مگر ميشود فيلمي بدون كمترين مميزي و بدون كمترين حاشيه برآمده از سانسور يا ممنوعيت نمايش آن در سينماهاي خاص يا براي گروه سني خاصي روي پرده برود اما از همان دقايق اول شرمآورترين و بياخلاقترين نماها و ديالوگها را به مخاطب ارائه دهد؟
شهدای ایران:مگر ميشود فيلمي بدون كمترين مميزي و بدون كمترين حاشيه برآمده از سانسور يا ممنوعيت نمايش آن در سينماهاي خاص يا براي گروه سني خاصي روي پرده برود اما از همان دقايق اول شرمآورترين و بياخلاقترين نماها و ديالوگها را به مخاطب ارائه دهد؟
مگر امكان دارد فيلمي در كشوري اخلاقمدار با تكيه بر غيراخلاقيترين ديالوگها و واژگان پروانه ساخت بگيرد و البته با تكيه بر همين بياخلاقيها توليد شود و پروانه نمايش بگيرد؟
مگر ميشود در سازوكاري كه حتي برخي ديالوگهاي دوپهلو با لحاظ كردن نمادهاي سياسي مميزي ميخورند، فيلمي توليد شود كه همهجور شوخي جنسي و اروتيكي را ضميمه خود كرده باشد اما بدونكمترين دردسري روي پرده برود؟ بله، اين اتفاق افتاده است آن هم درباره فيلمي به نام «گينس»، نوشته و ساخته بازيگري به نام محسن تنابنده كه بخش عمدهاي از اعتبارش را مرهون سريالي است به نام «پايتخت» محصول رسانهاي به نام صداوسيما كه بنا بوده دانشگاهي براي مخاطبان باشد.
«گينس» كه از سه روز پيش به صورت گسترده و بدون كمترين محدوديتي اكران خود را آغاز كرده است از همان ابتدا تكليف خود را با مخاطب روشن ميكند؛ در همان نماهاي آغازين فيلم تصاويري برهنه از يكي از كاراكترهاي اصلي كار با اين تلقي كه مثلاً در حال حمام و اصلاح كردن است ميبينيم و به دنبال آن صحبتي كه درباره اصلاح موي زيربغل اين كاراكتر ميشنويم، هدف كارگردان از ساخت فيلم مشخص ميشود. به دنبال آن و با قرار دادن گاه و بيگاه نمادهايي كه بيانگر صداي گاز معده، بوي گاز معده، خال مياني بدن، فضلههاي انساني يا حيواني و برهنگي انسانهاست، علاقه شديد كارگردان به استفاده از هرزهنگاري براي توليد محصول فرهنگي(!) نشان داده ميشود.
چه زن باشيد، چه مرد و چه كودك باشيد و چه ميانسال تماشاي «گينس» فقط و فقط عمق شرمندگي است كه بر جان و دلتان مينشاند. شرمندگي وقتي دوچندان ميشود كه بدانيد در ماه مبارك رمضان قرار داريد يعني ماهي كه فرصتي است براي پالايش روحي!
اما بناست پالايش روحي سينماي ايران در اين ماه با اكران هرزهنگاريهايي رقم بخورد كه حتي در دوران آن وزير ارشاد فراري هم كسي جرئت نمايش آنها را در فيلمها نداشت.
آقاي ايلبيگي سلام! آقاي ايوبي درود! آقاي مؤمني دست مريزاد
اينكه «گينس» با اين حجم از زنندگي مجوز ساخت گرفته و كمتر از سه ماه بعد از آغاز توليد مجوز نمايش آن صادر شده و حدوداً سه ماه بعد از دريافت پروانه به صورت گسترده روي پرده ميرود بيش از هر چيز در سهلانگاري مديراني خلاصه شده كه در تمام ماههاي اخير نقدهايي را كه به عملكرد كاريشان به آنها ارجاع ميشده، ناشي از درگيريهاي سياسي دانسته بودند. پرواضح است كه مديران سينمايي دولت يازدهم در ماههاي ابتدايي سالجاري به جاي اينكه بنشينند و به ارزيابي مثلاً آنچه در شوراهاي پروانه نمايششان ميگذرد، بپردازند، مرتب سعي كردند بر اهميت اقدامشان در باز كردن خانه سينما و برگزاري دوگانه جشنواره فجر تمركز كرده و البته با برپايي مراسمي از مديراني كه خود از كار بركنار كرده بودند، تشكر كنند! اصليترين طرفهاي پرسش در بدنه مديريتي سينما هم دو نفر هستند. يكي حبيب ايلبيگي، رئيس اداره نظارت كه همگي او را به عنوان مديري ارزشي ميشناسند. ايلبيگي بايد به اين سؤال پاسخ دهد كه آيا جرئت دارد به همراه همسر و فرزندان خود به تماشاي فيلمي بنشيند كه يكي از ديالوگهاي آن «... لخته» است؟ به جاي «...» نام كاراكتر زن فيلم را قرار دهيد؛ كاراكتري كه در گويش محاورهاي مترادف رشتههايي ميشود كه براي انتقال برق به كار ميرود!
نفر دوم كه طرف پرسش است، حجتالله ايوبي است. ايوبي به ما بگويد آيا اينكه از ابتدا تا انتهاي فيلم آوايي كه مترادف خالي شدن گاز معده است توسط لبهاي يكي از كاراكترهاي فيلم شنيده ميشود، بيانگر كدام فرهنگ است و آيا اين فرهنگ همان فرهنگي است كه او زماني به عنوان كاردار ايران در فرانسه به دنبال صدور آن بود؟
در كنار اين دو نفر سؤالي هم داريم از وليالله مؤمني مديريت حوزه هنري. ايشان هم بايد به اين سؤال پاسخ دهند كه چگونه است زيرمجموعه سينمايي آنها از سادهترين اشارات سياسي فيلمي كه حتي در ميان كارشناسان سينما هم جزو ضعيفترين كارهاي كارگردانش است، نميگذرند و فيلم را تحريم ميكنند اما «گينس» را كه پر شده از بياخلاقي و زيرپاگذاشتن حرمتهاي اخلاقي تمام و كمال در سينماهاي خود پخش ميكنند؟
*جوان
مگر امكان دارد فيلمي در كشوري اخلاقمدار با تكيه بر غيراخلاقيترين ديالوگها و واژگان پروانه ساخت بگيرد و البته با تكيه بر همين بياخلاقيها توليد شود و پروانه نمايش بگيرد؟
مگر ميشود در سازوكاري كه حتي برخي ديالوگهاي دوپهلو با لحاظ كردن نمادهاي سياسي مميزي ميخورند، فيلمي توليد شود كه همهجور شوخي جنسي و اروتيكي را ضميمه خود كرده باشد اما بدونكمترين دردسري روي پرده برود؟ بله، اين اتفاق افتاده است آن هم درباره فيلمي به نام «گينس»، نوشته و ساخته بازيگري به نام محسن تنابنده كه بخش عمدهاي از اعتبارش را مرهون سريالي است به نام «پايتخت» محصول رسانهاي به نام صداوسيما كه بنا بوده دانشگاهي براي مخاطبان باشد.
«گينس» كه از سه روز پيش به صورت گسترده و بدون كمترين محدوديتي اكران خود را آغاز كرده است از همان ابتدا تكليف خود را با مخاطب روشن ميكند؛ در همان نماهاي آغازين فيلم تصاويري برهنه از يكي از كاراكترهاي اصلي كار با اين تلقي كه مثلاً در حال حمام و اصلاح كردن است ميبينيم و به دنبال آن صحبتي كه درباره اصلاح موي زيربغل اين كاراكتر ميشنويم، هدف كارگردان از ساخت فيلم مشخص ميشود. به دنبال آن و با قرار دادن گاه و بيگاه نمادهايي كه بيانگر صداي گاز معده، بوي گاز معده، خال مياني بدن، فضلههاي انساني يا حيواني و برهنگي انسانهاست، علاقه شديد كارگردان به استفاده از هرزهنگاري براي توليد محصول فرهنگي(!) نشان داده ميشود.
چه زن باشيد، چه مرد و چه كودك باشيد و چه ميانسال تماشاي «گينس» فقط و فقط عمق شرمندگي است كه بر جان و دلتان مينشاند. شرمندگي وقتي دوچندان ميشود كه بدانيد در ماه مبارك رمضان قرار داريد يعني ماهي كه فرصتي است براي پالايش روحي!
اما بناست پالايش روحي سينماي ايران در اين ماه با اكران هرزهنگاريهايي رقم بخورد كه حتي در دوران آن وزير ارشاد فراري هم كسي جرئت نمايش آنها را در فيلمها نداشت.
آقاي ايلبيگي سلام! آقاي ايوبي درود! آقاي مؤمني دست مريزاد
اينكه «گينس» با اين حجم از زنندگي مجوز ساخت گرفته و كمتر از سه ماه بعد از آغاز توليد مجوز نمايش آن صادر شده و حدوداً سه ماه بعد از دريافت پروانه به صورت گسترده روي پرده ميرود بيش از هر چيز در سهلانگاري مديراني خلاصه شده كه در تمام ماههاي اخير نقدهايي را كه به عملكرد كاريشان به آنها ارجاع ميشده، ناشي از درگيريهاي سياسي دانسته بودند. پرواضح است كه مديران سينمايي دولت يازدهم در ماههاي ابتدايي سالجاري به جاي اينكه بنشينند و به ارزيابي مثلاً آنچه در شوراهاي پروانه نمايششان ميگذرد، بپردازند، مرتب سعي كردند بر اهميت اقدامشان در باز كردن خانه سينما و برگزاري دوگانه جشنواره فجر تمركز كرده و البته با برپايي مراسمي از مديراني كه خود از كار بركنار كرده بودند، تشكر كنند! اصليترين طرفهاي پرسش در بدنه مديريتي سينما هم دو نفر هستند. يكي حبيب ايلبيگي، رئيس اداره نظارت كه همگي او را به عنوان مديري ارزشي ميشناسند. ايلبيگي بايد به اين سؤال پاسخ دهد كه آيا جرئت دارد به همراه همسر و فرزندان خود به تماشاي فيلمي بنشيند كه يكي از ديالوگهاي آن «... لخته» است؟ به جاي «...» نام كاراكتر زن فيلم را قرار دهيد؛ كاراكتري كه در گويش محاورهاي مترادف رشتههايي ميشود كه براي انتقال برق به كار ميرود!
نفر دوم كه طرف پرسش است، حجتالله ايوبي است. ايوبي به ما بگويد آيا اينكه از ابتدا تا انتهاي فيلم آوايي كه مترادف خالي شدن گاز معده است توسط لبهاي يكي از كاراكترهاي فيلم شنيده ميشود، بيانگر كدام فرهنگ است و آيا اين فرهنگ همان فرهنگي است كه او زماني به عنوان كاردار ايران در فرانسه به دنبال صدور آن بود؟
در كنار اين دو نفر سؤالي هم داريم از وليالله مؤمني مديريت حوزه هنري. ايشان هم بايد به اين سؤال پاسخ دهند كه چگونه است زيرمجموعه سينمايي آنها از سادهترين اشارات سياسي فيلمي كه حتي در ميان كارشناسان سينما هم جزو ضعيفترين كارهاي كارگردانش است، نميگذرند و فيلم را تحريم ميكنند اما «گينس» را كه پر شده از بياخلاقي و زيرپاگذاشتن حرمتهاي اخلاقي تمام و كمال در سينماهاي خود پخش ميكنند؟
*جوان