تنها راهی که در مقابل فخرفروشی درباره کالای خارجی وجود دارد افزایش حس وطن دوستی مردم برای استفاده از کالای داخلی استو بعد از آن، افزایش کیفیت.
به گزارش شهدای ایران، ورساچه، اپل، نایک، دویچه اند گابانا، سیتی زن، آرمانی. این نام ها و شبیه این نام ها را در گفتوگوی بین بعضی از جوانان زیاد شنیده می شود. آن ها ارادت خاصی روی مارک وسایل خود دارند و به قول معروف مارک پوش هستند.
اما در پشت این نگاه چه سبقه ای وجود داشت. ابتدا عده ای به واسطه تبلیغات، به این نتیجه رسیدند که کالای غربی کیفیت و مرغوبیت بیشتر اما قیمت پایین تری دارد. شاید در ابتدای امر این موضوع صحت داشت و چرخه تولید کشور به دلایل مختلف توان تولید یک جنس مرغوب را نداشت اما این حکم ابتدایی و اصرار گروهی از مردم برای استفاده از کالای خارجی باعث رونق کارخانجات غرب و به تبع آن افزایش کیفیت شد. در نقطه مقابل کالای داخلی به دلیل عدم اقبال با ورشکستگی کارخانجات داخلی روبه رو شد.
اما چه طور استفاده از یک کالا به دلیل مرغوبیت آن تبدیل به یک گذاره برای فخر فروشی می شود؟ مهمترین دلیل این تبدیل، مانور فرهنگی است. وقتی یک بازیگر یا موسیقی دان به عنوان نماد تبلیغاتی یک برند خود را نشان می دهد به تبع این فرد، دوست داران و کسانی که این فرد با نفوذ را می شناسند سعی می کنند در نوع پوشش ظاهری نیز خود را شبیه وی کنند.
یا هنگامی که استفاده از یک جنس به عنوان دلیلی برای افزایش شان شخصیتی یک فرد تعریف شود افراد جامعه سعی می کنند به جای ترقی درونی شخصیت خود با تأسی جستن از کالاها و وسایل ظاهریشان خود را به دیگران اثبات کنند.
مقام معظم رهبری این مسئله را اینگونه آسیب شناسی می کنند: "ما باید کودک را از آغاز دارای اعتمادبهنفس و باور به هویت خود بار بیاوریم. البته این مخصوص کودکان دبستانی نیست؛ در دبیرستان هم همین هست، در دانشگاه هم همین هست. در کشور ما متأسفانه فرهنگِ کاملاً منحرفی از گذشته پایهگذاری شده، که هنوز آثارش از بین نرفته - با این همه تبلیغاتی که ماها از اول انقلاب تا امروز داشتیم - و آن، نگاه نیازمندانهی به سمت غرب، بزرگ دیدن غرب و کوچک دیدن خود در مقابل اوست؛ که متأسفانه این فرهنگ ریشهکن نشده و وجود دارد؛ این به دلیل نبود خودباوری است. اینکه شما ملاحظه میکنید فلان مارکِ جنس خارجی پول بیشتری طلب میکند، اما طرفدار بیشتری هم در بین یک طبقهای دارد، در حالی که جنس مشابه داخلی گاهی کیفیتش بهتر از آن است، به خاطر همین نگاه است؛ این یک بیماری است، این یک آفت است. "
آفتی که امروز نیز بخشی از جامعه به آن مبتلا به هستند و برای افزایش شأن اجتماعی خود به دنبال راه کارهای دیگری می گردند. اما این مسئله یعنی تفاخر به کالای خارجی باعث شد نوع استفاده از یک کالای خارجی به جای اینکه به دلیل مرغوبیت آن کالا باشد به دلیل فخر فروختن نسبت به دیگران به واسطه استفاده از آن کالا تعریف شود. مسئله ای که اگر از لحاظ فرهنگی حل نشود ترغیب مردم برای استفاده از کالای داخلی نیز بدون نتیجه خواهد ماند چرا که در این برهه یعنی استفاده از یک کالای غربی به دلیل فخر فروشی لزوما به دلیل کیفیت آن نیست و ذات آن برند برای فرد ارجحیت پیدا می کند. تنها راهی که در مقابل فخرفروشی درباره کالای خارجی وجود دارد افزایش حس وطن دوستی مردم برای استفاده از کالای داخلی است و بعد از آن، افزایش کیفیت.
دکتر شریعتی در چند دهه پیش این مسئله را به زیبایی مطرح می کند: «آری ، چینی ، ژاپنی ، ایرانی ، عرب ، ترک ، سیاه ، سفید ، همه ، باید تبدیل شوند به موجوداتی هیچ ، پول ، مصرف کننده ، نیازمند که همه ی افتخارشان و همه ی عظمتشان و همه تجلی انسانی شان و همه ی ایده آلشان مصرف غربی باشد . بنابراین باید همه افتخارات و ارزش های دیگر که این ملت ها و این نژاد ها به آن وابستگی دارند و به آن تکیه میکنند نفی شود تا به صورتی در بیاید که یک انسان بزرگ به کالای معدنی اش تفاخر کند و باید یک فاجعه ی بزرگ جهانی بوجود بیاید.»
باید دستگاه های فرهنگی برنامه های خود را برای مقابله با تفاخر فرهنگی اعلام کنند که چه طرح و برنامه برای افزایش غیرت مردم برای استفاده از کالای داخلی دارند به این مثال ساده نگاه کنید؛ لبنان بر روی کالاهای ساخت داخل خودش به جای جمله "ساخت لبنان" می نویسد:" با افتخار اعلام می کنیم ساخت لبنان است"
*سراج24
اما در پشت این نگاه چه سبقه ای وجود داشت. ابتدا عده ای به واسطه تبلیغات، به این نتیجه رسیدند که کالای غربی کیفیت و مرغوبیت بیشتر اما قیمت پایین تری دارد. شاید در ابتدای امر این موضوع صحت داشت و چرخه تولید کشور به دلایل مختلف توان تولید یک جنس مرغوب را نداشت اما این حکم ابتدایی و اصرار گروهی از مردم برای استفاده از کالای خارجی باعث رونق کارخانجات غرب و به تبع آن افزایش کیفیت شد. در نقطه مقابل کالای داخلی به دلیل عدم اقبال با ورشکستگی کارخانجات داخلی روبه رو شد.
اما چه طور استفاده از یک کالا به دلیل مرغوبیت آن تبدیل به یک گذاره برای فخر فروشی می شود؟ مهمترین دلیل این تبدیل، مانور فرهنگی است. وقتی یک بازیگر یا موسیقی دان به عنوان نماد تبلیغاتی یک برند خود را نشان می دهد به تبع این فرد، دوست داران و کسانی که این فرد با نفوذ را می شناسند سعی می کنند در نوع پوشش ظاهری نیز خود را شبیه وی کنند.
یا هنگامی که استفاده از یک جنس به عنوان دلیلی برای افزایش شان شخصیتی یک فرد تعریف شود افراد جامعه سعی می کنند به جای ترقی درونی شخصیت خود با تأسی جستن از کالاها و وسایل ظاهریشان خود را به دیگران اثبات کنند.
مقام معظم رهبری این مسئله را اینگونه آسیب شناسی می کنند: "ما باید کودک را از آغاز دارای اعتمادبهنفس و باور به هویت خود بار بیاوریم. البته این مخصوص کودکان دبستانی نیست؛ در دبیرستان هم همین هست، در دانشگاه هم همین هست. در کشور ما متأسفانه فرهنگِ کاملاً منحرفی از گذشته پایهگذاری شده، که هنوز آثارش از بین نرفته - با این همه تبلیغاتی که ماها از اول انقلاب تا امروز داشتیم - و آن، نگاه نیازمندانهی به سمت غرب، بزرگ دیدن غرب و کوچک دیدن خود در مقابل اوست؛ که متأسفانه این فرهنگ ریشهکن نشده و وجود دارد؛ این به دلیل نبود خودباوری است. اینکه شما ملاحظه میکنید فلان مارکِ جنس خارجی پول بیشتری طلب میکند، اما طرفدار بیشتری هم در بین یک طبقهای دارد، در حالی که جنس مشابه داخلی گاهی کیفیتش بهتر از آن است، به خاطر همین نگاه است؛ این یک بیماری است، این یک آفت است. "
آفتی که امروز نیز بخشی از جامعه به آن مبتلا به هستند و برای افزایش شأن اجتماعی خود به دنبال راه کارهای دیگری می گردند. اما این مسئله یعنی تفاخر به کالای خارجی باعث شد نوع استفاده از یک کالای خارجی به جای اینکه به دلیل مرغوبیت آن کالا باشد به دلیل فخر فروختن نسبت به دیگران به واسطه استفاده از آن کالا تعریف شود. مسئله ای که اگر از لحاظ فرهنگی حل نشود ترغیب مردم برای استفاده از کالای داخلی نیز بدون نتیجه خواهد ماند چرا که در این برهه یعنی استفاده از یک کالای غربی به دلیل فخر فروشی لزوما به دلیل کیفیت آن نیست و ذات آن برند برای فرد ارجحیت پیدا می کند. تنها راهی که در مقابل فخرفروشی درباره کالای خارجی وجود دارد افزایش حس وطن دوستی مردم برای استفاده از کالای داخلی است و بعد از آن، افزایش کیفیت.
دکتر شریعتی در چند دهه پیش این مسئله را به زیبایی مطرح می کند: «آری ، چینی ، ژاپنی ، ایرانی ، عرب ، ترک ، سیاه ، سفید ، همه ، باید تبدیل شوند به موجوداتی هیچ ، پول ، مصرف کننده ، نیازمند که همه ی افتخارشان و همه ی عظمتشان و همه تجلی انسانی شان و همه ی ایده آلشان مصرف غربی باشد . بنابراین باید همه افتخارات و ارزش های دیگر که این ملت ها و این نژاد ها به آن وابستگی دارند و به آن تکیه میکنند نفی شود تا به صورتی در بیاید که یک انسان بزرگ به کالای معدنی اش تفاخر کند و باید یک فاجعه ی بزرگ جهانی بوجود بیاید.»
باید دستگاه های فرهنگی برنامه های خود را برای مقابله با تفاخر فرهنگی اعلام کنند که چه طرح و برنامه برای افزایش غیرت مردم برای استفاده از کالای داخلی دارند به این مثال ساده نگاه کنید؛ لبنان بر روی کالاهای ساخت داخل خودش به جای جمله "ساخت لبنان" می نویسد:" با افتخار اعلام می کنیم ساخت لبنان است"
*سراج24