عدهای هم در معاملاتشان به جای پول از ماشین استفاده میکنند. چندی پیش بود که یکی از مربیان بنام فوتبال اعتراف کرد ماشین... یی که سوار میشود، سهم او از ساختوسازهایی است که با پسران یکی از مسئولان رده بالای ورزش داشته.
شهدای ایران:داشتن ماشینهای میلیاردی در بین آقازادهها رایج شده و پسران ورزشیها هم از این قافله عقب نماندهاند. بعضی از آنها حتی به یک ماشین هم قانع نیستند و با مدلهای مختلف ماشین دیده شدهاند. بعضیها مثل محمد پروین و محمدحسین فتحا...زاده شغلشان خرید و فروش ماشین بوده.
عدهای هم در معاملاتشان به جای پول از ماشین استفاده میکنند. چندی پیش بود که یکی از مربیان بنام فوتبال اعتراف کرد ماشین... یی که سوار میشود، سهم او از ساختوسازهایی است که با پسران یکی از مسئولان رده بالای ورزش داشته.
خرید ماشین مدل بالا تنها استفادهای نیست که پسران از مسئولیت پدران داشتهاند؛ بیشتر آنها شغلی را هم که دارند، مدیون پدر هستند. البته هستند پسران فرنگرفتهای که به جای ماشین و ماشینبازی از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند. در بین ورزشیها فقط امیر عابدزاده است که این خصیصه را دارد.
محمد پروین؛ از ماشین دل کند!
میگویند اگر پدرش علی پروین نبود، شاید هیچوقت فوتبالیست نمیشد و این برو بیایی هم که دارد، نداشت. محمد چند سال بیشتر نداشت که روی نیمکت پرسپولیس نشست. روزهایی که پدر در تیم مسئولیت داشت، او هم همراهیاش میکرد. بعضیها معتقدند که در حقش نباید بیانصافی کرد؛ اگر به اندازه پدرش استعداد فوتبالی نداشته، ولی اینقدر هم بیاستعداد نبوده که در فوتبال چیزی نشود اما مشکل این بود که او به خاطر یدک کشیدن فامیلی پروین خیلی به خودش زحمت نداد.
افتخار اصلی محمد پروین در دوران فوتبالش این است که در بازی با بایرنمونیخ در ترکیب تیم بود. دوران حضورش در فوتبال زیاد نبود. بعد از جداییاش از پرسپولیس به استیلآذین رفت، بعد به لیگ یک. در سن 26 سالگی هم برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد.
محمد پروین در سالهای اول جوانیاش ماشینباز بود. هر روز یک ماشین سوار میشد و هر روز یک تصادف میکرد و روی دست بابایش خرج میگذاشت. محمد مدتی پورشسوار بود، پورشی که میگفتند محمد رویانیان و شیرینی به پدرش داده بودند اما به او رسیده بود. بعد از این پورش، چند مدل مختلف شاسی بلند زیرپایش بود. علاقهاش به ماشین به حدی بود که ترجیح داده بود از این راه کاسبی کند؛ خرید و فروش ماشین اما در این کار خیلی استعداد نداشت و شغلش را عوض کرد.
پروین تولیدی نان صنعتی به راه انداخته و میگویند وضع مالیاش خوب است. نه اینکه فقط درآمد این کار خوب باشد. محمد روش زندگیاش را هم تغییر داده. سرش به زندگی است و به قول دوستانش حساب یک قران دوزارش را دارد و دیگر خبری از ماشینبازی و تصادف نیست.
همسر او هم آناهیتا درگاهی است که حضور علی پروین در گالری نقاشیاش خبرساز شد. محمد با اینکه با خواست خودش از فوتبال رفت اما همیشه این گلایه را دارد که به خاطر پدرش و سنگینی فامیلی پروین، هیچ وقت نتوانست در فوتبال به جایی برسد که میتوانست.
حسن رویانیان؛ پرایدسوار
از وقتی که محمد رویانیان به ورزش آمد، او هم همراه پدر بود اما کمتر در باشگاه پرسپولیس دیده شده بود. رویانیان پدر در محله فرمانیه دفتری داشت که بیشتر قرار ملاقاتها با بازیکنان، مربیان و.. را آنجا برگزار میکرد.
رویانیان که میخواست این دیدارها دور از چشم خبرنگاران انجام شود، مسئولیت دفتر را به پسرش داده بود. حسن در ظاهر رئیس دفتر پدر بود اما بیشتر نقش مشاور را داشت و گفته میشد بیشتر تصمیمات باشگاه با نظر او گرفته میشد.
حسن مدتی هم مدیر روابط عمومی شرکت سرمایهگذاری صدرا سیستم پاسارگاد بود. شرکتی که به واسطه رویانیان همزمان اسپانسر پرسپولیس و استقلال شد و برای قدردانی به حسن مسئولیت داد. همآنطور که رویانیان ادعا میکرد اهل تجملات نیست،
حسن هم ترجیح میداد ظاهر سادهای داشته باشد. روزهای اول موتور پلاس سوار میشد. یک مدت هم زانتیای پدر دستش بود. میگویند از باشگاه حقوق نمیگرفت و پدرش ماهیانه یک میلیون و دویست هزار تومان به او حقوق میداد. نزدیکان به خانواده رویانیان خبر میدهند که حسن در حال حاضر در یکی از شهرهای شمالی کارگاه کابینتسازی دارد و سرمایه این کار را هم با پسرعمهاش شریک است. ماشینی هم که سوار میشود، پراید است.
احسان و محسن علیآبادی؛ دو برادر متفاوت
پسران محمد علیآبادی برای ورزشیها چهرههای آشنایی هستند. آنها چه زمانی که پدرشان رئیس سازمان تربیتبدنی بود و چه دورهای که ریاست کمیته ملی المپیک را به عهده داشت، رفتوآمدهای زیادی به خیابان سئول داشتند. محسن پسر بزرگ با پژو 206 دیده میشد ولی احسان پسر کوچکتر انواع مدلهای ماشین را داشت؛ از شاسی بلند گرفته تا پورش. گفته میشود محسن بیشتر به کارهای ساخت وساز علاقه داشت و به جای خریدن ماشینهای گرانقیمت، امتیازات ساخت وساز از پدرش میگرفته و به فکر آینده بوده. با رفتن علیآبادی از ورزش خبر زیادی از پسران او هم نیست اما میگویند محسن همچنان در کنار پدر کارهای عمرانی انجام میدهد.
علیرضا گودرزی؛ دور از چشم همه
وزیر ورزش و جوانان دولت حسن روحانی از همتای قبلیاش درس گرفته و نمیخواهد سر فعالیتهایی که پسرش دارد، خودش زیرسؤال برود. محمود گودرزی هر جا صحبت از خانوادهاش بوده، گفته که پسرش دانشجوی رشته حقوق است و کاری به وزارت ورزش ندارد. وزیر مدعی شده برای اینکه از شایعات احتمالی جلوگیری کند، حتی اجازه نمیدهد پسرش به استخری برود که زیر نظر وزارت ورزش اداره میشود. علیرضا گودرزی پرایدسوار است؛ پراید هاچبک پوستپیازی.
علی افشارزاده؛ سلطان کیش
یکی از پسران او در کانادا زندگی میکند و یکی هم در کیش. پسری را که خارج از ایران است، کمتر کسی دیده ولی علی را خیلیها میشناسند. دورانی که افشارزاده مسئول ورزش منطقه آزاد کیش بود، پسرش هم از فرصت استفاده کرد و ساختوسازهای این منطقه را بهدست گرفت. میگویند بیشتر از اینکه کیش برای خود افشارزاده سود داشته باشد، برای پسرش درآمدزایی کرد. گفته میشود او یکی از قطبهای اقتصادی در کیش است. علی افشارزاده با هواپیما به تهران رفتوآمد میکند و با ماشین کمتر دیده شده اما در کیش که منطقه آزاد است مشکلی برای خرید ماشینهای گرانقیمت ندارد.
هوتن قلعهنویی؛ پورشه زرد معروف
تصادف خیابان شریعتی ماشین پسر قلعهنویی را لو داد. در تصادف پورش زرد رنگ که دو نفر کشته شدند، مشخص شد که این ماشین متعلق به محمد هوتن بوده که چند روز قبل فروخته ولی هنوز سند نخورده بود. از ماشین جدید او کسی خبری ندارد. میگویند هوتن که پیش از این بیشتر تحت نفوذ مادرش و تربیت او بود، به تازگی پدر را در محافل فوتبالی همراهی میکند. فصل قبل او بارها در رختکن استقلال دیده شد و در بعضی از سفرها هم همراه تیم بود. از کارهای اقتصادی هوتن خبری نیست. میگویند در واحدهای تجاری که قلعهنویی و دامادش دارند، هوتن هم هرازگاهی فعالیتی میکند. میگویند در بعضی از حسابرسیها کار هوتن به دعوا هم کشیده.
محمدحسین فتحا...زاده؛ کارآموز نمایشگاه اتوموبیل
علی فتحا...زاده در تربیت پسرش خیلی تلاش میکند. نزدیکان به این خانواده میگویند او پول زیادی در دسترس پسرش نمیگذارد. البته هرچه او برای ورزش و درس خواسته پدر نه نگفته. محمدحسین، هم سوارکار خوبی است و هم در پرش با پاراگلایدر تخصص دارد. او مدیریت خوانده و به تازگی در نمایشگاه اتومبیل کارآموزی میکند. نظر فتحا...زاده این است که پسرش اول باید کار یاد بگیرد و بعد وارد بازار کار شود. در کنار این کارآموزی بعضی از معاملاتی که پدر دارد، بهدست محمدحسین انجام میشود؛ از خرید و فروش ماشینهای متعدد فتحا...زاده گرفته تا معامله کاغذ و... ماشین محمدحسین هم تویوتا سیلکای سفید است. با اینکه قیمت زیادی ندارد اما جوانپسند است.
احسان کفاشیان؛ پورشه نه، بنز
همین چندی پیش بود که شایعه شد پسر علی کفاشیان، رئیس فدراسیون فوتبال در یک ماشین میلیاردی دیده شده است. بعضیها از پورش صحبت میکردند و یک عده هم میگفتند او مازراتی دارد. این خبرها تکذیب شد و خود احسان به تماشاگران امروز گفت که ماشینش بنز 350 سری E است. احسان به خاطر اینکه در تیم امدادی که قهرمان آسیا شده بود، ذخیره بود، استخدام وزارت نفت شده و مربی دوومیدانی است. کمیل عباسی؛ پسر محمد عباسی وزیر سابق وزارت ورزش و جوانان حضور پررنگی در وزارت ورزش داشت. رفتوآمدهای پیدرپی او این شائبه را ایجاد کرده بود که در تصمیمات وزیر نقش پررنگی دارد. در دوران وزارت عباسی گفته میشد همه تیزرهایی که از زیر نظر وزارت ورزش و جوانان در تلویزیون پخش میشد، در شرکت تبلیغاتی کمیل ساخته میشد.
امیر عابدزاده؛ مترو سوار
اخلاق اروپاییها خیلی رویش تأثیر گذاشته. پسر احمدرضا عابدزاده زمانی که سیزده چهارده ساله بود به کمپ تاتنهام رفت. هم درس خواند و هم فوتبال یاد گرفت. زبان انگلیسیاش کامل است و ترجیح میدهد ظاهر زندگیاش هم مثل اروپاییها باشد. برای اینکه زیر سایه پدرش نباشد، میگویند از او خواسته در تصمیماتش دخالت نکند، پدرش هم به این خواستهاش احترام گذاشته. امیر یک مدت در پرسپولیس بود. فصل قبل روی نیمکت راهآهن نشست. در چند بازی فیکس بود و این فصل هم به نظر نمیآید از این تیم جدا شود. امیر عابدزاده یک MVM x33 دارد. این ماشین را به خاطر بخشی از طلبش از پرسپولیس گرفته اما جالب است که او مثل اروپاییها از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکند و بیشتر در ایستگاههای مترو دیده شده.
مجتبی داورزنی؛ عشق ماشین و لوکیشن
کمتر پیش آمده غیرفوتبالیها و فرزندانشان خبرساز باشند. حالا هم شاید خیلیها از آقازادههایی که در رشتههای دیگر هستند، خبر نداشته باشند. با این حال پسر محمد داورزنی، رئیس فدراسیون والیبال شناخته شدهتر از بقیه است. پسر داورزنی باشگاه بدنسازی سهیل را دارد. باشگاهی که قبلاً به فدراسیون تکواندو اختصاص داشت و بیشتر تمرینات تیمملی در این سالن انجام میشد. میگویند فدراسیون تکواندو مناقصهای را برگزار کرده و پسر داورزنی هم برنده این مناقصه شده اما مثل همیشه شایعاتی هست که بگوید اگر مجتبی پسر داورزنی نبود، بعید بود که این امتیاز را بگیرد.
پسر داورزنی به دلیل اخلاق خوبش است که خیلی فعالیتهایش رسانهای نمیشود. او هم با بازیکنان تیمملی والیبال رابطه خوبی دارد و هم بین خبرنگاران این رشته دوستان زیادی پیدا کرده. شاید به همین دلیل است که هیچوقت سفرهایی که او با تیمملی میرود، مورد توجه قرار نگرفته و کسی معترض نشده. البته میگویند مجبتی وضع مالی خوبی دارد و در همه سفرهایی که با تیمملی رفته، مثل سفر به لهستان و ایتالیا هزینههایش را خودش پرداخت کرده. این توجیه هم جالب است. خیلیها هستند که میتوانند هزینه کنند و سفر بروند اما نه با تیمملی والیبال.
مجتبی داورزنی به سینما هم علاقه دارد. بعضیها از دوستی نزدیک او با مهدی پاکدل خبر میدهند و علاقهای که به لوکیشنسازی دارد. گویا پاکدل هم به واسطه این دوستی برای دیدن بازیهای تیمملی والیبال به سالن میرفت. علاقه او به ماشین هم قابل توجه است. پدرش جنسیس سفید دارد و خودش هم یک بنز سفید. موهاوی و هوندا آکورد هم ماشینهایی بودهاند که زیرپای مجتبی دیده شدهاند.
* تماشاگران امروز
عدهای هم در معاملاتشان به جای پول از ماشین استفاده میکنند. چندی پیش بود که یکی از مربیان بنام فوتبال اعتراف کرد ماشین... یی که سوار میشود، سهم او از ساختوسازهایی است که با پسران یکی از مسئولان رده بالای ورزش داشته.
خرید ماشین مدل بالا تنها استفادهای نیست که پسران از مسئولیت پدران داشتهاند؛ بیشتر آنها شغلی را هم که دارند، مدیون پدر هستند. البته هستند پسران فرنگرفتهای که به جای ماشین و ماشینبازی از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند. در بین ورزشیها فقط امیر عابدزاده است که این خصیصه را دارد.
محمد پروین؛ از ماشین دل کند!
میگویند اگر پدرش علی پروین نبود، شاید هیچوقت فوتبالیست نمیشد و این برو بیایی هم که دارد، نداشت. محمد چند سال بیشتر نداشت که روی نیمکت پرسپولیس نشست. روزهایی که پدر در تیم مسئولیت داشت، او هم همراهیاش میکرد. بعضیها معتقدند که در حقش نباید بیانصافی کرد؛ اگر به اندازه پدرش استعداد فوتبالی نداشته، ولی اینقدر هم بیاستعداد نبوده که در فوتبال چیزی نشود اما مشکل این بود که او به خاطر یدک کشیدن فامیلی پروین خیلی به خودش زحمت نداد.
افتخار اصلی محمد پروین در دوران فوتبالش این است که در بازی با بایرنمونیخ در ترکیب تیم بود. دوران حضورش در فوتبال زیاد نبود. بعد از جداییاش از پرسپولیس به استیلآذین رفت، بعد به لیگ یک. در سن 26 سالگی هم برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد.
محمد پروین در سالهای اول جوانیاش ماشینباز بود. هر روز یک ماشین سوار میشد و هر روز یک تصادف میکرد و روی دست بابایش خرج میگذاشت. محمد مدتی پورشسوار بود، پورشی که میگفتند محمد رویانیان و شیرینی به پدرش داده بودند اما به او رسیده بود. بعد از این پورش، چند مدل مختلف شاسی بلند زیرپایش بود. علاقهاش به ماشین به حدی بود که ترجیح داده بود از این راه کاسبی کند؛ خرید و فروش ماشین اما در این کار خیلی استعداد نداشت و شغلش را عوض کرد.
پروین تولیدی نان صنعتی به راه انداخته و میگویند وضع مالیاش خوب است. نه اینکه فقط درآمد این کار خوب باشد. محمد روش زندگیاش را هم تغییر داده. سرش به زندگی است و به قول دوستانش حساب یک قران دوزارش را دارد و دیگر خبری از ماشینبازی و تصادف نیست.
همسر او هم آناهیتا درگاهی است که حضور علی پروین در گالری نقاشیاش خبرساز شد. محمد با اینکه با خواست خودش از فوتبال رفت اما همیشه این گلایه را دارد که به خاطر پدرش و سنگینی فامیلی پروین، هیچ وقت نتوانست در فوتبال به جایی برسد که میتوانست.
حسن رویانیان؛ پرایدسوار
از وقتی که محمد رویانیان به ورزش آمد، او هم همراه پدر بود اما کمتر در باشگاه پرسپولیس دیده شده بود. رویانیان پدر در محله فرمانیه دفتری داشت که بیشتر قرار ملاقاتها با بازیکنان، مربیان و.. را آنجا برگزار میکرد.
رویانیان که میخواست این دیدارها دور از چشم خبرنگاران انجام شود، مسئولیت دفتر را به پسرش داده بود. حسن در ظاهر رئیس دفتر پدر بود اما بیشتر نقش مشاور را داشت و گفته میشد بیشتر تصمیمات باشگاه با نظر او گرفته میشد.
حسن مدتی هم مدیر روابط عمومی شرکت سرمایهگذاری صدرا سیستم پاسارگاد بود. شرکتی که به واسطه رویانیان همزمان اسپانسر پرسپولیس و استقلال شد و برای قدردانی به حسن مسئولیت داد. همآنطور که رویانیان ادعا میکرد اهل تجملات نیست،
حسن هم ترجیح میداد ظاهر سادهای داشته باشد. روزهای اول موتور پلاس سوار میشد. یک مدت هم زانتیای پدر دستش بود. میگویند از باشگاه حقوق نمیگرفت و پدرش ماهیانه یک میلیون و دویست هزار تومان به او حقوق میداد. نزدیکان به خانواده رویانیان خبر میدهند که حسن در حال حاضر در یکی از شهرهای شمالی کارگاه کابینتسازی دارد و سرمایه این کار را هم با پسرعمهاش شریک است. ماشینی هم که سوار میشود، پراید است.
احسان و محسن علیآبادی؛ دو برادر متفاوت
پسران محمد علیآبادی برای ورزشیها چهرههای آشنایی هستند. آنها چه زمانی که پدرشان رئیس سازمان تربیتبدنی بود و چه دورهای که ریاست کمیته ملی المپیک را به عهده داشت، رفتوآمدهای زیادی به خیابان سئول داشتند. محسن پسر بزرگ با پژو 206 دیده میشد ولی احسان پسر کوچکتر انواع مدلهای ماشین را داشت؛ از شاسی بلند گرفته تا پورش. گفته میشود محسن بیشتر به کارهای ساخت وساز علاقه داشت و به جای خریدن ماشینهای گرانقیمت، امتیازات ساخت وساز از پدرش میگرفته و به فکر آینده بوده. با رفتن علیآبادی از ورزش خبر زیادی از پسران او هم نیست اما میگویند محسن همچنان در کنار پدر کارهای عمرانی انجام میدهد.
علیرضا گودرزی؛ دور از چشم همه
وزیر ورزش و جوانان دولت حسن روحانی از همتای قبلیاش درس گرفته و نمیخواهد سر فعالیتهایی که پسرش دارد، خودش زیرسؤال برود. محمود گودرزی هر جا صحبت از خانوادهاش بوده، گفته که پسرش دانشجوی رشته حقوق است و کاری به وزارت ورزش ندارد. وزیر مدعی شده برای اینکه از شایعات احتمالی جلوگیری کند، حتی اجازه نمیدهد پسرش به استخری برود که زیر نظر وزارت ورزش اداره میشود. علیرضا گودرزی پرایدسوار است؛ پراید هاچبک پوستپیازی.
علی افشارزاده؛ سلطان کیش
یکی از پسران او در کانادا زندگی میکند و یکی هم در کیش. پسری را که خارج از ایران است، کمتر کسی دیده ولی علی را خیلیها میشناسند. دورانی که افشارزاده مسئول ورزش منطقه آزاد کیش بود، پسرش هم از فرصت استفاده کرد و ساختوسازهای این منطقه را بهدست گرفت. میگویند بیشتر از اینکه کیش برای خود افشارزاده سود داشته باشد، برای پسرش درآمدزایی کرد. گفته میشود او یکی از قطبهای اقتصادی در کیش است. علی افشارزاده با هواپیما به تهران رفتوآمد میکند و با ماشین کمتر دیده شده اما در کیش که منطقه آزاد است مشکلی برای خرید ماشینهای گرانقیمت ندارد.
هوتن قلعهنویی؛ پورشه زرد معروف
تصادف خیابان شریعتی ماشین پسر قلعهنویی را لو داد. در تصادف پورش زرد رنگ که دو نفر کشته شدند، مشخص شد که این ماشین متعلق به محمد هوتن بوده که چند روز قبل فروخته ولی هنوز سند نخورده بود. از ماشین جدید او کسی خبری ندارد. میگویند هوتن که پیش از این بیشتر تحت نفوذ مادرش و تربیت او بود، به تازگی پدر را در محافل فوتبالی همراهی میکند. فصل قبل او بارها در رختکن استقلال دیده شد و در بعضی از سفرها هم همراه تیم بود. از کارهای اقتصادی هوتن خبری نیست. میگویند در واحدهای تجاری که قلعهنویی و دامادش دارند، هوتن هم هرازگاهی فعالیتی میکند. میگویند در بعضی از حسابرسیها کار هوتن به دعوا هم کشیده.
محمدحسین فتحا...زاده؛ کارآموز نمایشگاه اتوموبیل
علی فتحا...زاده در تربیت پسرش خیلی تلاش میکند. نزدیکان به این خانواده میگویند او پول زیادی در دسترس پسرش نمیگذارد. البته هرچه او برای ورزش و درس خواسته پدر نه نگفته. محمدحسین، هم سوارکار خوبی است و هم در پرش با پاراگلایدر تخصص دارد. او مدیریت خوانده و به تازگی در نمایشگاه اتومبیل کارآموزی میکند. نظر فتحا...زاده این است که پسرش اول باید کار یاد بگیرد و بعد وارد بازار کار شود. در کنار این کارآموزی بعضی از معاملاتی که پدر دارد، بهدست محمدحسین انجام میشود؛ از خرید و فروش ماشینهای متعدد فتحا...زاده گرفته تا معامله کاغذ و... ماشین محمدحسین هم تویوتا سیلکای سفید است. با اینکه قیمت زیادی ندارد اما جوانپسند است.
احسان کفاشیان؛ پورشه نه، بنز
همین چندی پیش بود که شایعه شد پسر علی کفاشیان، رئیس فدراسیون فوتبال در یک ماشین میلیاردی دیده شده است. بعضیها از پورش صحبت میکردند و یک عده هم میگفتند او مازراتی دارد. این خبرها تکذیب شد و خود احسان به تماشاگران امروز گفت که ماشینش بنز 350 سری E است. احسان به خاطر اینکه در تیم امدادی که قهرمان آسیا شده بود، ذخیره بود، استخدام وزارت نفت شده و مربی دوومیدانی است. کمیل عباسی؛ پسر محمد عباسی وزیر سابق وزارت ورزش و جوانان حضور پررنگی در وزارت ورزش داشت. رفتوآمدهای پیدرپی او این شائبه را ایجاد کرده بود که در تصمیمات وزیر نقش پررنگی دارد. در دوران وزارت عباسی گفته میشد همه تیزرهایی که از زیر نظر وزارت ورزش و جوانان در تلویزیون پخش میشد، در شرکت تبلیغاتی کمیل ساخته میشد.
امیر عابدزاده؛ مترو سوار
اخلاق اروپاییها خیلی رویش تأثیر گذاشته. پسر احمدرضا عابدزاده زمانی که سیزده چهارده ساله بود به کمپ تاتنهام رفت. هم درس خواند و هم فوتبال یاد گرفت. زبان انگلیسیاش کامل است و ترجیح میدهد ظاهر زندگیاش هم مثل اروپاییها باشد. برای اینکه زیر سایه پدرش نباشد، میگویند از او خواسته در تصمیماتش دخالت نکند، پدرش هم به این خواستهاش احترام گذاشته. امیر یک مدت در پرسپولیس بود. فصل قبل روی نیمکت راهآهن نشست. در چند بازی فیکس بود و این فصل هم به نظر نمیآید از این تیم جدا شود. امیر عابدزاده یک MVM x33 دارد. این ماشین را به خاطر بخشی از طلبش از پرسپولیس گرفته اما جالب است که او مثل اروپاییها از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکند و بیشتر در ایستگاههای مترو دیده شده.
مجتبی داورزنی؛ عشق ماشین و لوکیشن
کمتر پیش آمده غیرفوتبالیها و فرزندانشان خبرساز باشند. حالا هم شاید خیلیها از آقازادههایی که در رشتههای دیگر هستند، خبر نداشته باشند. با این حال پسر محمد داورزنی، رئیس فدراسیون والیبال شناخته شدهتر از بقیه است. پسر داورزنی باشگاه بدنسازی سهیل را دارد. باشگاهی که قبلاً به فدراسیون تکواندو اختصاص داشت و بیشتر تمرینات تیمملی در این سالن انجام میشد. میگویند فدراسیون تکواندو مناقصهای را برگزار کرده و پسر داورزنی هم برنده این مناقصه شده اما مثل همیشه شایعاتی هست که بگوید اگر مجتبی پسر داورزنی نبود، بعید بود که این امتیاز را بگیرد.
پسر داورزنی به دلیل اخلاق خوبش است که خیلی فعالیتهایش رسانهای نمیشود. او هم با بازیکنان تیمملی والیبال رابطه خوبی دارد و هم بین خبرنگاران این رشته دوستان زیادی پیدا کرده. شاید به همین دلیل است که هیچوقت سفرهایی که او با تیمملی میرود، مورد توجه قرار نگرفته و کسی معترض نشده. البته میگویند مجبتی وضع مالی خوبی دارد و در همه سفرهایی که با تیمملی رفته، مثل سفر به لهستان و ایتالیا هزینههایش را خودش پرداخت کرده. این توجیه هم جالب است. خیلیها هستند که میتوانند هزینه کنند و سفر بروند اما نه با تیمملی والیبال.
مجتبی داورزنی به سینما هم علاقه دارد. بعضیها از دوستی نزدیک او با مهدی پاکدل خبر میدهند و علاقهای که به لوکیشنسازی دارد. گویا پاکدل هم به واسطه این دوستی برای دیدن بازیهای تیمملی والیبال به سالن میرفت. علاقه او به ماشین هم قابل توجه است. پدرش جنسیس سفید دارد و خودش هم یک بنز سفید. موهاوی و هوندا آکورد هم ماشینهایی بودهاند که زیرپای مجتبی دیده شدهاند.
* تماشاگران امروز