شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۷۸۳۸۸
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۹
مشاور پارلمانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه روحانی می‌توانست بهتر عمل کند، گفت: شرایط برای انتخابات مجلس دهم خوب نیست به خاطر اینکه برخی از اجزای دولت بد عمل کرده‌اند.
به گزارش شهدای ایران،روزنامه اصلاح طلب شرق دیروز (یکشنبه) 94/3/17 گفت و گویی با قدرت الله علیخانی، مشاور پارلمانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:

  شما از آن دسته روحانیونی هستید که سابقه فعالیت سیاسی‌شان به پیش از انقلاب بازمی‌گردد. نحوه ورود شما به فعالیت‌های سیاسی چگونه بود؟
سال ٤١ در قزوین طلبه بودم و آقای موسوی‌خویینی‌ها در آن دوران روحانی شاخصی بود. ایشان اکثر اوقات در قم بودند و در تابستان گاهی به قزوین می‌آمدند. ارتباط و آشنایی با ایشان باعث شد به مبارزات امام علاقه‌مند و به‌مرور زمان وارد جریانات سیاسی شوم. کم‌کم مبارزات رونق گرفت و در توده‌های مردم تأثیر گذاشت و مردم آگاه شدند. دراین‌راستا با تعدادی از دوستان تلاش می‌کردیم این تفکر و این مبارزه و این راه را در مقابل طاغوت زمان تا جایی که در توان داشتیم و با وجود موانعی مثل تبعید و دستگیری در مسیر، ادامه دهیم. این موضوع با جمعی از دوستان ادامه پیدا کرد، حوادث تلخ و شیرینی در رابطه با مبارزات و معرفی امام(ره) به مردم به‌وجود آمد، چراکه مردم اوایل شناختی از امام نداشتند؛ حتی شورای تأمین استان در آن‌ زمان مانع از ورود افراد شاخص مبارز به قزوین می‌شدند؛ البته ما به طرق و بهانه‌های دیگر وارد شهر می‌شدیم. پس از آن چند سالی را در شهر قم گذراندیم؛ البته در همان قزوین با سید احمد خمینی و شیخ حسن صانعی آشنا شدیم که در دفتر امام همه‌کاره بودند. با آقای کروبی و امام جمارانی و ناطق‌نوری هم که از مدت‌ها پیش از آن رفت‌وآمد داشتیم. ما تبدیل به عناصر فعال با محوریت شخصیت‌های مختلف شده بودیم در طول دوران مبارزه در شهر قزوین با آقای هاشمی رفسنجانی ارتباط پیدا کردیم.
  ارتباط شما با آقای هاشمی چگونه آغاز شد؟
ایشان، آقای مطهری، خزعلی و امامی کاشانی به دعوت بچه‌های مبارز برای سخنرانی به قزوین می‌آمدند. این دلیل آشنایی ما بود. زمانی که به قم رفتیم با بیوت تعداد زیادی از جامعه مدرسین، مانند مرحوم آیت‌الله طاهری، آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله منتظری، آیت‌الله ابطحی‌کاشانی ارتباط پیدا کرده بودیم، همچنین شهید قدوسی که جریان مفصلی داشت و به او ظلم‌های بی‌شماری شد.
  با خود امام هم ارتباط نزدیکی داشتید؟
زمانی‌که امام از زندان آزاد شدند، آقای موسوی‌خویینی‌ها من را به ایشان معرفی کردند. از آن ‌زمان به بعد دیگر ایشان را ندیدم تا وقتی که از پاریس بازگشتند. در قم به «شیخ قدرت» معروف بودم. در بعضی مواقع، آقای ربانی و طاهری اگر نیاز به ارتباط با بیت آیت‌الله شریعتمداری داشتند، من را واسطه قرار می‌دادند. بارها دستگیر شدیم. البته در قم به طلبه‌ها تقسیمی می‌دادیم؛ تقسیمی همان شهریه بود؛ یعنی آقای هاشمی و بعضا آقای مهدوی کنی توسط آقای شیخ حسن عطایی، پول می‌فرستادند. جناب آقای کروبی از نظر مالی بسیار به نهضت کمک می‌کردند. این پول‌ها را صرف خانواده کسانی می‌کردیم که یا دستگیر می‌شدند یا در راه مبارزات آسیب می‌دیدند. یکی، دو مرتبه آقای هاشمی سند بیش از صد قطعه زمین را فرستاد که هنوز بعضی از طلبه‌های آن دوران این سندها و زمین‌ها را در اختیار دارند. آنها را هم برای خود و هم برای کسانی‌که در مسیر مبارزه زندان بودند یا در معرض آسیب قرار گرفتند، تقسیم می‌کردیم. کمک‌هایی هم آیت‌الله پسندیده، اخوی حضرت امام می‌کردند. ایشان اهل احتیاط بود و به‌راحتی به کسی پول نمی‌داد. برای مثال آیت‌الله مشکینی با وجود اینکه خیلی محتاط بود به ما کمک می‌کرد و حتی پدر آقایان لاریجانی‌ها مبلغ زیادی (٩٠٠ یا ١٠٠٠ تومان که در آن ‌زمان مبلغ زیادی بود) می‌داد.
  در زندان با چه افراد شاخصی هم‌بند یا هم‌سلول شدید؟
یکی، دو بار آزاد شدیم. بار آخر بعد از حادثه فیضیه در دادگاه اول به چهار سال و در دادگاه دوم به پنج سال محکوم شدم. حدود یک‌سال در اوین بودم. بعد ما را به قصر بردند. در زندان قصر با آقای کروبی، اسدلله لاجوردی، کچویی و بادامچیان بودم. همچنین گروه اباذر نهاوندیان، محمدی گرگانی، جعفری گیلانی و آقای سیدهادی خامنه‌ای، اما ایشان در بند دیگری بودند.
  از گروه‌های چریکی چه کسانی با شما در زندان بودند؟
هواداران مجاهدین در زندان قصر و سران آنها در اوین بودند. یکی از آن روزها از بلندگو هفت نفر را صدا زدند، من، آقای کروبی، اسدالله بادامچیان، اسدالله لاجوردی، کچویی، طالبی، محمدی‌گرگانی و وحید پسر آیت‌الله لاهوتی. به ما گفتند وسایل خود را جمع کنید و ما را با آمبولانسی با چشمان بسته به کمیته مشترک بردند. شب قبل از آن به آقای کروبی گفته بودند قرار است شما به اوین بروید. آن شب در کمیته مشترک به بهانه‌ای، شهید لاجوردی را به باد کتک گرفتند. وقتی چشمان‌مان را باز کردند، در راهرویی مانند مدرسه بودیم. هفت نفر از علما از جمله آقای طالقانی، منتظری، مهدوی‌کنی، هاشمی، لاهوتی، گرامی، انواری و ربانی شیرازی آنجا بودند. آنها را به ‌بندی برده بودند که طبقه بالایش سران چپ بودند. بعد از مدتی عسگراولادی و شهید عراقی و ابوالفضل حیدری را از زندان مشهد آوردند. بعد از مدتی آقای شیبانی و پس از آن معادیخواه را آوردند. تعداد ما به حدود ١٨ نفر می‌رسید. در زندان قصر، بهداشت خیلی ضعیف بود، اما اوین تازه ساخته شده بود. از طرفی من هم دچار وسواس بودم و استفاده از آفتابه در دستشویی برایم بسیار سخت بود. در حیاط شیلنگ آبی افتاده بود که تصمیم گرفتم مقداری از شیلنگی که در حیاط افتاده بود را بردارم، اما گفتند که برای این کار باید از آقای هاشمی اجازه بگیرید. با وجود اینکه مسن‌ترهایی مثل مرحوم آیت‌الله منتظری در آنجا بودند، اما باید از آقای هاشمی اجازه می‌گرفتیم. ما از ایشان درخواست کردیم و جواب دادند که بلامانع است. شهید کچویی اعتراض کرد که چرا شیلنگ را بریدی؟ گفتم آقای هاشمی اجازه دادند. اختلاف من و کچویی به سفره علما کشیده شد. مرحوم انواری گفتند عجله نکنید تا من امتحان کنم شاید خوب شده باشد. رفت و بعد از امتحان، گفت به‌به. سه‌تا از دستشویی‌ها را شیلنگ‌دار کنید.

شرایط شما در دوران زندان چگونه بود؟
 در زندان اوین و زیر سایه علما خوش می‌گذشت. درس، تفسیر و سیاست داشتند. بعضی شب‌ها همه جمع می‌شدند و مجبور به شعرخوانی بودیم. آقای هاشمی از همه بدصداتر بود و زیربار نمی‌رفت، اما بالاخره مجبور به خواندن شدند. خاطرات شیرینی بود. در ایام آخر من و عسگراولادی، کچویی و لاجوردی به بند بالا در جوار مجاهدین منتقل شدیم. رجوی، خیابانی، بهزاد نبوی و شهید رجایی در آنجا حضور داشتند. درواقع سران راست و چپ بالا بودند. هم مذهبی‌ها و هم منحرف‌شدگان بودند. خیابانی و رجوی را در آنجا به یاد دارم. البته ما با هم فاصله فکری بسیاری داشتیم. در آن مقطع رجوی شخص بزرگی محسوب نمی‌شد بلکه بزرگ آنها عزت شاهی بود. در واقع قهرمان تحمل شکنجه و مقاومت بود. رجوی هم در گوشه‌ای زیر پتو می‌خوابید و وانمود می‌کرد که به چیزی کاری ندارد. قبل از اینکه به بند بالا برویم زمزمه حقوق‌بشر و کارتر مطرح شد. تا جایی‌که بادامچیان از باب مزاح می‌گفت جیمی جون برای آزادی ما آمده است. در همان مقطع تصمیم گرفتند اولین گروه حدودا ٥٠ نفری را آزاد کنند. من، انواری، آقای کروبی، عسگراولادی، شهید عراقی، کچویی، لاجوردی، اسدالله بادامچیان و پسر لاهوتی جزء این گروه بودیم.
 چه سالی بود؟
حدودا یک‌سال به انقلاب مانده بود. ما را به سالن شهربانی بردند و به‌عنوان عفو ملوکانه عکس گرفتند. تعدادی از چپی‌ها صحبت کردند. کم‌کم موج تظاهرات و حضور مردم در صحنه منجر به آزادی بقیه شد.
  بعد از انقلاب به چه کاری مشغول شدید؟
به نظرم رسید که مردم روستاها خیلی محرومند و از نعمت‌های الهی بی‌بهره‌اند، بنابراین شروع به اقدامات عمرانی کردم. در این رابطه نزد آقای هاشمی رفتم و گفتم که ما می‌خواهیم در روستاها خدمت کنیم. ایشان به وزیر راه و چند جای دیگر نامه نوشتند. در این رابطه ما حدود دو یا سه هزار پروژه انجام دادیم. بعد از آن از حاج احمد آقا و چند فقره هم از کمک‌های امام در این زمینه بهره گرفتیم. از آقای زرگر، مسئول مبارزه با موادمخدر، هاشمی رئیس‌جمهور و کروبی رئیس بنیاد شهید نیز استفاده کردیم. من هم‌زمان اداره کمیته را هم در دست داشتم، تا زمان بنی‌صدر که علیه من بود. در آن زمان همه علیه بنی‌صدر بودند. الان دعوا بین خودی‌ها و راست و چپ است. در آن زمان دعوا بین جریان خط امام و بنی‌صدر بود. بنی‌صدر در یک سخنرانی گفت: «این خان کیست؟ من به تهران بروم او را بیرون خواهم کرد». آقای مهدوی وزیر کشور و رئیس کمیته‌ها بود. من روزی بعد از روی‌کارآمدن بنی‌صدر تصمیم گرفتم از بنی‌صدر پیش آقای کنی گله کنم. ساختمان وزارت کشور در خیابان بهشت بود. به محض اینکه از در وارد شدم به من گفت الان بنی‌صدر تماس گرفت و علیه شما حرف زد. ایشان از من حمایت کرد و نسبت به بنی‌صدر موضع گرفت. درواقع من همان‌طور که علیه احمدی‌نژاد بودم علیه بنی صدر هم بودم. بعد از آن مسئولیت کمیته‌ها، امداد، بنیاد شهید، بازرسی نیروی انتظامی و نمایندگی آقا در نیروی انتظامی قزوین را داشتم. اوایل انقلاب از جانب امام خمینی برای سرپرستی کمیته‌ها و رسیدگی به امور روستاها و مردم حکم داشتم.
  در قزوین یا سراسر کشور؟
قزوین؛ اما زیر پوشش زنجان بودیم. البته آقای مهدوی‌کنی خاطر اعتمادی که به من داشت در این جریان بسیار همراهی می‌کرد و نامه‌ای نوشته بود که در کارهای عمرانی به آقای علیخانی کمک کنید و به این واسطه اجازه داده بود از تمام امکانات کمیته استفاده کنم.
  رابطه شما با آقای موسوی‌خویینی‌ها بعد از انقلاب به چه شکل بود؟
بعد از انقلاب ارتباط ما باقی ماند تا انتخابات ریاست‌جمهوری سال ٧٦. من از آقای ناطق‌نوری حمایت کردم و ایشان با آقای خاتمی بودند. ارتباط ما از آن زمان به بعد کمی دور شد؛ چراکه از من انتظار نداشتند از آقای ناطق هواداری کنم. ضمن اینکه شایعاتی به دروغ درباره من به آقای موسوی‌خویینی‌ها گفته بودند که نمی‌خواهم اکنون آن را باز کنم؛ اما به‌هر‌روی آقای موسوی‌خویینی‌ها حق استادی به گردن من دارند و دلیل ورود من به انقلاب ایشان بودند.
  استدلال شما برای حمایت از آقای ناطق‌نوری در سال ٧٦ چه بود؟
رفاقت برای من خیلی مهم است. آقای ناطق‌نوری رفیق بسیار نزدیک من بود و هست. الان هم ممکن است حادثه‌ای پیش بیاید که از طرفی خط من و در طرفی دیگر رفاقت باشد. من خط را رها می‌کنم و به سمت رفاقت می‌روم.
  به همین دلیل تا به حال عضو هیچ حزبی نبودید؟
تفکر من مشخص است، اما این‌گونه نیست که متعلق به یک حزب خاص باشم؛ چراکه من دیدگاه به‌خصوصی دارم. من برای همه شخصیت‌ها احترام قائل هستم و در عین حال بسیاری افراد از نظر من به لحاظ شم سیاسی و مبارزات و... کمتر از دیگران نیستند. من چشم‌بسته هوادار هیچ گروهی نبوده و نیستم. اما اساسا جریان اصلاح‌طلب را بیشتر می‌پسندم. از زمان مرحوم حاج احمدآقا در اردوگاه چپ بودم و اکنون نیز هستم؛ اما ارتباط دوستانه‌ام با آقایان مهدوی و ناطق‌نوری هم در جای خود بود. همین الان هم گاهی جلساتی بین ما و سیدحسن آقای خمینی، آقا یاسر، آقای ناطق، آقای موسوی بجنوردی و دیگر دوستان در منازل برگزار می‌شود. سالی یک یا دو بار جلساتی با آقای لاریجانی داریم؛ بنابراین اگر در یک جریان هستم به این معنا نیست که از ارتباطات دیگر به دور باشم.
  ظاهرا ارتباط شما با آقای روح‌الله حسینیان هم خیلی خوب است؟
بله، آقای حسینیان قابل احترام هستند و ایشان برخلاف برخی که تحریک می‌شوند، خودش است. درست است که الان مخالف این دولت است. آقای حسینیان روزی در همین مجلس به من گفت همان‌طور که تو مخالف احمدی‌نژاد بودی ما هم مخالف روحانی هستیم. این حرف صداقت او را می‌رساند. این از محاسن آقای حسینیان است که از کسی خط نمی‌گیرد. حسینیان مردانگی‌هایی دارد که در جای خود قابل احترام است. اگر سخنرانی من بعد از انتخابات سال ٨٨ در صحن مجلس را به‌خاطر بیاورید حسینیان در آن سخنرانی کنار میکروفن من آمد و گفت من از علیخانی اعلام بیزاری می‌کنم. او اعتراض کرد؛ اما ارتباط ما پس از آن هم ادامه داشت. گاهی در مجلس سر یک میز می‌نشینیم و او همچنان روضه مخالفت می‌خواند. ما با افراد زیادی هم‌فکر نبودیم؛ مثل سردار کوثری. در کمیسیون امنیت ملی تندترین افراد را داشتیم. احمدی بی‌غش، کرمی کرمانشاه و کریمی قدوسی که فاصله فکری ما از زمین تا آسمان است. هر هفته یا هر دو هفته دعوای جدی می‌کردیم؛ ولی از در که خارج می‌شدیم با هم گپ و شوخی داشتیم. من همیشه به کریمی‌قدوسی می‌گویم تو هنوز زنده‌ای؟ او هم همین جمله را به بنده می‌گوید. البته من با برادر کریمی‌قدوسی دوستی دارم که مرید آقای هاشمی است و قائم‌مقام آقای طبسی. گاهی به برادرش می‌گویم نتوانستی برادرت را هدایت کنی؟ جواب می‌دهد نه. برادرم هست اما من راه خود را می‌روم. بنابراین هم دعوا هم اختلاف، هم دیدگاه توأم با قطع‌نشدن رابطه.
  در مجلس ششم هم به همین شکل بود؟
در مجلس ششم هم موسوی‌خویینی‌ها به من گفت می‌توانی به محسنی بگویی که برای رفتن من به خارج از کشور کمک کند؟ به‌طور کلی دعوای خط و خطوط سرجای خود و رفاقت هم سرجای خود. آقای احمد سالک، زمانی فرمانده بنده بود که آقای ناطق ایشان را به‌عنوان فرمانده کمیته تعیین کرده بود. ما آدم‌های مختلفی در مجلس داریم. برای مثال، من از رسایی عصبانی بودم، آقای حسینیان خواستند گذشت کنم و قبول کردم.
  رابطه شما با آقای هاشمی هم براساس همین رفاقت است؟
این یک مورد خیر. ارادت من به ایشان کاملا عقیدتی است. ما آقای هاشمی را در کنار امام و همراه امام می‌دانیم. من به دو نفر ارادت داشتم و دارم و خواهم داشت که آن دو نفر رهبری و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هستند. برای هر دو حریم قائل هستم.
  در موضوع حمله به علی مطهری در مجلس، یک سایت اصولگرا نوشته بود این اتفاق طبیعی است و در مجلس ششم هم بود. آقای علیخانی از طیف اصلاح‌طلبان به سمت علی‌اکبر موسوی خوئینی حمله کرد و قصد زدن او را داشت.
در یک جمله، هر اقدام من در مجلس ششم اعتقادم بود. آن عمل هم براساس اعتقاد و دفاع از رهبری بود.
  مجلس ششم از نظر شما چگونه مجلسی بود؟
مجلس پویایی بود؛ اما معلوم بود که اگر عاقلانه عمل می‌کردند اصلاحات به آن روز نمی‌افتاد. ولی متأسفانه درست عمل نشد. اگر عاقلانه و منطقی عمل شده بود احمدی‌نژاد پیدا نمی‌شد. مجلس ششم احمدی‌نژاد را آورد.

یعنی از آن عمل خود در مجلس ششم دفاع می‌کنید؟

من عقب‌نشینی نمی‌کنم. برخورد با منافقین در زمان کمیته از طرف بنده جزء افتخارات من است. اینها و هر کاری در مسیر امام انجام داده‌ام اعتقادم بوده است. در مجلس ششم از رهبری دفاع کردم اعتقادم بوده است و برای دوستانم هم ایستادگی می‌کنم. یعنی اگر کسی علیه موسوی‌خویینی‌ها، آقای هاشمی یا دیگر دوستانم صحبت کند من دفاع می‌کنم. نمونه‌اش هم پاسخم برای رحیم‌صفوی بود؛ آزادی و حریت من این‌گونه است. ضمن اینکه در طیف اصلاح‌طلب و چپ هستم و مدیریت آنان را قبول دارم و ترجیح می‌دهم. به بسیاری از اصولگراها اعتقاد ندارم، مخصوصا بعد از جریان احمدی‌نژاد که امتحان خود را پس دادند. اصولگرایان اواخر دوره دولت دهم به مخالفت با احمدی‌نژاد برخاستند درحالی‌که این را افتخار خود می‌دانستند. اما ما از روز اول قبل از اینکه انتخاب شود مخالفت کرده بودیم و هشدار داده بودیم که اگر احمدی‌نژاد بیاید چه اتفاقاتی خواهد افتاد. بشر جایزالخطاست و فرد سیاسی ممکن است خطا کند اما تا جایی که توانستم زیربار سیاسی‌کاری نرفتم. ممکن است صحبت‌های من به ضررم تمام شود و برخی نپسندند. شاهد بودید در مجلس از آقای خاتمی چقدر دفاع کردم. از اهانت به مهندس موسوی، سیدحسن آقا و آقای هاشمی دفاع کردم؛ جزء اعتقاداتم بود و پشیمان نیستم.
  در مجلس چهارم، سال ٧١ جریان چپ کلا حذف می‌شود. گفته می‌شود آقای هاشمی باعث رد صلاحیت‌های مجلس چهارم بود یا حداقل سکوت کرد و این رد صلاحیت‌ها دامن خود او را در سال ٩٢ گرفت.
کسانی که از شما می‌خواهند چنین سؤالاتی را بپرسید، بیمار هستند.
  اتفاقا این سؤال خودم بود.
به‌تازگی شنیدم یکی از این بچه‌های بیمار که اصلاح‌طلب و دوست شما هم هست یک مقاله راجع به آقای هاشمی نوشته است. من به یکی از دوستان که اسم او را نمی‌برم و شما می‌شناسید پیغام دادم که حاضر هستی راجع به اشتباهات فلان آقا هم که از هوادارانش هستی بنویسی؟ آقای کرباسچی به من گفت به او پیغام دادم که تو حاضری علیه آقای موسوی‌خویینی‌ها بنویسی؟ پاسخ داد نه. آن آقا ناراحت بود که چرا در زمان هاشمی دستگیر شده است. خیلی اتفاق‌های زیادی در گذشته افتاده است.
  هرکجا آقای هاشمی بایستد شما آنجا هستید؟
نه، رهبری مقدم هستند.
  منظورم بعد از رهبری است.
البته این‌طور هم نیست که چشم‌بسته بگویم آقای هاشمی. من آقای هاشمی را رکن انقلاب می‌دانم و حدود ٥٠ سال از آشنایی من با ایشان می‌گذرد. معتقدم که به او ظلم شده و مظلوم واقع شده است. من در مقابل همه هجمه‌ها و تهمت‌هایی که به او می‌زنند، می‌ایستم.
  تکلیف شما با این شجاعت و صراحت و رفاقت که می‌گویید، با دولت آقای روحانی چیست؟
آقای روحانی می‌توانست بهتر عمل کند.
  در چه زمینه‌ای؟
اکنون نمی‌خواهم درباره دولت صحبت کنم.
  انتخابات مجلس دهم را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟
شرایط خوبی نیست؛ زیرا برخی اجزای دولت در این زمینه درست عمل نکرده‌اند.
  عملکرد شورای نگهبان درباره مجلس دهم چطور خواهد بود؟
شورای نگهبان کوتاه نمی‌آید و مشخص است. اما متأسفانه باید بگویم با این روند فعلی بسیاری از نامزدهای انتخاباتی در هیأت‌های اجرائی رد‌صلاحیت می‌شوند. خیلی از وزرا در مقابل مجلس ضعف نشان دادند. بسیاری از استانداران و وزرا ضعیف هستند و به نمایندگان باج می‌دهند. از ترس نمایندگان نمی‌توانند مدیر انتخاب کنند و در بسیاری از موارد مدیران را نمایندگان انتخاب می‌کنند. من در دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد نماینده مجلس بودم. احمدی‌نژاد برای نمایندگان ارزش قائل نبود، اصلا او ما را آدم حساب نمی‌کرد. نه آن‌قدر افراط و نه این‌قدر تفریط. یکی از اشخاص مسئول دولت که شما هم می‌شناسید حدود هشت ماه قبل می‌گفت یکی از این وزرا در مجلس رابط گذاشته است که هرچه نمایندگان می‌خواهند بدهند ولی به مجلس احضار نشوند.
  سرانجام مذاکرات چه می‌شود؟
خوشبین نیستم.
  یعنی به نظر شما توافق نهایی حاصل نمی‌شود؟
به‌هرحال خوشبین نیستم. آنچه مسلم است این است که احتمالا تا انتخابات مجلس به جایی نمی‌رسد.
  می‌دانید که اخیرا رئیس دولت نهم و دهم فعالیت‌های گسترده‌ای را آغاز کرده است. اگر احمدی‌نژاد دوباره بخواهد کاندیدا شود، رأی می‌آورد؟ اصلا صلاحیتش تأیید می‌شود؟
هر چیزی ممکن است. احمدی‌نژاد دیگر نمی‌تواند رئیس‌جمهور شود اما می‌دانیم که او طرفدارانی دارد. او بانی کارهایی بود که موجبات بیچارگی را فراهم کرد. در شرایطی دشوار پرداخت یارانه را باب کرد و ظاهرا به ماهی سه‌هزارو ٧٠٠ میلیارد تومان می‌رسد و الان دولت قادر به پرداخت آن نیست. بنابراین قشر روستایی و ضعیف با اوست. اما قشر روشنفکر و نخبه و دانشجو در گروه طرفداران احمدی‌نژاد نیستند. اما در طبقاتی دیگر هوادارانی دارد و نمی‌توان منکر آن شد.
  برخی معتقدند اگر مجلس نهم علی مطهری را نداشت، ضعیف‌ترین مجلس بود.
البته باید این را هم حساب کرد که دوستان دیگر ما هم در مجلس هستند؛ ازجمله آقای پزشکیان و آقای تابش و بعضی دوستان دیگر. اما به‌هرحال اکثریت در دست گروهی دیگر است. نقطه مقابل مجلس ششم، مجلس نهم است. آقای مطهری واقعا انسان حق‌طلب و فرزند خلف شهید مطهری است؛ شجاع و دارای محبوبیت است. اگر بازهم کاندیدا شود رأی بالایی خواهد آورد.
  شما هم در انتخابات شرکت می‌کنید؟
بله. اگر انتخابات استانی شود، از قزوین می‌آیم در غیر این‌صورت از تهران ثبت‌نام خواهم کرد.
  رد‌صلاحیت نمی‌شوید؟
چرا باید رد‌صلاحیت شوم؟
  وقتی آقای هاشمی رد‌صلاحیت می‌شود ممکن است برای شما هم این اتفاق بیفتد.
آقای هاشمی برای ریاست‌جمهوری رد‌صلاحیت شدند.
  اما شما با آن سوابق، قبلا هم رد‌صلاحیت شد‌ه‌اید.
من دوبار رد‌صلاحیت شدم. در شورای نگهبان و هیأت اجرائی قزوین همه با من مخالف هستند.
  الان هم همین‌طور است؟
شورای نگهبان که حتما مخالف است. احتمالا آنها هم مخالف‌اند. من دوبار رد شدم و به دستور آقا برگشتم.
  پس ممکن است دوباره ردصلاحیت شوید؟
من دلیلی برای ردشدن نمی‌بینم، اما اگر رد شوم به رهبری نامه می‌نویسم که چرا من را رد کردند؟ من اگر در جایی قدم بگذارم، تلاش می‌کنم موانع را بردارم.
  این‌روزها صحبت‌های زیادی از حضور آقای ناطق‌نوری در انتخابات آتی مجلس می‌شود. شما به‌عنوان دوست نزدیک ایشان از تصمیم او برای حضور در انتخابات خبر دارید؟
آقای ناطق دیگر در هیچ انتخاباتی حاضر نخواهند شد.


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار