در ارتباط با شهدای ایران عنوان شد:
این جانباز خاطر نشان کرد: در این مدت که در بیمارستان بودم با چند نفر از مسئولان تماس گرفته و درخواست قرض کردم اما هیچ کدام حتی دیگر پاسخ تلفنم را هم ندادند اما کار خیر این ارمنی هموطن را هیچ گاه فراموش نمی کنم.
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ یکی از جانبازان در پیامی به شهدای ایران اظهار داشت: مدتی قبل به دلیل شدت گرفتن مشکلات اعصاب و روان از شهرستان به تهران آمده و در بیمارستان بقیه الله بستری شدم و بعد از معاینه و گذشت چند روز بستری شدن در این بیمارستان نظر پزشک متخخص این بود که به دلیل وخامت حال روحی به مدت 20 روز در بیمارستان بستری شوم.
این جانباز افزود: در این مدت تمام مستمری ام را خرج هزینه های بیمارستان و رفت و آمد کردیم و حتی همسرم حلقه طلایش را نیز فروخت اما باز هم برای تأمین داروهایی که بیمه آنها را قبول نمی کرد دچار مشکل شدیم.
این جانباز اعصاب و روان گفت: در زمان ترخیص پزشک دارویی برای من تجویز کرد که همسرم برای تامین آن به داروخانه رفت در حالی که فقط 50 هزار تومان پول داشتیم که آن هم هزینه برگشتمان به شهرستان بود. دارو هم جز آن دسته از داروهایی بود که بیمه آن را قبول نمی کرد.
وی ادامه داد: همسرم برای تأمین دارو به داروخانه مراجعه کرد و با دارو برگشت و گفت: قیمت آن 400 هزار تومان بوده و کسی آن را پرداخت کرده است.
این جانباز خاطر نشان کرد: از روی کنجکاوی به همراه همسرم به داروخانه مراجعه کردم و بعد از پرس و جو با یک هموطن ارمنی مواجه شدم که وی بعد از اصرار های من اظهار داشت: چون خداوند ثروت زیادی به او داده؛ وی نیز از ثروتش در راه خیر استفاده می کند.
این جانباز خاطر نشان کرد: در این مدت که در بیمارستان بودم با چند نفر از مسئولان تماس گرفته و درخواست قرض کردم اما هیچ کدام حتی دیگر پاسخ تلفنم را هم ندادند اما کار خیر این ارمنی هموطن را هیچ گاه فراموش نمی کنم.
این جانباز افزود: در این مدت تمام مستمری ام را خرج هزینه های بیمارستان و رفت و آمد کردیم و حتی همسرم حلقه طلایش را نیز فروخت اما باز هم برای تأمین داروهایی که بیمه آنها را قبول نمی کرد دچار مشکل شدیم.
این جانباز اعصاب و روان گفت: در زمان ترخیص پزشک دارویی برای من تجویز کرد که همسرم برای تامین آن به داروخانه رفت در حالی که فقط 50 هزار تومان پول داشتیم که آن هم هزینه برگشتمان به شهرستان بود. دارو هم جز آن دسته از داروهایی بود که بیمه آن را قبول نمی کرد.
وی ادامه داد: همسرم برای تأمین دارو به داروخانه مراجعه کرد و با دارو برگشت و گفت: قیمت آن 400 هزار تومان بوده و کسی آن را پرداخت کرده است.
این جانباز خاطر نشان کرد: از روی کنجکاوی به همراه همسرم به داروخانه مراجعه کردم و بعد از پرس و جو با یک هموطن ارمنی مواجه شدم که وی بعد از اصرار های من اظهار داشت: چون خداوند ثروت زیادی به او داده؛ وی نیز از ثروتش در راه خیر استفاده می کند.
این جانباز خاطر نشان کرد: در این مدت که در بیمارستان بودم با چند نفر از مسئولان تماس گرفته و درخواست قرض کردم اما هیچ کدام حتی دیگر پاسخ تلفنم را هم ندادند اما کار خیر این ارمنی هموطن را هیچ گاه فراموش نمی کنم.
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ می دانی مسلمانی به چیست
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت ، هم کلید زندگیست
گفت : زین معیار اندر شهر ما
"یک مسلمان هست آن هم ارمنیست"
پروین اعتصامی