کارشناسان به اهمیت دو رویداد محوری (کودتا علیه مصدق و بحران گروگانگیری) در شکلگیری برداشت عدم اعتماد در روابط ایران و آمریکا اشاره کردهاند. ایران، آمریکا را تحت عنوان قدرت امپریالیستی متخاصم میداند که هدف آن بهرهبرداری و تسلط بر ایران و جهان است؛ چیزی که باعث بیثباتی منطقه میشود. این برداشت ذهنی در طول زمان تقویت شده است.
به گزارش شهدای ایران، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی خود در حرم امام خمینی در مراسم 14 خرداد، در تشریح یکی از محورهای هفتگانه تفکر امام خمینی تحت عنوان «اعتماد به وعدهی الهی و بیاعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی» فرمودند: «اعتماد به قدرت پروردگار موجب میشد که امام بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد، چون اتکا به خدا داشت. نه اینکه نمیدانست قدرتها بدشان میآید و عصبانی میشوند، میدانست؛ اما به قدرت الهی و نصرت الهی باور داشت.»
با توجه به سخنان مقام معظم رهبری، هدف از این مقاله پاسخ به این سؤال است که چرا امام به آمریکا بیاعتماد بود؟ لذا بعد از بررسی و نشانهشناسی عدم اعتماد در اندیشه ایشان، با تکیه بر رویکرد سازهانگارانه به تأثیر چند بزنگاه تاریخی در شکلگیری این عدم اعتماد، خواهیم پرداخت.
بیاعتمادی به آمریکا در جهانبینی ضدهژمونیکگرایی- سلطهستیزی امام خمینی (ره)
مبانی فکری شیعه بهعنوان شالودهی نظریهی انقلاب اسلامی که بر پایهی ظلمستیزی، فرهنگ عاشورایی و امید به مهدویت شکل گرفته؛ پیام انقلاب را با عدالتطلبی و آرمانگرایی خاصی همراه کرد که کمترین پیام آن را میتوان در سیاست اعتراضی نسبت به شرایط موجود نظام بینالملل و تلاش برای یافتن وضع مطلوب مشخص کرد؛ جامعهی آرمانی که بدون تمسک به مشی و طریق شالودهشکنانه در برابر هنجارهای حاکم بر نظام بینالملل امکان تحقق نداشت. [1] به عبارت دیگر، جهتگیری ضداستکباری و بهویژه ضدآمریکاگرایانهی انقلاب اسلامی در چارچوب اتکا بر مضامین و مفاهیم متنوعی چون «نه غربی ـ نه شرقی»، «منفعت یا مصلحت ملی» و «آزادی عمل» قابل تحلیل است. حال با عنایت به اینکه امام خمینی (ره) ایدئولوگ و معمار انقلاب اسلامی ایران بشمار میآیند، شایسته است مفاهیم پیشگفته از طریق بررسی اندیشه سیاسی ایشان مورد تجزیهوتحلیل قرار گیرد.
- نه غربی- نه شرقی
امام خمینی ضمن تائید بر «ماهیت ضداستعماری» نهضت، هدف انقلاب اسلامی را خارج شدن از مدار وابستگی به کشورهای امپریالیست (شرق و غرب) و در نهایت «شکست ابرقدرتها» میداند. در این رابطه، حضرت امام نهتنها بر کوتاه کردن دست جنایتکاران خارجی و به انزوا کشاندن قدرتهای استعماری در جهان که بر مقابله با ایادی منطقهای امپریالیسم بهویژه صهیونیسم تأکیدی ویژه دارند. امام راحل در بیانات خود در خصوص اهمیت موضوع استقلال از شرق و غرب میفرمایند:
«باید ایرانی بسازیم که بدون اتکا به آمریکا و شوروی و انگلستان – این جهانخواران بینالمللی- استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی خویش را به دست گیرد و روی پای خود بایستد.» [2]
از نظر این پیر فرزانه روشنگری و برملا ساختن اهداف شوم دشمنان در صدمه زدن به استقلال کشور نیز دور نمانده و در بیانات خود در این خصوص فرمودند:
«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند بهیقین آنان مرزی جز عدول از همه خوبیها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند و به گفته قرآن کریم, هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند.» [3]
- منفعت یا مصلحت ملی:
در دیدگاه حضرت امام، حفظ انقلاب اسلامی در برابر دشمنان داخلی و خارجی، جلوگیری از نفوذ بیگانگان به مراکز تصمیمگیری جامعه اسلامی و جلوگیری از هرجومرج و اختلال نظام اسلامی از مصالح مهم به شمار میرود. طبق کلام ایشان از مصالح تغییرناپذیر اسلام و مسلمین در روابط خارجی نفی سبیل و عدم اعتماد به قدرتهای بزرگ بوده است از اینرو ضمن تأکید بر خوی تجاوزطلبی و ضرورت مبارزه با استکبار چنین سخن گفتند:
«خیال نکنید که روابط ما با آمریکا و روابط ما با نمیدانم شوروی و روابط ما با اینها یک چیزی است که برای ما یک صلاحی دارد. این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندی برای بره نیست، اینها میخواهند از ما بدوشند، اینها نمیخواهند به ما چیزی بدهند.» [4]
همچنین ایشان در پیام «فریاد برائت» مینویسند:
«من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میکنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما باشند ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد میشویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است، میرسیم. و همانگونه که در تنهایی و غربت بدون کمک و رضایت احدی از کشورها و سازمانها و تشکیلات جهانی انقلاب را به پیروزی رسانیدیم و همانگونه که در جنگ نیز مظلومانهتر از انقلاب جنگیدیم و بدون کمک حتی یک کشور خارجی، متجاوزان را شکست دادیم. ما به یاری خدا، باقیمانده راه پر نشیب و فراز را با اتکای به خدا تنها خواهیم پیمود و به وظیفه خویش عمل خواهیم کرد.»
- آزادی عمل:
در اندیشه سیاسی امام خمینی، استقلال از بیگانگان بدون تحقق آزادی امکانپذیر نیست. استقلال بدون آزادی که همان ظهور اراده ملی و پشتوانه مردمی است دوام نمییابد و آزادی نیز بدون وجود استقلال منجر به وابستگی و استحاله در نظام بینالملل خواهد شد. استقلال و آزادی موردنظر امام ریشه در اسلام و قوانین شرع دارد از این بابت میتوان گفت که نگاه حضرت امام به سیاست خارجی یک نگاه ایدئولوژیک است. به اعتقاد حضرت امام ملتی که میخواهد آزاد باشد و مستقل بماند باید بر ارزشهای دینی و فرهنگی خود اتکا کند. حضرت امام آزادی بدون استقلال را به آزادی وارداتی که جز بردگی و هضم شدن در نظام استکباری جهان نخواهد بود تشبیه میکردند. [5]
جهتگیری ضداستکباری و بهویژه ضدآمریکاگرایانهی انقلاب اسلامی در چارچوب اتکا بر مضامین و مفاهیم متنوعی چون «نه غربی ـ نه شرقی»، «منفعت یا مصلحت ملی» و «آزادی عمل» قابل تحلیل است.
رویکرد سازهانگاری
چارچوب فراگیر سازهانگاری به ابعاد اصلی تجزیهوتحلیل سیاست خارجی از جمله فرآیندهای تصمیمگیری، بازیگران و زمینههای کلیدی در روابط آنها میپردازد و میتواند در دو سطح کارآمد باشد: سطح فردی و سطح ساختاری. سطح فردی اشاره به مسائل داخلی یک کشور دارد. سازهانگاران معتقدند ویژگیهای داخلی دولتها و جوامع تعیینکننده رفتار و منافع ملی دولتها است. بنابراین برخلاف رئالیستها منافع ملی مادی نیست، بلکه از مجموعه منحصربهفرد از ارزشهای فرهنگی،.... به وجود میآید. سطح دوم سازهانگاری، سطح ساختاری یا سیستمیک است که در اینجا به نئورئالیسم نزدیک میشود. ونت بهعنوان متفکر سیستمی معتقد است دولتها در روابط اجتماعی خود با یکدیگر، معانی مستقل از محیط ایجاد میکنند. [6]
بنابراین اینکه چه کشورهایی ستیزهگر هستند بستگی به شکلگیری درک بینالاذهانی در سیستم ملی و بینالمللی دارد. در مورد ایران میتوان گفت معانی بینالاذهانی شکلگرفته ناشی از عوامل داخلی (فرهنگ غنی شیعه و روحیه طرد ظلم) و بینالمللی (حمایت قدرتهای بزرگ بهویژه آمریکا از ظالم و مخالفت با شکلگیری و تداوم انقلاب اسلامی) پیش و پس از انقلاب که در ادامه به آن اشاره میشود منجر به درک تهدیدمحور نسبت به آمریکا و در نتیجه بیاعتمادی در اندیشه حضرت امام خمینی (ره) شده است.
رویدادهای تاریخی مؤثر بر شکلگیری و تداوم روند بیاعتمادی به آمریکا:
طبق رویکرد سازهانگاری، دادههای تاریخی بر برداشت رهبران مؤثر است و برداشت رهبران نیز بر تصمیمگیری اثرگذار است. چنانکه به گفته روسو رابطه دوسویه بین هویت و ادراک تهدید وجود دارد. بهمنظور درک چگونگی شکلگیری عدم اعتماد امام به غرب و در رأس آن آمریکا لازم است به ساختارشکنی تهدید آمریکا و بررسی چگونگی قرار گرفتن آن در گفتمان سیاسی و امنیتی حضرت امام تحت عنوان شیطان بزرگ بپردازیم.
1. کودتا علیه مصدق
سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا علیه ایران از دهه 1950، بهعنوان نتیجه اختلافات جاری میان ایران و بریتانیا و تلاش برای ملی کردن صنعت نفت آغاز شد. بریتانیا تلاش داشت حمایت متحد آمریکایی خود را از طریق به تصویر کشیدن رهبر جنبش ملی ایران با عناوینی چون، مکار شرقی، وحشی، بدون تمایل به چپ و راست (بیهدف) و احساسی تحریک کند. در ابتدا در مقابل بریتانیا، ترومن رئیسجمهور آمریکا مصدق را منتخب مردم و آگاه توصیف کرد، اما با روی کار آمدن آیزنهاور جمهوریخواه همدردی و حمایت آمریکا از ایران فروریخت و تفاوت مشخصی در هویت آمریکا مشهود شد. در این زمان تصویر مصدق در آمریکا و بریتانیا در هم آمیخت و در نهایت دولت ملی مصدق با کودتای انگلیسی-آمریکایی سقوط کرد. به سبب این حذف خشونتآمیز طیف گستردهای از احساسات منفی نسبت به دولت آمریکا در ایران شکل گرفت. [7]
2. حمایت آمریکا از شاه
بعد از کودتا رژیم شاه به بازسازی روابط خود با آمریکا مبادرت نمود. این روابط تا بیستوپنج سال بعد از کودتا ادامه یافت و تمامی دولتهایی که در ایران در این مدت بر سر کار میآمدند، سعی میکردند روابطشان را با آمریکا بهبود بخشند. روند فوق را میتوان زمینهساز وابستگی سیاسی و امنیتی ایران به آمریکا و جهان غرب دانست. از این مقطع زمانی دخالتهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در ایران تا حد بسیار زیادی افزایش یافت، بهعبارتی ساختار سیاسی ایران در شرایطی شکل گرفت و سازماندهی گردید که نفوذ امنیتی آمریکا نیز در ایران افزایش مییافت و این امر، تضادهای سیاسی و اجتماعی جدیدی را در جامعه ایران به وجود آورد. بهموازات ظهور این شرایط بود که کشورهای سرمایهداری و بهویژه آمریکا، با قرار گرفتن در جایگاه «دیگری» در نگرش گروههای اجتماعی ایران، بهویژه روحانیت مبارز، محور اصلی تعارض با کشورهای جهان سوم تلقی شدند.
3. بحران گروگانگیری
تصرف سفارت آمریکا و مسئله گروگانگیری اتباع آمریکایی در تهران که با هدف جلوگیری از اعمال سیاستهای مداخلهجویانه ایالاتمتحده در ایران صورت گرفته بود، از این پس با اصل رابطه ایران و آمریکا گره خورد و حساسیت شدیدی را در میان افکار عمومی ایرانیان ایجاد کرد.
4. جنگ ایران و عراق
هرچند شروع جنگ نتیجه ماجراجوییها، فرصتطلبیها صدام بود، اما جنگ ایران و عراق، در واقع، میدان تقابل ایران و نظام بینالملل و ابرقدرتها بود. حمایت آمریکا از صدام و تشدید فشارهای اقتصادی، سیاسی و تهدیدات نظامی همچون حضور و درگیری مستقیم با نیروهای ایران و هواپیمای مسافربری ایران، بهخصوص در سالهای پایانی جنگ، بیتردید یکی از زمینههای اصلی تداوم تنازع و تعمیق برداشت تهدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به نظر میرسد. [8] بهطور کلی در مورد جنگ تحمیلی، تفاسیر متعددی وجود دارد. بسیاری بر این اعتقادند که آمریکا از طریق جنگ تلاش نمود قابلیتهای ساختاری ایران را در روند مقابله با جهان غرب به حداقل ممکن برساند. از اینرو کشورهای غربی تلاش همهجانبهای را به انجام رساندند تا قدرت استراتژیک عراق را افزایش دهند، و از سوی دیگر قدرت ایران برای مقابله با جهان غرب را کاهش دهند.
در این میان تمام کارشناسان به اهمیت 2 رویداد محوری (کودتا علیه مصدق و بحران گروگانگیری) در شکلگیری برداشت عدم اعتماد در روابط ایران و آمریکا اشاره کردهاند. بنابراین میتوان گفت آمریکا بهویژه بعد از این حوادث بهعنوان شر و دشمن شناسایی شد. چنانکه ایران، آمریکا را تحت عنوان قدرت امپریالیستی متخاصم میداند که هدف آن بهرهبرداری و تسلط بر ایران و جهان است، چیزی که باعث بیثباتی منطقه میشود. این برداشت ذهنی در طول زمان تقویت شده است.
فرجام سخن:
شاید بتوان گفت اولین و مهمترین پیامی که رهبر انقلاب به گوش جهان و جهانیان رسانید، چیزی جز خدامحوری و رهایی بیقیدوشرط از سلطه شوم استکبار جهانی بهویژه آمریکا نبود. باید پذیرفت ریشههای ایدئولوژیک و تاریخی انقلاب اسلامی در تمایل به پایان دادن مداخله خارجی سبب شکلگیری هویت جدیدی برای کشور ما شد. هویتی که مشخص میکند دولت و جامعه ایران بنا به گفته حضرت امام نه ظلم میکنند و نه زیر بار ظلم میروند و در مقابل آمریکا که همواره بهعنوان دشمن درجهیک ملت ایران شناسایی میشود تسلیم نمیشود؛ چراکه عامل ناامنی در منطقه و ایران از اویل دهه هفتاد میلادی بوده و منطق برخورد با این عامل چیزی جز بیاعتمادی نمیتواند باشد. *
منابع:
[1] غفاری، م و شریعتی، ش (1387)، «بنیانهای آرمانخواهی در فرهنگ سیاسی ایرانیان»، راهبرد فرهنگ، شمارهی 3.
[2] دهشیری، م (1377)، نظریه انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی، مجله حضور، ش 26.
[3] سوده سادات تقوی، گذری بر اندیشههای امام خمینی، بازیابی شده در تاریخ 22 خرداد 1394 به آدرس:
http://www.khatteemam.ir/fa/?p=1677
[4] خمینی، ر، (1361) صحیفهنور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی) جلد 5، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
[5] افشار، اسدالله، اندیشه سیاسی استکبارستیزی امام (ره) در مواجهه با غرب، بازیابی شده در تاریخ 22 خرداد 1394 به آدرس: http://www.siasatrooz.ir/vdcgqt9y.ak9xq4prra.html
[6] Vogelaar, G. (2009). The Iranian Nuclear Threat: Nightmare or Realitty. Published Master, University of Utrecht.
[7]Mansouri, A. (2010). US Foreign Policy Conduct in Iran: Action, Reaction, and Counter-Reaction. Published Ph.D, Wien University.
[8] برزگر، ک.(1385). تضاد نقشها: بررسی ریشههای منازعه ایران و آمریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر. ژرفنا، ش 39.
برهان
* فهیمه عشرتی خلیلآباد؛ دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد
با توجه به سخنان مقام معظم رهبری، هدف از این مقاله پاسخ به این سؤال است که چرا امام به آمریکا بیاعتماد بود؟ لذا بعد از بررسی و نشانهشناسی عدم اعتماد در اندیشه ایشان، با تکیه بر رویکرد سازهانگارانه به تأثیر چند بزنگاه تاریخی در شکلگیری این عدم اعتماد، خواهیم پرداخت.
بیاعتمادی به آمریکا در جهانبینی ضدهژمونیکگرایی- سلطهستیزی امام خمینی (ره)
مبانی فکری شیعه بهعنوان شالودهی نظریهی انقلاب اسلامی که بر پایهی ظلمستیزی، فرهنگ عاشورایی و امید به مهدویت شکل گرفته؛ پیام انقلاب را با عدالتطلبی و آرمانگرایی خاصی همراه کرد که کمترین پیام آن را میتوان در سیاست اعتراضی نسبت به شرایط موجود نظام بینالملل و تلاش برای یافتن وضع مطلوب مشخص کرد؛ جامعهی آرمانی که بدون تمسک به مشی و طریق شالودهشکنانه در برابر هنجارهای حاکم بر نظام بینالملل امکان تحقق نداشت. [1] به عبارت دیگر، جهتگیری ضداستکباری و بهویژه ضدآمریکاگرایانهی انقلاب اسلامی در چارچوب اتکا بر مضامین و مفاهیم متنوعی چون «نه غربی ـ نه شرقی»، «منفعت یا مصلحت ملی» و «آزادی عمل» قابل تحلیل است. حال با عنایت به اینکه امام خمینی (ره) ایدئولوگ و معمار انقلاب اسلامی ایران بشمار میآیند، شایسته است مفاهیم پیشگفته از طریق بررسی اندیشه سیاسی ایشان مورد تجزیهوتحلیل قرار گیرد.
- نه غربی- نه شرقی
امام خمینی ضمن تائید بر «ماهیت ضداستعماری» نهضت، هدف انقلاب اسلامی را خارج شدن از مدار وابستگی به کشورهای امپریالیست (شرق و غرب) و در نهایت «شکست ابرقدرتها» میداند. در این رابطه، حضرت امام نهتنها بر کوتاه کردن دست جنایتکاران خارجی و به انزوا کشاندن قدرتهای استعماری در جهان که بر مقابله با ایادی منطقهای امپریالیسم بهویژه صهیونیسم تأکیدی ویژه دارند. امام راحل در بیانات خود در خصوص اهمیت موضوع استقلال از شرق و غرب میفرمایند:
«باید ایرانی بسازیم که بدون اتکا به آمریکا و شوروی و انگلستان – این جهانخواران بینالمللی- استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی خویش را به دست گیرد و روی پای خود بایستد.» [2]
از نظر این پیر فرزانه روشنگری و برملا ساختن اهداف شوم دشمنان در صدمه زدن به استقلال کشور نیز دور نمانده و در بیانات خود در این خصوص فرمودند:
«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند بهیقین آنان مرزی جز عدول از همه خوبیها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند و به گفته قرآن کریم, هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند.» [3]
- منفعت یا مصلحت ملی:
در دیدگاه حضرت امام، حفظ انقلاب اسلامی در برابر دشمنان داخلی و خارجی، جلوگیری از نفوذ بیگانگان به مراکز تصمیمگیری جامعه اسلامی و جلوگیری از هرجومرج و اختلال نظام اسلامی از مصالح مهم به شمار میرود. طبق کلام ایشان از مصالح تغییرناپذیر اسلام و مسلمین در روابط خارجی نفی سبیل و عدم اعتماد به قدرتهای بزرگ بوده است از اینرو ضمن تأکید بر خوی تجاوزطلبی و ضرورت مبارزه با استکبار چنین سخن گفتند:
«خیال نکنید که روابط ما با آمریکا و روابط ما با نمیدانم شوروی و روابط ما با اینها یک چیزی است که برای ما یک صلاحی دارد. این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندی برای بره نیست، اینها میخواهند از ما بدوشند، اینها نمیخواهند به ما چیزی بدهند.» [4]
همچنین ایشان در پیام «فریاد برائت» مینویسند:
«من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میکنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما باشند ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد میشویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است، میرسیم. و همانگونه که در تنهایی و غربت بدون کمک و رضایت احدی از کشورها و سازمانها و تشکیلات جهانی انقلاب را به پیروزی رسانیدیم و همانگونه که در جنگ نیز مظلومانهتر از انقلاب جنگیدیم و بدون کمک حتی یک کشور خارجی، متجاوزان را شکست دادیم. ما به یاری خدا، باقیمانده راه پر نشیب و فراز را با اتکای به خدا تنها خواهیم پیمود و به وظیفه خویش عمل خواهیم کرد.»
- آزادی عمل:
در اندیشه سیاسی امام خمینی، استقلال از بیگانگان بدون تحقق آزادی امکانپذیر نیست. استقلال بدون آزادی که همان ظهور اراده ملی و پشتوانه مردمی است دوام نمییابد و آزادی نیز بدون وجود استقلال منجر به وابستگی و استحاله در نظام بینالملل خواهد شد. استقلال و آزادی موردنظر امام ریشه در اسلام و قوانین شرع دارد از این بابت میتوان گفت که نگاه حضرت امام به سیاست خارجی یک نگاه ایدئولوژیک است. به اعتقاد حضرت امام ملتی که میخواهد آزاد باشد و مستقل بماند باید بر ارزشهای دینی و فرهنگی خود اتکا کند. حضرت امام آزادی بدون استقلال را به آزادی وارداتی که جز بردگی و هضم شدن در نظام استکباری جهان نخواهد بود تشبیه میکردند. [5]
جهتگیری ضداستکباری و بهویژه ضدآمریکاگرایانهی انقلاب اسلامی در چارچوب اتکا بر مضامین و مفاهیم متنوعی چون «نه غربی ـ نه شرقی»، «منفعت یا مصلحت ملی» و «آزادی عمل» قابل تحلیل است.
رویکرد سازهانگاری
چارچوب فراگیر سازهانگاری به ابعاد اصلی تجزیهوتحلیل سیاست خارجی از جمله فرآیندهای تصمیمگیری، بازیگران و زمینههای کلیدی در روابط آنها میپردازد و میتواند در دو سطح کارآمد باشد: سطح فردی و سطح ساختاری. سطح فردی اشاره به مسائل داخلی یک کشور دارد. سازهانگاران معتقدند ویژگیهای داخلی دولتها و جوامع تعیینکننده رفتار و منافع ملی دولتها است. بنابراین برخلاف رئالیستها منافع ملی مادی نیست، بلکه از مجموعه منحصربهفرد از ارزشهای فرهنگی،.... به وجود میآید. سطح دوم سازهانگاری، سطح ساختاری یا سیستمیک است که در اینجا به نئورئالیسم نزدیک میشود. ونت بهعنوان متفکر سیستمی معتقد است دولتها در روابط اجتماعی خود با یکدیگر، معانی مستقل از محیط ایجاد میکنند. [6]
بنابراین اینکه چه کشورهایی ستیزهگر هستند بستگی به شکلگیری درک بینالاذهانی در سیستم ملی و بینالمللی دارد. در مورد ایران میتوان گفت معانی بینالاذهانی شکلگرفته ناشی از عوامل داخلی (فرهنگ غنی شیعه و روحیه طرد ظلم) و بینالمللی (حمایت قدرتهای بزرگ بهویژه آمریکا از ظالم و مخالفت با شکلگیری و تداوم انقلاب اسلامی) پیش و پس از انقلاب که در ادامه به آن اشاره میشود منجر به درک تهدیدمحور نسبت به آمریکا و در نتیجه بیاعتمادی در اندیشه حضرت امام خمینی (ره) شده است.
رویدادهای تاریخی مؤثر بر شکلگیری و تداوم روند بیاعتمادی به آمریکا:
طبق رویکرد سازهانگاری، دادههای تاریخی بر برداشت رهبران مؤثر است و برداشت رهبران نیز بر تصمیمگیری اثرگذار است. چنانکه به گفته روسو رابطه دوسویه بین هویت و ادراک تهدید وجود دارد. بهمنظور درک چگونگی شکلگیری عدم اعتماد امام به غرب و در رأس آن آمریکا لازم است به ساختارشکنی تهدید آمریکا و بررسی چگونگی قرار گرفتن آن در گفتمان سیاسی و امنیتی حضرت امام تحت عنوان شیطان بزرگ بپردازیم.
1. کودتا علیه مصدق
سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا علیه ایران از دهه 1950، بهعنوان نتیجه اختلافات جاری میان ایران و بریتانیا و تلاش برای ملی کردن صنعت نفت آغاز شد. بریتانیا تلاش داشت حمایت متحد آمریکایی خود را از طریق به تصویر کشیدن رهبر جنبش ملی ایران با عناوینی چون، مکار شرقی، وحشی، بدون تمایل به چپ و راست (بیهدف) و احساسی تحریک کند. در ابتدا در مقابل بریتانیا، ترومن رئیسجمهور آمریکا مصدق را منتخب مردم و آگاه توصیف کرد، اما با روی کار آمدن آیزنهاور جمهوریخواه همدردی و حمایت آمریکا از ایران فروریخت و تفاوت مشخصی در هویت آمریکا مشهود شد. در این زمان تصویر مصدق در آمریکا و بریتانیا در هم آمیخت و در نهایت دولت ملی مصدق با کودتای انگلیسی-آمریکایی سقوط کرد. به سبب این حذف خشونتآمیز طیف گستردهای از احساسات منفی نسبت به دولت آمریکا در ایران شکل گرفت. [7]
2. حمایت آمریکا از شاه
بعد از کودتا رژیم شاه به بازسازی روابط خود با آمریکا مبادرت نمود. این روابط تا بیستوپنج سال بعد از کودتا ادامه یافت و تمامی دولتهایی که در ایران در این مدت بر سر کار میآمدند، سعی میکردند روابطشان را با آمریکا بهبود بخشند. روند فوق را میتوان زمینهساز وابستگی سیاسی و امنیتی ایران به آمریکا و جهان غرب دانست. از این مقطع زمانی دخالتهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در ایران تا حد بسیار زیادی افزایش یافت، بهعبارتی ساختار سیاسی ایران در شرایطی شکل گرفت و سازماندهی گردید که نفوذ امنیتی آمریکا نیز در ایران افزایش مییافت و این امر، تضادهای سیاسی و اجتماعی جدیدی را در جامعه ایران به وجود آورد. بهموازات ظهور این شرایط بود که کشورهای سرمایهداری و بهویژه آمریکا، با قرار گرفتن در جایگاه «دیگری» در نگرش گروههای اجتماعی ایران، بهویژه روحانیت مبارز، محور اصلی تعارض با کشورهای جهان سوم تلقی شدند.
3. بحران گروگانگیری
تصرف سفارت آمریکا و مسئله گروگانگیری اتباع آمریکایی در تهران که با هدف جلوگیری از اعمال سیاستهای مداخلهجویانه ایالاتمتحده در ایران صورت گرفته بود، از این پس با اصل رابطه ایران و آمریکا گره خورد و حساسیت شدیدی را در میان افکار عمومی ایرانیان ایجاد کرد.
4. جنگ ایران و عراق
هرچند شروع جنگ نتیجه ماجراجوییها، فرصتطلبیها صدام بود، اما جنگ ایران و عراق، در واقع، میدان تقابل ایران و نظام بینالملل و ابرقدرتها بود. حمایت آمریکا از صدام و تشدید فشارهای اقتصادی، سیاسی و تهدیدات نظامی همچون حضور و درگیری مستقیم با نیروهای ایران و هواپیمای مسافربری ایران، بهخصوص در سالهای پایانی جنگ، بیتردید یکی از زمینههای اصلی تداوم تنازع و تعمیق برداشت تهدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به نظر میرسد. [8] بهطور کلی در مورد جنگ تحمیلی، تفاسیر متعددی وجود دارد. بسیاری بر این اعتقادند که آمریکا از طریق جنگ تلاش نمود قابلیتهای ساختاری ایران را در روند مقابله با جهان غرب به حداقل ممکن برساند. از اینرو کشورهای غربی تلاش همهجانبهای را به انجام رساندند تا قدرت استراتژیک عراق را افزایش دهند، و از سوی دیگر قدرت ایران برای مقابله با جهان غرب را کاهش دهند.
در این میان تمام کارشناسان به اهمیت 2 رویداد محوری (کودتا علیه مصدق و بحران گروگانگیری) در شکلگیری برداشت عدم اعتماد در روابط ایران و آمریکا اشاره کردهاند. بنابراین میتوان گفت آمریکا بهویژه بعد از این حوادث بهعنوان شر و دشمن شناسایی شد. چنانکه ایران، آمریکا را تحت عنوان قدرت امپریالیستی متخاصم میداند که هدف آن بهرهبرداری و تسلط بر ایران و جهان است، چیزی که باعث بیثباتی منطقه میشود. این برداشت ذهنی در طول زمان تقویت شده است.
فرجام سخن:
شاید بتوان گفت اولین و مهمترین پیامی که رهبر انقلاب به گوش جهان و جهانیان رسانید، چیزی جز خدامحوری و رهایی بیقیدوشرط از سلطه شوم استکبار جهانی بهویژه آمریکا نبود. باید پذیرفت ریشههای ایدئولوژیک و تاریخی انقلاب اسلامی در تمایل به پایان دادن مداخله خارجی سبب شکلگیری هویت جدیدی برای کشور ما شد. هویتی که مشخص میکند دولت و جامعه ایران بنا به گفته حضرت امام نه ظلم میکنند و نه زیر بار ظلم میروند و در مقابل آمریکا که همواره بهعنوان دشمن درجهیک ملت ایران شناسایی میشود تسلیم نمیشود؛ چراکه عامل ناامنی در منطقه و ایران از اویل دهه هفتاد میلادی بوده و منطق برخورد با این عامل چیزی جز بیاعتمادی نمیتواند باشد. *
منابع:
[1] غفاری، م و شریعتی، ش (1387)، «بنیانهای آرمانخواهی در فرهنگ سیاسی ایرانیان»، راهبرد فرهنگ، شمارهی 3.
[2] دهشیری، م (1377)، نظریه انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی، مجله حضور، ش 26.
[3] سوده سادات تقوی، گذری بر اندیشههای امام خمینی، بازیابی شده در تاریخ 22 خرداد 1394 به آدرس:
http://www.khatteemam.ir/fa/?p=1677
[4] خمینی، ر، (1361) صحیفهنور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی) جلد 5، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
[5] افشار، اسدالله، اندیشه سیاسی استکبارستیزی امام (ره) در مواجهه با غرب، بازیابی شده در تاریخ 22 خرداد 1394 به آدرس: http://www.siasatrooz.ir/vdcgqt9y.ak9xq4prra.html
[6] Vogelaar, G. (2009). The Iranian Nuclear Threat: Nightmare or Realitty. Published Master, University of Utrecht.
[7]Mansouri, A. (2010). US Foreign Policy Conduct in Iran: Action, Reaction, and Counter-Reaction. Published Ph.D, Wien University.
[8] برزگر، ک.(1385). تضاد نقشها: بررسی ریشههای منازعه ایران و آمریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر. ژرفنا، ش 39.
برهان
* فهیمه عشرتی خلیلآباد؛ دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد