شهدای ایران:
ای انکه نشسته در ریاضی با آل علی تو فتنه سازی
........ای آل سعودی حجازی دانم به خدا در انقراضی
ما شیعه حیدریم و کرار با خصم علی به شوق پیکار
بگذشته ز آتشیم و آبیم آماده همیشه در رکابیم
از باده فاطمی چو نوشیم با نای علی علی خروشیم
ما کهنه به تن کفن بپوشیم مردانه ، علم گرفته دوشیم
لب تشنۀ بوی کربلاییم ما گم شده در یم ولاییم
ما را ه یمن گرفته در پیش حیدر نسبیم و فاطمی کیش
بگرفته علم به دوش آییم دریای پر از خروش آییم
بگرفته علم به کف جلودار مادر پی او سپاه بسیار
بگذشته زآب و آتش و خون بر فاطمه گشته قوم مجنون
مردان علی علی به لب گو بر فاطمه خون بها، طلب جو
تشنه لب انتقام زهرا بگذشته ز بحر و دشت و صحرا
رو کرده به وادی حجازیم بر فاطمه تا که سر ببازیم
ای آل همیشه مست باده بین لشکر حق به ره فتاده
جان همچو علی به کف نهاده مردان سواره و پیاده
تا ملک حجاز از تو گیرد تا هرچه بدی به نطفه میرد
ای گشته ملک به قوم تازی بر حمله ما تو بیحفاظی
آتش به سرت زما چو بارد بیچاره دمار تو بر آرد
بارد به سرت شهابها چون نقش تو کشد به خاک ، در خون
بارد به سرت ستاره سجیل موسی صفتان گذشته از نیل
دارم خبرت زبارش مرگ بارا ن تگرگ و گریه برگ
از بارش قدر و فاتح و حوت جا دادن تو میان تابوت
خیزد چو درفش کاویانی اندر ید مرد م کیانی.........
خرداد ماه 1394 – تهران -منصورنظری
ای انکه نشسته در ریاضی با آل علی تو فتنه سازی
........ای آل سعودی حجازی دانم به خدا در انقراضی
ما شیعه حیدریم و کرار با خصم علی به شوق پیکار
بگذشته ز آتشیم و آبیم آماده همیشه در رکابیم
از باده فاطمی چو نوشیم با نای علی علی خروشیم
ما کهنه به تن کفن بپوشیم مردانه ، علم گرفته دوشیم
لب تشنۀ بوی کربلاییم ما گم شده در یم ولاییم
ما را ه یمن گرفته در پیش حیدر نسبیم و فاطمی کیش
بگرفته علم به دوش آییم دریای پر از خروش آییم
بگرفته علم به کف جلودار مادر پی او سپاه بسیار
بگذشته زآب و آتش و خون بر فاطمه گشته قوم مجنون
مردان علی علی به لب گو بر فاطمه خون بها، طلب جو
تشنه لب انتقام زهرا بگذشته ز بحر و دشت و صحرا
رو کرده به وادی حجازیم بر فاطمه تا که سر ببازیم
ای آل همیشه مست باده بین لشکر حق به ره فتاده
جان همچو علی به کف نهاده مردان سواره و پیاده
تا ملک حجاز از تو گیرد تا هرچه بدی به نطفه میرد
ای گشته ملک به قوم تازی بر حمله ما تو بیحفاظی
آتش به سرت زما چو بارد بیچاره دمار تو بر آرد
بارد به سرت شهابها چون نقش تو کشد به خاک ، در خون
بارد به سرت ستاره سجیل موسی صفتان گذشته از نیل
دارم خبرت زبارش مرگ بارا ن تگرگ و گریه برگ
از بارش قدر و فاتح و حوت جا دادن تو میان تابوت
خیزد چو درفش کاویانی اندر ید مرد م کیانی.........
خرداد ماه 1394 – تهران -منصورنظری
به امید سحری همیشه باقی زیبا و با مفهوم بود