شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۸۵۳۰۴
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۱۲
اطلاعات داده شده راجع به شهید حنیف‌نژاد توسط مسعود را به‌عنوان اینکه آن اطلاعات سوخته بوده که نبوده نمی‌توان توجیه کرد چون مسعود را اول شهریورماه 50 گرفتند و محمد حنیف‌نژاد را 30 مهر یعنی 2 ماه بعد دستگیر کردند.
به گزارش شهدای ایران،رابطین منافقین در شبکه های اجتماعی و هر کانالی که بتوانند از آن جاسوسی کنند برای تبلیغ گروهک خود بجای پرداختن به اوضاع جاری سازمان همواره به مسائل تاریخی بالاخص موضوعات مربوط به دهه 1350و در عین حال نحوه شکلگیری سازمان را مطرح می نمایند و البته در همین ارتباط ها هم تاریخ را بشدت مورد تحریف قرار می دهند.

نکته جالب توجه این است که منافقین در فضای اروپا و آمریکا از تاریخچه خود اعلام برائت می کنند و اقدامات اعضای هسته اولیه سازمان را احمقانه و غیر اقلانی می خوانند و از سوی دیگر برای فریب افراد در داخل ایران از غلو ها و دروغ های تاریخی استفاده می کنند.

بررسی و بازخوانی اسناد تاریخی که البته تا کنون منتشر نشده است می تواند به نسل کنونی که هیچ پس زمینه ای در موضوعات مربوط به گروهک های تروریستی بالاخص منافقین ندارند،کمک شایسته ای نماید.

متن زیر بخشی از نشریه رویدادها و تحلیل است که از ابتدای پیروزی انقلاب تا سالهای میانی دهه 1360 بصورت محرمانه در فضایی محدود منتشر می شده است.رصد دقیق و ارائه تحلیل های موشکافانه این نشریه می تواند در سالهای کنونی هم راهگشا باشد و برخی گره های تاریخی را باز کند.

منافقین مانورهای فراوانی بر روی شخصیت هایی همچون حنیف نژاد بعنوان یکی از بنیانگذاران مجاهدین خلق صورت می دهند،اما منش تاریخی برخورد با این افراد مولفه های دیگری را به ذهن متبادر می سازد.

 

انقلاب نوین از نظر تراب حق‌شناس و پوران بازرگان (اعضای سابق منافقین و فعلی سازمان متلاشی شده‌ی پیکار)

این اطلاعیه به حق از مهم‌ترین اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های این سازمان و رهبری آن است چرا که شاید بیش از هر اطلاعیه‌ی دیگری عمق گندیدگی و انحطاط ایدئولوژیک طبقاتی و سیاسی این سازمان را نشان می‌دهد.

در جزوه‌ای که به‌تازگی(دهه 60) از طرف دانشجویان ایرانی در فرانسه (هواداران سابق سازمان پیکار) منتشر گردید نظرات تراب حق‌شناس عضو سابق مرکزیت سازمان مجاهدین (از تأسیس تا انشعاب) و یکی از دو نماینده‌ای که سازمان برای ملاقات با امام به نجف فرستاده بود و نیز پوران یازرگان همسر فعلی حق‌شناس و همسر سابق محمد حنیف‌نژاد درج شده است: دسته گل جدیدی که مجاهدین در فروردین ماه امسال به صورت یک اطلاعیه‌ی 14 صفحه‌ای در رابطه با تصمیم فرخنده انقلابی و توحیدی برای ازدواج خواهر مجاهد مریم عضدانلو با برادر مجاهد مسعود رجوی به آب دادند و آنرا به جای هفته نامه‌ی مجاهد در سیته‌ی پاریس پخش کردند مثل بمبی در فضای اپوزیسیون سیاسی ایران ترکید و تا آنجا که می‌دانیم از همه جا و از همه کس فریاد، سؤال، حیرت، اعتراض و تنفر برانگیخت؛ این امر در حیطه‌ی مطبوعات اروپایی نیز به مسخره گرفته شد و روزنامه‌های فرانسوی لوموند، لیبراسیون و غیره درباره‌ی این اقدام مطالبی با حیرت‌زدگی و تمسخر نوشتند.

این اطلاعیه به حق از مهم‌ترین اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های این سازمان و رهبری آن است چرا که شاید بیش از هر اطلاعیه‌ی دیگری عمق گندیدگی و انحطاط ایدئولوژیک طبقاتی و سیاسی این سازمان را نشان می‌دهد. وقتی ما از عمق گندیدگی و انحطاط ایدئولوژیک طبقاتی و سیاسی مجاهدین حرف می‌زنیم نظرمان به آن حرکت اولیه‌ی مجاهدین است که از ابتدا تا اوایل سال‌های 50 صادقانه و علی‌رغم آغشته‌بودن شدید به ایده‌آلیسم مذهبی روزبه‌روز خود را به تحلیل‌های علمی، مارکسیستی و آموزش‌های بزرگان مارکسیسم نزدیک‌تر می‌ساخت و به‌تدریج خود را در جبهه‌ی کار علیه سرمایه می‌دید. بی‌جهت نبود که شهید محسن در حالی که روزهای قبل از اعدام خود را در زندان می‌گذراند جزوه‌ی مقدمه‌ای بر مطالعات مارکسیستی را که هرگز سازمان مجاهدین آنرا منتشر نکرده و از آن اسمی به میان نیاورده است نوشت: بی‌جهت نبود که شهید ناصر صادق در دادگاه نظامی زمان که وکیل تسخیری ارتش شاه خواست مجاهدین را مخالف مارکسیسم معرفی کند اعتراض کرده و گفت: درست است که ما مسلمانیم ولی ما به مارکسیسم به‌عنوان یک مکتب مترقی اجتماعی احترام می‌گذاریم. حالا مقایسه کنید که آقای رجوی آزادی مرد و آزادی زن را در چه می‌داند؟ چه حکومتی را آلترناتیو رژیم شاه شناخته؟ مگر تا 30 خرداد 60 برای رژیم جمهوری اسلامی مشروعیت قائل نبوده و نیست؟ مگر حکومتی به اصطلاح مرکب از شورای ملی وقاومت و با کمک و تأیید امپریالیستی آمریکایی و انگلیسی و سوسیال دموکراسی اروپا را مطرح نمی‌سازد.

پوران بازرگان با اشاره‌ی به بیانیه‌ی 14 صفحه‌ای منافقین و در پاسخ به مطلبی که در آن گفته شده بود مسعود با آموزش‌های انقلابی و یکتاپرستانه‌ی خود که آن‌ها را در سخت‌ترین شرایط در زندان تدوین نمود نگذاشت که میراث حنیف به تاراج رود، اضافه می‌کند: امضاکنندگان ریز و درشت اطلاعیه که برای رنگ‌آمیزی کردن و توجیه تمایلات هوس‌آلود آقای رجوی سنگین‌ترین کلمات را بی‌دریغ به‌کار گرفته‌اند تا حقارت عمل انجام شده را در لابلای آن بپوشانند در ابتدای اطلاعیه‌ای که قرار است این ازدواج را ماست‌مالی کند از نام محمودحنیف‌نژاد استفاده کرده‌اند: من (پوران) به‌عنوان یک شاهد به تاریخ می‌گویم که او با آن پاکی و نزاهتی که در منطق خود داشت امروز اگر بود از توجیه این اقدام بر خود می‌لرزید آیا آقای رجوی که شاید از معدود کسانی است که از علت و کیفیت و سرانجام ازدواج شهید حنیف‌نژاد با من اطلاع دارد که خودش (رجوی) احساسات آن زمان خویش را طی نوشته‌ی کوتاهی در درون تشکیلات بیان کرده بود و تضاد درونی و پرهیزکاری محمد را نسبت به ازدواج در شرایطی که دیگر بچه‌های تشکیلات عملاً از ازدواج و تشکیل خانواده محروم بودند می‌داند آیا شرم ندارد که هر روز خبر ازدواج و طلاق و تولد فرزند خود را با بوق و کرنا نه تنها در تشکیلات بلکه در سطح جهانی بدمد و تبریکات رنگارنگ مطالبه کند؟

من (پوران) به‌عنوان یک شاهد به تاریخ می‌گویم که او با آن پاکی و نزاهتی که در منطق خود داشت امروز اگر بود از توجیه این اقدام بر خود می‌لرزید آیا آقای رجوی که شاید از معدود کسانی است که از علت و کیفیت و سرانجام ازدواج شهید حنیف‌نژاد با من اطلاع دارد که خودش (رجوی) احساسات آن زمان خویش را طی نوشته‌ی کوتاهی در درون تشکیلات بیان کرده بود.

تکرار می‌کنم به‌عنوان کسی که محمد حنیف‌نژاد را از نزدیک می‌شناخته این اقدام شما امضاکنندگان که هر یک به دلیلی و البته کورکورانه و به‌دنبال منفعتی حقیر در حفظ مقام مرکزیت یا در رکاب آن بودن صورت گرفته جز توهین به‌آنچه حنیف نژاد به‌آن وفادار بود نیست و البته این امر در برابر آن‌همه خیانتی که در توجیه دیگر اقدامات و سیاست‌های سازمان مجاهدین همه‌ی امضاکنندگان به کار برده‌اند چیزی به حساب نمی‌آید. ما در مجموع از این که دست‌های شما (همه‌تان) این چنین روشده و رجوی خود حیله‌گرانه دست تک‌تک شما را به این امضا آلوده کرده است تا فردا نتوانید آن‌ها را حاشا کنید. یک قدم مثبت در افشای چهره‌ی ضد انقلابی شما در مسیر مبارزه‌ی طبقاتی جاری می‌دانیم که برداشته شده است. ضمناً در ادامه اطلاعیه می‌افزاید: برای توجیه رهبری و مرادبودن آقای رجوی ابتدا از قول شهید سعید محسن روایتی جعل شده است که سعید به آقای عباس داوری در سال 51 گفته است این مسعود بار امنت را به دوش خواهد کشید زیرا او تنها فردی است از مرکزیت مجاهدین که زنده مانده است و بالاخره این که رجوی یک شهید مجسم است! به‌هیچ وجه درست نیست؛ زیرا سعید محسن دران زمان خود می‌دانسته که رجوی تنها فرد باقی‌مانده مرکزیت مجاهدین نیست. چون اولاً بهمن بازرگانی عضو باسابقه مرکزیت سازمان که بعدها مارکسیست شد هنوز زنده بود و حسین روحانی هم که بعدها به اصطلاح مجاهدین اپورتونیست چپ‌نما شد در خارج از زندان بود. سعید محسن از یک‌طرف چنان اطلاعی را داشته و از سوی دیگر می‌دانسته که آقای رجوی که پس از حدود 3 ماه آموزش در پایگاه‌های فلسطینی در اردن به ایران برگشته بود در اوایل سال 50 با ایجاد جنجال و هیاهو در سازمان با یکی دو نفر دیگر موجب برکناری موقت سعید محسن از مرکزیت شده بود، چنین نظری را نسبت به مسعود نمی‌توانسته داشته باشد.

رجوی فقط 4 ماه در مرکزیتی که گسترده شده بود (تا اول شهریور 50) شرکت داشته است. حق‌شناس و بازرگان در ادامه می‌افزایند: اما حقیقت چیست؟ ما فکر می‌کنیم گره‌ای را که با دست باز می‌شده آن‌قدر به عمد در کلاف سردرگمی از عباراتی نظیر رهبری نوین و انقلاب دموکراتیک نوین و رهایی و اعاده‌ی حقوق زن و غیره پیچیده‌اند که گره با دندان هم باز نشود و خواننده نیز مانند هوادار گوش به فرمان و مطیع 10 سال صبر انقلابی پیشه کند تا آن‌وقت توجیهی برای این کار پیدا شود. (به نظر ما) و به احتمال قریب به یقین مجاهدین به صورت درونی گره را با دست باز کرده‌اند ولی در بیرون مانند دیگر تحلیل‌ها و مواضعشان این‌چنین آن‌را در پرده‌ی ابهام و معما پیچیده‌اند آن‌گاه ایشان توجیه جدیدی در رابطه با به‌اصطلاح ازدواج آقای رجوی ارائه کرده و می‌نویسند: آقای رجوی مثل هرکس دیگر دارای نقاط ضعف و قوتی است و شخصیت‌پرستی تمایل شدید به رهبری فردی و خودنمایی در او به نحو بارزی وجود دارد ولی همواره با زیرکی تمام خودش و هم‌دستانش کوشیده‌اند که انرا بپوشانند. آقای رجوی با توجه به شناختی که ما از او چه قبل از پیوستنش به سازمان مجاهدین و چه در زندان داریم و با روحیات عاطفی که از او سراغ داریم تقریباً به یقین می‌توانیم بگوییم که پس از شکست در ازدواج دوم (با فیروزه بنی‌صدر) شدیداً دچار عدم تعادل و درواقع گرفتار عشق مریم شده است و این امر در شرایطی که سازمان مجاهدین منهای مسعود مساوی با صفر یا نزدیک به صفر است (با توجه به اهمیت فوق‌العاده‌ای که برای او قائل شده‌اند و در همین نشریات اخیر به خوبی مشاهده می‌کنید) نه تنها مسعود بلکه سازمان مجاهدین را پنچر کرده است.

همچنین پوران بازرگان در مورد مسئله‌ی رهایی زن توسط مسعود می‌نویسد: اگر مجاهدین مسئله‌ی رهایی زن را به معنی تبعی و فرعی بودن روابط خانوادگی نسبت به مصالح یا الزامات سیاسی و انقلابی و تشکیلاتی گرفته‌اند این اصلاً امر جدیدی نیست و در کلیه‌ی سازمان‌های انقلابی اولویت بخشیدن به این امور رواج دارد؛ اما اگر منظور فرعی‌بودن روابط خانوادگی دیگران نسبت به نیازهای یک‌نفر است که آن‌هم رهبر باشد این پدیده‌ی سالمی نیست و آنرا انقلاب نوین نام نهادن شیادی است؛ زیرا مجاهدین نه از امروز بلکه از روزهای پس از قیام درک بهتری از زن و عواطف او نداشتند. ازاری در خدمت مصالح فرد یا سازمان همان وجه‌المصالحه! اگر این درک و دید شما نیست پس چرا در روزهای پس از قیام که من (پوران) با تراب تازه از خارج برگشته بودیم برای من پیغام دادید که از تراب جدا شوم و به سازمان مجاهدین بپیوندم تا به اعتبار نام حنیف‌نژاد به‌قول خود شما زن اول سازمان شما باشم؟

اگر مجاهدین مسئله‌ی رهایی زن را به معنی تبعی و فرعی بودن روابط خانوادگی نسبت به مصالح یا الزامات سیاسی و انقلابی و تشکیلاتی گرفته‌اند این اصلاً امر جدیدی نیست و در کلیه‌ی سازمان‌های انقلابی اولویت بخشیدن به این امور رواج دارد.

در پایان نویسندگان جزوه با اشاره به سخنرانی ابریشم‌چی در عید امسال گوشه ای از کارنامه‌ی سیاه سازمان را در گذشته مطرح کرده و می‌نویسند: آقای ابریشم‌چی طی سخنرانی خود در مراسم سلام عید در حضور دیگر رهبران مجاهدین و ... و در ادامه‌ی چاپلوسی‌های چندش‌آور و دیکتاتور پرور خویش درباره‌ی آقای رجوی می‌گوید: بهترین بازجویی را همان سال 50 خودش داده بود توی آن همه سختی و طوفان تا آخرش هم یک ویرگول نتونسته بودند از او در بیاورند. (مجاهد 241 ص 21) هر کس این را نداند حداقل مجاهدین اولیه به یاد دارند که کدامیک از بچه‌ها چه نقاط ضعف و قوتی از خود نشان دادند.

آقای رجوی به هیچ وجه آن‌طور که آقای ابریشم‌چی بیان کرده نبود بلکه مثل برخی دیگر ضعف‌هایی از خود نشان داد که کم نبود. او تمام مشخصات حنیف‌نژاد را به خط خودش که ما به خوبی می‌شناسیم و اطباق آن با قیافه‌ی محمد را می‌دانیم در بازجویی نوشته بود.

این ورقه‌ی بازجویی پس از قیام از طرف رژیم جمهوری اسلامی به‌عنوان افشای رجوی پخش شد. ما آن اقدام رژیم را محکوم می‌کنیم اما تمجیدهای نادرست آقای ابریشم‌چی را نمی‌پذیریم. این را هم اضافه کنیم که اطلاعات داده شده راجع به شهید حنیف‌نژاد توسط مسعود را به‌عنوان اینکه آن اطلاعات سوخته بوده که نبوده نمی‌توان توجیه کرد چون مسعود را اول شهریورماه 50 گرفتند و محمد حنیف‌نژاد را 30 مهر یعنی 2 ماه بعد دستگیر کردند.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار