غواص تفحص پیکر شهدا روایت می کند:
صبح روز يكشنبه 12 تيرماه سال 1367 در حال انجام عمليات غواصي در جنوب شرقي جزيره «لازك» بوديم كه نيروي دريايي منطقه يك سپاه اعلام كرد كه يك فروند هواپيماي مسافربري در جنوب شرقي جزيره هنگام مورد اصابت موشك يك ناو آمريكايي قرار گرفته است.
سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ نامش منصور قاسمی است و یکی از افرادی بوده که نقش مهمی در تفحص پیکر 290 شهید هواپیمای ایرانی در آب های خلیج فارس را دارد. از روزهای شناسایی شهدا تا خاطراتی که بعضا تلخی ماندگاری را در ذهنش پر کرده است همه را به همراه دارد تا 12 تیر ماه هر سال از یادش نرود که شعار مرگ بر امریکا را بلند فریاد بکشد.
خاطرات 12 تیر اذیتم می کند
در ابتدا نگاهی به جنایت امریکایی می اندازد و می گوید: تيرماه هر سال با زنده شدن خاطرات سال 1367 اذيت ميشوم و اثرات آن فاجعه بعد از 24 سال هنوز در من باقي مانده است. البته وقتي ميبينم كه با وجود اين مشكلات و اتفاقاتي كه براي ملت ايران پيش آمده است، مردم سختيها را با سعه صدر تحمل ميكنند و انقلاب اسلامي را پيش ميبرند خوشحال ميشوم و غصهام كم ميشود.
وي ماجراي آن روز را اين گونه بيان ميكند كه صبح روز يكشنبه 12 تيرماه سال 1367 در حال انجام عمليات غواصي در جنوب شرقي جزيره «لازك» بوديم كه نيروي دريايي منطقه يك سپاه اعلام كرد كه يك فروند هواپيماي مسافربري در جنوب شرقي جزيره هنگام مورد اصابت موشك يك ناو آمريكايي قرار گرفته است.
چیزی از قطعات هواپیما در آب نبود
منصور قاسمی می گوید: حدود 35 دقيقه بعد از حادثه به محل رسيديم و به دليل همراه نداشتن سيستم رديابي (GPS)، محل دقيق سقوط هواپيما را پيدا نميكرديم و چون هواپيما به علت انفجار در آسمان متلاشي و در منطقهاي وسيع پراكنده شده بود درآن لحظه خودمان هم فكر نميكرديم دقيق آمده باشيم چون چيزي از قطعات هواپيما ديده نميشد.
بعد از حدود 30،40 دقيقه سردرگمي، بعضي قطعات سبك هواپيما و سوغاتيهاي مسافران روي آب شناور شدند و من يك چادر مشكي ديدم و به سمت آن رفتيم ولي صاحبش را پيدا نكردم و چون عمليات غواصي در آن لحظه امكانپذير نبود در آن نقطه مانديم تا ساير يگانها و قايقها آمدند.
چون اجساد همان لحظه به بالاي آب نميآيند به دنبال قطعات هواپيما گشتيم و بعد از ظهرعمليات غواصي را در عمق 35 متري شروع كرديم و از روز بعد كه تعدادي از اجساد روي سطح آب آمدند حدود 200 جسد را پيدا كرديم اما متاسفانه تعدادي از اجساد ساير شهدا به علت شدت انفجار در آسمان و سقوط در محدوده وسيع پيدا نشد.
امکان اشتباه ناو امریکایی صفر بود
مقامهاي آمريكايي پس از سرنگوني هواپیماي مسافربري ايران، برای توجیه این جنایت نابخشودنی، دلایل ضد و نقیضی عنوان کردند و کوشیدند این اقدام خصمانه را یک اشتباه قلمداد کنند. اما با توجه به مجهز بودن کشتی جنگی وینسنس به پیشرفتهترین سیستمهای راداری و رایانهای و همچنین مشخص بودن نوع هواپیمای درحال پرواز، مشخص شد که احتمال اشتباه وجود نداشته و این اقدام، کاملاً خصمانه بوده است. با این حال مقامهای آمریکایی پس از چندی، در توهینی آشکار به ملت ایران، بر گردن ويليام راجرز فرمانده ناو وينسنس مدال شجاعت انداختند و بدينگونه حمایت رسمی خود را از این جنایت اعلام كردند.
در حقیقت یکی از اهداف آمريكا از اين جنايت تقویت متجاوزان رژيم بعث عراق در جبهههای جنگ و تحت فشار قرار دادن مسوولان نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
3 هفته غواصی در در جزیره هنگام
از روز دوم منطقه خلوتتر شد و ما عملیات غواصی را آغاز کردیم. بچههای نیروی دریایی ارتش و حتی تیمهای غواصی شخصی هم به جستوجو در زیرآب میپرداختند.
ما حدود سه هفته در آن محل بودیم و به جستوجوی اجساد مسافران و قطعات هواپیما در عمق ۳۰ ـ ۳۵ متری میپرداختیم. عملیاتی که ما انجام دادیم در حدود ۱۰ مایلی جنوب شرقی جزیره هنگام و در محدوده آبهای داخلی ایران بود و این نشان میداد که عملیاتی که ناو آمریکایی برای حمله به این هواپیما انجام داد با تجاوز با آبهای ایران انجام شده بود.
قاسمی می گوید: منطقهای که هواپیما سقوط کرده بود، حدود ۳۰ تا ۳۵ متر عمق داشت و بستر دریا هم سخرهای و مرجانی بود. هواپیما در هوا متلاشی و در منطقهی وسیعی پراکنده شده بود؛ این موضوع کار غواصی را سخت میکرد. ما باید متر به متر کف دریا را میگشتیم تا میتوانستیم اجساد متلاشی شده مسافران و یا قطعات هواپیما را پیدا کنیم.
پیکر 100 مسافر هیچ گاه پیدا نشد
از ۲۹۰ مسافری که به شهادت رسیدند، ما با عملیات غواصی توانستیم تنها اجساد نزدیک به ۱۹۰ نفر از مسافران پیدا شد و پیکر حدود ۱۰۰ نفر از مسافرین هرگز پیدا نشد. بدترین وضعیتی که ما داشتیم جمعآوری اجساد بود که به علت شدت انفجار متلاشی شده بودند. وقتی در عمق دریا با این بدنهای متلاشی شده مواجه میشدیم، قطعهای از بدن مسافران، مثلاً دستوپاهای قطع شده را توی دستمان میگرفتیم و به سطح آب میآوردیم. من ازنظر روحی تا ماه ها با مشکل مواجه بودم و تا حتی چند هفته نمیتوانستم غذای درستوحسابی بخورم.
هواپیما هم آنقدر متلاشی شده بود که ما از مجموع آن هواپیمای ایرباس که هواپیمای بزرگی هم به شمار میرود، شاید حدود یکصدم آن را پیدا کردیم. موتورها، بالها، جعبه سیاه هواپیما و تعدادی از صندلیها هرگز پیدا نشدند. برای بیرون کشیدن این قطعات از آب هم اگر قطعهی بزرگی بود توسط یدککشها و اگر کوچک بود غواصها با دست این قطعات را به سطح آب میآوردیم.
مادری زیر آب کودکش را در آغوش داشت
آن روزها من صحنهای را دیدم که هربار به خاطر میآورم تا چند روز از نظر روحی اذیت میشوم، اما برای شما میگویم. یکی از روزها یک تیم دونفره برای جستوجو به زیر آب رفته بودیم که یک قطعه از بدنه هواپیما را پیدا کردیم که حدوداً ۲ یا ۳ پنجره هواپیما را شامل میشد. این قطعه به نحوی در بستر دریا بود که بخش بیرونی هواپیما به سمت ما بود. ما با طناب این قطعه را بستیم و پس از آن قطعه را به سمت بالا کشیدند. ما هم همراه قطعه داشتیم به سطح آب میآمدیم. تقریباً در عمق ۲۰ متری بودیم که من به غواصی که همراهم بود گفتم من بروم بخش داخلی آن قطعه را ببینم. وقتی رفتم صحنهای را دیدم که خیلی عجیب بود. هنوز دو صندلی به این بدنه وصل بود. مادری روی این صندلی نشسته و کمربند بسته بود. این مادر در این حال هنوز بچهاش را سخت در آغوش داشت.
من آن لحظه از دیدن این صحنه شوکه شدم و دهنی اکسیژن که در دهنم بود داشت شل میشد. اگر به خودم مسلط نمیشدم شاید خودم هم آنجا غرق میشدم. سریع چشمهایم را بستم و برگشتم. به نزدیکی سطح آب که رسیدیم گفتیم آن قطعه را متوقف کنند و گفتیم ملحفهای بیاورند تا آن مادر و دختر را بپوشانیم و پس از آن به سطح آب آوردند. این بدترین صحنهای بود که من با آن مواجه شدم.
*ماهنامه شهدای اسلام
خاطرات 12 تیر اذیتم می کند
در ابتدا نگاهی به جنایت امریکایی می اندازد و می گوید: تيرماه هر سال با زنده شدن خاطرات سال 1367 اذيت ميشوم و اثرات آن فاجعه بعد از 24 سال هنوز در من باقي مانده است. البته وقتي ميبينم كه با وجود اين مشكلات و اتفاقاتي كه براي ملت ايران پيش آمده است، مردم سختيها را با سعه صدر تحمل ميكنند و انقلاب اسلامي را پيش ميبرند خوشحال ميشوم و غصهام كم ميشود.
وي ماجراي آن روز را اين گونه بيان ميكند كه صبح روز يكشنبه 12 تيرماه سال 1367 در حال انجام عمليات غواصي در جنوب شرقي جزيره «لازك» بوديم كه نيروي دريايي منطقه يك سپاه اعلام كرد كه يك فروند هواپيماي مسافربري در جنوب شرقي جزيره هنگام مورد اصابت موشك يك ناو آمريكايي قرار گرفته است.
چیزی از قطعات هواپیما در آب نبود
منصور قاسمی می گوید: حدود 35 دقيقه بعد از حادثه به محل رسيديم و به دليل همراه نداشتن سيستم رديابي (GPS)، محل دقيق سقوط هواپيما را پيدا نميكرديم و چون هواپيما به علت انفجار در آسمان متلاشي و در منطقهاي وسيع پراكنده شده بود درآن لحظه خودمان هم فكر نميكرديم دقيق آمده باشيم چون چيزي از قطعات هواپيما ديده نميشد.
بعد از حدود 30،40 دقيقه سردرگمي، بعضي قطعات سبك هواپيما و سوغاتيهاي مسافران روي آب شناور شدند و من يك چادر مشكي ديدم و به سمت آن رفتيم ولي صاحبش را پيدا نكردم و چون عمليات غواصي در آن لحظه امكانپذير نبود در آن نقطه مانديم تا ساير يگانها و قايقها آمدند.
چون اجساد همان لحظه به بالاي آب نميآيند به دنبال قطعات هواپيما گشتيم و بعد از ظهرعمليات غواصي را در عمق 35 متري شروع كرديم و از روز بعد كه تعدادي از اجساد روي سطح آب آمدند حدود 200 جسد را پيدا كرديم اما متاسفانه تعدادي از اجساد ساير شهدا به علت شدت انفجار در آسمان و سقوط در محدوده وسيع پيدا نشد.
امکان اشتباه ناو امریکایی صفر بود
مقامهاي آمريكايي پس از سرنگوني هواپیماي مسافربري ايران، برای توجیه این جنایت نابخشودنی، دلایل ضد و نقیضی عنوان کردند و کوشیدند این اقدام خصمانه را یک اشتباه قلمداد کنند. اما با توجه به مجهز بودن کشتی جنگی وینسنس به پیشرفتهترین سیستمهای راداری و رایانهای و همچنین مشخص بودن نوع هواپیمای درحال پرواز، مشخص شد که احتمال اشتباه وجود نداشته و این اقدام، کاملاً خصمانه بوده است. با این حال مقامهای آمریکایی پس از چندی، در توهینی آشکار به ملت ایران، بر گردن ويليام راجرز فرمانده ناو وينسنس مدال شجاعت انداختند و بدينگونه حمایت رسمی خود را از این جنایت اعلام كردند.
در حقیقت یکی از اهداف آمريكا از اين جنايت تقویت متجاوزان رژيم بعث عراق در جبهههای جنگ و تحت فشار قرار دادن مسوولان نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
3 هفته غواصی در در جزیره هنگام
از روز دوم منطقه خلوتتر شد و ما عملیات غواصی را آغاز کردیم. بچههای نیروی دریایی ارتش و حتی تیمهای غواصی شخصی هم به جستوجو در زیرآب میپرداختند.
ما حدود سه هفته در آن محل بودیم و به جستوجوی اجساد مسافران و قطعات هواپیما در عمق ۳۰ ـ ۳۵ متری میپرداختیم. عملیاتی که ما انجام دادیم در حدود ۱۰ مایلی جنوب شرقی جزیره هنگام و در محدوده آبهای داخلی ایران بود و این نشان میداد که عملیاتی که ناو آمریکایی برای حمله به این هواپیما انجام داد با تجاوز با آبهای ایران انجام شده بود.
قاسمی می گوید: منطقهای که هواپیما سقوط کرده بود، حدود ۳۰ تا ۳۵ متر عمق داشت و بستر دریا هم سخرهای و مرجانی بود. هواپیما در هوا متلاشی و در منطقهی وسیعی پراکنده شده بود؛ این موضوع کار غواصی را سخت میکرد. ما باید متر به متر کف دریا را میگشتیم تا میتوانستیم اجساد متلاشی شده مسافران و یا قطعات هواپیما را پیدا کنیم.
پیکر 100 مسافر هیچ گاه پیدا نشد
از ۲۹۰ مسافری که به شهادت رسیدند، ما با عملیات غواصی توانستیم تنها اجساد نزدیک به ۱۹۰ نفر از مسافران پیدا شد و پیکر حدود ۱۰۰ نفر از مسافرین هرگز پیدا نشد. بدترین وضعیتی که ما داشتیم جمعآوری اجساد بود که به علت شدت انفجار متلاشی شده بودند. وقتی در عمق دریا با این بدنهای متلاشی شده مواجه میشدیم، قطعهای از بدن مسافران، مثلاً دستوپاهای قطع شده را توی دستمان میگرفتیم و به سطح آب میآوردیم. من ازنظر روحی تا ماه ها با مشکل مواجه بودم و تا حتی چند هفته نمیتوانستم غذای درستوحسابی بخورم.
هواپیما هم آنقدر متلاشی شده بود که ما از مجموع آن هواپیمای ایرباس که هواپیمای بزرگی هم به شمار میرود، شاید حدود یکصدم آن را پیدا کردیم. موتورها، بالها، جعبه سیاه هواپیما و تعدادی از صندلیها هرگز پیدا نشدند. برای بیرون کشیدن این قطعات از آب هم اگر قطعهی بزرگی بود توسط یدککشها و اگر کوچک بود غواصها با دست این قطعات را به سطح آب میآوردیم.
مادری زیر آب کودکش را در آغوش داشت
آن روزها من صحنهای را دیدم که هربار به خاطر میآورم تا چند روز از نظر روحی اذیت میشوم، اما برای شما میگویم. یکی از روزها یک تیم دونفره برای جستوجو به زیر آب رفته بودیم که یک قطعه از بدنه هواپیما را پیدا کردیم که حدوداً ۲ یا ۳ پنجره هواپیما را شامل میشد. این قطعه به نحوی در بستر دریا بود که بخش بیرونی هواپیما به سمت ما بود. ما با طناب این قطعه را بستیم و پس از آن قطعه را به سمت بالا کشیدند. ما هم همراه قطعه داشتیم به سطح آب میآمدیم. تقریباً در عمق ۲۰ متری بودیم که من به غواصی که همراهم بود گفتم من بروم بخش داخلی آن قطعه را ببینم. وقتی رفتم صحنهای را دیدم که خیلی عجیب بود. هنوز دو صندلی به این بدنه وصل بود. مادری روی این صندلی نشسته و کمربند بسته بود. این مادر در این حال هنوز بچهاش را سخت در آغوش داشت.
من آن لحظه از دیدن این صحنه شوکه شدم و دهنی اکسیژن که در دهنم بود داشت شل میشد. اگر به خودم مسلط نمیشدم شاید خودم هم آنجا غرق میشدم. سریع چشمهایم را بستم و برگشتم. به نزدیکی سطح آب که رسیدیم گفتیم آن قطعه را متوقف کنند و گفتیم ملحفهای بیاورند تا آن مادر و دختر را بپوشانیم و پس از آن به سطح آب آوردند. این بدترین صحنهای بود که من با آن مواجه شدم.
*ماهنامه شهدای اسلام
چرا کسی از این نقطه سیاه و مشکوک دوران اصلاحات پرده برداری نمی کند؟! چرا اجازه نمی دهند و کسی در این مورد حرفی بزند؟! دولتهای سازندگی و اصلاحات باید پاسخگویی افکار عمومی باشند؟! آیا خون بیگناه مردم وجه المصالحه به کرسی نشاندن شعار گفتگوی تمدنها و نامیدن یک سال در سازمان ملل به شعار پیشنهادی رییس جمهور وقت قرار گرفت و یا در راستای سیاست به اصطلاح تنش زدایی!!! در روابط بین الملل صورت گرفت؟!!! مردم باید و حق دارند بدانند که در این پرونده چه اتفاقی افتاد؟! آقای افتخار جهرمی رفیق شفیق آن سید فتنه گر خندان و خود آن سید هم باید پاسخگو باشند!