ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر یا همزمان با آن- بلکه قبل از آن- در دستور کار بود، اما به دلیل فرسودگی نیروهای ما طی یک ماه نبرد بیامان و لزوم تجدد سازمان آنها، چارهای جز چشمپوشی از تصرف بصره نداشتیم.
به گزارش شهدای ایران؛ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از 1360 تا 1376 در رابطه با اهداف این عملیات میگوید:
قصد ما در عملیات الی بیت المقدس، این بود که از مرز عبور کنیم، اما دیگر امکان پیشروی وجود نداشت... اولین کار عراق به محض ورود نیروهای ما به منطقه (بین جاده اهواز- خرمشهر تا دژ مرزی یعنی از جنوب «پادگان حمید» تا روبروی «ایستگاه حسینیه» به عرض 60 کیلومتر و عمیق 15 کیلومتر)، عقب نشینی از روبروی «اهواز» بود... وقتی که ما به «قلب منطقه» (که از آن یاد شد) رسیدیم، دشمن عقب کشید. برای این که او زمین روبروی «اهواز» را فدای «بصره» میکرد.
عراق راهی جز این نداشت، چرا که احتمال داشت «بصره» را هم از دست بدهد. رفتن ما به سمت «بصره» جدی بود و ما میخواستیم به «اروند» بچسبیم. از نظر سیاسی میگفتیم اگر چیزی میخواهیم از عراق بگیریم، باید همزمان با آزادی «خرمشهر» باشد. چون احتمال آتشبس را میدادیم. ما در حقیقت با (تصرف) سرزمینهای بعدی، می توانستیم (از موضع قدرت) با عراق مذاکره کنیم... زمانی که (طی مراحل دوم و سوم نبرد الی بیت المقدس ) گذشتیم. چون خرمشهر برایمان مهم بود و گرنه به سمت بصره حرکت میکردیم... چنانچه تأکید کردم هدف اصلی ما در عملیات الی بیت المقدس عبور از مرز و پیشروی به سمت بصره بود و میخواستیم از این طریق، خرمشهر را هم آزاد کنیم. اما زمانی که میخواستیم نیروهای خود را به سمت بصره بفرستیم، با آرایش نیروهای دشمن در مرز مواجه شدیم که با کمک لشکر 5 مکانیزه و لشکر 6 زرهی ( از سپاه سوم) خود، مانع حرکت ما به سمت بصره شدند. از این رو ما به ناچار،به سمت آزادسازی خرمشهر رفتیم. لذا از همان اول، ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر یا همزمان با آن- بلکه قبل از آن- در دستور کار بود، اما به دلیل فرسودگی نیروهای ما طی یک ماه نبرد بیامان و لزوم تجدد سازمان آنها، چارهای جز چشمپوشی از تصرف بصره نداشتیم.
سرلشکر دکتر غلام علی رشید یکی از فرماندهان ارشد قرارگاه مرکزی کربلا (سپاه) اما، نظری متفاوت با دکتر محسن رضایی میرقائد دارد:
... حرکت ما تا این مرحله (پیش از آغاز نبرد «الی بیت المقدس »)، از قبل به تصویب رسیده بود و تا آن تاریخ از ورود ما به خاک دشمن صحبتی در میان نبود.
اگر به مدارک اطلاعاتی (که موجود است) مراجعه کنید، اسم این طرح عملیاتی؛ «کربلا-3» بود... و تا آنجا که در طرح مشخص بود، تأمین مرز را پیشبینی میکرد
... در این طرح به هیچ وجه تصریح نشده بود که رزمندگان طرح را تا فتح بصره ادامه دهند و چون این امر جزء طرح نبود، عوامانه است اگر فکر کنیم باید به محض آنکه به مرز میرسیدیم، حرکت میکردیم و بقیه کار را تمام میکردیم ... حمله به آن سوی مرز، اصلاً جزء طرح ما نبود.
... اگر شما به طرح عملیاتی «الی بیت المقدس» توجه کنید، میبینید که بنا بود با انجام مراحل اول تا سوم، خرمشهر فتح شود و تک در شرق بصره ادامه پیدا کند تا نیروهای اسلام به ساحل «اروند رود» و «شط العرب» برسند. اما زمانی که خرمشهر به تصرف نیروهای اسلام در آمد، ما عملاً روی مرز بین المللی متوقف شدیم، هر چند گوشهای از منطقه شلمچه، کماکان در دست دشمن بود و ما موفق نشده بودیم در این منطقه، به نقطه صفر مرزی برسیم.
علیرغم اینکه عملیات الی بیت المقدس با آزادسازی بخش عظیمی از اراضی کشور بخصوص شهر و بندر استراتژیک خرمشهر به پایان رسید، اما پس از فتح خرمشهر، سؤال اساسی که در پیشروی مسئولان وجود داشت این بود: آیا برای احقاق حقوق پایمال شده ملت ایران در جریان 22 ماه جنگ تجاوزکارانه رژیم صدام تنبیه متجاوز، میبایست از مرز عبور کرد؟ آیا اینک که خرمشهر و مناطق وسیعی از اراضی ایران آزاد گردیده و سر فرماندهی ارتش بعث در اکثر مناطق، نیروهای خود را به پشت مرزها بر ده و رژیم جنگافروز حاکم بر عراق، طالب صلح شده است، زمان مناسب، برای خاتمه دادن به جنگ تحمیلی فرا نرسیده؟
قصد ما در عملیات الی بیت المقدس، این بود که از مرز عبور کنیم، اما دیگر امکان پیشروی وجود نداشت... اولین کار عراق به محض ورود نیروهای ما به منطقه (بین جاده اهواز- خرمشهر تا دژ مرزی یعنی از جنوب «پادگان حمید» تا روبروی «ایستگاه حسینیه» به عرض 60 کیلومتر و عمیق 15 کیلومتر)، عقب نشینی از روبروی «اهواز» بود... وقتی که ما به «قلب منطقه» (که از آن یاد شد) رسیدیم، دشمن عقب کشید. برای این که او زمین روبروی «اهواز» را فدای «بصره» میکرد.
عراق راهی جز این نداشت، چرا که احتمال داشت «بصره» را هم از دست بدهد. رفتن ما به سمت «بصره» جدی بود و ما میخواستیم به «اروند» بچسبیم. از نظر سیاسی میگفتیم اگر چیزی میخواهیم از عراق بگیریم، باید همزمان با آزادی «خرمشهر» باشد. چون احتمال آتشبس را میدادیم. ما در حقیقت با (تصرف) سرزمینهای بعدی، می توانستیم (از موضع قدرت) با عراق مذاکره کنیم... زمانی که (طی مراحل دوم و سوم نبرد الی بیت المقدس ) گذشتیم. چون خرمشهر برایمان مهم بود و گرنه به سمت بصره حرکت میکردیم... چنانچه تأکید کردم هدف اصلی ما در عملیات الی بیت المقدس عبور از مرز و پیشروی به سمت بصره بود و میخواستیم از این طریق، خرمشهر را هم آزاد کنیم. اما زمانی که میخواستیم نیروهای خود را به سمت بصره بفرستیم، با آرایش نیروهای دشمن در مرز مواجه شدیم که با کمک لشکر 5 مکانیزه و لشکر 6 زرهی ( از سپاه سوم) خود، مانع حرکت ما به سمت بصره شدند. از این رو ما به ناچار،به سمت آزادسازی خرمشهر رفتیم. لذا از همان اول، ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر یا همزمان با آن- بلکه قبل از آن- در دستور کار بود، اما به دلیل فرسودگی نیروهای ما طی یک ماه نبرد بیامان و لزوم تجدد سازمان آنها، چارهای جز چشمپوشی از تصرف بصره نداشتیم.
سرلشکر دکتر غلام علی رشید یکی از فرماندهان ارشد قرارگاه مرکزی کربلا (سپاه) اما، نظری متفاوت با دکتر محسن رضایی میرقائد دارد:
... حرکت ما تا این مرحله (پیش از آغاز نبرد «الی بیت المقدس »)، از قبل به تصویب رسیده بود و تا آن تاریخ از ورود ما به خاک دشمن صحبتی در میان نبود.
اگر به مدارک اطلاعاتی (که موجود است) مراجعه کنید، اسم این طرح عملیاتی؛ «کربلا-3» بود... و تا آنجا که در طرح مشخص بود، تأمین مرز را پیشبینی میکرد
... در این طرح به هیچ وجه تصریح نشده بود که رزمندگان طرح را تا فتح بصره ادامه دهند و چون این امر جزء طرح نبود، عوامانه است اگر فکر کنیم باید به محض آنکه به مرز میرسیدیم، حرکت میکردیم و بقیه کار را تمام میکردیم ... حمله به آن سوی مرز، اصلاً جزء طرح ما نبود.
... اگر شما به طرح عملیاتی «الی بیت المقدس» توجه کنید، میبینید که بنا بود با انجام مراحل اول تا سوم، خرمشهر فتح شود و تک در شرق بصره ادامه پیدا کند تا نیروهای اسلام به ساحل «اروند رود» و «شط العرب» برسند. اما زمانی که خرمشهر به تصرف نیروهای اسلام در آمد، ما عملاً روی مرز بین المللی متوقف شدیم، هر چند گوشهای از منطقه شلمچه، کماکان در دست دشمن بود و ما موفق نشده بودیم در این منطقه، به نقطه صفر مرزی برسیم.
علیرغم اینکه عملیات الی بیت المقدس با آزادسازی بخش عظیمی از اراضی کشور بخصوص شهر و بندر استراتژیک خرمشهر به پایان رسید، اما پس از فتح خرمشهر، سؤال اساسی که در پیشروی مسئولان وجود داشت این بود: آیا برای احقاق حقوق پایمال شده ملت ایران در جریان 22 ماه جنگ تجاوزکارانه رژیم صدام تنبیه متجاوز، میبایست از مرز عبور کرد؟ آیا اینک که خرمشهر و مناطق وسیعی از اراضی ایران آزاد گردیده و سر فرماندهی ارتش بعث در اکثر مناطق، نیروهای خود را به پشت مرزها بر ده و رژیم جنگافروز حاکم بر عراق، طالب صلح شده است، زمان مناسب، برای خاتمه دادن به جنگ تحمیلی فرا نرسیده؟