید حاکم شد و ادامه یافت تا اینکه فضا به شدت تند شد و آن فجایع اتفاق افتاد. در آن زمان یا ما نباید اعتراض میکردیم یا اگر اعتراض میکردیم طبیعتاً باید بقیه مسیر را نیز میرفتیم. دیگر در ساختار جایی برای امثال من وجود نداشت ضمن آنکه سؤال هم مطرح است. آنهایی که در ساختار ماندند چقدر توانستند اصلاح کنند و کشور را به مسیر اصلی خویش برگردانند به نظر من پیروزی آقای روحانی در سال 92 ریشه در اتفاقات سال 88 داشت. در سال 84 تخلفات بسیاری صورت گرفت کسی اعتراض نکرد. آقای هاشمی هم به خدا واگذار کرد اما انتخابات 88 و انتخابات 92 در پی آن تحول برآمد. میخواهم نتیجه بگیرم که الزاماً حضور در ساختار به معنای آن نیست که بتوانیم کاری کنیم. محسن ما که کارهای من را نکرد و بسیار هم محافظهکار است و در ساختار هم بود اما برای انتخابات شورای شهر او و بسیاری دیگر مثل او رد صلاحیت کردند. بودن در ساختار انسان را محدود میکند ملاحظهکار و محافظهکار میکند. از کنار اتفاقات میگذرد و چشم خود را میبندد.
*در دوره آقای احمدینژاد بود؟ وزارت کشور رد صلاحیتش کرد؟
فرقی نمیکند، احمدینژاد هم در همین ساختار است.
*خیلیها معتقدند که آن دوره یک دوره انحرافی در نظام بود.
به هر حال وجود داشت و تمام هم نشده است نتایج آن را هم دیدیم هنوز هم میبینیم هم نظام و هم مردم هزینههای سنگین دادند و هنوز هم دارند میدهند.
*حالا شما از سال 88 دوباره به فضای سیاسی کشور برگشتید، این بار با چه انگیزهای برگشتهاید؟
آنقدر خرابیها در دوره آقای احمدینژاد شدت گرفت و مسیر کشور منحرف شد که فکر کردم سکوت کردن و نیامدن به صحنه سیاسی خیانت است. هرکسی با هر توانی باید وارد شود لذا در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 فعال شدم به نظرم وظیفه بود برای نجات کشور.
*فکر میکنید که روزگاری رئیسجمهور زن داشته باشید؟
بعید نمیدانم این اشتباه است که زنان را برای مدیریتهای ارشد کشور محدود میکنند. ببینید در قرآن از تنها زمامداری که به نیکی یاد میشود بلقیس است خداوند از بلقیس به عنوان ملکهای که با مردم داری و با مشورت توانسته جامعهاش را به خوبی اداره کند یاد میکند پس وقتی قرآن به صورت صریحی درباره یک زن ملکه چنین میگوید که نمیتواند چنین باشد باید تلاش کنیم که این اتفاق بیفتد. ما میتوانیم رئیسجمهور زن داشته باشیم باید تفسیرهای غلط از قانوناساسی را اصلاح کرد. برخلاف تفسیر غلط شورای نگهبان از رجل سیاسی در دورههای مختلف انتخابات ریاست جمهوری آقای هاشمی همین اخیراً اعلام کردند که در مذاکرات خبرگان منظور از قراردادن کلمه رجل مرد نبوده است در یک دوره در همین کشور برخی علما مخالف رأی دادن کاندیدا شدن زنها برای مجلس و ... بودند اما انقلاب شد و دیدیدم که در جمهوری اسلامی زنان نه فقط رأی میدهند بلکه نماینده مجلس و خبرگان هم شدند.
پس رئیسجمهور و رهبر و قاضی هم میتوانند باشند.
* خانم هاشمی این روزها چهمیکنید؟
تدریس میکنم.
* فکر میکردم به آن فدراسیون ورزش بانوان بازگشتید...
با بازگشایی فدراسیون مخالفت شد و فدراسیون همچنان بسته است.
* چه کسی مخالفت کرد؟
آقای کیومرث هاشمی، رئیس کمیته ملی المپیک.
* چه سالی بسته شد؟
سال ۸۹ بود. کمیته ملی المپیک دستو ربستن آن را صادر کرد. امیدواری این بود که سال ۹۲ با آمدن آقای روحانی هم این فدراسیون باز شود اما مخالفت شد.
* ایشان از دوره آقای احمدینژاد همچنان بر سر کار است؟
ایشان در دوره پیش معاون تربیت بدنی آموزش و پروش بودند. در دوره جدید به المپیک آمدند. البته المپیک انتخابی است و مجمعی است که هیات اجرایی را انتخاب میکند. ولی معمولا کسانی انتخاب میشوند که نظر دولت است. در تمام دورهها وزیر ورزش یا ریس سازمان تربیت بدنی گذشته معمولا نقش تعیین کننده ای داشته اند.
* الان چه کار میکنید؟
در دانشگاه هستم و کارهای پراکنده هم دارم.
* کار اقتصادی هم میکنید؟
در تمام عمر 52 سالهام هیچ زمان کار اقتصادی انجام ندادم.
* اما شایعات زیادی درباره شما و فعالیتهای اقتصادی شما بر زبان است.
بابا میگوید اگر یک میلیارد به فائزه بدهی همه را بستنی میخرد. مامانم گاهی که میخواهد به ما پول بدهد به من نمیدهد خودش یک حساب برایم باز کرده و به آن میریزد. با اصرار از او میگیرم میگوید تلف میکنی.
* چقدر پول میگیری؟
کم خیلی کم. مثلا سالی یک میلیون تومان میشود گاهی بیشتر و گاهی بیشتر.
* درباره فعالیت اقتصادی شما میگویند که در کانادا اتوبان دارید شرکتهای ساختمانی دارید.
خیلی بیشتر از این هم میگویند. رستورانهای بوف، کیش، املاک در لندن. من بارها همه اینها را تکذیب کردم اما متاسفانه یک ارادهای وجود دارد که این شایعات را مستمر و مکرر پخش میکند. همه دروغ است.
* شما خودتان هم زندان رفتهاید. دوره زندان چطور بود؟
خیلی دوره خوبی بود. با افراد بسیاری از نزدیک آشنا شدم. هر کدام یک تاریخ بودند. تاریخ گویا یک تجربه جدیدی بود. دوره مفیدی برایم بود. مطالعاتم بیشتر شد. بحثها و برنامههایی که داشتم اینها همه خوب بود. دوران مفید و پربار و دوستداشتنی بود.
* در زندان عمومی بودید؟
بند زنان زندان سیاسی بیشتر از 30 نفر خانم بودیم. آنجا در داخل زندان بین زندانیان دموکراسی حاکم بود. همه چیز بر اساس رایگیری، بحث و مشاوره انجام میشد. هر کاری میخواستیم بکنیم بر اساس نظر جمع بود. فضای خیلی خوبی بود شما هر چقدر درباره این چیزها بخوانید و یا بشنوید تا زمانی که تجربه نکنید متوجه نخواهید شد. برای خود من چنین بود. من آن دوره را خیلی دوست داشتم. دوبار میخواستند به من مرخصی بدهند و از شر من خلاص شوند که نپذیرفتم.
*خانم هاشمی در مقطعی وقتی از شما به عنوان اولین رئیسجمهور زن ایران نام میبردند کسی که پتانسیل عملیاتی شدن این گام را داراست الآن مسیرتان تغییر کرده و شما محکومیت دارید، ناراحت نیستید که راهتان از آنچه روزگاری برایتان تصور میشد، جدا شد؟
من هم این حرفها را شنیده بودم و هنوز میشنوم اما نه تنها ناراحت نیستم برعکس فکر میکنم راه درستی را انتخاب کردهام. ضمن آنکه من هیچ وقت چنین فکری را برای خودم نکردم اعتقاد دارم که زنان بتوانند رئیسجمهور بشوند و به نظرم باید این امر هم اتفاق بیفتد.
از سر تواضع میگویید؟
نه واقعاً میگویم تا به حال هیچ وقت به این موضوع فکر نکردهام.
*فکر نمیکنید اگر در ساختار قدرت بودید حتی به عنوان یک نماینده مجلس یا عضو شورای شهر مفیدتر بودید؟
بعید میدانم با روحیه من سازگار نیست بسیاری سالها در ساختار قدرت بودند الآن کجا هستند؟ چه شرایطی دارند؟ افراد که خودشان از ساختار قدرت خارج نمیشوند، کم کم آنها را خارج میکنند من خودم در تشکیلات ورزش بودم چند NGO داشتیم مشغول فعالیت بودم آنجا را بستند جاهای دیگر را هم بستند همینطور بستند و بستند و بستند. افراد منتقد را از سیستم خارج و راه بازگشت آنها را نیز مسدود کردند و میکنند.
خانم به هر رقابت و مبارزه سیاسی همین است، یک جناح پیروز میشود یک گروه تندرویی بر سر کار میآید، آنها اقدام به حذف میکنند شما باید وضعیت موجود را بپذیرید یا اینکه تلاش کنید دوباره به ساختار بازگردید و اصلاح را از سر بگیرید.
تا قبل از سال 84 تا حدودی همینگونه بود و تا حدودی بعضی از منتقدین تحمل میشدند (و البته نه همه آنها) ولی بعد از آمدن آقای احمدینژاد تنگنظری شدید حاکم شد و ادامه یافت تا اینکه فضا به شدت تند شد و آن فجایع اتفاق افتاد. در آن زمان یا ما نباید اعتراض میکردیم یا اگر اعتراض میکردیم طبیعتاً باید بقیه مسیر را نیز میرفتیم. دیگر در ساختار جایی برای امثال من وجود نداشت ضمن آنکه سؤال هم مطرح است. آنهایی که در ساختار ماندند چقدر توانستند اصلاح کنند و کشور را به مسیر اصلی خویش برگردانند به نظر من پیروزی آقای روحانی در سال 92 ریشه در اتفاقات سال 88 داشت. در سال 84 تخلفات بسیاری صورت گرفت کسی اعتراض نکرد. آقای هاشمی هم به خدا واگذار کرد اما انتخابات 88 و انتخابات 92 در پی آن تحول برآمد. میخواهم نتیجه بگیرم که الزاماً حضور در ساختار به معنای آن نیست که بتوانیم کاری کنیم. محسن ما که کارهای من را نکرد و بسیار هم محافظهکار است و در ساختار هم بود اما برای انتخابات شورای شهر او و بسیاری دیگر مثل او رد صلاحیت کردند. بودن در ساختار انسان را محدود میکند ملاحظهکار و محافظهکار میکند. از کنار اتفاقات میگذرد و چشم خود را میبندد.
*در دوره آقای احمدینژاد بود؟ وزارت کشور رد صلاحیتش کرد؟
فرقی نمیکند، احمدینژاد هم در همین ساختار است.
*خیلیها معتقدند که آن دوره یک دوره انحرافی در نظام بود.
به هر حال وجود داشت و تمام هم نشده است نتایج آن را هم دیدیم هنوز هم میبینیم هم نظام و هم مردم هزینههای سنگین دادند و هنوز هم دارند میدهند.
*حالا شما از سال 88 دوباره به فضای سیاسی کشور برگشتید، این بار با چه انگیزهای برگشتهاید؟
آنقدر خرابیها در دوره آقای احمدینژاد شدت گرفت و مسیر کشور منحرف شد که فکر کردم سکوت کردن و نیامدن به صحنه سیاسی خیانت است. هرکسی با هر توانی باید وارد شود لذا در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 فعال شدم به نظرم وظیفه بود برای نجات کشور.
*فکر میکنید که روزگاری رئیسجمهور زن داشته باشید؟
بعید نمیدانم این اشتباه است که زنان را برای مدیریتهای ارشد کشور محدود میکنند. ببینید در قرآن از تنها زمامداری که به نیکی یاد میشود بلقیس است خداوند از بلقیس به عنوان ملکهای که با مردم داری و با مشورت توانسته جامعهاش را به خوبی اداره کند یاد میکند پس وقتی قرآن به صورت صریحی درباره یک زن ملکه چنین میگوید که نمیتواند چنین باشد باید تلاش کنیم که این اتفاق بیفتد. ما میتوانیم رئیسجمهور زن داشته باشیم باید تفسیرهای غلط از قانوناساسی را اصلاح کرد. برخلاف تفسیر غلط شورای نگهبان از رجل سیاسی در دورههای مختلف انتخابات ریاست جمهوری آقای هاشمی همین اخیراً اعلام کردند که در مذاکرات خبرگان منظور از قراردادن کلمه رجل مرد نبوده است در یک دوره در همین کشور برخی علما مخالف رأی دادن کاندیدا شدن زنها برای مجلس و ... بودند اما انقلاب شد و دیدیدم که در جمهوری اسلامی زنان نه فقط رأی میدهند بلکه نماینده مجلس و خبرگان هم شدند.
پس رئیسجمهور و رهبر و قاضی هم میتوانند باشند.