شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۷۸۲۰
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
یکی از آزادگان که بیش از چهار سال در اسارت دژخیمان بعثی عراق بوده در نقل خاطره ای از آن دوران می گوید، طبق قانون نانوشته افسران عراقی، جیره آب روزانه اسرا نصف لیوان بود.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛صدام و صدامیان در برخورد با اسیران ایرانی از بسیاری از شیوه های غیر انسانی شکنجه استفاده می کردند و آنها را در حالیکه هیچ وسیله دفاعی نداشتند، با وحشیانه ترین روش ها مورد شکنجه روحی و جسمی قرار می دادند.
یکی از این روش ها که اوج حقارت بعثی ها را نشان می دهد، گرسنه نگهداشتن آنها یا اجبار به خوردن غذا بیش از اندازه بود در حالی که عراقی ها پس از آن از دستشویی رفتن اسیران جلوگیری می کردند.
ˈالهیار ابراهیمیˈ متولد 1339 متاهل که پیش از اسارت به حرفه خیاطی مشغول بود، در تاریخ 27 اردیبهشت سال 65 به اسارت عراقی ها درمی آید و به مدت چهار سال و چهار ماه نیز در اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق می ماند.
او درباره یکی از خاطرات خود می گوید: در تاریخ دهم دی ماه سال 1364 به خدمت سربازی اعزام شدم، در ژاندارمری جمهوری اسلامی خدمت می کردم، بعد از چند ماهی از طریق پادگانˈ 205 امدادˈ به منطقه ایلام اعزام و در یکی از درگیری ها در منطقه مهران به دست نیروهای دشمن اسیر شدم.
اگرچه در مورد بی رحمی بیش از حد نیروهای بعثی چیزهایی شنیده بودم ولی در موقع اسارت بیشتر با این خوی آنها آشنا شدم، در همان اولین برخورد چند بار صحنه اعدام نمایشی ترتیب دادند و بالاخره بعد از 13-12 ساعت ما را به پشت جبهه بردند.
تقریبا سه ماه قبل از اسارتم، در کرمانشاه عده ای از اسرای عراقی را که به اسارت ایران درآمده بودند، دیدم و شاهد بودم که مردم چطور با نقل و شیرینی و میوه از آنها استقبال می کردند، البته نه به این حد اما ما هم انتظار داشتیم عراقی ها هم از ما استقبال کنند اما وقتی وارد منطقه ˈناصریهˈ شدیم، دیدیم که با سنگ و چوب در وسط خیابان ها به ما حمله می کنند.
در آنجا نیروی نظامی نمی دیدیم، نیروهایی بودند با لباس شخصی و کابل به دست که با فحش و کتک از ما استقبال کردند، چند روز بعد بدون آب و غذا ما را به اردوگاه ˈرمادیهˈانتقال دادند که در آنجا نه چیزی بعنوان رحم، مروت و وجدان و نه دین اصلا مطرح نبود، شاید بعضی ها دین نداشته باشند ولی انسانیت دارند، طوری در آنجا بچه ها را می زدند که بسیاری مجروح شدند، دست و پایشان شکست و بعضی ها کلیه های خود را از دست دادند.
این فقط نتیجه ضرب و شتم روز اول بود، بعد از سه چهار روز که مرتب بچه ها را کتک می زدند، کمی آنها سر و سامان گرفتند، با یکدیگر صحبت می کردند و با همان تکه پارچه هایی که داشتند زخم ها را هم می بستند.
بعد از شش روز برنامه آب و غذای ما مشخص شد که آن هم غذای بخور و نمیری بود، یک افسر عراقی بچه ها را جمع کرد و گفت: شما با همین لباس هایی که آمده اید باید برگردید، حتی اگر 20 سال طول بکشد و غذای شما همین است تا نمیرید.
افسر عراقی گفت: قانون اسارت چنین است، یک تکه نان را جلوی یک اسیر بگیر تا یک لقمه گاز بزند و نمیرد، در 24 ساعت نصف لیوان آب کافی است و به غیر از این توقعی از ما نداشته باشید، هر مراسمی که داشتید در ایران جا مانده است، اینجا هیچ صحبتی از نماز و روزه نیست.
ولی بچه ها با همان ایمانی که داشتند، هر طور بود به عبادت خود ادامه می دادند.

منبع:ایرنا

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار