حضرت آیتالله خامنهای در نخستین روزهای پس از رحلت امام نقل میکنند: خدا میداند که در طول این ۱۰ سال، فکر چنین روزی، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمیدانستیم دنیای بدون «خمینی» چگونه قابل تحمل است.
شهدای ایران: امام خمینی معتقد بود شرط مرجعیت که در قانون اساسی آمده برای رهبری لازم نیست و در نامهای که به رئیس مجلس خبرگان وقت (آیتالله مشکینی) نوشت، گفت: «در مورد رهبری، ما که نمیتوانیم نظام اسلامیمان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامیمان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط «مرجعیت» لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت میکند. اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولی منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسی من این را میگفتم، ولی دوستان در شرط «مرجعیت» پافشاری کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که این در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست.»
(صحیفه امام، جلد 21، صفحه 371)
ماجرای برداشتن شرط مرجعیت از این قرار بود که در اوج مسئله آقای منتظری خیلیها نگران روزهای پس از امام بودند. آقای خامنهای و هاشمی و احمد خمینی رفته بودند به امام اصرار کنند با قضیه منتظری مدارا کند. مهمترین دلیلشان هم این بود که کسی نداریم و مملکت بحرانی میشود، بار اول که گفت: چرا ندارید همین آقای خامنهای. آقای خامنهای و هاشمی شوکه شدند. آقای خامنهای از امام خواسته بود به دوستان نقل این سخن را نهی کند و قسمشان داده بودند که راضی نیست جایی نقل شود اما احمد پیشتر هم شبیه این حرف را شنیده بود.
(کتاب بازسازی و سازندگی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 180 تا 183)
پس از رحلت امام خمینی مجلس خبرگان رهبری جلسه فوق العادهای را پیش از تدفین امام و در 14 خرداد68 برگزار کرد.
در این جلسه نخست برای رهبری شورایی رایگیری شد که 20 نفر موافق و 45 نفر مخالف بودند.
سپس به پیشنهاد سیزده نفر از اعضای جامعهٔ مدرسین برای رهبری آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی از مراجع وقت رایگیری شد که تنها 13 رای از سوی همان افراد آورد.
در نهایت آیتالله سید علی خامنهای رئیسجمهور وقت پیشنهاد شد که 60 نفر از 74 نمایندهٔ حاضر قیام کردند و به وی رای دادند و ایشان را به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب کرده و در اطلاعیه ای که همان روز از صدا و سیما پخش شد رهبری ایشان را اعلام کرد:
بیانیه مجلس خبرگان برای انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب به شرح زیر بود:
«مجلس خبرگان ضمن عرض تسلیت رحلت جانگداز حضرت امام امت رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، با درک عمیق از مسئولیت تاریخی خود با توجه به موقعیت رفیع و حساس مقام رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران و با اهتمام بلیغی که از حضرت امام امت و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رضوان الله تعالی علیه در پیامها و بیانات مکرر به خصوص در دستورها و ارشادها اخیرشان در خصوص رهبری ابراز داشتهاند و با توجه به اصول مربوط در قانون اساسی و با آگاهی کامل از توطئه خناسان و دشمنان اسلام و انقلاب در داخل و خارج نسبت به آینده نظام مقدس اسلامی و برای آمادگی لازم در برابر هرگونه حادثه با در نظر گرفتن شرایط داخلی و خارجی و با الهام از مضامین الهی وصیت نامه بسیار مهم الهی سیاسی حضرت امام امت در جلسه فوقالعاده مورخ 14/3/68 با اکثریت بیش از چهار پنجم اعضا حاضر، 60 رای موافق از 74 عضو حاضر در جلسه حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای را به رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران برگزید.»
اطلاعیه مجلس خبرگان در روزنامه جمهوری اسلامی
خود مقام معظم رهبری در خصوص آن جلسه میفرمایند: «بعد از رحلت امام (ره)، در آن روز اول که در مجلس خبرگان شرکت کردند، بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم و بالاخره اسم این بنده حقیر به میان آمد و بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و اتفاق کردند بر این که این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب بکنند. من فعالیت کردم. مخالفت جدی کردم، نه این که می خواستم تعارف بکنم، خدا خودش می داند که در دل من، در آن لحظات چه می گذشت.
رفتم آنجا ایستادم و گفتم: آقایان صبر کنید، اجازه بدهید! - این ها همه ضبط شده و موجود است، هم تصویر و هم صدای آن هست - شروع کردم به استدلال که من را برای این مقام انتخاب نکنید. هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان مجتهدین و فضلایی که در آنجا بودند، استدلال های مرا جواب دادند. من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولی بعد دیدم چاره ای نیست. چرا چاره ای نبود؟ زیرا به گفته افرادی که من به آنها اطمینان دارم، این واجب، در من متعین شده بود؛ یعنی اگر من این بار را برنمی داشتم، این بار زمین می ماند. این بود که گفتم: قبول می کنم. چون دیدیم بار بر زمین می ماند، برای این که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگری آنجا بود یا من می شناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول می کردند، یقیناً من قبول نمی کردم که این بار را بردارم. بعد هم گفتم: پروردگارا! توکل بر تو و خدا هم تا امروز کمک کرد.»
23 آذر 1373، دیدار عمومی به مناسبت روز ولادت امام جواد (ع)
*دیدارهای نخستین آیتالله خامنهای در کسوت رهبری
آیتالله خامنهای در نخستین دیدار پس از انتخاب به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 15 خرداد 68 به دیدار حجتالاسلام سیّد احمد آقا خمینی رفتند و فرمودند:
«برای ما و همهی ملت، شما یادگار عزیز امام(ره) هستید. میزان محبت و علاقهی امام به جنابعالی را میدانیم و از زبان خود ایشان مکرر شنیدیم که میگفتند شما را عزیزترین اشخاص میدانند. ما هم به خاطر شخص خودتان و به خاطر احترام به روح بزرگ رهبر عزیز و عظیممان، شما را بسیار عزیز و گرامی میداریم و یادگار عزیز و یگانهی حضرت امام(رضواناللَّهتعالیعلیه) به حساب میآوریم و از خداوند برای شما صبر آرزو میکنیم.
این حادثه برای همه، مخصوصاً برای شما و خانوادهی بزرگوارتان و خانم والدهی مکرمه و سایر خانمها، حقیقتاً مصیبت بزرگی است و نسبت به مصیبتهای دیگر، سنگینتر و بزرگتر است. خداوند انشاءاللَّه به شما صبر و اجر بدهد.
همه ما یتیم شدیم / تفال به قرآن در شب رحلت امام
دومین دیدار آیتالله خامنهای در کسوت رهبر جمهوری اسلامی با نخستوزیر وقت و هیأت وزیران و بیعت آنان با ایشان بود:
ایشان در این دیدار فرمودند:
حقیقت این است که در طول ده سال گذشته، یاد چنین مصیبتی دل ما را به لرزه می انداخت و باور نمیکردیم که بتوانیم مصیبت این حادثه را تحمل کنیم. همهی ما یتیم شدیم. مسلمانهای کشورهای دیگر هم احساس یتیمی میکنند. امام عزیز، با عظمت شخصیت خودش، توانسته بود به اینها هویت وامید بدهد و چشمانداز روشنی را در مقابل آنها ترسیم کند. زمان ما، زمان بروز حوادث بزرگ، هم در سطح جهان و هم در ایران بود. انقلاب و جمهوری اسلامی، دو پدیدهی فوقالعاده بزرگ عصر حاضرند. حاکمیت ارزشهای اخلاقی و معنوی در نظام ما به معجزه شبیه است؛ زیرا در همهی دنیا تلاش میشود که این ارزشها را منزوی کنند و یا به فراموشی بسپارند.
حادثهی باعظمت دیگر، استحالهی بزرگ ملت ایران نسبت به وضعیت گذشته است. ملتی که ضعیف و تسلیم و ستمپذیر بود، به ملتی مقاوم و شجاع و متعرض متحول شد و امید را در دل ملتهای دیگر ایجاد کرد.
بالاتر از همهی این عظمتها و عظیمها، امام عزیزمان بود که توانست همهی اینها را به وجود آورد. درست است که انقلاب ما مردمی است و سیل خروشان آنهاست که میتواند اینهمه راه هموار و کار بهنجار را از ناهمواریها و ناهنجاریها به وجود آورد، اما تبدیل خود این ملت به چنین حالتی، جز با دست توانای یک انسان معنوی و الهی و متصل به منبع قدرت پروردگار، امکانپذیر نبود. یقیناً خصوصیات امام، استثنایی و ممتاز و بینظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مییابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهای ما را گداخته است و غم سنگینی قلبهای ما را می فشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس میکنیم.
من طلبهای کوچک و مشحون به انواع قصورها و نقصها و کاستیها هستم. بههرحال مسؤولیتی به من محول شده است و من با توکل به خدا، همهی همت خود را به کار خواهم گرفت، تا بتوانم این مسؤولیت بسیار سنگین و این بارِ بسیار گران را تحمل کنم و بردارم و پیش ببرم و به سرمنزل برسانم. یقیناً بدون کمک آحاد عظیمالشّأن مردم و مدیران کشور، انجام این مسؤولیت امکانپذیر نیست. اعلام حمایت گروههای مختلف مردم و اظهار همراهی آنها در این قضیه، برای من بسیار امیدبخش است. انشاءاللَّه با این اعلام حمایتهای مردمی، خواهیم توانست راه امام(ره) را دنبال کنیم.
شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط میشد. او با همت بلندی که داشت، هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب میکرد. تصور این هدفها، برای آدمهای معمولی دشوار بود و می پنداشتند آن هدفهای والا، دستنیافتنی هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگی ناپذیری و استعدادهای فراوان و تواناییهای اعجابانگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار می افتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیش می رفت و ناگهان همه می دیدند که آن هدفها محقق شدهاند.
نقطهی اساسی کار او، این بود که در ارادهی الهی و تکلیف شرعی محو میشد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها میمانست و عمل صالحش با خستگی ناپذیرىِ باورنکردنی توأم بود. آنچنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت میکرد. به همین خاطر، هدفهای بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قلهها امکانپذیر گردید.
جمهوری اسلامی در حالی به وجود آمد که هیچکس در دنیا باور نمی کرد این نظام پابرجا بماند و بر دشمنان کینهورز و قدرتمند خود، فایق آید. ما باید این راه را ادامه دهیم. آن چیزی که از امام برای ما قابل تقلید است، هدفهای او و حرکت به سمت آن هدفهاست. هیچکدام از هدفها و آرمانهایی که امام معین کردند، صرفنظرکردنی نیست. آن بزرگوار برای ملت ایران و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، بهترین و والاترین و اصلیترین هدفها را انتخاب کردند و به زبان آوردند و آنها را در دهها اثر از ادبیات مخصوص خود ثبت کرده و حرکت به سمت آنها را نشان دادند.
آرمانهای بزرگی که امام(ره) بیان میکردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانی، حفظ اعتدال قاطع در خط «نه شرقی و نه غربی»، اصرار فراوان بر استقلال حقیقی و همهجانبهی ملت - خودکفایی به معنای کامل - پافشاری فراوان و تمامنشدنی بر حفظ اصول دینی و شرع و فقه اسلامی، ایجاد وحدت و همبستگی، توجه به ملتهای مسلمان و مظلوم دنیا، عزت بخشیدن به اسلام و ملتهای اسلامی و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهای جهانی، ایجاد قسط و عدل در جامعهی اسلامی، حمایت بی دریغ و همیشگی از مستضعفان و محرومان و قشرهای پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همهی ما شاهد بودیم که امام در این خطوط، مصرانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.
فردای آن شبی که امام عزیز(ره) به جوار رحمت الهی پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛ این آیهی شریفهی سورهی کهف آمد: «وامّا من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی و سنقول له من امرنا یسرا». دیدم واقعاً مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار است. ایمان و عمل صالح و جزای حسنی، بهترین پاداش برای اوست.
بارها از ایشان شنیدهاید که همه مسؤول هستند و مسؤولیت در یکجا متمرکز نیست. آحاد ملت و مدیران کشور و کسانی که ارشاد و هدایت جامعه را برعهده دارند، بخصوص کسانی که سررشتهی فکر و ذهن مردم در دستشان است، مسؤولیتهای مضاعف دارند و همهی ما تقریباً مصداق این واقعیت هستیم.
امیدواریم انشاءاللَّه بتوانیم به وظایف خود عمل کنیم و با همکاری و همدلی و وحدت کلمه - به معنای واقعی آن - راه آن بزرگوار را ادامه دهیم.
*هم سپاه هم ارتش باید تقویت شود
سخنرانی در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای سپاه؛68/3/17
بعضی خیال میکردند که اگر من میگویم هم سپاه باشد و هم ارتش، به خاطر این است که من خودم یک گرایش خاصی دارم! خیر، این ادعا اشتباه بود. لزومی نداشت که ما هر حرفی را صریحاً در ملأ عام بگوییم. این، حرف و خواست امام بود. ایشان مکرر این مطلب را به من تأکید کرده بودند و هر وقت صحبت میشد، میگفتند هم سپاه و هم ارتش باید تقویت شوند؛ ارتش را حفظ کنید، سپاه را هم حفظ کنید. هر وقت هر کسی نظری غیر از این داشت، ایشان قبول نکردند. این، خط ایشان و فکر و تشخیص آن بزرگوار بود. البته تشخیص خود من هم همین بود. من با نگاه به صحنهی نظامی کشور و نیازهایش و تحلیل آن، میفهمیدم که ما این دو نیرو را لازم داریم.
*دعای بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از امام بمیرم
خدا میداند که در طول این دهسال، فکر چنین روزی، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمیدانستیم دنیای بدون «خمینی» چگونه قابل تحمل است. به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض کردم: دعای بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم.
در همان روز تلخ که حال امام مساعد نبود، من جمعی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی را دعوت کردم و به آنها گفتم که حال امام خوب نیست؛ کار بازنگری را قدری تسریع کنیم و مژدهی اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزی که ممکن بود پیش آید، قلب من میلرزید؛ صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم...
بیعت فرماندهان سپاه با مقام معظم رهبری در 17 خرداد 68
«به امام بگویید فدای سرتان»
بیانات در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای کمیتههای انقلاب اسلامی؛ 1368/03/18
بار دیگر موقعی گریهی امام را دیدم که سخن مادر شهیدی را برای ایشان بازگو کردم: در شهری سخنرانی داشتم. بعد از پایان سخنرانی، همین که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف میزند. گفتم راه را باز کنید، تا ببینم این خانم چهکار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچهام اسیر دست دشمن بود و اخیراً مطلع شدم که او را شهید کردهاند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچههای دیگرم نیز در راه شما شهید شوند. من به تهران آمدم، خدمت امام رسیدم، ولی فراموش کردم این پیغام را به ایشان بگویم. بعد که بیرون آمدم، سفارش آن مادر شهید به ذهنم آمد. برگشتم و مجدداً خدمت امام رسیدم و آنچه را که آن خانم گفته بود، برای ایشان نقل کردم. بلافاصله دیدم آنچنان چهرهی امام درهم رفت و آنچنان اشک از چشم ایشان فرو ریخت، که قلب من را سخت فشرد.
*سعهی صدر امام
در زمان بنیصدر که من خدمت امام(ره) رسیده بودم، ایشان میگفتند: حرفهایی که او از قول من میگوید، همهاش خلاف واقع است و حقیقت ندارد. بنابراین، هر حرفی که زده میشد، فوراً او را نمیآشفت و تحریک نمیکرد و در صدد پاسخ سریع برنمیآمد. این متانت، بردباری، حلم، تسلط بر نفس و سعهی صدر، در هرکس که باشد، از او یک انسان بزرگ خواهد ساخت. درعینحال اگر امام(ره) آن عوامل اصلی معنویت، ارتباط با خدا، کار برای رضای او، تقوا و انجام تکلیف را نمیداشت، نه انقلاب به پیروزی میرسید، نه شما مردم اینگونه عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود آورد، و نه قادر بود در مقابل تهدید و ارعاب دشمن، مثل کوه بایستد.
(صحیفه امام، جلد 21، صفحه 371)
ماجرای برداشتن شرط مرجعیت از این قرار بود که در اوج مسئله آقای منتظری خیلیها نگران روزهای پس از امام بودند. آقای خامنهای و هاشمی و احمد خمینی رفته بودند به امام اصرار کنند با قضیه منتظری مدارا کند. مهمترین دلیلشان هم این بود که کسی نداریم و مملکت بحرانی میشود، بار اول که گفت: چرا ندارید همین آقای خامنهای. آقای خامنهای و هاشمی شوکه شدند. آقای خامنهای از امام خواسته بود به دوستان نقل این سخن را نهی کند و قسمشان داده بودند که راضی نیست جایی نقل شود اما احمد پیشتر هم شبیه این حرف را شنیده بود.
(کتاب بازسازی و سازندگی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 180 تا 183)
پس از رحلت امام خمینی مجلس خبرگان رهبری جلسه فوق العادهای را پیش از تدفین امام و در 14 خرداد68 برگزار کرد.
در این جلسه نخست برای رهبری شورایی رایگیری شد که 20 نفر موافق و 45 نفر مخالف بودند.
سپس به پیشنهاد سیزده نفر از اعضای جامعهٔ مدرسین برای رهبری آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی از مراجع وقت رایگیری شد که تنها 13 رای از سوی همان افراد آورد.
در نهایت آیتالله سید علی خامنهای رئیسجمهور وقت پیشنهاد شد که 60 نفر از 74 نمایندهٔ حاضر قیام کردند و به وی رای دادند و ایشان را به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب کرده و در اطلاعیه ای که همان روز از صدا و سیما پخش شد رهبری ایشان را اعلام کرد:
بیانیه مجلس خبرگان برای انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب به شرح زیر بود:
«مجلس خبرگان ضمن عرض تسلیت رحلت جانگداز حضرت امام امت رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، با درک عمیق از مسئولیت تاریخی خود با توجه به موقعیت رفیع و حساس مقام رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران و با اهتمام بلیغی که از حضرت امام امت و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رضوان الله تعالی علیه در پیامها و بیانات مکرر به خصوص در دستورها و ارشادها اخیرشان در خصوص رهبری ابراز داشتهاند و با توجه به اصول مربوط در قانون اساسی و با آگاهی کامل از توطئه خناسان و دشمنان اسلام و انقلاب در داخل و خارج نسبت به آینده نظام مقدس اسلامی و برای آمادگی لازم در برابر هرگونه حادثه با در نظر گرفتن شرایط داخلی و خارجی و با الهام از مضامین الهی وصیت نامه بسیار مهم الهی سیاسی حضرت امام امت در جلسه فوقالعاده مورخ 14/3/68 با اکثریت بیش از چهار پنجم اعضا حاضر، 60 رای موافق از 74 عضو حاضر در جلسه حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای را به رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران برگزید.»
اطلاعیه مجلس خبرگان در روزنامه جمهوری اسلامی
خود مقام معظم رهبری در خصوص آن جلسه میفرمایند: «بعد از رحلت امام (ره)، در آن روز اول که در مجلس خبرگان شرکت کردند، بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم و بالاخره اسم این بنده حقیر به میان آمد و بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و اتفاق کردند بر این که این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب بکنند. من فعالیت کردم. مخالفت جدی کردم، نه این که می خواستم تعارف بکنم، خدا خودش می داند که در دل من، در آن لحظات چه می گذشت.
رفتم آنجا ایستادم و گفتم: آقایان صبر کنید، اجازه بدهید! - این ها همه ضبط شده و موجود است، هم تصویر و هم صدای آن هست - شروع کردم به استدلال که من را برای این مقام انتخاب نکنید. هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان مجتهدین و فضلایی که در آنجا بودند، استدلال های مرا جواب دادند. من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولی بعد دیدم چاره ای نیست. چرا چاره ای نبود؟ زیرا به گفته افرادی که من به آنها اطمینان دارم، این واجب، در من متعین شده بود؛ یعنی اگر من این بار را برنمی داشتم، این بار زمین می ماند. این بود که گفتم: قبول می کنم. چون دیدیم بار بر زمین می ماند، برای این که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگری آنجا بود یا من می شناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول می کردند، یقیناً من قبول نمی کردم که این بار را بردارم. بعد هم گفتم: پروردگارا! توکل بر تو و خدا هم تا امروز کمک کرد.»
23 آذر 1373، دیدار عمومی به مناسبت روز ولادت امام جواد (ع)
*دیدارهای نخستین آیتالله خامنهای در کسوت رهبری
آیتالله خامنهای در نخستین دیدار پس از انتخاب به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 15 خرداد 68 به دیدار حجتالاسلام سیّد احمد آقا خمینی رفتند و فرمودند:
«برای ما و همهی ملت، شما یادگار عزیز امام(ره) هستید. میزان محبت و علاقهی امام به جنابعالی را میدانیم و از زبان خود ایشان مکرر شنیدیم که میگفتند شما را عزیزترین اشخاص میدانند. ما هم به خاطر شخص خودتان و به خاطر احترام به روح بزرگ رهبر عزیز و عظیممان، شما را بسیار عزیز و گرامی میداریم و یادگار عزیز و یگانهی حضرت امام(رضواناللَّهتعالیعلیه) به حساب میآوریم و از خداوند برای شما صبر آرزو میکنیم.
این حادثه برای همه، مخصوصاً برای شما و خانوادهی بزرگوارتان و خانم والدهی مکرمه و سایر خانمها، حقیقتاً مصیبت بزرگی است و نسبت به مصیبتهای دیگر، سنگینتر و بزرگتر است. خداوند انشاءاللَّه به شما صبر و اجر بدهد.
همه ما یتیم شدیم / تفال به قرآن در شب رحلت امام
دومین دیدار آیتالله خامنهای در کسوت رهبر جمهوری اسلامی با نخستوزیر وقت و هیأت وزیران و بیعت آنان با ایشان بود:
ایشان در این دیدار فرمودند:
حقیقت این است که در طول ده سال گذشته، یاد چنین مصیبتی دل ما را به لرزه می انداخت و باور نمیکردیم که بتوانیم مصیبت این حادثه را تحمل کنیم. همهی ما یتیم شدیم. مسلمانهای کشورهای دیگر هم احساس یتیمی میکنند. امام عزیز، با عظمت شخصیت خودش، توانسته بود به اینها هویت وامید بدهد و چشمانداز روشنی را در مقابل آنها ترسیم کند. زمان ما، زمان بروز حوادث بزرگ، هم در سطح جهان و هم در ایران بود. انقلاب و جمهوری اسلامی، دو پدیدهی فوقالعاده بزرگ عصر حاضرند. حاکمیت ارزشهای اخلاقی و معنوی در نظام ما به معجزه شبیه است؛ زیرا در همهی دنیا تلاش میشود که این ارزشها را منزوی کنند و یا به فراموشی بسپارند.
حادثهی باعظمت دیگر، استحالهی بزرگ ملت ایران نسبت به وضعیت گذشته است. ملتی که ضعیف و تسلیم و ستمپذیر بود، به ملتی مقاوم و شجاع و متعرض متحول شد و امید را در دل ملتهای دیگر ایجاد کرد.
بالاتر از همهی این عظمتها و عظیمها، امام عزیزمان بود که توانست همهی اینها را به وجود آورد. درست است که انقلاب ما مردمی است و سیل خروشان آنهاست که میتواند اینهمه راه هموار و کار بهنجار را از ناهمواریها و ناهنجاریها به وجود آورد، اما تبدیل خود این ملت به چنین حالتی، جز با دست توانای یک انسان معنوی و الهی و متصل به منبع قدرت پروردگار، امکانپذیر نبود. یقیناً خصوصیات امام، استثنایی و ممتاز و بینظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مییابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهای ما را گداخته است و غم سنگینی قلبهای ما را می فشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس میکنیم.
من طلبهای کوچک و مشحون به انواع قصورها و نقصها و کاستیها هستم. بههرحال مسؤولیتی به من محول شده است و من با توکل به خدا، همهی همت خود را به کار خواهم گرفت، تا بتوانم این مسؤولیت بسیار سنگین و این بارِ بسیار گران را تحمل کنم و بردارم و پیش ببرم و به سرمنزل برسانم. یقیناً بدون کمک آحاد عظیمالشّأن مردم و مدیران کشور، انجام این مسؤولیت امکانپذیر نیست. اعلام حمایت گروههای مختلف مردم و اظهار همراهی آنها در این قضیه، برای من بسیار امیدبخش است. انشاءاللَّه با این اعلام حمایتهای مردمی، خواهیم توانست راه امام(ره) را دنبال کنیم.
شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط میشد. او با همت بلندی که داشت، هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب میکرد. تصور این هدفها، برای آدمهای معمولی دشوار بود و می پنداشتند آن هدفهای والا، دستنیافتنی هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگی ناپذیری و استعدادهای فراوان و تواناییهای اعجابانگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار می افتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیش می رفت و ناگهان همه می دیدند که آن هدفها محقق شدهاند.
نقطهی اساسی کار او، این بود که در ارادهی الهی و تکلیف شرعی محو میشد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها میمانست و عمل صالحش با خستگی ناپذیرىِ باورنکردنی توأم بود. آنچنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت میکرد. به همین خاطر، هدفهای بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قلهها امکانپذیر گردید.
جمهوری اسلامی در حالی به وجود آمد که هیچکس در دنیا باور نمی کرد این نظام پابرجا بماند و بر دشمنان کینهورز و قدرتمند خود، فایق آید. ما باید این راه را ادامه دهیم. آن چیزی که از امام برای ما قابل تقلید است، هدفهای او و حرکت به سمت آن هدفهاست. هیچکدام از هدفها و آرمانهایی که امام معین کردند، صرفنظرکردنی نیست. آن بزرگوار برای ملت ایران و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، بهترین و والاترین و اصلیترین هدفها را انتخاب کردند و به زبان آوردند و آنها را در دهها اثر از ادبیات مخصوص خود ثبت کرده و حرکت به سمت آنها را نشان دادند.
آرمانهای بزرگی که امام(ره) بیان میکردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانی، حفظ اعتدال قاطع در خط «نه شرقی و نه غربی»، اصرار فراوان بر استقلال حقیقی و همهجانبهی ملت - خودکفایی به معنای کامل - پافشاری فراوان و تمامنشدنی بر حفظ اصول دینی و شرع و فقه اسلامی، ایجاد وحدت و همبستگی، توجه به ملتهای مسلمان و مظلوم دنیا، عزت بخشیدن به اسلام و ملتهای اسلامی و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهای جهانی، ایجاد قسط و عدل در جامعهی اسلامی، حمایت بی دریغ و همیشگی از مستضعفان و محرومان و قشرهای پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همهی ما شاهد بودیم که امام در این خطوط، مصرانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.
فردای آن شبی که امام عزیز(ره) به جوار رحمت الهی پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛ این آیهی شریفهی سورهی کهف آمد: «وامّا من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی و سنقول له من امرنا یسرا». دیدم واقعاً مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار است. ایمان و عمل صالح و جزای حسنی، بهترین پاداش برای اوست.
بارها از ایشان شنیدهاید که همه مسؤول هستند و مسؤولیت در یکجا متمرکز نیست. آحاد ملت و مدیران کشور و کسانی که ارشاد و هدایت جامعه را برعهده دارند، بخصوص کسانی که سررشتهی فکر و ذهن مردم در دستشان است، مسؤولیتهای مضاعف دارند و همهی ما تقریباً مصداق این واقعیت هستیم.
امیدواریم انشاءاللَّه بتوانیم به وظایف خود عمل کنیم و با همکاری و همدلی و وحدت کلمه - به معنای واقعی آن - راه آن بزرگوار را ادامه دهیم.
*هم سپاه هم ارتش باید تقویت شود
سخنرانی در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای سپاه؛68/3/17
بعضی خیال میکردند که اگر من میگویم هم سپاه باشد و هم ارتش، به خاطر این است که من خودم یک گرایش خاصی دارم! خیر، این ادعا اشتباه بود. لزومی نداشت که ما هر حرفی را صریحاً در ملأ عام بگوییم. این، حرف و خواست امام بود. ایشان مکرر این مطلب را به من تأکید کرده بودند و هر وقت صحبت میشد، میگفتند هم سپاه و هم ارتش باید تقویت شوند؛ ارتش را حفظ کنید، سپاه را هم حفظ کنید. هر وقت هر کسی نظری غیر از این داشت، ایشان قبول نکردند. این، خط ایشان و فکر و تشخیص آن بزرگوار بود. البته تشخیص خود من هم همین بود. من با نگاه به صحنهی نظامی کشور و نیازهایش و تحلیل آن، میفهمیدم که ما این دو نیرو را لازم داریم.
*دعای بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از امام بمیرم
خدا میداند که در طول این دهسال، فکر چنین روزی، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمیدانستیم دنیای بدون «خمینی» چگونه قابل تحمل است. به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض کردم: دعای بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم.
در همان روز تلخ که حال امام مساعد نبود، من جمعی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی را دعوت کردم و به آنها گفتم که حال امام خوب نیست؛ کار بازنگری را قدری تسریع کنیم و مژدهی اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزی که ممکن بود پیش آید، قلب من میلرزید؛ صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم...
بیعت فرماندهان سپاه با مقام معظم رهبری در 17 خرداد 68
«به امام بگویید فدای سرتان»
بیانات در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای کمیتههای انقلاب اسلامی؛ 1368/03/18
بار دیگر موقعی گریهی امام را دیدم که سخن مادر شهیدی را برای ایشان بازگو کردم: در شهری سخنرانی داشتم. بعد از پایان سخنرانی، همین که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف میزند. گفتم راه را باز کنید، تا ببینم این خانم چهکار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچهام اسیر دست دشمن بود و اخیراً مطلع شدم که او را شهید کردهاند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچههای دیگرم نیز در راه شما شهید شوند. من به تهران آمدم، خدمت امام رسیدم، ولی فراموش کردم این پیغام را به ایشان بگویم. بعد که بیرون آمدم، سفارش آن مادر شهید به ذهنم آمد. برگشتم و مجدداً خدمت امام رسیدم و آنچه را که آن خانم گفته بود، برای ایشان نقل کردم. بلافاصله دیدم آنچنان چهرهی امام درهم رفت و آنچنان اشک از چشم ایشان فرو ریخت، که قلب من را سخت فشرد.
*سعهی صدر امام
در زمان بنیصدر که من خدمت امام(ره) رسیده بودم، ایشان میگفتند: حرفهایی که او از قول من میگوید، همهاش خلاف واقع است و حقیقت ندارد. بنابراین، هر حرفی که زده میشد، فوراً او را نمیآشفت و تحریک نمیکرد و در صدد پاسخ سریع برنمیآمد. این متانت، بردباری، حلم، تسلط بر نفس و سعهی صدر، در هرکس که باشد، از او یک انسان بزرگ خواهد ساخت. درعینحال اگر امام(ره) آن عوامل اصلی معنویت، ارتباط با خدا، کار برای رضای او، تقوا و انجام تکلیف را نمیداشت، نه انقلاب به پیروزی میرسید، نه شما مردم اینگونه عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود آورد، و نه قادر بود در مقابل تهدید و ارعاب دشمن، مثل کوه بایستد.