با توجه به اینکه رسانه ی ملی رسانه ای با مخاطب عام است و این روزها چندان مخاطب خاصی ندارد، برنامه هایی نظیر «ماه عسل» فرصت مغتنمی است برای جلب مخاطب که سال هاست در واپسین دقایق پیش از افطار روی آنتن می رود.
شهدای ایران: با توجه به اینکه رسانه ی ملی رسانه ای با مخاطب عام است و این روزها چندان مخاطب خاصی ندارد، برنامه هایی نظیر «ماه عسل» فرصت مغتنمی است برای جلب مخاطب که سال هاست در واپسین دقایق پیش از افطار روی آنتن می رود. برنامه ای که گرچه برعکس عنوانش طعم تلخی داشت و به شیرینی عسل نبود اما در نگاه متفاوت و تاثیرگذاری آن شکی نداشتیم و یقین این که احساس علیخانی مجری و برنامه ساز مستعدی است که می تواند سال ها در رسانه ملی حضور موثر داشته باشد به شرط اینکه باور کند نباید خیلی خودش را باور کند و بداند نقطه ی سقوط همیشه جایی است که زیر پایمان را محکم می بینیم؛ در حالی که حاشیه ی امن، نگاه به زیر پاست.
قبل از اینکه بخواهیم نگاهی داشته باشیم به برنامه «ماه عسل 94» بد نیست نقل قول هایی از برخی کارشناسان برنامه های گفت و گو محور و ترکیبی را با هم مرور کنیم:
اسماعیل میرفخرایی یکی زا بهترین مجریان تاریخ تلویزیون ایران در این باره می گوید: «اجرا یک تخصص است که نیاز به دانش و علم آکادمیک دارد و یک مجری باید در این رابطه دوره ببیند و این تدبیر بر دوشت مدیران سازمان است، همانطور که من قبل از انقلاب از طرف تلویزیون به خارج از کشور رفتم و دوره ی آن را دیدم».
دکتر اسماعیل مهدوی استاد دانشگاه شهید بهشتی و یکی از معتبرترین دانشگاه های آمریکا که پیش از این عده دار اجرای برنامه های «هزار راه نرفته» بود نیز چنین نظری دارد: «در کشورهای پیشرفته هرگز یک برنامه ی تلویزیونی موفق بر پایه نگاه یک فرد و یک گروه به صورت مداوم و مستمر برنامه ریزی نمی شود و برنامه های موفق تلویزیونی اتاق فکر گسترده ای دارند که افراد حاضر در آن مرتب افزایش پیدا کرده و یا تغییر می کنند».
یکی از مشاورین برنامه های مجری و تهیه کننده ی مطرح آمریکا اپرا وینفری هم در رابطه با موفقیت برنامه های تلویزیونی می گوید: «در یک برنامه تلویزیونی موفق و معروف در حقیقت مجری و عنوانش به صورت لوگو و امضاء کار باقی می مانند. اما ساختار برنامه مرتب به روز می شود و اکیپی از کارشناسان متعدد در حوزه جامعه شناسی، مردم شناسی و روانشناسی در حال سر پا نگاه داشتن برنامه هستند…»
و اما در ایران، برنامه های موفق تلویزیونی که «ماه عسل» یکی از پرمخاطب ترین آنهاست به کدام یک از نظرها و نظریه های استاندارد جهانی نزدیک است؟ چرا موفقیت یک برنامه تلویزیونی در جوامع پیشرفته موجب می شود تا تلاش ها دوچندان شود و نوآوری کاری کند تا این مخاطب ریزش نکند و چرخ محبوبیت بچرخد اما در اینجا موفقیت یک برنامه موجب ایستایی، بی انگیزگی و به فراخور آن رکورد یک برنامه می شود؟ (البته گاهی هم موفقیت موجب می شود تا برنامه به کل از کنداکتور حذف شود مثل اتفاقی که برای «رادیو هفت» افتاد).
انگار که یک برنامه پربیننده تابلویی است که میخش را به باکس تلویزیون کوبانده و قرار است همیشه در باکس تولیدات تلویزیونی جای ثابتی داشته باشد. در این میان تنها عادل فردوسی پور است که همیشه دغدغه به روز شدن و بهتر شدن دارد و این بزرگترین عامل ماندگاری است که پشت او را با وجود تمام جنجال هایی که پیرامون برنامه اش وجود دارد گرم کرده و سال هاست بیننده تلویزیون (حتی آنهایی که دغدغه شان فوتبال نیست) ساعتش را روی شب های دوشنبه کوک می کند. فردوسی پرو ناخدا هست اما خدایی نکرده و برنامه اش مخاطب عام و خاص را به یک اندازه راضی می کند.
شکی نیست که احسان علیخانی هم یکی از مجریان و برنامه سازان خوب و خوش فکر تلویزیون است و مسلم اینکه می تواند در جایگاه خود مفید باشد اما همانطور که انتظار می رفت رضایت کاملی که به نظر می رسد نسبت به توانائی هایش دارد، موجب شده تا بالاخره امسال نتواند مخاطب برنامه ی «ماه عسل» را به اندازه گذشته حفظ کند و رضایتمندی موجب شد که سکان کشتی «ماه عسل» از دستش خارج، و به گل نشست. مخاطبانی که به رغم تلخ بودن برنامه ای با نامی شیرین از آن استقبال می کردند، امسال شاید ماه عسل را ببینند اما «تماشا» نمی کنند.
پله پله با ماه عسل 94:
پله اول: مفهوم دکور در یک برنامه گفت و گو محور
احسان علیخانی علاقه عجیبی به دکورهای عجیب دارد. دکورهایی که هیچ تعریفی در برنامه اش ندارد. آیا طراحی هایی که برای لوکیشن برنامه های تلویزیونی کشورهای پیشرفته درنظر گرفته می شود و گاه یک نیم ست بیشتر نیست بی فکر انتخاب می شود؟ آیا نمی توانند دکور فیلم «جنگ ستارگان» را به برنامه شان منتقل کنند و یا اینکه حتی مثل دیوید کاپرفیلد روی هوا پرواز کرده و با هلیکوپتر جلوی چشم ظاهر شوند؟ چرا این کار را نمی کنند؟ زیرا دکور یک برنامه شعبده بازی با دکوری که قرار است در کنار آن با هم بنشینند و حرف بزنند فرق می کند.
سال به سال دکور برنامه ی ماه عسل پرهزینه تر و به همان میزان بی تناسب تر از قبل می شود، دکورهایی که با چراغ های رنگی، پرده هایی که باز می شود، صدف جادویی و قفسه طلایی شروع شد و حالا به کهکشان راه شیری رسیده است. آن هم با چیدمانی بسیار دور از استانداردهای یک مهمانی خودمان نزدیک افطار. بخاری که از زمین بلند می شود و هر دفعه موجب نگرانی مجری از زمین خوردن و تفنن عوامل ماه عسل می شود یعنی چه؟ حرکتی کاملا از مد افتاده که حتی در کنسرت ها و شوها هم دیگر به چشم نمی خورد و خواننده های عروسی هم به آن تن در نمی دهند. راستی! چقدر خرج دکور برنامه ماه عسل شده است؟
مسئله ی دکور در تلویزیون کم کم دارد به فاجعه بدل می شود. از شیدهای آباژور که مصرف دومنظوره دارند و از آنها به عنوان گلدان هم می شود الهام گرفت تا همین دکور پرخرج و پرکار ماه عسل که هیچ تناسبی با مهمان های اکثرا رنج کشیده و محروم آن ندارد و بیشتر به نظر خودنمائی می آید تا هنرنمائی.
پله دوم: دو صندلی رو به روی مجری VIP محسوب می شود، بقیه لطفا ته سالن
احسان علیخانی که قاب و تصویر را می شناسد و می داند میزانسن و دکوپاژ در یک برنامه گفت و گو محور می تواند در نوع چیدمان افراد هم مفهوم پیدا کند، چرا تصمیم گرفت تا یک ترکیب دادگاهی را برای میزبانی در نظر بگیرد و یکی، دو نفر مثل متهمین درجه یک در وسط و بقیه مثل شاهدان عینی یا شاید هیئت منصفه در کناری قطار شوند. آن هم در یک دکور کهکشانی بی در و پیکر و بخار و اتمسفر و جو و… آیا وقتی مهمان برنامه 23 آزاده ای هستند که در نوجوانی به اسارت درآمده اند، این منطقی است که دو نفر در میان صحنه و بقیه با فاصله و روی صندلی های متفاوت نظاره گر باشند؟ آیا اگر مهمان خانه ما بودند هم اینطور از آنها پذیرایی می کردیم؟
پله سوم: حدس بزن چه کسی برای شام می آید
امسال برنامه ی «ماه عسل» از معمولی ترین و تکراری ترین سوژه ها برخوردار بود. البته اولین مهمان ها که نه معمولی بودند و نه تکراری و درحقیقت بی خودی بودند. جوانی که برای اثبات علاقه اش به دخترخانوم، از پنجره پائین می پرد؛ این جوان نیاز به روانکاوی دارد تا حضور در برنامه ماه عسل و بعد هم اینکه قرار است از این اتفاق به چه نتیجه ای برسیم؟
برخلاف همه ی جنجال ها و توبیخ ها یکی از بهترین انتخاب ها، مهمان های روز دهم ماه عسل بودند. فرصت نابی که به هدر رفت.
حضور یک خانم مدل با نام تلطیف شده «پُزر»، در کنار دختر جوانی که از پنج سالگی به همراه پدر برای امرار معاش با موتور روی دیواری به نام دیوار مرگ می رانده تا در شهربازی تماشاچیان را سرگرم کند. او حالا پدرش را هم در همین عملیات از دست داده اما باز هم به کارش ادامه می دهد و باور دارد که ممکن است هر بار آخرین بار باشد. مهمان دیگر خانمی است که کارگر معدن است و کاری می کند که مردها هم از آن واهمه دارند. این کنار هم قرار دادن فوق العاده بود و ای کاش با سوال هایی یکسان دیدگاهشان به چالش کشیده می شد تا پارادوکس یک واقعیت ما را کمی به فکر بیندازد.
چقدر خوب بود اینکه بدانیم پسر جوانی که ساقدوش داماد می شود و برای یک شب 500 هزار تومان می گیرد با جوانی که مادرش خبر ندارد برای کسب درآمد با اتکا به یک طناب شیشه ی آسمانخراش ها را پاک می کند چه آرزوهای مشترکی دارند یا چرا آن جوان مهندس روزی سه ساعت به عنوان مانکن زنده بی حرکت پشت ویترین یک مغازه می ایستد. مهمانی که داوطلب سفر بی بازگشت به مریخ شده و بزرگترین دلیل این سفر را بودم پرچم کشورش در میان بیست پرچم دیگر بیان می کند در زیر کلام و لهجه شیرین مهماندار میلیاردر شیرازی (که قصه شنیدنی هم داشت) گم می شود و در روز دیگر آخرش هم نمی فهمیم که چطور در کشور ما هنوز هم شهروندانی هستند که شناسنامه ندارند.
اما احسان علیخانی مثل سال های قبل دغدغه ی این کنکاش ها را ندارد، بیشتر وقت ها فقط مهمان را به صف می کند و گاه بعضی از آنها حتی فرصت کلامی هم ندارند چون باید ترانه ی تیتراژ پایانی بسیار بی تناسب با صدای «احسان خواجه امیری» را بشنویم. چون هزینه کرده ایم.
پله چهارم: عدم تناسب و ریتم در انتخاب قسمت های مختلف برنامه
برنامه های ماه عسل 94 آنقدر بی فکر روی آنتن می رود که نیمه ی رمضان که مناسبت شادی این ایام است با تلخ ترین سوژه برگزار می شود در حالی که از پیش اعلام شده بود امسال ماه عسل قرار است شاد و پرامید باشد با محوریت بخشش!
و پله ی آخر… تیتراژ
آقای علیخانی! ماهت عسل نیست این روزها
تیتراژ یک برنامه گفت و گو محور در حقیقت مانیفست آن برنامه است چیزی که در این سال ها ماه عسل آن را به درستی اعمال می کرد. برای مثال تیتراژی که با صدای فرزاد فرزین روی برنامه ماه عسل 92 می نشست:
هوائی رو که تو نفس می کشی/ دارم راه می رم بغل می کنم
تو با من بمون تا ته این سفر/ من این ماهو ماه عسل می کنم
و یا تیتراژ سال گذشته با صدای مرتضی پاشایی
مگه می شه باشی و تنها بمونم/ محاله بذاری محاله بتونم
تیتراژ پایانی ماه عسل امسال یکی دیگر از نقاط ضعفی است که جای تامل دارد؛ چرا که مناسب ترین تیتراژهای تلویزیونی همیشه متعلق به این برنامه بوده اما حالا به نظر می رسد که هیچ توجهی به بطن و متن و تناسب آن نداشته اند:
هر شب دلم دریای آتیشه/ از این بدتر مگه میشه
حال هیشکی تو دنیا/ بدتر از حال من نیست
دردی رو زمین، بدتر از همین/ درد تنها شدن نیست
در تیتراژهای قبلی قرار بر این بود که امید در قلب ما باشد اما حالا در این تیتراژ دنبال امید می گردیم و گاه آن را گدائی می کنیم و این هیچ تناسبی با برنامه ای که قرار است حتی در لابلای تلخی ها به ما امید بدهد، ندارد و به شدت موجب رخوت و دلسردی می شود، منصفانه نیست اگر این یادداشت را به پایان ببریم بی آنکه اشاره داشته باشیم به اینکه، فراموش نمی کنیم نگاه ماه عسل موجب شد تا جوان غول آسای منزوی حالا یکی از بازیکن های والیبال نشسته کشور باشد و یا بچه های کاری که با مدیوم این برنامه صاحب خانه شدند و… اما انتظار داریم که ماه عسل بتواند جایگاه و نگاه مناسبی برای آینده داشته باشد.
*هفته نامه صدا
قبل از اینکه بخواهیم نگاهی داشته باشیم به برنامه «ماه عسل 94» بد نیست نقل قول هایی از برخی کارشناسان برنامه های گفت و گو محور و ترکیبی را با هم مرور کنیم:
اسماعیل میرفخرایی یکی زا بهترین مجریان تاریخ تلویزیون ایران در این باره می گوید: «اجرا یک تخصص است که نیاز به دانش و علم آکادمیک دارد و یک مجری باید در این رابطه دوره ببیند و این تدبیر بر دوشت مدیران سازمان است، همانطور که من قبل از انقلاب از طرف تلویزیون به خارج از کشور رفتم و دوره ی آن را دیدم».
دکتر اسماعیل مهدوی استاد دانشگاه شهید بهشتی و یکی از معتبرترین دانشگاه های آمریکا که پیش از این عده دار اجرای برنامه های «هزار راه نرفته» بود نیز چنین نظری دارد: «در کشورهای پیشرفته هرگز یک برنامه ی تلویزیونی موفق بر پایه نگاه یک فرد و یک گروه به صورت مداوم و مستمر برنامه ریزی نمی شود و برنامه های موفق تلویزیونی اتاق فکر گسترده ای دارند که افراد حاضر در آن مرتب افزایش پیدا کرده و یا تغییر می کنند».
یکی از مشاورین برنامه های مجری و تهیه کننده ی مطرح آمریکا اپرا وینفری هم در رابطه با موفقیت برنامه های تلویزیونی می گوید: «در یک برنامه تلویزیونی موفق و معروف در حقیقت مجری و عنوانش به صورت لوگو و امضاء کار باقی می مانند. اما ساختار برنامه مرتب به روز می شود و اکیپی از کارشناسان متعدد در حوزه جامعه شناسی، مردم شناسی و روانشناسی در حال سر پا نگاه داشتن برنامه هستند…»
و اما در ایران، برنامه های موفق تلویزیونی که «ماه عسل» یکی از پرمخاطب ترین آنهاست به کدام یک از نظرها و نظریه های استاندارد جهانی نزدیک است؟ چرا موفقیت یک برنامه تلویزیونی در جوامع پیشرفته موجب می شود تا تلاش ها دوچندان شود و نوآوری کاری کند تا این مخاطب ریزش نکند و چرخ محبوبیت بچرخد اما در اینجا موفقیت یک برنامه موجب ایستایی، بی انگیزگی و به فراخور آن رکورد یک برنامه می شود؟ (البته گاهی هم موفقیت موجب می شود تا برنامه به کل از کنداکتور حذف شود مثل اتفاقی که برای «رادیو هفت» افتاد).
انگار که یک برنامه پربیننده تابلویی است که میخش را به باکس تلویزیون کوبانده و قرار است همیشه در باکس تولیدات تلویزیونی جای ثابتی داشته باشد. در این میان تنها عادل فردوسی پور است که همیشه دغدغه به روز شدن و بهتر شدن دارد و این بزرگترین عامل ماندگاری است که پشت او را با وجود تمام جنجال هایی که پیرامون برنامه اش وجود دارد گرم کرده و سال هاست بیننده تلویزیون (حتی آنهایی که دغدغه شان فوتبال نیست) ساعتش را روی شب های دوشنبه کوک می کند. فردوسی پرو ناخدا هست اما خدایی نکرده و برنامه اش مخاطب عام و خاص را به یک اندازه راضی می کند.
شکی نیست که احسان علیخانی هم یکی از مجریان و برنامه سازان خوب و خوش فکر تلویزیون است و مسلم اینکه می تواند در جایگاه خود مفید باشد اما همانطور که انتظار می رفت رضایت کاملی که به نظر می رسد نسبت به توانائی هایش دارد، موجب شده تا بالاخره امسال نتواند مخاطب برنامه ی «ماه عسل» را به اندازه گذشته حفظ کند و رضایتمندی موجب شد که سکان کشتی «ماه عسل» از دستش خارج، و به گل نشست. مخاطبانی که به رغم تلخ بودن برنامه ای با نامی شیرین از آن استقبال می کردند، امسال شاید ماه عسل را ببینند اما «تماشا» نمی کنند.
پله پله با ماه عسل 94:
پله اول: مفهوم دکور در یک برنامه گفت و گو محور
احسان علیخانی علاقه عجیبی به دکورهای عجیب دارد. دکورهایی که هیچ تعریفی در برنامه اش ندارد. آیا طراحی هایی که برای لوکیشن برنامه های تلویزیونی کشورهای پیشرفته درنظر گرفته می شود و گاه یک نیم ست بیشتر نیست بی فکر انتخاب می شود؟ آیا نمی توانند دکور فیلم «جنگ ستارگان» را به برنامه شان منتقل کنند و یا اینکه حتی مثل دیوید کاپرفیلد روی هوا پرواز کرده و با هلیکوپتر جلوی چشم ظاهر شوند؟ چرا این کار را نمی کنند؟ زیرا دکور یک برنامه شعبده بازی با دکوری که قرار است در کنار آن با هم بنشینند و حرف بزنند فرق می کند.
سال به سال دکور برنامه ی ماه عسل پرهزینه تر و به همان میزان بی تناسب تر از قبل می شود، دکورهایی که با چراغ های رنگی، پرده هایی که باز می شود، صدف جادویی و قفسه طلایی شروع شد و حالا به کهکشان راه شیری رسیده است. آن هم با چیدمانی بسیار دور از استانداردهای یک مهمانی خودمان نزدیک افطار. بخاری که از زمین بلند می شود و هر دفعه موجب نگرانی مجری از زمین خوردن و تفنن عوامل ماه عسل می شود یعنی چه؟ حرکتی کاملا از مد افتاده که حتی در کنسرت ها و شوها هم دیگر به چشم نمی خورد و خواننده های عروسی هم به آن تن در نمی دهند. راستی! چقدر خرج دکور برنامه ماه عسل شده است؟
مسئله ی دکور در تلویزیون کم کم دارد به فاجعه بدل می شود. از شیدهای آباژور که مصرف دومنظوره دارند و از آنها به عنوان گلدان هم می شود الهام گرفت تا همین دکور پرخرج و پرکار ماه عسل که هیچ تناسبی با مهمان های اکثرا رنج کشیده و محروم آن ندارد و بیشتر به نظر خودنمائی می آید تا هنرنمائی.
پله دوم: دو صندلی رو به روی مجری VIP محسوب می شود، بقیه لطفا ته سالن
احسان علیخانی که قاب و تصویر را می شناسد و می داند میزانسن و دکوپاژ در یک برنامه گفت و گو محور می تواند در نوع چیدمان افراد هم مفهوم پیدا کند، چرا تصمیم گرفت تا یک ترکیب دادگاهی را برای میزبانی در نظر بگیرد و یکی، دو نفر مثل متهمین درجه یک در وسط و بقیه مثل شاهدان عینی یا شاید هیئت منصفه در کناری قطار شوند. آن هم در یک دکور کهکشانی بی در و پیکر و بخار و اتمسفر و جو و… آیا وقتی مهمان برنامه 23 آزاده ای هستند که در نوجوانی به اسارت درآمده اند، این منطقی است که دو نفر در میان صحنه و بقیه با فاصله و روی صندلی های متفاوت نظاره گر باشند؟ آیا اگر مهمان خانه ما بودند هم اینطور از آنها پذیرایی می کردیم؟
پله سوم: حدس بزن چه کسی برای شام می آید
امسال برنامه ی «ماه عسل» از معمولی ترین و تکراری ترین سوژه ها برخوردار بود. البته اولین مهمان ها که نه معمولی بودند و نه تکراری و درحقیقت بی خودی بودند. جوانی که برای اثبات علاقه اش به دخترخانوم، از پنجره پائین می پرد؛ این جوان نیاز به روانکاوی دارد تا حضور در برنامه ماه عسل و بعد هم اینکه قرار است از این اتفاق به چه نتیجه ای برسیم؟
برخلاف همه ی جنجال ها و توبیخ ها یکی از بهترین انتخاب ها، مهمان های روز دهم ماه عسل بودند. فرصت نابی که به هدر رفت.
حضور یک خانم مدل با نام تلطیف شده «پُزر»، در کنار دختر جوانی که از پنج سالگی به همراه پدر برای امرار معاش با موتور روی دیواری به نام دیوار مرگ می رانده تا در شهربازی تماشاچیان را سرگرم کند. او حالا پدرش را هم در همین عملیات از دست داده اما باز هم به کارش ادامه می دهد و باور دارد که ممکن است هر بار آخرین بار باشد. مهمان دیگر خانمی است که کارگر معدن است و کاری می کند که مردها هم از آن واهمه دارند. این کنار هم قرار دادن فوق العاده بود و ای کاش با سوال هایی یکسان دیدگاهشان به چالش کشیده می شد تا پارادوکس یک واقعیت ما را کمی به فکر بیندازد.
چقدر خوب بود اینکه بدانیم پسر جوانی که ساقدوش داماد می شود و برای یک شب 500 هزار تومان می گیرد با جوانی که مادرش خبر ندارد برای کسب درآمد با اتکا به یک طناب شیشه ی آسمانخراش ها را پاک می کند چه آرزوهای مشترکی دارند یا چرا آن جوان مهندس روزی سه ساعت به عنوان مانکن زنده بی حرکت پشت ویترین یک مغازه می ایستد. مهمانی که داوطلب سفر بی بازگشت به مریخ شده و بزرگترین دلیل این سفر را بودم پرچم کشورش در میان بیست پرچم دیگر بیان می کند در زیر کلام و لهجه شیرین مهماندار میلیاردر شیرازی (که قصه شنیدنی هم داشت) گم می شود و در روز دیگر آخرش هم نمی فهمیم که چطور در کشور ما هنوز هم شهروندانی هستند که شناسنامه ندارند.
اما احسان علیخانی مثل سال های قبل دغدغه ی این کنکاش ها را ندارد، بیشتر وقت ها فقط مهمان را به صف می کند و گاه بعضی از آنها حتی فرصت کلامی هم ندارند چون باید ترانه ی تیتراژ پایانی بسیار بی تناسب با صدای «احسان خواجه امیری» را بشنویم. چون هزینه کرده ایم.
پله چهارم: عدم تناسب و ریتم در انتخاب قسمت های مختلف برنامه
برنامه های ماه عسل 94 آنقدر بی فکر روی آنتن می رود که نیمه ی رمضان که مناسبت شادی این ایام است با تلخ ترین سوژه برگزار می شود در حالی که از پیش اعلام شده بود امسال ماه عسل قرار است شاد و پرامید باشد با محوریت بخشش!
و پله ی آخر… تیتراژ
آقای علیخانی! ماهت عسل نیست این روزها
تیتراژ یک برنامه گفت و گو محور در حقیقت مانیفست آن برنامه است چیزی که در این سال ها ماه عسل آن را به درستی اعمال می کرد. برای مثال تیتراژی که با صدای فرزاد فرزین روی برنامه ماه عسل 92 می نشست:
هوائی رو که تو نفس می کشی/ دارم راه می رم بغل می کنم
تو با من بمون تا ته این سفر/ من این ماهو ماه عسل می کنم
و یا تیتراژ سال گذشته با صدای مرتضی پاشایی
مگه می شه باشی و تنها بمونم/ محاله بذاری محاله بتونم
تیتراژ پایانی ماه عسل امسال یکی دیگر از نقاط ضعفی است که جای تامل دارد؛ چرا که مناسب ترین تیتراژهای تلویزیونی همیشه متعلق به این برنامه بوده اما حالا به نظر می رسد که هیچ توجهی به بطن و متن و تناسب آن نداشته اند:
هر شب دلم دریای آتیشه/ از این بدتر مگه میشه
حال هیشکی تو دنیا/ بدتر از حال من نیست
دردی رو زمین، بدتر از همین/ درد تنها شدن نیست
در تیتراژهای قبلی قرار بر این بود که امید در قلب ما باشد اما حالا در این تیتراژ دنبال امید می گردیم و گاه آن را گدائی می کنیم و این هیچ تناسبی با برنامه ای که قرار است حتی در لابلای تلخی ها به ما امید بدهد، ندارد و به شدت موجب رخوت و دلسردی می شود، منصفانه نیست اگر این یادداشت را به پایان ببریم بی آنکه اشاره داشته باشیم به اینکه، فراموش نمی کنیم نگاه ماه عسل موجب شد تا جوان غول آسای منزوی حالا یکی از بازیکن های والیبال نشسته کشور باشد و یا بچه های کاری که با مدیوم این برنامه صاحب خانه شدند و… اما انتظار داریم که ماه عسل بتواند جایگاه و نگاه مناسبی برای آینده داشته باشد.
*هفته نامه صدا