منافقی در لباس خدمتگزار در حوالی خانهاش در کمین نشسته بود تا این پرستو را شکار کند؛ اما او هم نتوانست صیاد را صید کند و فقط با چند گلوله او را به آرزویش رساند. در یادکردی از صیاد دلها، خاطرهای از امیر سرتیپ ناصر آراسته، مشاور مقام معظم رهبری را که از امیر سرتیپ دوم خلبان غلامحسین دربندی مرور میکنیم تا روزنه درخشندهای باشد برای تاریکیهایمان.
***
خدمت حضرت آقا رفته بودیم؛ دیدم تنها کسی که کاغذ در آورده و دارد نکتهبرداری میکند شهید صیاد است. آمدیم بیرون برایم سؤال شد. گفتم «شما جانشین ستاد کل نیروهای مسلح هستید با یک اشاره و تلفن، همه نوارهای سخنرانی حضرت آقا را برایتان میآورند، شب هم که در اخبار پخش میکنند، روزنامهها مینویسند منابع دسترسی شما زیاد است؛ بهتر نبود آنجا مثل بقیه مینشستید و نگاه میکردید؟»
شهید صیاد در جوابم گفت : «اشتباه شما همین جاست. ایشان هم ولی من، هم مرجع تقلید من، هم فرمانده کل قوا و فرمانده بنده هستند. من مطالب و دستوراتی را که ایشان فرمودند را یادداشت کردم که سریع در همین ماشین با بیسیم ـ چون آن موقع هنوز تلفن همراه نبود ـ به دفترم اطلاع میدهم که سریع اینها آماده شود تا رسیدم به دفتر دستورالعملش آماده شود که فوراً ابلاغ کنیم. شما میگویید من تا فردا صبر کنم؟ این چند ساعت تأخیر در اجرای حکم ولی امرم را چه طور جواب دهم. اگر از من روز قیامت سؤال بپرسند این چند ساعت تأخیر را، چه جوابی دارم بدهم؟».