پیکر مطهر شهید «کریم غوابش» یازدهمین شهید مدافع حرم استان خوزستان، شامگاه دیروز در فرودگاه اهواز مورد استقبال خانواده معظم شهدا و ایثارگران قرار گرفت و صبح امروز در بهشت آباد این شهر به خاک سپرده شد.
به گزارش شهدای ایران، «کریم غوابش» جانباز 25 درصد هشت سال دفاع مقدس، متولد سال 48 چندی پیش در مقابله با نیروهای تروریستی داعش در سوریه به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید مدافع حرم شامگاه دیروز وارد فرودگاه اهواز شد.
مراسم استقبال از پیکر این شهید در فرودگاه اهواز با حضور مردم، خانواده معظم شهدا و ایثارگران برگزار شد. این شهید که به خوشرویی و اخلاص شهرت داشته در مقابله با نیروهای تروریستی و تکفیری در سوریه به خیل شهدای مدافع حرم حضرت زینب(س) پیوست.
طبق آمار موجود این شهید یازدهمین شهید مدافع حرم استان خوزستان است. شهید مدتی بود که برای دفاع از حرم اهل بیت(ع)به سوریه رفته بود و قرار بود بعد از رمضان برای دیدن خانواده برگردد.
او در ایام اعتکاف ماه رجب بچههای مسجد را جمع کرد و گفت: «بچهها دعا کنید امسال شهید شوم.» سفارش او همیشه این بود که نگاهمان فقط به رهبر باشد.
دوستان این شهید میگویند شهید غوابش به همراه چند نفر در خودرویی در حال گشتزنی بوده که تله انفجاری تکفیریها در زیر خودروی حامل شهید منفجر و سبب شهادت وی میشود.
استان خوزستان تاکنون 10 شهید مدافع حرم به نامهای شهید سید مهدی موسوی، شهید منصور (ناصر) مسلمی سواری، شهید جبار (فرید) دریساوی، شهید حسن حزباوی، سردار شهید سید حمید تقویفر، شهید علی منیعات، شهید حبیب جنتمکان، شهید هادی کجباف، سردار شهید روزبه هلیسایی و شهید سید جاسم نوری تقدیم را به آستان مقدس اهل بیت (ع) کرده است.
مراسم استقبال از پیکر این شهید در فرودگاه اهواز با حضور مردم، خانواده معظم شهدا و ایثارگران برگزار شد. این شهید که به خوشرویی و اخلاص شهرت داشته در مقابله با نیروهای تروریستی و تکفیری در سوریه به خیل شهدای مدافع حرم حضرت زینب(س) پیوست.
طبق آمار موجود این شهید یازدهمین شهید مدافع حرم استان خوزستان است. شهید مدتی بود که برای دفاع از حرم اهل بیت(ع)به سوریه رفته بود و قرار بود بعد از رمضان برای دیدن خانواده برگردد.
در تمام تماس هایی که از سوریه داشت، میگفت: «برای شهادت من دعا کنید مبادا زنده برگردیم.»
او در ایام اعتکاف ماه رجب بچههای مسجد را جمع کرد و گفت: «بچهها دعا کنید امسال شهید شوم.» سفارش او همیشه این بود که نگاهمان فقط به رهبر باشد.
از بچههای فامیل و محل، همیشه میخواست اهل مسجد و هیئت باشد.
دوستان این شهید میگویند شهید غوابش به همراه چند نفر در خودرویی در حال گشتزنی بوده که تله انفجاری تکفیریها در زیر خودروی حامل شهید منفجر و سبب شهادت وی میشود.
*دفاع پرس
قسمت اوّل از مثنوی کلُّنا عباس
آسمان مغموم و خون گرید زمین - خون چکد از دیدۀ عینالیقین
فرق دین گردیده وا از هم ز کین - هر حسینی، صد یزید او را کمین
پُر جهان گردیده از شمر و یزید - شب سیه پوشانده بر صبح سپید
حق شده پامال قوم دیو و دَد - آنکه سیلی بر خ زهرا بِزَد
دین شده بازیچۀ قومی خبیث - تا خدا خون گرید از چشمان خیس
خون بگرید چشم نرگس داغ را - شب در آتش میکِشَد آفاق را
خرمن حق اندر آتش سوخته - آتش کین در جهان افروخته
لشکر شب بسته ره بر قوم روز - خون حق در کربلا جاری هنوز
کرده سودای حرم خصم علی - کینۀ زهرا ز رویش منجلی
ضرب شست از دست حیدر کرده نوش - آمده چون قلزم کین پر خروش
تا بگیرد انتقام حرمله - حل کند با آل زهرا مسئله
از جگرخواران نسب آورده پست - خورده آبائش علی را صد شکست
عبدود را زادۀ پست و حقیر - بر حریم فاطمه بگشوده تیر
آن چشیده ضرب شمشیر علی - آن زپا افتاده از تیر علی
نهروان را خورده ضرب ذوالفقار - آن به ضحاک سعودی یار غار
لشکری اندر میان آورده باز - بیرق شب را نموده اهتزاز
رو بهسوی شام و ایران و عراق - تا گذارد شیعه را بر سینه داغ
تا جسارتها کند با آل عشق - بشکند پروانهها را بال عشق
لشکرِ جَرّاره ای، افتاده راه - ظلم شب، لشکر کشیده بر پگاه
شام غربت گشته رنجور از بلا - گشته بر پا بهر زینب کربلا
میرسد از هر طرف بانگ جَرَس - خصم حیدر کِشته تیغ از پیش و پس
درب و آتش، میخ و پهلو، سوز و ساز - غرقه در خون لاله میخواند نماز
بیقرار، آن دست و باز و بسته را - میچکد خون پهلوی بشکسته را
بی محمّد (ص) ماندۀِ خونین جگر - یاس حیدر، گشته پرپر، پشت در
از عراق و شام و بحرین و حجاز - آسمان را نالههای جانگداز
آنکه زد سیلی به روی فاطمه - کرده عالم از ستم پر واهمه
کرکسانِ زشت رویِ مرده خوار - کرده بر پا لشکری صدها هزار
آن ز جهلش، جانِ آلِ حق به لب - کرده برپا بیرقی همرنگ شب
لشکر شب کرده قصدِ جانِ نور - تا کند پنهان سر حق در تنور
تا زند بر نیزه رأس آفتاب - تا بنوشاند قمر را اشک آب
بر تن زینب زند شلاقها - بر دل شیعه گذارد داغها
معجر از گیسوی زینب بر کشد - سرمۀ خون، دیدۀ حیدر کشد
آه اگر زینب شود بییار و کس - بغض غم گیرد بر او راه نفس
آه اگر زینب خورد سیلی به رو - آه اگر بیند رخ او را عدو
آه اگر از موی او معجر بَرَند - حرمت ناموس حق را بر دَرَند
شیعه از غم گو بمیرد آن زمان - دوره گردد زینب قامت کمان
کس زند پهلوی او را با لگد - روی او را بنگرد چشمان بد
در میان کوچه بر خاکش کشند - سرمۀ خون چشم غمناکش کشند
تازیانه بر تن یاسش زنند - از سر او چادر زهرا کَنَند
زنده یکتن شیعه برجا و عدو؟! - بنگرد خیره به زینب، روی و مو؟!
بیهوا سیلی زند بر روی او؟! - در میان کوچهها افتد به رو؟!
زنده یکتن شیعه و اندر حرم؟! - یک حرامی زاده بگذارد قدم
شیعه و بیغیرتی؟! هیهات او! - مردی و مردانگی در ذات او
آنکه مولایش شه مردان علی است - غیرت و مردانگی از او جلی است
کی حرامی را دهد ره بر حرم - کی گذارد بر زمین افتد علم
شیعهایم و اهل وادیِ بلا - پاسبان خیمههای کربلا
بر حَرَم، پاس عاشقی را میدهیم - داغ عشق فاطمه بر دل نهیم
ما مدافع بر حریم آل یاس - ما به جان و دل دهیم این خیمه پاس
تا حرامی منگرد ناموس ما - غرقه طوفان گشته اقیانوس ما
سینههامان همچو دریا پرخروش - بیرق سرخ حسینی را به دوش
کلُّنا عبّاس و بیرق دار عشق - بهر زینب کربلا را یار عشق
کلُّنا عبّاس و زینب را پناه - با دلوجان داده پاس خیمه گاه
از غم زینب غریق اشک و آه - سینهها میسوزد از حُرمِ نگاه
شیعهایم و اهل یاری با ولی - جان به قربانِ گلِ یاسِ علی
شیعهایم و کلنّا مجنون یاس - تا بگیریم انتقام خون یاس
شعلهور از آتش احساس عشق - شیعهایم و کلنّا عبّاس عشق
کلُّنا عبّاس دل در باخته - جان فدای عشق دلبر ساخته
سر بهپای فاطمه انداخته - دِینِ زهرا را به جان پرداخته
کلُنّا بر نیزه سر افراخته - کربلا را کعبۀ دل ساخته
کلُنّا درس وفا آموخته - وز غم زهرا جگرها سوخته
کلّنّا عبّاس و زیباروی عشق - بسته بر سر چون علی گیسوی عشق
کلُّنا در تاب و تب از دردِ یاس - بر حریم خیمههای او بهپاس
کلُّنا غسل شهادت کرده مست - کرده ترک جان و جسم و پا و دست
کلُّنا از داغ زهرا خونجگر - چون علی از عشق او شوریده سر
کلُّنا در کف گرفته تیغ عشق - نوش کوثر کرده از اِبریق عشق
کلُّنا ساقیِ دستانش قلم - کلُّنا حیرانِ در وادیِ غم
جان فدای زینب و درد و غمش - جان فدای قامت از غم خمش
جان فدای داغ و رنج و ماتمش - جان فدای اشک و آهِ هر دمش
چشم خونپالای غرقه شبنمش - آن مسیحا بر نیِ، دل مریمش
گر بمیرد شیعه از این غم چه باک - بیرق زینب بیفتد گر به خاک
بیرق زینب اگر افتد به خاک - شیعه باید تا شود از غم هلاک
کلُّنا عباس و بیرق دار عشق - بر غم زینب همه غمخوار عشق
کربلا را گشته سر بردار عشق - با علی در نهروان عمّار عشق
گو قلم گردد زتن ما را دودست - گو عدو گیرد ز ما هر آنچه هست
گو دوتا فرقم شود همچون علی - خون دل از روی من گردد جلی
گو به نیزه سر به دارم آورند - سر جدا از جسم زارم آورند
تیر و ترکش بر تنم بارد بسی - نیزه بر تن کوبدم گو هر کسی
تا مرا در تن بود یکذره جان - تا به تن باشد مرا روح و روان
بر حریم حُرم زینب روز و شب – خیمهها را میدهم پاس از ادب
تا دهم باجان خود پاس حَرَم - بر سریر نیزه گو گردد سَرَم
تا نگیرد چشم زینب رنگ اشک - میکشم با فرق پاره بار مشک
گو جدا گردد دو دست از تن مرا - گو شود خاک بلا مدفن مرا
گو بُرَند از تن سرم را تشنه لب - غرقه گردم در دل بحر تَعَب
ای دریغا گر که زینب وا نهم - یاس زهرا را دمی تنها نهم
ای دریغا دیدۀ نامحرمان - چشم زینب را ببیند خونفشان
ای دریغا قلب زینب خون شود - از غمش جان علی محزون شود
شیعه گر زین غم نمیرد، وای او - گر ببیند روی زینب را عدو
خصم حیدر کرده قصد زینبش - تا کند روز علی را چون شبش
گر حرامی پا نهد اندر حرم - شیعه باید تا کند پایش قلم
زندگی دارد کجا ما را بها - گر نماییم آل طاها را رها
بهر زینب ما به جان میایستیم - کوفیان اهل ذلت نیستیم
بار دیگر کربلا گردیده پا - مانده زینب، بیکس و تنها رها
زینب ای بانوی اشک و آه و درد - کی تو را تنها نهیمت در نبرد
کلُّنا عباس جنگ آور تو را - کلُّنا مردان حق باور تو را
شیعۀ دلدادۀ حیدر تو را - اشک سرخ لالۀ پرپر تو را
وزمی کوثر سبو گیر الست - وز خم چشمان حیدر گشته مست
کُشته اندر پیشگاه عاشقی - شب نشین بزم آه عاشقی
بلبل خونین دل چشمان یاس - بر حَریمِ حُرم آلاله بهپاس
با اذان لالهها خوانده نماز - با شرارِ قلبِ زینب هم گداز
چون شقایق سینه سرخ از داغ یاس - دل اسیر درد و رنجی بیقیاس
دل پریشان غم چشمان یار - تا سحر از درد زینب بیقرار
کرده گُم دل، در دیار عشق یار - کرده با زینب بلا را اختیار
کوچه گرد شام درد و رنج و داغ - دل پریشان لالهها را از فراق
دیده، دریای پر از امواج اشک - کِشته با دندان حسرت بار مشک
ساقی بیدست و بیسر ماندهای - بر لب دریای غم در ماندهای
سینهها آیینه دار داغ و درد - چشم دل با اشک دریا هم نبرد
گِرد کوی فاطمه اندر طواف - وز خم چشمان حیدر خورده صاف
با علی درد آشنای بیکسی - رهسپار کوچۀ دلواپسی
کلُّنا عباس سر بر دار عشق - همره زینب علم بردار عشق
سر بهجای پا نهاده در رکاب - با لب عطشان غضب کرده بر آب
از علی درس وفا آموخته - گرد شمع فاطمه دل سوخته
با علی در بدر و خندق بوده یار - کربلا را با حسینش رهسپار
شیر مردان یل افغان نسب - آنکه مولاشان علی شیر عرب...
و قصۀ عاشقی ادامه دارد...
24 تیرماه 1394_ تهران _ منصور نظری