شبکههای تلویزیونی در سالهای گذشته و در مناسبتهای خاص همچون عید نوروز و ماه مبارک رمضان رقابت فشردهای با یکدیگر داشته و با تولید مجموعههای تلویزیونی جذاب به قصد جذب حداکثری مخاطبان وارد میدان شدهاند.
شهدای ایران:رمضان ۱۳۹۴ که تنها چند روز به شروع آن مانده نیز از این سنت هرساله مستثنا نبوده و شبکههای مختلف با تولید برنامههای متنوع سعی در جذب مخاطبان دارند. در میان برنامههای یاد شده مجموعههای تلویزیونی جایگاه خاصی داشته و نقش مهمی در معادله پیچیده جذب مخاطب برعهده دارند. در سالهای گذشته کارهای پخش شده ترکیبی از کمدیهای سرگرمکننده و ملودرامهای خانوادگی همراه با پیامهای اخلاقی بوده که امسال نیز تقریبا وضع به همین منوال است. شبکه یک سیما که در نوروز سالهای اخیر با مجموعه پایتخت ساخته سیروس مقدم رکورد تعداد مخاطبان تلویزیونی را شکسته، این بار هم با پایتخت چهار قصد رکوردشکنی دارد. مجموعهای جذاب و دوستداشتنی که شخصیتهایش را از دل جامعه گرفته و لایههای درونیشان برای مخاطب کاملا آشنا به نظر میرسد. در حقیقت برگ برنده پایتخت در مواجهه با مخاطبان همانا شخصیتپردازی درست و دقیق آن است که به آنها اجازه همذاتپنداری میدهد. از نقی معمولی و ارسطو عامل گرفته تا هما، باباپنجعلی و بهبود که اغراقهای به کار رفته در آنها نیز بهواسطه گونه کمدیاش به هیچ وجه گل درشت و آزاردهنده جلوه نمیکند. در سری سوم پایتخت ارسطو بالاخره طلسم ازدواج خود را شکسته و با راحله چانگ ازدواج کرده و نقی هم در مسابقات پیشکسوتان کشتی قهرمان شد. نویسندگان پایتخت (خشایار الوند و محسن تنابنده) در سری چهارم پایتخت کاری به مراتب دشوارتر از سری قبل داشته و باید داستان را به سمت و سوی تازهای ببرند.
در این قسمت بر خلاف قسمتهای گذشته که عمدهاش در سفر میگذشت، بخش عمده آن در شهرستان شیرگاه میگذرد و شخصیتهای اصلی داستان در آنجا داستان را پیش میبرند. در این بین گروه سفر کوتاهی هم به چین داشته و بخشهایی را با حضور احمد مهرانفر و بازیگر زن چینی خود جلوی دوربین بردهاند تا در فلاش بکهای مربوط به ارسطو از آن استفاده شود؛ موضوعی که میتواند به یکی از نقاط قوت کار تبدیل شده و برای مخاطب هم جذابیتهای زیادی داشته باشد. الوند و تنابنده از اطلاعات کاشته شده در قسمت سوم هم در اینجا نهایت استفاده را برده و فرزند بزرگ بهبود را وارد داستان کردهاند. پسر سرباز بهبود پس از پایان خدمت به شهر خود آمده و در کنار دیگر شخصیتها قرار گرفته که نقش آن را پسری به نام بیژن ایفا میکند که متاسفانه فیلم کوتاه ویدئویی مربوط به امتحان شفاهیاش سرکلاس درس بارها در فضای مجازی دیده شده است. تنابنده نوروز امسال در برنامه ماه عسل او را برای بازی در پایتخت دعوت کرد که سرانجام نقش پسر بهبود به او رسید که میتواند نقطه عطفی در زندگیاش باشد. نبود مهران احمدی در این مجموعه، بهواسطه مشغلهکاری نیز میتواند پاشنهآشیل پایتخت جدید باشد چرا که در سری سوم وی حضوری پررنگ در کار داشته و عنصری کلیدی در اجرای برخی شوخیهای درخشان آن بوده است.
حال باید دید که گروه نویسندگان و شخص سیروس مقدم چه تمهیداتی برای جبران فقدان این شخصیت جذاب اندیشیدهاند. ریما رامینفر و علیرضا خمسه در کنار احمد مهرانفر همچنان هسته اولیه بازیگران محبوب پایتخت را حفظ کرده و سازندگان کار نیز امید زیادی به موفقیت آنها در ارائه نقشهای محوله دارند. از سوی دیگر باید به عوامل مهم دیگری همچون تصویربرداری و موسیقی هم اشاره کرد که نقش مهمی در محبوبیت پایتختهای پیشین داشتهاند.
تولید مجموعههای دنبالهدار که در گذشته چندان در تلویزیون کشورمان معمول نبوده، این روزها بشدت مورد توجه قرار گرفته و در ماه رمضان امسال به اوج خود رسیده است. پس از پایتخت چهار در شبکه یک به دردسرهای عظیم در شبکه سوم سیما میرسیم که قسمت نخست آن سال گذشته روی آنتن رفته و با استقبال گرم مخاطبان خود مواجه شده است. برزو نیکنژاد که کارگردانی دردسرهای عظیم را برعهده دارد، سابقه درخشانی بهعنوان فیلمنامهنویس بخصوص در خلق موقعیتهای کمیک دارد که در بخشهای زیادی از این مجموعه نیز به چشم میخورد. در سری دوم هم که علیرضا کاظمیپور و امیر عربی نگارش فیلمنامه را برعهده داشته، داستان از جایی آغاز میشود که سری نخست به پایان رسیده است.
خانواده لطیف برای مراسم خواستگاری از شهرستان به تهران میآیند که در این بین بچهای را در ماشین پیدا میکنند. لطیف و بهار بار دیگر برای برگزاری مراسم ازدواجشان با مشکل مواجه میشوند تا اینکه فرحان که خود را مدیون لطیف میداند برای حل مشکل وارد ماجرا میشود. در سری نخست با قصه جذابی مواجه بودیم که قهرمانش ملموس و باورکردنی بوده و مخاطب را با خود همراه میساخت. بدشانسیها و بیکاری لطیف که در نهایت او را به کار در غسالخانه و رانندگی آمبولانس اموات میکشاند، زمینه را برای ورود فرحان به داستان فراهم کرده و آن را به بهترین شکل گسترش بخشید. در عین حال پیام اخلاقی خود را نیز به شکل زیرپوستی به مخاطبانش منتقل کرده و تاثیر لازم را گذاشت.
حال عربی، کاظمیپور و نیکنژاد برای ادامه داستان بار دیگر لطیف و دردسرهایش را محور قرار داده و این بار نقش پررنگتری را هم به بهار بخشیدهاند. در عین حال از شخصیت دوست داشتنی فرحان نیز غافل نشده و از آن بهعنوان ضلع سوم داستان بهره گرفتهاند. پس از فیلمنامه درخشان دردسرهای عظیم در قسمت نخست باید به بازیهای یکدست و روان بازیگران آن اشاره کرد که نقشی کلیدی در پرمخاطبتر شدن آن داشتهاند.
مهدی هاشمی با توجه به فیزیک و میمیک چهرهاش انتخاب فوقالعادهای برای فرحانی بوده که از دست شریک کاری و نیز شریک زندگیاش خسته شده و شمایل یک قربانی را به خود گرفته است. جواد عزتی هم که زمانبندی در اجرای شوخی نقطه قوت اصلی بازی او به حساب میآید، با نقش لطیف کاملا یکی شده و بدهبستان خوبی هم با بازیگران روبهرویش بخصوص هاشمی و امیر غفارمنش دارد. الناز حبیبی هم شکنندگی لازم برای شخصیت بهار را داشته و بخوبی مخاطب را به همذات پنداری با خود وامی دارد. در عین حال نباید از نقشهای مکمل آن نظیر شهین تسلیمی، مریم سعادت و امیرغفارمنش هم غافل شد که در هرچه بهتر دیده شدن شخصیتهای اصلی و خلق شوخیهای درخشان نقش مهمی برعهده داشتهاند. دردسرهای عظیم دو که ماه رمضان رقابت سخت و نفسگیری با پایتخت چهار دارد در صورت برخورداری از فیلمنامهای استاندارد میتواند مخاطبانی میلیونی را در ساعات پس از افطار به سمت خود بکشاند.
شبکه دوم سیما هم در این ماراتون تلویزیونی با مجموعه گاهی به پشت سرت نگاه کن ساخته مازیار میری به میدان میآید. این مجموعه، داستان جلال تابش است که کارگاه کوچک سیلندرسازی داشته و از درآمد معمولی آن، خانوادهاش را تامین میکند. او که کاسب خداترس و مومنی است در کار خود همواره روی رزق حلال تاکید داشته و بشدت از پول شبههدار دوری میکند.
گاهی به پشت سر نگاه کن در همین قصه کوتاه چند خطیاش شباهتهایی با بسیاری از مجموعههای ماه رمضان سالهای گذشته دارد که پیامهای اخلاقی خود را در قالب داستانی گرم و گیرا قرار میدادند. محمد مسعودسلطانی و مسعود کرمی که نگارش فیلمنامه را برعهده داشته، آن را شخصیت محور نوشته و ماجراهای کوچک و بزرگش را حول محور جلال تابش شکل داده است.
مجموعهای از این جنس با توجه به آشنایی مخاطب با قالب آن و نیز علاقه دیرینهشان به ملودرامهای تلویزیونی، گامهای نخست را در جذب مخاطبان برداشته و میتواند به پربیننده شدنش امیدوار باشد. در عین حال در فیلمنامه این مجموعه موضوعاتی مانند: حمایت از تولید داخلی و نخبگان جامعه و نیز سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی گنجانده شده است. مازیار میری که سابقه خوبی در سینما و تلویزیون در مقام کارگردان دارد، عامل دیگری برای دنبال کردن مجموعه یاد شده در شبهای ماه رمضان است. چرا که او قصهگویی را بلد بوده و عموما در ساختههایش رودستهای خوبی هم به مخاطبان خود میزند.
در عین حال در هدایت بازیگران نقشهای اصلی هم توانایی خوبی داشته و عموما شاهد بازیهایی یکدست در آثارش با وجود تعدد نقشها بودهایم. در اینجا هم نقشهای اصلی را بازیگرانی همچون محمد متوسلانی، امین تارخ، هدایت هاشمی، الیکا عبدالرزاقی و بهاره کیانافشار برعهده دارند که ترکیب جالبی به نظر میرسد. بخصوص تارخ و هدایت هاشمی که سابقه درخشانی در مجموعههای تلویزیونی داشته و عموما به شخصیتهای خلق شده لایههای مختلفی بخشیدهاند.
متوسلانی هم پس از مدتها دوری از بازیگری برای نخستین بار در یک مجموعه تلویزیونی ظاهر شده که کنجکاویهای زیادی را برانگیخته است. همچنین بهاره کیانافشار هم پس از چند حضور سینمایی، در مجموعه فوق عیار بازیگریاش بار دیگر محک خواهد خورد. با همه اینها گاهی به پشت سرت نگاه کن که نام تهیهکننده پرسابقهای به نام رضا انصاریان را بر پیشانی خود دارد، رقابت دشواری را با پایتخت و دردسرهای عظیم داشته و برای جذب مخاطبان پروپا قرص برای خود راه سختی را پیشرو دارد. محمدحسین لطیفی هم امسال با سریال تنهایی لیلا در ایام ماه رمضان از شبکه آی فیلم مهمان خانهها خواهد بود. در این سریال بازیگرانی چون مینا ساداتی، بهروز شعیبی، اکبر زنجانپور، حسن پورشیرازی، آفرین عبیسی، نسرین مقانلو، برزو ارجمند، رضا رویگری، سعید داخ، بهادر زمانی، سام قریبیان و اندیشه فولادوند هنرنمایی میکنند.
در این قسمت بر خلاف قسمتهای گذشته که عمدهاش در سفر میگذشت، بخش عمده آن در شهرستان شیرگاه میگذرد و شخصیتهای اصلی داستان در آنجا داستان را پیش میبرند. در این بین گروه سفر کوتاهی هم به چین داشته و بخشهایی را با حضور احمد مهرانفر و بازیگر زن چینی خود جلوی دوربین بردهاند تا در فلاش بکهای مربوط به ارسطو از آن استفاده شود؛ موضوعی که میتواند به یکی از نقاط قوت کار تبدیل شده و برای مخاطب هم جذابیتهای زیادی داشته باشد. الوند و تنابنده از اطلاعات کاشته شده در قسمت سوم هم در اینجا نهایت استفاده را برده و فرزند بزرگ بهبود را وارد داستان کردهاند. پسر سرباز بهبود پس از پایان خدمت به شهر خود آمده و در کنار دیگر شخصیتها قرار گرفته که نقش آن را پسری به نام بیژن ایفا میکند که متاسفانه فیلم کوتاه ویدئویی مربوط به امتحان شفاهیاش سرکلاس درس بارها در فضای مجازی دیده شده است. تنابنده نوروز امسال در برنامه ماه عسل او را برای بازی در پایتخت دعوت کرد که سرانجام نقش پسر بهبود به او رسید که میتواند نقطه عطفی در زندگیاش باشد. نبود مهران احمدی در این مجموعه، بهواسطه مشغلهکاری نیز میتواند پاشنهآشیل پایتخت جدید باشد چرا که در سری سوم وی حضوری پررنگ در کار داشته و عنصری کلیدی در اجرای برخی شوخیهای درخشان آن بوده است.
حال باید دید که گروه نویسندگان و شخص سیروس مقدم چه تمهیداتی برای جبران فقدان این شخصیت جذاب اندیشیدهاند. ریما رامینفر و علیرضا خمسه در کنار احمد مهرانفر همچنان هسته اولیه بازیگران محبوب پایتخت را حفظ کرده و سازندگان کار نیز امید زیادی به موفقیت آنها در ارائه نقشهای محوله دارند. از سوی دیگر باید به عوامل مهم دیگری همچون تصویربرداری و موسیقی هم اشاره کرد که نقش مهمی در محبوبیت پایتختهای پیشین داشتهاند.
تولید مجموعههای دنبالهدار که در گذشته چندان در تلویزیون کشورمان معمول نبوده، این روزها بشدت مورد توجه قرار گرفته و در ماه رمضان امسال به اوج خود رسیده است. پس از پایتخت چهار در شبکه یک به دردسرهای عظیم در شبکه سوم سیما میرسیم که قسمت نخست آن سال گذشته روی آنتن رفته و با استقبال گرم مخاطبان خود مواجه شده است. برزو نیکنژاد که کارگردانی دردسرهای عظیم را برعهده دارد، سابقه درخشانی بهعنوان فیلمنامهنویس بخصوص در خلق موقعیتهای کمیک دارد که در بخشهای زیادی از این مجموعه نیز به چشم میخورد. در سری دوم هم که علیرضا کاظمیپور و امیر عربی نگارش فیلمنامه را برعهده داشته، داستان از جایی آغاز میشود که سری نخست به پایان رسیده است.
خانواده لطیف برای مراسم خواستگاری از شهرستان به تهران میآیند که در این بین بچهای را در ماشین پیدا میکنند. لطیف و بهار بار دیگر برای برگزاری مراسم ازدواجشان با مشکل مواجه میشوند تا اینکه فرحان که خود را مدیون لطیف میداند برای حل مشکل وارد ماجرا میشود. در سری نخست با قصه جذابی مواجه بودیم که قهرمانش ملموس و باورکردنی بوده و مخاطب را با خود همراه میساخت. بدشانسیها و بیکاری لطیف که در نهایت او را به کار در غسالخانه و رانندگی آمبولانس اموات میکشاند، زمینه را برای ورود فرحان به داستان فراهم کرده و آن را به بهترین شکل گسترش بخشید. در عین حال پیام اخلاقی خود را نیز به شکل زیرپوستی به مخاطبانش منتقل کرده و تاثیر لازم را گذاشت.
حال عربی، کاظمیپور و نیکنژاد برای ادامه داستان بار دیگر لطیف و دردسرهایش را محور قرار داده و این بار نقش پررنگتری را هم به بهار بخشیدهاند. در عین حال از شخصیت دوست داشتنی فرحان نیز غافل نشده و از آن بهعنوان ضلع سوم داستان بهره گرفتهاند. پس از فیلمنامه درخشان دردسرهای عظیم در قسمت نخست باید به بازیهای یکدست و روان بازیگران آن اشاره کرد که نقشی کلیدی در پرمخاطبتر شدن آن داشتهاند.
مهدی هاشمی با توجه به فیزیک و میمیک چهرهاش انتخاب فوقالعادهای برای فرحانی بوده که از دست شریک کاری و نیز شریک زندگیاش خسته شده و شمایل یک قربانی را به خود گرفته است. جواد عزتی هم که زمانبندی در اجرای شوخی نقطه قوت اصلی بازی او به حساب میآید، با نقش لطیف کاملا یکی شده و بدهبستان خوبی هم با بازیگران روبهرویش بخصوص هاشمی و امیر غفارمنش دارد. الناز حبیبی هم شکنندگی لازم برای شخصیت بهار را داشته و بخوبی مخاطب را به همذات پنداری با خود وامی دارد. در عین حال نباید از نقشهای مکمل آن نظیر شهین تسلیمی، مریم سعادت و امیرغفارمنش هم غافل شد که در هرچه بهتر دیده شدن شخصیتهای اصلی و خلق شوخیهای درخشان نقش مهمی برعهده داشتهاند. دردسرهای عظیم دو که ماه رمضان رقابت سخت و نفسگیری با پایتخت چهار دارد در صورت برخورداری از فیلمنامهای استاندارد میتواند مخاطبانی میلیونی را در ساعات پس از افطار به سمت خود بکشاند.
شبکه دوم سیما هم در این ماراتون تلویزیونی با مجموعه گاهی به پشت سرت نگاه کن ساخته مازیار میری به میدان میآید. این مجموعه، داستان جلال تابش است که کارگاه کوچک سیلندرسازی داشته و از درآمد معمولی آن، خانوادهاش را تامین میکند. او که کاسب خداترس و مومنی است در کار خود همواره روی رزق حلال تاکید داشته و بشدت از پول شبههدار دوری میکند.
گاهی به پشت سر نگاه کن در همین قصه کوتاه چند خطیاش شباهتهایی با بسیاری از مجموعههای ماه رمضان سالهای گذشته دارد که پیامهای اخلاقی خود را در قالب داستانی گرم و گیرا قرار میدادند. محمد مسعودسلطانی و مسعود کرمی که نگارش فیلمنامه را برعهده داشته، آن را شخصیت محور نوشته و ماجراهای کوچک و بزرگش را حول محور جلال تابش شکل داده است.
مجموعهای از این جنس با توجه به آشنایی مخاطب با قالب آن و نیز علاقه دیرینهشان به ملودرامهای تلویزیونی، گامهای نخست را در جذب مخاطبان برداشته و میتواند به پربیننده شدنش امیدوار باشد. در عین حال در فیلمنامه این مجموعه موضوعاتی مانند: حمایت از تولید داخلی و نخبگان جامعه و نیز سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی گنجانده شده است. مازیار میری که سابقه خوبی در سینما و تلویزیون در مقام کارگردان دارد، عامل دیگری برای دنبال کردن مجموعه یاد شده در شبهای ماه رمضان است. چرا که او قصهگویی را بلد بوده و عموما در ساختههایش رودستهای خوبی هم به مخاطبان خود میزند.
در عین حال در هدایت بازیگران نقشهای اصلی هم توانایی خوبی داشته و عموما شاهد بازیهایی یکدست در آثارش با وجود تعدد نقشها بودهایم. در اینجا هم نقشهای اصلی را بازیگرانی همچون محمد متوسلانی، امین تارخ، هدایت هاشمی، الیکا عبدالرزاقی و بهاره کیانافشار برعهده دارند که ترکیب جالبی به نظر میرسد. بخصوص تارخ و هدایت هاشمی که سابقه درخشانی در مجموعههای تلویزیونی داشته و عموما به شخصیتهای خلق شده لایههای مختلفی بخشیدهاند.
متوسلانی هم پس از مدتها دوری از بازیگری برای نخستین بار در یک مجموعه تلویزیونی ظاهر شده که کنجکاویهای زیادی را برانگیخته است. همچنین بهاره کیانافشار هم پس از چند حضور سینمایی، در مجموعه فوق عیار بازیگریاش بار دیگر محک خواهد خورد. با همه اینها گاهی به پشت سرت نگاه کن که نام تهیهکننده پرسابقهای به نام رضا انصاریان را بر پیشانی خود دارد، رقابت دشواری را با پایتخت و دردسرهای عظیم داشته و برای جذب مخاطبان پروپا قرص برای خود راه سختی را پیشرو دارد. محمدحسین لطیفی هم امسال با سریال تنهایی لیلا در ایام ماه رمضان از شبکه آی فیلم مهمان خانهها خواهد بود. در این سریال بازیگرانی چون مینا ساداتی، بهروز شعیبی، اکبر زنجانپور، حسن پورشیرازی، آفرین عبیسی، نسرین مقانلو، برزو ارجمند، رضا رویگری، سعید داخ، بهادر زمانی، سام قریبیان و اندیشه فولادوند هنرنمایی میکنند.