رفتم جلو و گفتم: ببخشید اتفاقی افتاده که اینطور شما به گریه افتاده اید؟
به گزارش شهدای ایران ؛ آیت الله مجتهدی در ضمن توصیه هاشان از طلاب پرده از خاطره ای عجیب بر می دارد که در ادامه می خوانید:
یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی؛ دیدم که ایشان دارند شدیدا گریه می کنند و شانه هایشان از شدت گریه تکان می خورد.
رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید اتفاقی افتاده که اینطور شما به گریه افتاده اید؟
ایشان فرمودند:یک لحظه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را دیدم؛
که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:
اقای مدنی! نگاه کن!
شیعیان من بعد از نماز سریع می روند به دنبال کار خودشان و هیچ کدام برای فرج من دعا نمی کنند .
انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است !
و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم...
رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید اتفاقی افتاده که اینطور شما به گریه افتاده اید؟
ایشان فرمودند:یک لحظه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را دیدم؛
که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:
اقای مدنی! نگاه کن!
شیعیان من بعد از نماز سریع می روند به دنبال کار خودشان و هیچ کدام برای فرج من دعا نمی کنند .
انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است !
و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم...