جریان «توافق به هر قیمتی» که در همه ماههای گذشته با پرداختی غیرتخصصی به موضوع مذاکرات صرفا دنبال «فقط توافق» بوده است، حالا و در روزهای شادی جناح غربگرا، به اینکه در آینده تاریخ درباره نقش این جریان چه خواهد گفت و از آن به چه تعبیر خواهد کرد، نمیاندیشد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از وطن امروز، ساعتها در دفاع از رضاخان حرف زدن، به استدلال شاه قاجار که درباره نفت گفته بود: «این ماده بدبو را میخواهیم چه کار؟» درباره انرژی هستهای صحبت کردن، شادی کردن برای چیزی که از آن هیچ اطلاعی وجود ندارد، غیرعامدانه دانستن شلیک موشک آمریکایی به هواپیمای مسافری ایرانی با ۲۹۰سرنشین و دفاع از کاپیتان ناو وینسنس، تعریف خنثی از شهید و شهادت ارائه دادن، عصبانی شدن از شعار «مرگ بر آمریکا» و حتی دفاع کردن از کاخ سفید، معترضان والاستریت را یاغی و اغتشاشگر خطاب کردن و خیلی کارهای دیگر از تواناییهای جریانی است که در همه این ۲ سال و در روزهای منتهی به جمعبندی مذاکرات حتی یک دفاع فنی از «متن» توافقات ایران و ۱+۵ منتشر نکردهاند.
این رفتار را درباره قطعنامه ۲۲۳۱شورای امنیت هم پیش گرفتند و درباره متن این قطعنامه -که حتی تیم مذاکرهکننده برخی مفاد آن را خطرناک تلقی کرده و گفته است: «مفاد خطرناک قطعنامه ۲۲۳۱ را اجرا نمیکنیم» (عراقچی در گفتوگوی ویژه خبری)- نیز تنها به تعریف و تمجید پرداختند.
جریان «توافق به هر قیمتی» که در همه ماههای گذشته با پرداختی غیرتخصصی به موضوع مذاکرات صرفا دنبال «فقط توافق» بوده است، حالا و در روزهای شادی جناح غربگرا، به اینکه در آینده تاریخ درباره نقش این جریان چه خواهد گفت و از آن به چه تعبیر خواهد کرد، نمیاندیشد. گروه مذکور که از برخی شخصیتهای سیاسی تا لشکر روزنامههای دست به قلم حاضر برای بزک آمریکا را در خیل خود جای داده است، در مقاطعی حتی با برخی مشابهت دادنهای تاریخی برای حصول همین «توافق به هر قیمتی»، به تیم متعهد مذاکرهکننده جفا کرد و بیآنکه در تاریخ دقتی کرده باشد، ظریف را با مصدق وتوافق هستهای را با قطعنامه۵۹۸ و... تطبیق داد و الی ماشاءالله تا دلتان بخواهد صغری و کبری برای حصول همین«توافق به هر قیمتی!» ترتیب داد.
آش مواجهه غیرتخصصی این جریان و روزنامههای زنجیرهای با «مذاکرات هستهای» آنقدر شور شده است که اخیرا در گزارشی تحقیقی که یک روزنامهنگار اصلاحطلب صورت داده، براین مواجهه غیرفنی، کلی و غیرمصداقی تصریح شده است. مواجهه احساسی و در کل تبدیل موضوع توافق از یک مساله فنی به یک موضوع احساسی برای خنثی کردن نقدهای فنی، بیتوجهی به متن و محتوای توافق از منظر نقد کارکردی، فراخواندن به جشنهای خیابانی برای بعد از توافق، توهین و برچسب زدن به منتقدان فنی، ناراحتی و عصبانیت از شعار «مرگ بر آمریکا» در روز تشییع شهدای غواص و آن را مخالف مسیر مذاکره تلقی کردن، حاشیهسازی و حاشیهپردازی، قهرمانسازی برای واکسینه کردن مخاطب از هرگونه نقدی نسبت به تیم مذاکرهکننده، معادل کردن توافق هستهای با موضوع ارتباط با آمریکا، بزک دوباره و دوباره آمریکا، بزرگنمایی تاثیر تحریمها بر اقتصاد و فرهنگ و همه شئون زندگی، تئوریزهکردن تطبیقهای مختلف دینی و تاریخی با مذاکرات، رویاپردازی و انعکاس مطالب غیرواقعی برای بعد از توافق و به طور مشخص به راه انداختن یک پوپولیسم رسانهای پیرامون مذاکرات تنها بخشی از تلاش جریان «توافق به هر قیمتی» بود که مذاکرات را صرفا با نیم نگاهی به اسفندماه و انتخابات مجلس دنبال میکرد.
این مساله آنقدر واضح بود که یک اصلاحطلب اسم و رسمدار بعد از بیانیه لوزان گفته بود: «میوه لوزان را در بهارستان باید چید.» اما فارغ از موضوع محتوای مذاکرات، خوشحالی و رویاپردازیهایی که برخی برای بعد از توافق در ذهن دارند و بر زبان میآورند و در روزنامهها به تصویر میکشند، هم قابل تامل و هم سوالبرانگیز است.
البته وقتی بیشتر دقت میکنیم و میبینیم این جریان سابقه دفاع از رضاخان و سابقه همه تحرکات محیرالعقولی را که در بالا آوردیم دارد، از شدت این تعجب کم میشود؛ وقتی در قامت استاد دانشگاه و روی کرسی دانشگاه از رضاخان بیسواد و قلدر دفاع شود و دقیقا تکیهزنان روی همان کرسی دانشگاه بیتوجه به علم و پیشرفت و تحصیل و آکادمی و... و بیتوجهتر به این همه آثار و برکات موضوع هستهای در انرژی و پزشکی و...میگویند: «از چاه هستهای آبی درنمیآید»!
برخی از اینها که ادعای ملیگرایی و دفاع از مردم را هم البته در برخی موارد دارند، حالا و در روزهایی که خبر حضور یکی از متهمان پرونده انتقال خونهای آلوده به ایران و یکی از عاملان انتقال ایدز به ایران مطرح است سکوت کردهاند به فراموشی ظلم. مثل سکوتی که درباره پرواز ۶۵۵ و ناو وینسنس داشتهاند، مثل سکوت برای عاملیت آمریکا در ۲۸مرداد و سالهای جنگ که همین اخیرا هم خود اوباما به آنها اعتراف کرد، مثل سکوت درباره جنایات دیگر مانند شیمیایی سردشت، لو رفتن عملیات کربلای ۴ و شهدای غواص و مثل سکوت درباره ۶۲ سال جنایت آمریکا! مثل دفاعی که از مدرنیته وارداتی رضاقلدر میکنند و سکوتی که فراموش کرده است دیوارهای خونین گوهرشاد را به خاطر قبول نکردن همین مدرنیته واپسگرایانه!
برخی کاش به اندازه ماندلا واکنش نشان دهند که میگفت: «شاید ببخشم اما فراموش نمیکنم».
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی از ازل تا به ابد فرصت درویشان است .
این رفتار را درباره قطعنامه ۲۲۳۱شورای امنیت هم پیش گرفتند و درباره متن این قطعنامه -که حتی تیم مذاکرهکننده برخی مفاد آن را خطرناک تلقی کرده و گفته است: «مفاد خطرناک قطعنامه ۲۲۳۱ را اجرا نمیکنیم» (عراقچی در گفتوگوی ویژه خبری)- نیز تنها به تعریف و تمجید پرداختند.
جریان «توافق به هر قیمتی» که در همه ماههای گذشته با پرداختی غیرتخصصی به موضوع مذاکرات صرفا دنبال «فقط توافق» بوده است، حالا و در روزهای شادی جناح غربگرا، به اینکه در آینده تاریخ درباره نقش این جریان چه خواهد گفت و از آن به چه تعبیر خواهد کرد، نمیاندیشد. گروه مذکور که از برخی شخصیتهای سیاسی تا لشکر روزنامههای دست به قلم حاضر برای بزک آمریکا را در خیل خود جای داده است، در مقاطعی حتی با برخی مشابهت دادنهای تاریخی برای حصول همین «توافق به هر قیمتی»، به تیم متعهد مذاکرهکننده جفا کرد و بیآنکه در تاریخ دقتی کرده باشد، ظریف را با مصدق وتوافق هستهای را با قطعنامه۵۹۸ و... تطبیق داد و الی ماشاءالله تا دلتان بخواهد صغری و کبری برای حصول همین«توافق به هر قیمتی!» ترتیب داد.
آش مواجهه غیرتخصصی این جریان و روزنامههای زنجیرهای با «مذاکرات هستهای» آنقدر شور شده است که اخیرا در گزارشی تحقیقی که یک روزنامهنگار اصلاحطلب صورت داده، براین مواجهه غیرفنی، کلی و غیرمصداقی تصریح شده است. مواجهه احساسی و در کل تبدیل موضوع توافق از یک مساله فنی به یک موضوع احساسی برای خنثی کردن نقدهای فنی، بیتوجهی به متن و محتوای توافق از منظر نقد کارکردی، فراخواندن به جشنهای خیابانی برای بعد از توافق، توهین و برچسب زدن به منتقدان فنی، ناراحتی و عصبانیت از شعار «مرگ بر آمریکا» در روز تشییع شهدای غواص و آن را مخالف مسیر مذاکره تلقی کردن، حاشیهسازی و حاشیهپردازی، قهرمانسازی برای واکسینه کردن مخاطب از هرگونه نقدی نسبت به تیم مذاکرهکننده، معادل کردن توافق هستهای با موضوع ارتباط با آمریکا، بزک دوباره و دوباره آمریکا، بزرگنمایی تاثیر تحریمها بر اقتصاد و فرهنگ و همه شئون زندگی، تئوریزهکردن تطبیقهای مختلف دینی و تاریخی با مذاکرات، رویاپردازی و انعکاس مطالب غیرواقعی برای بعد از توافق و به طور مشخص به راه انداختن یک پوپولیسم رسانهای پیرامون مذاکرات تنها بخشی از تلاش جریان «توافق به هر قیمتی» بود که مذاکرات را صرفا با نیم نگاهی به اسفندماه و انتخابات مجلس دنبال میکرد.
این مساله آنقدر واضح بود که یک اصلاحطلب اسم و رسمدار بعد از بیانیه لوزان گفته بود: «میوه لوزان را در بهارستان باید چید.» اما فارغ از موضوع محتوای مذاکرات، خوشحالی و رویاپردازیهایی که برخی برای بعد از توافق در ذهن دارند و بر زبان میآورند و در روزنامهها به تصویر میکشند، هم قابل تامل و هم سوالبرانگیز است.
البته وقتی بیشتر دقت میکنیم و میبینیم این جریان سابقه دفاع از رضاخان و سابقه همه تحرکات محیرالعقولی را که در بالا آوردیم دارد، از شدت این تعجب کم میشود؛ وقتی در قامت استاد دانشگاه و روی کرسی دانشگاه از رضاخان بیسواد و قلدر دفاع شود و دقیقا تکیهزنان روی همان کرسی دانشگاه بیتوجه به علم و پیشرفت و تحصیل و آکادمی و... و بیتوجهتر به این همه آثار و برکات موضوع هستهای در انرژی و پزشکی و...میگویند: «از چاه هستهای آبی درنمیآید»!
برخی از اینها که ادعای ملیگرایی و دفاع از مردم را هم البته در برخی موارد دارند، حالا و در روزهایی که خبر حضور یکی از متهمان پرونده انتقال خونهای آلوده به ایران و یکی از عاملان انتقال ایدز به ایران مطرح است سکوت کردهاند به فراموشی ظلم. مثل سکوتی که درباره پرواز ۶۵۵ و ناو وینسنس داشتهاند، مثل سکوت برای عاملیت آمریکا در ۲۸مرداد و سالهای جنگ که همین اخیرا هم خود اوباما به آنها اعتراف کرد، مثل سکوت درباره جنایات دیگر مانند شیمیایی سردشت، لو رفتن عملیات کربلای ۴ و شهدای غواص و مثل سکوت درباره ۶۲ سال جنایت آمریکا! مثل دفاعی که از مدرنیته وارداتی رضاقلدر میکنند و سکوتی که فراموش کرده است دیوارهای خونین گوهرشاد را به خاطر قبول نکردن همین مدرنیته واپسگرایانه!
برخی کاش به اندازه ماندلا واکنش نشان دهند که میگفت: «شاید ببخشم اما فراموش نمیکنم».
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی از ازل تا به ابد فرصت درویشان است .