شهدای ایران shohadayeiran.com

یکی از این‌ها را با دست چپ و با ادبیات کسی که سواد کمی دارد نوشتیم که"آقای فرخ!‌ بعضی‌ها درباره شما حرف‌هایی می‌زنند، شما سیّد هستید. بعید می‌دانیم که شما بیایید و بخواهید برخلاف جدتان رفتار کنید، ولی اگر خدای‌ناکرده این حرف صحت داشته باشد، کجی تو را با قمه راست می‌کنیم".
به گزارش شهدای ایران؛ آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی از اساتید حوزه علمیه در گفت‌وگویی به بیان خاطراتی از هم‌نشینی و رفاقت با رهبر انقلاب پرداخته‌اند، ایشان که سه سال از آیت‌الله خامنه‌ای بزرگ‌تر هستند، درباره اولین همکاری خود با معظم له در ماجرای بستن سینماهای مشهد، می‌گوید: در سال 1335 ایشان [رهبر انقلاب] 17 سال داشتند و من 20 سال.

تابستان بود و من به مشهد رفته بودم. چند ماه قبل نواب شهید شده بود .تا آن سال، سینماهایی که در مشهد بودند، زیر نفوذ فداییان اسلام در شب‌های شهادت نمی‌توانستند برنامه بگذارند. ماه‌های رمضان و محرم و صفر کلاً تعطیل می‌شدند و شب‌های شهادت ائمه، یکی از فداییان اسلام تلفن می‌زد که امشب شب شهادت امام صادق «ع» است و سینما فوراً تعطیل می‌شد.

فداییان اسلام قدرتشان از خودشان نبود، بلکه همه از نواب حساب می‌بردند. با شهادت نواب، پروبال فداییان اسلام در مشهد قیچی شد. فداییان اسلام در مشهد افراد خوبی هم بودند. آن سال استاندار را عوض کردند.

استاندار خراسان به اسم «رام» را فرستادند به فارس. رام آدمی مذهبی و مطابق اسمش واقعاً هم در برابر علما رام بود.

استاندار فارس به نام «فرخ» شخصی بود خشن که تازه عشایر را هم سرکوب کرده بود. همه خیلی از او حساب می‌بردند و می‌گفتند سلاحش همیشه روی میزش است. قرار شد او را استاندار خراسان کنند. دقیق یادم نیست چگونه، ولی همان سال و در ارتباط با فعالیت مشترکی که قرار بود داشته باشیم، با آقا آشنا شدم. یادم هست که ما آن سال فعالیت مشترکی را باهم شروع کردیم.

در این زمینه که احساس کردیم استاندارها را جابه‌جا کرده‌اند و می‌خواهند امسال سینماها را باز کنند. هرسال محرم و صفر سینماها را تعطیل می‌کردند. فکر می‌کنم عید غدیر و ماه ذی‌الحجه بود که اینجا به‌جایی را انجام دادند و ابلاغ برای هر دو صادر شد. استاندار خراسان رفت، اما فرخ نیامد. گفتیم او می‌خواهد تأخیر بیندازد که فرصت فعالیت نشود و کسی نتواند کاری کند، لذا ما گفتیم پیشاپیش نامه‌هایی را که می‌خواهیم برایش بنویسیم، از حالا شروع به نوشتن کنیم، چون ممکن است فرصت نشود. شروع کردیم به نامه نوشتن با خط‌ها و انشاهای مختلف.

یکی از این‌ها را با دست چپ و با ادبیات کسی که سواد کمی دارد نوشتیم که آقای فرخ!‌ بعضی‌ها درباره شما حرف‌هایی می‌زنند و می‌گویند شما آمده‌اید که سینماها را بازکنید. ما باور نمی‌کنیم. شما سیّد هستید. بعید می‌دانیم که شما بیایید و بخواهید برخلاف جدتان رفتار کنید، ولی اگر خدای‌ناکرده این حرف صحت داشته باشد، کجی تو را با قمه راست می‌کنیم".

این تعبیر نشان می‌داد که یک آدم قمه‌زن کم‌سواد نامه را نوشته است. ما شروع کردیم به نوشتن این سبک نامه‌ها و آماده کردن آن‌ها. تعدادمان هم 5- 6 نفر بیشتر نبود، ولی ظرف آن چند روز، تعدادی زیادی نامه نوشتیم.

من بودم، آقا [آیت‌الله خامنه‌ای] بودند، آقا غله زادی بود، آقا هادی عبد خدایی بود، آقای وحید دامغانی بود [و دیگرانی ...]

نامه‌ها را آماده کردیم. دو روز مانده بود به محرم که گفتند فرّخ وارد مشهد شده است. بلافاصله نامه‌ها را از پستخانه‌های مختلف در شهرهای مختلف برای او فرستادیم. فرخ به‌محض اینکه رسید، یک‌مرتبه دید که نامه باران شده است.

یادم نیست 30، 40 تا نامه بود یا بیشتر، اما همین مقدار که یک‌مرتبه در ظرف چند روز برایش آمد، او را وحشت‌زده کرد. سینما دارها می‌روند به سراغش که چه کنیم؟ سینماها را بازکنیم؟ جواب نمی‌دهد، درحالی‌که اصلاً آمده بود سینماها را باز کند. از این‌طرف می‌ترسید، از آن‌طرف هم نمی‌توانست به آن‌ها بگوید بازکنید و به آن‌ها گفته بود بعداً به شما می‌گویم. دهه اول محرم گذشت و من از مشهد به قم آمدم. بعداً آقا برایم نامه نوشتند که تا روز هفدهم ماه،‌ سینماها تعطیل بود. هفدهم ماه فرخ متوجه شد و داد در روزنامه خراسان چاپ کردند که برای من نامه‌هایی با امضاهای مجعول می‌آید. من ترتیب اثر نمی‌دهم، از این چیزها نمی‌ترسم و کار خودم را انجام می‌دهم و از فردا سینماها را باز کرد. اتفاقاً همین‌که می‌گفت نمی‌ترسم، نشان‌دهنده این بود که ترسیده بود که سینماها را باز نکرده بود.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار