«مصادره» تحولات و اتفاقات مهم تاريخي قبل و پس از انقلاب اسلامي را بايد يكي از رويههاي ثابت رفتاري جماعت تجديدنظرطلب دانست، به گونهاي كه گستره آن به قدري فراخ است كه از «نهضت مشروطيت» تا «توافق هستهاي» را در برميگيرد.
شهدای ایران:«مصادره» تحولات و اتفاقات مهم تاريخي قبل و پس از انقلاب اسلامي را بايد يكي از رويههاي ثابت رفتاري جماعت تجديدنظرطلب دانست، به گونهاي كه گستره آن به قدري فراخ است كه از «نهضت مشروطيت» تا «توافق هستهاي» را در برميگيرد.
در توضيح اين تاكتيك بايد گفت رسانهها و شخصيتهاي برجسته اين جريان هر از چند گاهي و به بهانه مناسبتهاي مختلف تاريخي تلاش ميكنند « ملي شدن صنعت نفت»و« نهضت مشروطيت» را به نام خود بزنند و در باب سنخيت اين وقايع مهم تاريخي با «تجديدنظرطلبي» همايش و ميتينگهايي را برگزار كنند كه از مهمترين آن ميتوان به همايشي تحت عنوان « دوم خرداد؛ تلاقي جمهوريت و مشروطيت» اشاره كرد كه در آن تأكيد ميشود تفكر اصلاحطلبي- از نوع براندازانه حاكميت اسلامي- از مشروطيت سرچشمه ميگيرد و اتفاق مهمي نظير ملي شدن صنعت نفت در جهت تحركاتي با همين محور روي داده است. وابستگان به اين طيف حتي ابايي هم نداشتهاند كه انقلاب اسلامي مردم در سال 57 را هم به نام خود ثبت كنند و مدعي شوند چنانچه پدرخواندههاي امروز آنها در مبارزات عليه حكومت محمدرضا شاه نقش ايفا نميكردند، قيام مردم هيچگاه به فرجام نميرسيد.
اين مصادره «تفكر» در مواردي جاي خود را به مصادره «شخصيتها» هم داده، به شكلي كه يكي از خطوط ثابت روزنامههاي پرتعداد اين جريان در كنار رهبران آن از سال 68 تاكنون مصادره حضرت امام ره به نام خود بوده و به همين دليل است كه آنها تلاش كردهاند گزاره «خط امامي» را به عنوان برند جريان اصلاحات انتخاب كرده و در پوشش حمايت و تبعيت از بنيانگذار انقلاب اسلامي آرا، انديشهها و نظرات ايشان را تحريف و به معناي غير حقيقي ترجمه و تفسير كند.
نمونه ديگري از مصادره «شخصيتها» توسط اين جريان را بايد در انتخابات سال 92 جستوجو كرد، آنجايي كه نامزد اختصاصي آنها در خوشبينانهترين حالت 8 درصد از آراي عمومي را به خود اختصاص داده و پدرخواندههاي اين جريان به اضطرار مجبور شدند حمايتهاي خود و رسانههاي پرشمارشان را به سوي نامزد مستقل انتخابات گسيل كرده و از وي حمايت كنند و پس از اعلام نتايج انتخابات خود را پيروز آوردگاه انتخابات معرفي كردند.
هر چند كه ميتوان براي رويه ثابت جماعت تجديدنظرطلب كه بايد از آن به عنوان «تاكتيك مصادره» ياد كرد، مصاديق و نمونههاي فراوان ديگري ذكر كرد اما آخرين نمونه را بايد موضوع پرونده هستهاي كشورمان - در 12 سال كشوقوس بينالمللي- دانست آنجايي كه وابستگان اين طيف برخلاف تفكرات و مواضع قبلي خود تلاش ميكنند جمعبندي مذاكرات را از يك سو با ذوقزدگي معالوصف يك برد تاريخي براي ملت القا كرده و از سوي ديگر آن را دستاورد تجديدنظرطلبان در عرصه داخلي و بينالمللي عنوان كنند، آن هم در شرايطي كه اسناد تاريخي نشان ميدهد كه نظريهپردازان و شخصيتهاي برجسته اين طيف اساساً صنعت هستهاي را فاقد دستاورد ملي و تنها يك مسئله هزينهزا از بعد اقتصادي، سياسي و اجتماعي معرفي ميكردند.
طراحان طرح سه فوريتي توقف فعاليتهاي هستهاي مدافعان امروز فعاليت هستهاي
همانطور كه اشاره شد جرياني كه در دهه گذشته اساس فعاليتهاي هستهاي را برچيده بود امروز را پيروز مذاكرات نشان ميدهد، آن هم در شرايطي كه حافظه تاريخي جامعه قطعاً اتفاقات تلخ گذشته را هيچگاه فراموش نخواهد كرد، به راستي چطور ميتوان رويدادهاي تلخ گذشته را فراموش كرد.
تلاش نمايندگان مجلس ششم براي قانون كردن طرحي كه در آن توقف فوري فعاليتهاي هستهاي درخواست شده بود در كنار اتفاقات بعدي آن را نميتوان به اين سادگي فراموش كرد كه منجر به سرخوردگي در جامعه شده بود.
يادمان نرفته كه احمد شيرزاد، نماينده تندرو جماعت تجديدنظرطلب در نطق معروف خود اينگونه به نظام تهمت ميزند و خواهان تعطيلي صنعت هستهاي ميشود: « امروز در جهان از ما چهره رژيمي ساختهاند خشن، سركوبگر كه به فكر تهيه سلاحهاي مرگبار و ابزار تهديدكننده بشريت است و منطق گفتوگو با جهان را نميداند و تنها زبان تهديد را ميشناسد، با خشنترين و قسيترين گروههاي تروريستي در ارتباط است، ردپاي او در بسياري از حوادث تروريستي گوشه وكنار وجود دارد و دين براي او ابزار سركوب است.»
شيرزاد ادامه ميدهد: « ميتوان كماكان خود را محور خوبيهاي جهان پنداشت و تمام اتهامات را به دشمني دشمن منسوب كرد اما يك نكته بسيار ساده اين ميان وجود دارد. آنها سرنخها، دمخروسها و مدارك و مستنداتي از ما دارند كه آنها را در ادعاهايشان محق جلوه ميدهد. آنها امروز حق به جانبتر از هميشه ظاهر شدهاند. اين واقعيت تلخي است اما واقعيت است. كاري كردهايم كه امريكاييها سرفرازتر از هميشه بگويند ببينيد، آنچه ما درباره رژيم جمهوري اسلامي ميگفتيم صحت داشت. آن زماني كه سادهلوحانه سر خود را به زير برف كردند، پروژههاي بلندپروازانه، بيهدف طراحي كردند، نامعقولترين و نامتعارفترين شيوهها را براي دستيابي به فناوري هستهاي برگزيدند و فكر نكردند كه آنچه ميكنند روزي در معرض ديد و بررسي متخصصان جهان قرار ميگيرد، آن روز كه سايت عظيم 50 هزار متري زيرزميني طراحي كردند تا در چند متر مربع از يك گوشه آن چند دستگاه سانتريفوژ نصب كنند، فكر نكردند كه آري درآن زمان بايد روزي را ميديدند كه عليه ما تيتر شود كه جمهوري اسلامي 19 سال به دنيا دروغ گفته است. آيا با فرض هر موفقيتي اين ضربه عظيم معنوي و تبليغاتي قابل توجيه است؟»
چرا موضوع هستهاي را ناموسي كردهايد؟ چه فرقي ميكند 10 هزار سانتريفيوژ داشته باشيم يا 10 تا؟!
هر چند كه رئيس وقت مجلس صحبتهاي شيرزاد را تكرار مواضع راديو اسرائيل ميداند اما اين باعث نشد كه وي بار ديگر و در سال 83 صنعت هستهاي را هزينه زا نخواند.
وي در سخنراني خود درسال گذشته بيان ميكند: از سال 82 تاكنون دريغ از يك ليوان آب براي كشور، هيچ كس در ايران نميداند كه ما به چه دليل به مسير هستهاي شدن پا گذاشتهايم. . . در زمينه هستهاي جمهوري اسلامي ايران نه منابع اوليه دارد و نه احاطه به علوم آن را.
نماينده اصلاحطلب مجلس ششم با تأكيد بر اينكه متأسفانه برخي افراد خصوصاً دلواپسان مسئله هستهاي را به ناموس يا ايدئولوژي نظام تبديل كردهاند، افزود: وقتي چيزي به ناموس تبديل شود نميتوان براي آن چانهزني كرد. . . رآكتور آب سنگين اراك بسيار مضر است و حادثه چرنوبيل از اين دست رآكتورها را در خود داشت و حالا در طرف غربي در مذاكرات جمهوري اسلامي ايران ميگويد كه آب سنگين اين نيروگاه را با آب سبك عوض كند و اين براي ما نيز بهتر است.
اين نماينده مجلس ششم تصريح كرد: وقتي اورانيوم در مخزن نگهداري ميشود هزينههايي را در بر دارد و وقتي مردم پشت ماشين احمدينژاد ميدويدند بايد اين هزينه پرداخت را نيز بدانند.
شيرزاد گفت: اگر جمهوري اسلامي ايران به جاي 10 هزار دستگاه سانتريفيوژ 500 يا هزار يا حتي يك دستگاه داشته باشد چه اتفاقي رخ ميدهد؟. . . داشتن فناوري و صنعت هستهاي براي كشور ما هزينه تحمل تحريمها و فشارها را در بر داشته است.
اصغرزاده: هستهاي به درد مردم نميخورد
البته شروع اظهارنظرهاي روشنفكري با محور طرد فناوري هستهاي را نه سخنان شيرزاد بلكه بايد اظهارات بهزاد نبوي دانست كه گفته بود: «كشوري را كه سوخت فسيلي دارد، چه نيازي است به فناوري هستهاي؟!» اما بايد تأكيد كرد كه حجم گسترده از افراد و رسانههاي اين جريان چنين موضوعي را به عنوان راهبرد هستهاي خود معرفي كردهاند به گونهاي كه ابراهيم اصغرزاده ضمن بيان اينكه «هستهاي بهدرد مردم نميخورد!» طي سخناني با تعريف و تمجيد از ديپلماسي دوران خاتمي علت شكست مذاكرات هستهاي در دوران اصلاحات را كلك زدن امريكا عنوان و تأكيد ميكند كه دولت فعلي امريكا دولت خوبي است!
زيباكلام: ضرر انرژي هستهاي براي ايران از جنگ بيشتر بود!
صادق زيباكلام، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران هم در همين رابطه اعلام ميكند: من زماني در يك جا گفتم هستهاي چه گلي به سر ملت زده است و فقط به خاطر اين مسئله برايمان پرونده درست شد؛ هيچ پيشرفت و نوآوري علمي در رابطه با مسئله هستهاي نه تنها در ايران بلكه در هيچ كشوري وجود ندارد.
عضو هيئتعلمي دانشگاه تهران در قسمت ديگري از سخنانش افزود: فعاليتهاي هستهاي دستكم از سال 82 به اينسو خيلي شيره گلوسوزي براي مملكت نبوده است، نه از نظر پيشرفت علمي خيلي خبري بوده و نه از لحاظ اقتصادي و چه بسا با مطالبي كه مطرح شد به ضرر ما بوده است. زيباكلام ادامه داد: من معتقدم آنقدر كه هستهاي به ما ضرر زده، جنگ نزده است. . . هستهاي دمار از روزگار اين مملكت درآورده است.»
بازي با برگ هستهاي براي جلب آراي عمومي
همانطور كه اشاره شد جماعت تجديدنظرطلب به فراخور موقعيت و شرايط زماني و با هدف تسخير قدرت ناچار است از مباني و اصول اعتقادي و فكري خود –ولو به ظاهر- عدول كرده و با ادبيات متناقض براي جلب آراي عمومي گام بردارد؛ حال چه دستاويزي بهتر از مذاكرات هستهاي؛ مسئلهاي كه به زعم نظريهپردازان اين طيف با موج سواري روي آن ميتوان آراي عمومي را جلب كرد و در سبد رأي تجديدنظرطلبان در انتخابات مجلس دهم قرار داد و بار ديگر مجلسي مانند مجلس ششم و چه بسا راديكالتر از آن ساخت.
*جوان
در توضيح اين تاكتيك بايد گفت رسانهها و شخصيتهاي برجسته اين جريان هر از چند گاهي و به بهانه مناسبتهاي مختلف تاريخي تلاش ميكنند « ملي شدن صنعت نفت»و« نهضت مشروطيت» را به نام خود بزنند و در باب سنخيت اين وقايع مهم تاريخي با «تجديدنظرطلبي» همايش و ميتينگهايي را برگزار كنند كه از مهمترين آن ميتوان به همايشي تحت عنوان « دوم خرداد؛ تلاقي جمهوريت و مشروطيت» اشاره كرد كه در آن تأكيد ميشود تفكر اصلاحطلبي- از نوع براندازانه حاكميت اسلامي- از مشروطيت سرچشمه ميگيرد و اتفاق مهمي نظير ملي شدن صنعت نفت در جهت تحركاتي با همين محور روي داده است. وابستگان به اين طيف حتي ابايي هم نداشتهاند كه انقلاب اسلامي مردم در سال 57 را هم به نام خود ثبت كنند و مدعي شوند چنانچه پدرخواندههاي امروز آنها در مبارزات عليه حكومت محمدرضا شاه نقش ايفا نميكردند، قيام مردم هيچگاه به فرجام نميرسيد.
اين مصادره «تفكر» در مواردي جاي خود را به مصادره «شخصيتها» هم داده، به شكلي كه يكي از خطوط ثابت روزنامههاي پرتعداد اين جريان در كنار رهبران آن از سال 68 تاكنون مصادره حضرت امام ره به نام خود بوده و به همين دليل است كه آنها تلاش كردهاند گزاره «خط امامي» را به عنوان برند جريان اصلاحات انتخاب كرده و در پوشش حمايت و تبعيت از بنيانگذار انقلاب اسلامي آرا، انديشهها و نظرات ايشان را تحريف و به معناي غير حقيقي ترجمه و تفسير كند.
نمونه ديگري از مصادره «شخصيتها» توسط اين جريان را بايد در انتخابات سال 92 جستوجو كرد، آنجايي كه نامزد اختصاصي آنها در خوشبينانهترين حالت 8 درصد از آراي عمومي را به خود اختصاص داده و پدرخواندههاي اين جريان به اضطرار مجبور شدند حمايتهاي خود و رسانههاي پرشمارشان را به سوي نامزد مستقل انتخابات گسيل كرده و از وي حمايت كنند و پس از اعلام نتايج انتخابات خود را پيروز آوردگاه انتخابات معرفي كردند.
هر چند كه ميتوان براي رويه ثابت جماعت تجديدنظرطلب كه بايد از آن به عنوان «تاكتيك مصادره» ياد كرد، مصاديق و نمونههاي فراوان ديگري ذكر كرد اما آخرين نمونه را بايد موضوع پرونده هستهاي كشورمان - در 12 سال كشوقوس بينالمللي- دانست آنجايي كه وابستگان اين طيف برخلاف تفكرات و مواضع قبلي خود تلاش ميكنند جمعبندي مذاكرات را از يك سو با ذوقزدگي معالوصف يك برد تاريخي براي ملت القا كرده و از سوي ديگر آن را دستاورد تجديدنظرطلبان در عرصه داخلي و بينالمللي عنوان كنند، آن هم در شرايطي كه اسناد تاريخي نشان ميدهد كه نظريهپردازان و شخصيتهاي برجسته اين طيف اساساً صنعت هستهاي را فاقد دستاورد ملي و تنها يك مسئله هزينهزا از بعد اقتصادي، سياسي و اجتماعي معرفي ميكردند.
طراحان طرح سه فوريتي توقف فعاليتهاي هستهاي مدافعان امروز فعاليت هستهاي
همانطور كه اشاره شد جرياني كه در دهه گذشته اساس فعاليتهاي هستهاي را برچيده بود امروز را پيروز مذاكرات نشان ميدهد، آن هم در شرايطي كه حافظه تاريخي جامعه قطعاً اتفاقات تلخ گذشته را هيچگاه فراموش نخواهد كرد، به راستي چطور ميتوان رويدادهاي تلخ گذشته را فراموش كرد.
تلاش نمايندگان مجلس ششم براي قانون كردن طرحي كه در آن توقف فوري فعاليتهاي هستهاي درخواست شده بود در كنار اتفاقات بعدي آن را نميتوان به اين سادگي فراموش كرد كه منجر به سرخوردگي در جامعه شده بود.
يادمان نرفته كه احمد شيرزاد، نماينده تندرو جماعت تجديدنظرطلب در نطق معروف خود اينگونه به نظام تهمت ميزند و خواهان تعطيلي صنعت هستهاي ميشود: « امروز در جهان از ما چهره رژيمي ساختهاند خشن، سركوبگر كه به فكر تهيه سلاحهاي مرگبار و ابزار تهديدكننده بشريت است و منطق گفتوگو با جهان را نميداند و تنها زبان تهديد را ميشناسد، با خشنترين و قسيترين گروههاي تروريستي در ارتباط است، ردپاي او در بسياري از حوادث تروريستي گوشه وكنار وجود دارد و دين براي او ابزار سركوب است.»
شيرزاد ادامه ميدهد: « ميتوان كماكان خود را محور خوبيهاي جهان پنداشت و تمام اتهامات را به دشمني دشمن منسوب كرد اما يك نكته بسيار ساده اين ميان وجود دارد. آنها سرنخها، دمخروسها و مدارك و مستنداتي از ما دارند كه آنها را در ادعاهايشان محق جلوه ميدهد. آنها امروز حق به جانبتر از هميشه ظاهر شدهاند. اين واقعيت تلخي است اما واقعيت است. كاري كردهايم كه امريكاييها سرفرازتر از هميشه بگويند ببينيد، آنچه ما درباره رژيم جمهوري اسلامي ميگفتيم صحت داشت. آن زماني كه سادهلوحانه سر خود را به زير برف كردند، پروژههاي بلندپروازانه، بيهدف طراحي كردند، نامعقولترين و نامتعارفترين شيوهها را براي دستيابي به فناوري هستهاي برگزيدند و فكر نكردند كه آنچه ميكنند روزي در معرض ديد و بررسي متخصصان جهان قرار ميگيرد، آن روز كه سايت عظيم 50 هزار متري زيرزميني طراحي كردند تا در چند متر مربع از يك گوشه آن چند دستگاه سانتريفوژ نصب كنند، فكر نكردند كه آري درآن زمان بايد روزي را ميديدند كه عليه ما تيتر شود كه جمهوري اسلامي 19 سال به دنيا دروغ گفته است. آيا با فرض هر موفقيتي اين ضربه عظيم معنوي و تبليغاتي قابل توجيه است؟»
چرا موضوع هستهاي را ناموسي كردهايد؟ چه فرقي ميكند 10 هزار سانتريفيوژ داشته باشيم يا 10 تا؟!
هر چند كه رئيس وقت مجلس صحبتهاي شيرزاد را تكرار مواضع راديو اسرائيل ميداند اما اين باعث نشد كه وي بار ديگر و در سال 83 صنعت هستهاي را هزينه زا نخواند.
وي در سخنراني خود درسال گذشته بيان ميكند: از سال 82 تاكنون دريغ از يك ليوان آب براي كشور، هيچ كس در ايران نميداند كه ما به چه دليل به مسير هستهاي شدن پا گذاشتهايم. . . در زمينه هستهاي جمهوري اسلامي ايران نه منابع اوليه دارد و نه احاطه به علوم آن را.
نماينده اصلاحطلب مجلس ششم با تأكيد بر اينكه متأسفانه برخي افراد خصوصاً دلواپسان مسئله هستهاي را به ناموس يا ايدئولوژي نظام تبديل كردهاند، افزود: وقتي چيزي به ناموس تبديل شود نميتوان براي آن چانهزني كرد. . . رآكتور آب سنگين اراك بسيار مضر است و حادثه چرنوبيل از اين دست رآكتورها را در خود داشت و حالا در طرف غربي در مذاكرات جمهوري اسلامي ايران ميگويد كه آب سنگين اين نيروگاه را با آب سبك عوض كند و اين براي ما نيز بهتر است.
اين نماينده مجلس ششم تصريح كرد: وقتي اورانيوم در مخزن نگهداري ميشود هزينههايي را در بر دارد و وقتي مردم پشت ماشين احمدينژاد ميدويدند بايد اين هزينه پرداخت را نيز بدانند.
شيرزاد گفت: اگر جمهوري اسلامي ايران به جاي 10 هزار دستگاه سانتريفيوژ 500 يا هزار يا حتي يك دستگاه داشته باشد چه اتفاقي رخ ميدهد؟. . . داشتن فناوري و صنعت هستهاي براي كشور ما هزينه تحمل تحريمها و فشارها را در بر داشته است.
اصغرزاده: هستهاي به درد مردم نميخورد
البته شروع اظهارنظرهاي روشنفكري با محور طرد فناوري هستهاي را نه سخنان شيرزاد بلكه بايد اظهارات بهزاد نبوي دانست كه گفته بود: «كشوري را كه سوخت فسيلي دارد، چه نيازي است به فناوري هستهاي؟!» اما بايد تأكيد كرد كه حجم گسترده از افراد و رسانههاي اين جريان چنين موضوعي را به عنوان راهبرد هستهاي خود معرفي كردهاند به گونهاي كه ابراهيم اصغرزاده ضمن بيان اينكه «هستهاي بهدرد مردم نميخورد!» طي سخناني با تعريف و تمجيد از ديپلماسي دوران خاتمي علت شكست مذاكرات هستهاي در دوران اصلاحات را كلك زدن امريكا عنوان و تأكيد ميكند كه دولت فعلي امريكا دولت خوبي است!
زيباكلام: ضرر انرژي هستهاي براي ايران از جنگ بيشتر بود!
صادق زيباكلام، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران هم در همين رابطه اعلام ميكند: من زماني در يك جا گفتم هستهاي چه گلي به سر ملت زده است و فقط به خاطر اين مسئله برايمان پرونده درست شد؛ هيچ پيشرفت و نوآوري علمي در رابطه با مسئله هستهاي نه تنها در ايران بلكه در هيچ كشوري وجود ندارد.
عضو هيئتعلمي دانشگاه تهران در قسمت ديگري از سخنانش افزود: فعاليتهاي هستهاي دستكم از سال 82 به اينسو خيلي شيره گلوسوزي براي مملكت نبوده است، نه از نظر پيشرفت علمي خيلي خبري بوده و نه از لحاظ اقتصادي و چه بسا با مطالبي كه مطرح شد به ضرر ما بوده است. زيباكلام ادامه داد: من معتقدم آنقدر كه هستهاي به ما ضرر زده، جنگ نزده است. . . هستهاي دمار از روزگار اين مملكت درآورده است.»
بازي با برگ هستهاي براي جلب آراي عمومي
همانطور كه اشاره شد جماعت تجديدنظرطلب به فراخور موقعيت و شرايط زماني و با هدف تسخير قدرت ناچار است از مباني و اصول اعتقادي و فكري خود –ولو به ظاهر- عدول كرده و با ادبيات متناقض براي جلب آراي عمومي گام بردارد؛ حال چه دستاويزي بهتر از مذاكرات هستهاي؛ مسئلهاي كه به زعم نظريهپردازان اين طيف با موج سواري روي آن ميتوان آراي عمومي را جلب كرد و در سبد رأي تجديدنظرطلبان در انتخابات مجلس دهم قرار داد و بار ديگر مجلسي مانند مجلس ششم و چه بسا راديكالتر از آن ساخت.
*جوان