با اکراه شروع به غذا خوردن کردم. موقع غذا خوردن متوجه نگاه های پدرم شدم که ...
به گزارش شهدای ایران به نقل از وارث؛فرزند علامه بزرگوار محمد تفی شوشتری از اخلاق و سیره پدر بزرگوارشان نقل میکند؛ «در سنین نوجوانی بودم و تازه از سفر کربلا بازگشته بودم. به واسطه انتساب به پدرم احساس بزرگی میکردم.
شبی به همراه پدر در منزل یکی از همسایگان مبهمان بودیم، خانواده ای که میزبان ما بودند زیاد وضع مالی خوبی نداشتند. وقتی سفره غذا را پهن کردند و غذا را آوردند، غذا و اسباب پذیراییشان زیاد باب طبع من نبود و با اکراه شروع به غذا خوردن کردم. موقع غذا خوردن متوجه نگاه های پدرم شدم که با تندی به من نگاه میکرد. وقتی صاحب خانه برای آوردن آب از اتاق بیرون رفت، پدرم با دست به پشت من زد و گفت: چرا اینطور غذا میخوری. صاحب خانه همه آنچه داشته است را برای پذیرایی از ما مهیا کرده است. درست نیست نگاه تحقیرآمیز داشته باشی.»
ایشان همیشه توصیه میکردند: «پسرم توجه داشته باش از روی ظاهر افراد قضاوت نکن. چه بسا افرادی که ظاهر ساده داشته باشند و از طبقه ضعبف جامعه باشند اما در پیشگاه خداوند متعال از درجه و جایگاه والایی برخوردار باشند.»
شبی به همراه پدر در منزل یکی از همسایگان مبهمان بودیم، خانواده ای که میزبان ما بودند زیاد وضع مالی خوبی نداشتند. وقتی سفره غذا را پهن کردند و غذا را آوردند، غذا و اسباب پذیراییشان زیاد باب طبع من نبود و با اکراه شروع به غذا خوردن کردم. موقع غذا خوردن متوجه نگاه های پدرم شدم که با تندی به من نگاه میکرد. وقتی صاحب خانه برای آوردن آب از اتاق بیرون رفت، پدرم با دست به پشت من زد و گفت: چرا اینطور غذا میخوری. صاحب خانه همه آنچه داشته است را برای پذیرایی از ما مهیا کرده است. درست نیست نگاه تحقیرآمیز داشته باشی.»
ایشان همیشه توصیه میکردند: «پسرم توجه داشته باش از روی ظاهر افراد قضاوت نکن. چه بسا افرادی که ظاهر ساده داشته باشند و از طبقه ضعبف جامعه باشند اما در پیشگاه خداوند متعال از درجه و جایگاه والایی برخوردار باشند.»