در حالی که دیپلمات ها در وین تلاش می کنند تا قبل از آخرین مهلت جدید تعیین شده یعنی هفتم ژوییه، به توافق هسته ای با ایران دست پیدا کنند، مقامات آمریکایی در واشنگتن در تلاشند تا یک پیمان کنترل تسلیحاتی دیگر را که با شوروی سابق تحت عنوان "پیمان نیروهای هسته ای میان برد" منعقد شده بود، به نحوی از شکست نجات دهند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از نسیم ، خبرگزاری رویترز در گزارشی به قلم "بنت رامبرگ" تحت عنوان "شکست در پیمان هسته ای با روسیه، مسیر درست را در انعقاد توافق هسته ای با ایران نشان می دهد" نوشت :
در حالی که دیپلمات ها در وین تلاش می کنند تا قبل از آخرین مهلت جدید تعیین شده یعنی هفتم ژوییه، به توافق هسته ای با ایران دست پیدا کنند، مقامات آمریکایی در واشنگتن در تلاشند تا یک پیمان کنترل تسلیحاتی دیگر را که با شوروی سابق تحت عنوان "پیمان نیروهای هسته ای میان برد" منعقد شده بود، به نحوی از شکست نجات دهند.
در نگاه نخست به نظر می رسد میان مذاکرات هسته ای با ایران و گزارش اخیر وزارت امور خارجه آمریکا مبنی بر اینکه مسکو هنوز هم مفاد پیمان تسلیحات هسته ای را نقض می کند، شباهت چندانی وجود ندارد. ولی با نگاهی دقیق تر، پرسش های تکان دهنده ای درباره دوام توافقنامه احتمالی هسته ای با ایران به ذهن متبادر می شود
مشکلات مربوط به پیمان هسته ای میان آمریکا و روسیه از سه مشکل کلیدی نشات می گیرد که در توافقنامه پیشنهادی ایران نیز تکرار شده اند: مشکل مربوط به بندهای کلیدی، ساز و کار پرسش برانگیز اجرای مفاد این توافقنامه تحت عنوان "بازگشت تحریم های اقتصادی" و بی ثباتی و ابهام درباره آنچه که باید در صورت شکست فرایند بازگشت تحریم ها انجام داد.
شاید در دو مورد نخست در توافقنامه چارچوب کارهایی انجام شده باشد ولی مذاکره کنندگان در خصوص مورد سوم یعنی نحوه عملکرد در صورت شکست فرایند بازگشت تحریم ها باید بیشتر فکر کنند.
شعار همیشگی دولت باراک اوباما مبنی بر اینکه "همه گزینه ها همچنان روی میز باقیست" در قالب هشدارهای اخیر اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا درباره توسل به گزینه های نظامی در صورت قصور تهران از اجرای به تعهدات خود، تقویت شده است. ولی با این همه بدون تشریح جزییات در این زمینه این حربه نیز کارساز نخواهد بود.
اگر واشنگتن درباره لزوم واکنش بر ضد هر گونه فرار هسته ای ایران جدی است، باید ملزومات متقاعد کننده ای را برای عمل به این وعده مهیا سازد. مثال پیمان نیروهای هسته ای فوق الذکر با شوروی سابق نیز علت این کار را روشن می کند.
به موجب این پیمان که میان رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا و گورباچف رهبر وقت شوروی سابق در سال 1987 به امضا رسید، استقرار همه انواع موشک های کروز هسته ای زمین پایه و موشک های بالستیک با برد بین 500 تا 2500 کیلومتر ممنوع شده است. نتیجه آن بود که روسیه 1846 و آمریکا 846 موشک را نابود کردند. این پیمان متضمن فراگیرترین بازرسی های دوران جنگ سرد از موشک های مورد نظر و تاسیسات تدارکاتی و عملیاتی در آن زمان بود. همچنین مقرر شد یک کمیسیون ویژه راستی آزمایی برای حل و فصل هر گونه اختلافات احتمالی در آینده تشکیل شود.
با این همه در سال 2008 مقامات اطلاعاتی آمریکا به دولت بوش هشدار دادند که پایبندی روسیه به این تعهدات زیر سئوال رفته است. متاسفانه بر اساس متون این پیمان، بازرسی ها از محل در سال 2001 متوقف شده بود. بنابراین واشنگتن هیچ ابزاری رضایت بخش فنی برای بررسی در اختیار نداشت. تا اینکه در سال 2011 دولت اوباما کنگره را از نگرانی های خود در این باره مطلع ساخت و تنها دو سال پس از آن بود که دولت اوباما مستقیما در این خصوص رو در روی مسکو قرار گرفت و توضیحات روسیه را در این زمینه خواستار شد. آمریکا از روسیه خواست تا فعالیت های مشکوک خود را که در صورت تداوم پایتخت اروپایی را به خطر می انداخت، متوقف سازد.
آنچه بیش از هر چیز موجب نگرانی می شود این است که وزارت دفاع و امور خارجه آمریکا هیچ طرحی برای متوقف کردن مسکو در اختیار ندارند. در جلسات مختلف در برابر مجلس نمایندگان آمریکا، مقامات آمریکایی درباره گزینه های متفاوت دیپلماتیک، دفاعی ونظامی و اعمال تحریم های احتمالی سخن گفتند ولی هیچگاه سیاست قاطعی در این خصوص اتخاذ نشد.
در هر حال باید گفت پیمان هسته ای با شوروی سابق، نقاط ضعف و کاستی های مشابه را در توافق هسته ای در حال مذاکره با ایران در وین آشکار می سازد. مثلا در خصوص بند مربوط به حذف و برچیدن اقلام باید گفت در پیمان هسته ای روسیه و آمریکا سیزده سال پیش یک بند حیاتی مربوط به بازرسی و راستی آزمایی خودبخود از مفاد توافق حذف شد. در توافق چارچوب با ایران در دوم آوریل سال 2015 نیز آمده است طی ده تا 20 سال آینده بسیاری از بندهای مربوط به محدودیت توسعه برنامه هسته ای ایران از این توافقنامه حذف خواهد شد. اگرچه برچیده شدن این محدودیت ها قرار است در آینده اتفاق بیفتد، ولی با توجه به تخلفات مسکو با گذشت دو دهه پس از ورود پیمان به مرحله جدید اجرا باید گفت تعمق بیشتر در این زمینه ضروری است.
این درست که بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی به صورت نامحدود ادامه خواهد یافت ولی حذف دیگر عوامل مهار کننده و محدودیت ساز، تهران را در وضعیت بهتری برای فرار از مفاد توافقنامه قرار خواهد داد. اگر این اتفاق بیفتد همانگونه که در مورد توافق با روسیه اتفاق افتاد، هیچ مکانیسم قابل اعتمادی برای بازگرداندن اوضاع به وضعیت قبل وجود ندارد. بند مربوط به بازگشت دوباره تحریم های اقتصادی تنها در صورتی کارساز خواهد بود که متحدان آمریکا سالها پس از آن به تعهدات خود پایبند باقی بمانند و ایران نیز مفاد آن را اجرا کند.
راه حل این است که عبارت " همه گزینه ها روی میز باقی خواهند ماند" به واقع ضمانت اجرایی بیشتری پیدا کند. یک راه می تواند اتکا به طرح های محرمانه بر ضد ایران باشد ولی اگرچه این به نوبه خود واکنش های غیر قابل حدس مقامات ایرانی را به دنبال خواهد داشت، تجربه نشان داده است طرح های پنهانی از ارزش بازدارندگی چندانی برخوردار نیستند. به عبارت دیگر بیان اظهارات و تهدیدات علنی و طرح پیامدهای جدی هر گونه تخلف ایران از تعهدات خود، به مراتب تاثیر گذار تر و کارسازتر خواهد بود. نگاهی به بحران موشکی کوبا در سال 1962 نیز می تواند مثال خوبی برای این مدعا باشد.
اینجا این پرسش مطرح می شود که تا چه اندازه برای اجرای توافقنامه هسته ای با ایران توسل به زور ضروری است؟ پاسخ این پرسش به این بستگی دارد که چقدر تصمیم گیران آمریکایی فرار هسته ای ایران را خطرناک تلقی می کنند. مثال بحران موشکی کوبا یکی از نمونه هایی از طرح جایگزین است که کنگره باید برای افزودن اعتبار اجرای هر گونه توافقنامه پا در میانی کند.
دست کم طرح جایگزین آمریکا باید عاری از هرگونه ابهام در رساندن این پیام به ایران باشد که بازی کردن با بندهای قابل انقضای توافقنامه یا اتخاذ دیگر تدابیر برای فرار هسته ای، به هر روی موجب خواهد شد ایران از این میدان، بازنده بیرون بیاید.
در حالی که دیپلمات ها در وین تلاش می کنند تا قبل از آخرین مهلت جدید تعیین شده یعنی هفتم ژوییه، به توافق هسته ای با ایران دست پیدا کنند، مقامات آمریکایی در واشنگتن در تلاشند تا یک پیمان کنترل تسلیحاتی دیگر را که با شوروی سابق تحت عنوان "پیمان نیروهای هسته ای میان برد" منعقد شده بود، به نحوی از شکست نجات دهند.
در نگاه نخست به نظر می رسد میان مذاکرات هسته ای با ایران و گزارش اخیر وزارت امور خارجه آمریکا مبنی بر اینکه مسکو هنوز هم مفاد پیمان تسلیحات هسته ای را نقض می کند، شباهت چندانی وجود ندارد. ولی با نگاهی دقیق تر، پرسش های تکان دهنده ای درباره دوام توافقنامه احتمالی هسته ای با ایران به ذهن متبادر می شود
مشکلات مربوط به پیمان هسته ای میان آمریکا و روسیه از سه مشکل کلیدی نشات می گیرد که در توافقنامه پیشنهادی ایران نیز تکرار شده اند: مشکل مربوط به بندهای کلیدی، ساز و کار پرسش برانگیز اجرای مفاد این توافقنامه تحت عنوان "بازگشت تحریم های اقتصادی" و بی ثباتی و ابهام درباره آنچه که باید در صورت شکست فرایند بازگشت تحریم ها انجام داد.
شاید در دو مورد نخست در توافقنامه چارچوب کارهایی انجام شده باشد ولی مذاکره کنندگان در خصوص مورد سوم یعنی نحوه عملکرد در صورت شکست فرایند بازگشت تحریم ها باید بیشتر فکر کنند.
شعار همیشگی دولت باراک اوباما مبنی بر اینکه "همه گزینه ها همچنان روی میز باقیست" در قالب هشدارهای اخیر اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا درباره توسل به گزینه های نظامی در صورت قصور تهران از اجرای به تعهدات خود، تقویت شده است. ولی با این همه بدون تشریح جزییات در این زمینه این حربه نیز کارساز نخواهد بود.
اگر واشنگتن درباره لزوم واکنش بر ضد هر گونه فرار هسته ای ایران جدی است، باید ملزومات متقاعد کننده ای را برای عمل به این وعده مهیا سازد. مثال پیمان نیروهای هسته ای فوق الذکر با شوروی سابق نیز علت این کار را روشن می کند.
به موجب این پیمان که میان رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا و گورباچف رهبر وقت شوروی سابق در سال 1987 به امضا رسید، استقرار همه انواع موشک های کروز هسته ای زمین پایه و موشک های بالستیک با برد بین 500 تا 2500 کیلومتر ممنوع شده است. نتیجه آن بود که روسیه 1846 و آمریکا 846 موشک را نابود کردند. این پیمان متضمن فراگیرترین بازرسی های دوران جنگ سرد از موشک های مورد نظر و تاسیسات تدارکاتی و عملیاتی در آن زمان بود. همچنین مقرر شد یک کمیسیون ویژه راستی آزمایی برای حل و فصل هر گونه اختلافات احتمالی در آینده تشکیل شود.
با این همه در سال 2008 مقامات اطلاعاتی آمریکا به دولت بوش هشدار دادند که پایبندی روسیه به این تعهدات زیر سئوال رفته است. متاسفانه بر اساس متون این پیمان، بازرسی ها از محل در سال 2001 متوقف شده بود. بنابراین واشنگتن هیچ ابزاری رضایت بخش فنی برای بررسی در اختیار نداشت. تا اینکه در سال 2011 دولت اوباما کنگره را از نگرانی های خود در این باره مطلع ساخت و تنها دو سال پس از آن بود که دولت اوباما مستقیما در این خصوص رو در روی مسکو قرار گرفت و توضیحات روسیه را در این زمینه خواستار شد. آمریکا از روسیه خواست تا فعالیت های مشکوک خود را که در صورت تداوم پایتخت اروپایی را به خطر می انداخت، متوقف سازد.
آنچه بیش از هر چیز موجب نگرانی می شود این است که وزارت دفاع و امور خارجه آمریکا هیچ طرحی برای متوقف کردن مسکو در اختیار ندارند. در جلسات مختلف در برابر مجلس نمایندگان آمریکا، مقامات آمریکایی درباره گزینه های متفاوت دیپلماتیک، دفاعی ونظامی و اعمال تحریم های احتمالی سخن گفتند ولی هیچگاه سیاست قاطعی در این خصوص اتخاذ نشد.
در هر حال باید گفت پیمان هسته ای با شوروی سابق، نقاط ضعف و کاستی های مشابه را در توافق هسته ای در حال مذاکره با ایران در وین آشکار می سازد. مثلا در خصوص بند مربوط به حذف و برچیدن اقلام باید گفت در پیمان هسته ای روسیه و آمریکا سیزده سال پیش یک بند حیاتی مربوط به بازرسی و راستی آزمایی خودبخود از مفاد توافق حذف شد. در توافق چارچوب با ایران در دوم آوریل سال 2015 نیز آمده است طی ده تا 20 سال آینده بسیاری از بندهای مربوط به محدودیت توسعه برنامه هسته ای ایران از این توافقنامه حذف خواهد شد. اگرچه برچیده شدن این محدودیت ها قرار است در آینده اتفاق بیفتد، ولی با توجه به تخلفات مسکو با گذشت دو دهه پس از ورود پیمان به مرحله جدید اجرا باید گفت تعمق بیشتر در این زمینه ضروری است.
این درست که بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی به صورت نامحدود ادامه خواهد یافت ولی حذف دیگر عوامل مهار کننده و محدودیت ساز، تهران را در وضعیت بهتری برای فرار از مفاد توافقنامه قرار خواهد داد. اگر این اتفاق بیفتد همانگونه که در مورد توافق با روسیه اتفاق افتاد، هیچ مکانیسم قابل اعتمادی برای بازگرداندن اوضاع به وضعیت قبل وجود ندارد. بند مربوط به بازگشت دوباره تحریم های اقتصادی تنها در صورتی کارساز خواهد بود که متحدان آمریکا سالها پس از آن به تعهدات خود پایبند باقی بمانند و ایران نیز مفاد آن را اجرا کند.
راه حل این است که عبارت " همه گزینه ها روی میز باقی خواهند ماند" به واقع ضمانت اجرایی بیشتری پیدا کند. یک راه می تواند اتکا به طرح های محرمانه بر ضد ایران باشد ولی اگرچه این به نوبه خود واکنش های غیر قابل حدس مقامات ایرانی را به دنبال خواهد داشت، تجربه نشان داده است طرح های پنهانی از ارزش بازدارندگی چندانی برخوردار نیستند. به عبارت دیگر بیان اظهارات و تهدیدات علنی و طرح پیامدهای جدی هر گونه تخلف ایران از تعهدات خود، به مراتب تاثیر گذار تر و کارسازتر خواهد بود. نگاهی به بحران موشکی کوبا در سال 1962 نیز می تواند مثال خوبی برای این مدعا باشد.
اینجا این پرسش مطرح می شود که تا چه اندازه برای اجرای توافقنامه هسته ای با ایران توسل به زور ضروری است؟ پاسخ این پرسش به این بستگی دارد که چقدر تصمیم گیران آمریکایی فرار هسته ای ایران را خطرناک تلقی می کنند. مثال بحران موشکی کوبا یکی از نمونه هایی از طرح جایگزین است که کنگره باید برای افزودن اعتبار اجرای هر گونه توافقنامه پا در میانی کند.
دست کم طرح جایگزین آمریکا باید عاری از هرگونه ابهام در رساندن این پیام به ایران باشد که بازی کردن با بندهای قابل انقضای توافقنامه یا اتخاذ دیگر تدابیر برای فرار هسته ای، به هر روی موجب خواهد شد ایران از این میدان، بازنده بیرون بیاید.