وقتی در مقابل حاج عیسی صحبت از امام خمینی(ره) میکردیم بغض گلویش را میگرفت. کل مصاحبه ما پیرامون امام بود و او سراسر مصاحبه در حال گریه بود.به یاد امام خوبیها.
شهدای ایران: مسئولانی که با امام خمینی(ره) در امور انقلاب و مملکتداری در ارتباط بودند از زمان رحلت ایشان تاکنون خاطراتی را از ایشان نقل کردهاند که بیشتر متوجه اندیشه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی امام خمینی(ره) بوده است؛ اما شخصیت امام خمینی(ره) وجوهی دیگر نیز دارد که از دل این خاطرات بدست نمیآید. برای آنکه بتوانیم روایتی بدست بیاوریم از سبک زندگی خانواده امام خمینی(ره) و همینطور حالات فردی ایشان به سراغ «حاج عیسی جعفری» خدمتگزار امام خمینی(ره) رفتیم.
زمانیکه امام خمینی(ره) در جماران بودند حاج عیسی همواره در خدمت امام بودهاند و خاطرات متفاوتی از ایشان دارند. حاج عیسی بسیار سالخورده شده است به حدی که برای مصاحبه ما مجبور شدیم کنار ایشان بروی زمین بنشینیم و این مسئله به صمیمیت مصاحبه ما افزود. وقتی پیش او رفتیم از حال بدش در صبح همان روز مصاحبه با ما بریمان میگوید و میگوید شاید قسمت بوده زنده بماند تا بتواند این مصاحبه را انجام دهد. خانهاش بسیار ساده و بیآلایش بود. تنها تزئینات خانهاش عکسهایی از امام خمینی(ره) و فرزند گرامی ایشان حاج احمد آقای خمینی است. عکسی را هم که ما به او هدیه کردیم کنار همان عکسها قرار داد. وقتی صحبت از امام خمینی(ره) میکردیم بغض گلویش را میگرفت و چون کل مصاحبه ما پیرامون امام بود او سراسر مصاحبه در حال گریه بود. گرچه بسیاری از مسائل از خاطرش رفته است اما هنوز خاطراتی داشت که میتوانست مورد توجه قرار گیرد. متن گفتگوی ما با او را در ادامه میخوانید:
تسنیم: حاج عسی! یکی از موارد جالب زندگی امام، رابطه صمیمی و خاص حاج احمد آقا، پسر بزرگشان با ایشان بود. دوست داریم از همینجا شروع کنیم،. چیزهای زیادی شنیدهام از رابطه صمیمانه این پدر و پسر.. شما چیزی از آن دوران به خاطرتان هست؟
حاج عیسی: احمد آقا خیلی به امام علاقه داشتند. بدون اجازه امام آب نمیخوردند. یادم میآید قطعنامهای که پس از جنگ تحصیلی توافق کرده بودند را به دفتر امام دادند اما کسی جرات نکرد به ایشان بدهند و نزدیک یک هفته در دفتر نگاه داشته بودند. بعد از یک هفته به من گفتند یک نامهای هست اگر به تو بدهیم آن را به امام میرسانی من گفتم بله من به حاج احمد آقا میدهم که به امام بدهند. حاج احمد آقا نامه را به امام دادند و امام آن را قبول کرد و گفت مثل کاسه زهری بود که سر کشیدم.
تسنیم: ماجرای قطعنامه یکی از ماجراهای تلخ زندگی امام بود. اولین باری که شما امام را بعد از این جریان دیدید، ایشان چه حالی داشتند؟
حاج عیسی: خیلی ناراحت بودند. بعدا خودشان فرمودند ما که جنگ را شروع نکردیم. آنها جنگ را به ما تحمیل کردند و باید به ما خسارت بدهند و از این جهت ناراحت بودند.
تسنیم:وقتی ناراحت میشدند معمولا چه کاری انجام میدادند؟
حاج عیسی: امام وقتی ناراحت بودند قرآن میخواندند. ایشان ساعت دو بعد از نصف شب بیدار میشدند و شروع میکردند نماز و قرآن خواندن تا نزدیک صبح. نزدیک صبح که میشد مشغول مناجات میشدند و خیلی شدید گریه میکردند [حاج عیسی در این لحظه گریه میکند]. البته من داخل اتاق نمیرفتم و از پشت در حیاط میدیدم. صبح که نماز صبح را میخواندند به کارهایشان میرسیدند تا ساعت 6 صبح که دیدارهای مردمی شروع میشد و ایشان میرفتند برای این کار.
بعضی وقتها پیش میآمد که امام روزی دو بار ملاقات داشتند. یک روز خیلی عجب بود. بس که مردم گفته بودند «روح منی خمینی، جان منی خمینی»؛ امام از آن بالایی که در حسینیه نشسته بودند آمدند پایین و یک گوشهای چنان مظلومانه نشستند و گفتند «این حرفها را نزنید. میترسم باورم بشود». خیلی این حرف عجیب بود.
تسنیم: کمی از جزئیات زندگی امام بگویید. زندگی فردیشان چگونه میگذشت؟
امام کار آنچنانی با من نداشتند. صبحانه ایشان همان چیزی را میخوردند که ما میخوردیم. همان شیر یا چایی. ظهر هم مقداری گوشت بار میکردند و آبش را میخوردند. من 5 سال ورم معده داشتم و دکتر میرفتم و دارو میخوردم. یک روز امام به خواهرشان مقداری از از باقی مانده آبگوشت خودش را میدهد که برای من بیاورد. من کمی از آن خوردم و انگار آبی بروی آتش بود و از همان روز من خوب شدم. شبها هم غذای حاضری میخورد مثل نون پنیر و انگور یا نون و پنیر و خربزه. امام تجملاتی نبودند که در خانهشان بریز و بپاش باشد.
تسنیم: یعنی اگر غذای بهتر درست میکردید ایشان نمیخوردند؟
حاج عیسی: من در خانه امام همچین چیزی را ندیدم. یعنی غیر از آنچه گفتم درست نمیشد.
تسنیم: امام خمینی(ره) ظاهرا برنامه مرتب ورزش کردن هم داشتند.
حاج عیسی: بله. ورزش ایشان همان راه رفتن بود. و البته ورزشهایی که دکترها به ایشان داده بودند.
تسنیم: شنیدهایم که بسیار مقید بودند همه آنچه دکترها به ایشان در مورد سلامتیشان میگویند رعایت کنند؟
حاج عیسی: امام هیچ تخلفی از حرف دکترها در مورد سلامتیشان نمیکردند.
تسنیم:برنامه ثابت مطالعاتی هم داشتند
حاج عیسی: امام قرآن بسیار میخواند. از همان زمان 2 بعد از نصف شد ایشان شروع به قرآن خواندن میشدند. نشسته و ایستاده در روز بسیار قرآن میخواندند. یک روز حاج احمد آقا به من گفت «من فکر میکنم امام در ماه 5 بار قرآن را ختم میکنند».
تسنیم: در مورد اینکه مردم زیاد به دیدن ایشان میآمدند گلایه نمیکردند؟
حاج عیسی: اصلاً. میگفت من مال مردم هستم.
تسنیم: از رفتار فردی امام خمینی(ره) با خانواده و همسرشان برایمان بگویید.
حاج عیسی: درباره رفتار با همسرشان خیلی حساسی بودند، یادم میآید یک روز حاج احمد خمینی دویست نفر را برای افطاری دعوت کردند و امام آمد نماز خواند و آقای خامنهای و چند نفر از روسا آن جا نشسته بودند و آنها به امام گفتند که امام با ما شام بخورید. امام گفت من باید شام را با خانواده بخورم.
یک روز هم یادم میآید که همسر امام مریض شده بود و امام به من زنگ زد و گفت: لحظه به لحظه از احوال خانم برای من خبر بیاور. و من گفتم چشم. همسر امام بعد از اینکه به بیمارستان رفتند و اینکه به اتاق عمل رفتند و حتی بعد از اینکه از اتاق عمل خارج شدند و همه را لحظه به لحظه برای امام گزارش می دادم.
اینها نمونه های عجیبی از محبت حضرت امام از همسر و خانوادهشان بود. حتی جایی گفتند که من هرچه دارم و هرچه کردم به واسطه خانم من شد. چون من هرکجایی رفتم و تبعیدم کردند به هرجایی خانم من هم همراهم آمد.
تسنیم: چیزی از رابطه آیت الله خامنهای با امام خمینی(ره) به خاطر دارید؟
حاج عیسی: آقای خامنهای آن روزی که رئیس جمهور بود و برای نشست سازمان ملل رفته بود یک سخنرانی آنجا کردند. حاج احمد آقا آمدند به من گفتند که امام تمام سخنرانی ایشان [آیت الله خامنهای] را گوش دادند و گفتند ایشان برای رهبری مناسب هستند.
تسنیم: آیا موردی پیش آمد که امام خمینی(ره) با شما برخورد تند کند؟
حاج عیسی: امام هیچگاه من را دعوا نکردند. امام می گفت خدایا من را با حاج عیسی محشور کن. چنین آدمی باتواضعی چطور ممکن بود من را دعوا کند. حتی امام چایی خودش را خودش درست میکرد اما وقتی میهمان برای ایشان میآمد؛ من برای آنها چایی می بردم.
تسنیم: زمانیکه نامه گورباچف را میآوردند خدمت امام ظاهراً شما آنجا بودید.چیزی خاطرتان هست؟
حاج عیسی: بله. شوارد نادزه یک نامهای خدمت امام آورد و شروع کرد به خواندن. امام به او گفت که این جواب نامهی ما نیست که شما آوردهاید. اول این شوارد نادزه کز کرد در خودش ولی باز دوباره ادامه داد. تا اینکه امام بلند شد و گفت: ما نمیمیریم. ما از این عالم به عالم دیگر هجرت میکنیم و آنجا باید جواب این چند روز دنیا را بدهیم.
تسنیم: در زمان فوت امام شما بیمارستان بودید. چیز خاصی غیر از آنچه تاکنون گفته شده خاطرتان هست؟
حاج عیسی: امام وقتی در بیمارستان بستری بود حاج حسن آقا و یکی دیگر از نوهها آمدند خدمت امام. امام به ایشان تشر زد که چرا آمدید بروید درس بخوانید، بروید عبادت کنید، برای چه آمدهاید اینجا. بعدش به حاج احمد آقا گفت بروید درس بخوانید و سواددار بشوید الان یک نفر هست که ضد انقلاب است ولی به واسطه سوادی که دارد او را دادستان گذاشتهایم. شما بروید که درس بخوانید که ما همچین کسانی را سر کار نگذاریم.
تسنیم: آقای هاشمی چقدر خدمت امام میرسیدند؟
حاج عیسی: هر وقت کار داشتند میآمدند. ایشان دروازه دولت مینشستند و چون با امام زیاد رفتو آمد داشتند، بالاخره آمدند و نزدیک امام ساکن شدند. به همین ترتیب آقای مطهری و بهشتی هم خدمت امام میرسیند و امام مخصوصاً آقای بهشتی را خیلی عزت و احترام میگذاشتند.
تسنیم: این تصاویری که از نماز خواندن امام در حیاط جماران پخش میشود، خیلی جالب است.امام خمینی(ره) همیشه در حیاط نماز میخواندند؟
حاج عیسی: امام در حیاطی که خانوادهشان سکونت داشتند در صورتی که جمعیت زیاد میشد نماز جماعت میخواندند. یکبار هم در حیاط پاسدارها و به در خواست آنها نماز خواندند.
تسنیم: حاج عیسی! دوست داریم این سوال را با دید خودتان جواب دهید. چطور بود که در آن شرایط حساس اوائل انقلاب، امام از کسی نمیترسید و حتی به آمریکا تشر میزد که هیچ غلطی نمیتواند بکند؟
حاج عیسی: امام میگفت غیر از خدا از کسی نترسید. ایمان عمیق امام بود که باعث شده بود ایشان از کسی هراس نداشته باشد. ما هم باید اینطور باشیم که فقط از خدا بترسیم چون همه اعمال ما با خداست. خداوند در قرآن میفرماید که بندگانش را برای تجارت آخر آفریده است و دنیا محل گذر است و تمام میشود. کم و زیاد دنیا بالاخره تمام میشود اما آخرت تمامی ندارد و جاودان است. همه چیزمان و همه حرف هایمان را باید در آخرت پاسخگو باشیم.
تسنیم: وقتی شما از امام خمینی(ره) صحبت میکنید هنوز هم دگرکون میشوید و بغض گلویتان را میگیرد. بیشتر یاد چه چیزی در خاطرتان زنده میشود که اینقدر دلتنگتان میکند؟
حاج عیسی: چطور شده که امام خمینی(ره) از دنیا رفته و هنوز حاج عیسی نفس میکشد. این برایم خیلی سخت است. امروز احساس میکنم که زنده ماندم تنها بخاطر این بوده که همین خاطرهها را برای جوانان نقل کنم.
تسنیم: از رحلت امام تعریف کنید.
حاج عیسی: امام که رحلت کردند پیکرشان را به حیاط خانه آوردیم و به دستور حاج احمد آقا مشغول شستوشو و تجهیز پیکر ایشان شدم. ایشان را کفن کردم و وقتی به بهشت زهرا بردند، بخاطر هجوم مردم این کفن پاره شده بود و دوباره پیکر را برگرداندند. وقتی پیکر برگشت دیدم که فقط لنگ کفن به دور امام باقی مانده است. یک کفن دیگر را آیت الله خامنهای داده بودند که همان را بر تن امام کردیم و با آن دفن شدند.
رحلت امام برای من بسیار سخت بود و ماندن در آن فضا هم برایم سخت بود.طاقت جماران بدون امام را نداشتم. به همین دلیل بود که به قم آمدم تا اینجا در همسایگی حضرت معصومه(سلام الله علیها) حالم خوب شود.
تسنیم: آیا خواب امام خمینی(ره) را میبینید؟
حاج عیسی: یکبار خواب امام را دیدم که آمده بود بالای مزار یکی از بستگان شهیدم و آنجا ایشان به من فرمودند: «به مردم بگو دعای صباح بخوانند. دعای صباح انسانساز است»
*تسنبم
زمانیکه امام خمینی(ره) در جماران بودند حاج عیسی همواره در خدمت امام بودهاند و خاطرات متفاوتی از ایشان دارند. حاج عیسی بسیار سالخورده شده است به حدی که برای مصاحبه ما مجبور شدیم کنار ایشان بروی زمین بنشینیم و این مسئله به صمیمیت مصاحبه ما افزود. وقتی پیش او رفتیم از حال بدش در صبح همان روز مصاحبه با ما بریمان میگوید و میگوید شاید قسمت بوده زنده بماند تا بتواند این مصاحبه را انجام دهد. خانهاش بسیار ساده و بیآلایش بود. تنها تزئینات خانهاش عکسهایی از امام خمینی(ره) و فرزند گرامی ایشان حاج احمد آقای خمینی است. عکسی را هم که ما به او هدیه کردیم کنار همان عکسها قرار داد. وقتی صحبت از امام خمینی(ره) میکردیم بغض گلویش را میگرفت و چون کل مصاحبه ما پیرامون امام بود او سراسر مصاحبه در حال گریه بود. گرچه بسیاری از مسائل از خاطرش رفته است اما هنوز خاطراتی داشت که میتوانست مورد توجه قرار گیرد. متن گفتگوی ما با او را در ادامه میخوانید:
تسنیم: حاج عسی! یکی از موارد جالب زندگی امام، رابطه صمیمی و خاص حاج احمد آقا، پسر بزرگشان با ایشان بود. دوست داریم از همینجا شروع کنیم،. چیزهای زیادی شنیدهام از رابطه صمیمانه این پدر و پسر.. شما چیزی از آن دوران به خاطرتان هست؟
حاج عیسی: احمد آقا خیلی به امام علاقه داشتند. بدون اجازه امام آب نمیخوردند. یادم میآید قطعنامهای که پس از جنگ تحصیلی توافق کرده بودند را به دفتر امام دادند اما کسی جرات نکرد به ایشان بدهند و نزدیک یک هفته در دفتر نگاه داشته بودند. بعد از یک هفته به من گفتند یک نامهای هست اگر به تو بدهیم آن را به امام میرسانی من گفتم بله من به حاج احمد آقا میدهم که به امام بدهند. حاج احمد آقا نامه را به امام دادند و امام آن را قبول کرد و گفت مثل کاسه زهری بود که سر کشیدم.
تسنیم: ماجرای قطعنامه یکی از ماجراهای تلخ زندگی امام بود. اولین باری که شما امام را بعد از این جریان دیدید، ایشان چه حالی داشتند؟
حاج عیسی: خیلی ناراحت بودند. بعدا خودشان فرمودند ما که جنگ را شروع نکردیم. آنها جنگ را به ما تحمیل کردند و باید به ما خسارت بدهند و از این جهت ناراحت بودند.
تسنیم:وقتی ناراحت میشدند معمولا چه کاری انجام میدادند؟
حاج عیسی: امام وقتی ناراحت بودند قرآن میخواندند. ایشان ساعت دو بعد از نصف شب بیدار میشدند و شروع میکردند نماز و قرآن خواندن تا نزدیک صبح. نزدیک صبح که میشد مشغول مناجات میشدند و خیلی شدید گریه میکردند [حاج عیسی در این لحظه گریه میکند]. البته من داخل اتاق نمیرفتم و از پشت در حیاط میدیدم. صبح که نماز صبح را میخواندند به کارهایشان میرسیدند تا ساعت 6 صبح که دیدارهای مردمی شروع میشد و ایشان میرفتند برای این کار.
بعضی وقتها پیش میآمد که امام روزی دو بار ملاقات داشتند. یک روز خیلی عجب بود. بس که مردم گفته بودند «روح منی خمینی، جان منی خمینی»؛ امام از آن بالایی که در حسینیه نشسته بودند آمدند پایین و یک گوشهای چنان مظلومانه نشستند و گفتند «این حرفها را نزنید. میترسم باورم بشود». خیلی این حرف عجیب بود.
تسنیم: کمی از جزئیات زندگی امام بگویید. زندگی فردیشان چگونه میگذشت؟
امام کار آنچنانی با من نداشتند. صبحانه ایشان همان چیزی را میخوردند که ما میخوردیم. همان شیر یا چایی. ظهر هم مقداری گوشت بار میکردند و آبش را میخوردند. من 5 سال ورم معده داشتم و دکتر میرفتم و دارو میخوردم. یک روز امام به خواهرشان مقداری از از باقی مانده آبگوشت خودش را میدهد که برای من بیاورد. من کمی از آن خوردم و انگار آبی بروی آتش بود و از همان روز من خوب شدم. شبها هم غذای حاضری میخورد مثل نون پنیر و انگور یا نون و پنیر و خربزه. امام تجملاتی نبودند که در خانهشان بریز و بپاش باشد.
تسنیم: یعنی اگر غذای بهتر درست میکردید ایشان نمیخوردند؟
حاج عیسی: من در خانه امام همچین چیزی را ندیدم. یعنی غیر از آنچه گفتم درست نمیشد.
تسنیم: امام خمینی(ره) ظاهرا برنامه مرتب ورزش کردن هم داشتند.
حاج عیسی: بله. ورزش ایشان همان راه رفتن بود. و البته ورزشهایی که دکترها به ایشان داده بودند.
تسنیم: شنیدهایم که بسیار مقید بودند همه آنچه دکترها به ایشان در مورد سلامتیشان میگویند رعایت کنند؟
حاج عیسی: امام هیچ تخلفی از حرف دکترها در مورد سلامتیشان نمیکردند.
تسنیم:برنامه ثابت مطالعاتی هم داشتند
حاج عیسی: امام قرآن بسیار میخواند. از همان زمان 2 بعد از نصف شد ایشان شروع به قرآن خواندن میشدند. نشسته و ایستاده در روز بسیار قرآن میخواندند. یک روز حاج احمد آقا به من گفت «من فکر میکنم امام در ماه 5 بار قرآن را ختم میکنند».
تسنیم: در مورد اینکه مردم زیاد به دیدن ایشان میآمدند گلایه نمیکردند؟
حاج عیسی: اصلاً. میگفت من مال مردم هستم.
تسنیم: از رفتار فردی امام خمینی(ره) با خانواده و همسرشان برایمان بگویید.
حاج عیسی: درباره رفتار با همسرشان خیلی حساسی بودند، یادم میآید یک روز حاج احمد خمینی دویست نفر را برای افطاری دعوت کردند و امام آمد نماز خواند و آقای خامنهای و چند نفر از روسا آن جا نشسته بودند و آنها به امام گفتند که امام با ما شام بخورید. امام گفت من باید شام را با خانواده بخورم.
یک روز هم یادم میآید که همسر امام مریض شده بود و امام به من زنگ زد و گفت: لحظه به لحظه از احوال خانم برای من خبر بیاور. و من گفتم چشم. همسر امام بعد از اینکه به بیمارستان رفتند و اینکه به اتاق عمل رفتند و حتی بعد از اینکه از اتاق عمل خارج شدند و همه را لحظه به لحظه برای امام گزارش می دادم.
اینها نمونه های عجیبی از محبت حضرت امام از همسر و خانوادهشان بود. حتی جایی گفتند که من هرچه دارم و هرچه کردم به واسطه خانم من شد. چون من هرکجایی رفتم و تبعیدم کردند به هرجایی خانم من هم همراهم آمد.
تسنیم: چیزی از رابطه آیت الله خامنهای با امام خمینی(ره) به خاطر دارید؟
حاج عیسی: آقای خامنهای آن روزی که رئیس جمهور بود و برای نشست سازمان ملل رفته بود یک سخنرانی آنجا کردند. حاج احمد آقا آمدند به من گفتند که امام تمام سخنرانی ایشان [آیت الله خامنهای] را گوش دادند و گفتند ایشان برای رهبری مناسب هستند.
تسنیم: آیا موردی پیش آمد که امام خمینی(ره) با شما برخورد تند کند؟
حاج عیسی: امام هیچگاه من را دعوا نکردند. امام می گفت خدایا من را با حاج عیسی محشور کن. چنین آدمی باتواضعی چطور ممکن بود من را دعوا کند. حتی امام چایی خودش را خودش درست میکرد اما وقتی میهمان برای ایشان میآمد؛ من برای آنها چایی می بردم.
تسنیم: زمانیکه نامه گورباچف را میآوردند خدمت امام ظاهراً شما آنجا بودید.چیزی خاطرتان هست؟
حاج عیسی: بله. شوارد نادزه یک نامهای خدمت امام آورد و شروع کرد به خواندن. امام به او گفت که این جواب نامهی ما نیست که شما آوردهاید. اول این شوارد نادزه کز کرد در خودش ولی باز دوباره ادامه داد. تا اینکه امام بلند شد و گفت: ما نمیمیریم. ما از این عالم به عالم دیگر هجرت میکنیم و آنجا باید جواب این چند روز دنیا را بدهیم.
تسنیم: در زمان فوت امام شما بیمارستان بودید. چیز خاصی غیر از آنچه تاکنون گفته شده خاطرتان هست؟
حاج عیسی: امام وقتی در بیمارستان بستری بود حاج حسن آقا و یکی دیگر از نوهها آمدند خدمت امام. امام به ایشان تشر زد که چرا آمدید بروید درس بخوانید، بروید عبادت کنید، برای چه آمدهاید اینجا. بعدش به حاج احمد آقا گفت بروید درس بخوانید و سواددار بشوید الان یک نفر هست که ضد انقلاب است ولی به واسطه سوادی که دارد او را دادستان گذاشتهایم. شما بروید که درس بخوانید که ما همچین کسانی را سر کار نگذاریم.
تسنیم: آقای هاشمی چقدر خدمت امام میرسیدند؟
حاج عیسی: هر وقت کار داشتند میآمدند. ایشان دروازه دولت مینشستند و چون با امام زیاد رفتو آمد داشتند، بالاخره آمدند و نزدیک امام ساکن شدند. به همین ترتیب آقای مطهری و بهشتی هم خدمت امام میرسیند و امام مخصوصاً آقای بهشتی را خیلی عزت و احترام میگذاشتند.
تسنیم: این تصاویری که از نماز خواندن امام در حیاط جماران پخش میشود، خیلی جالب است.امام خمینی(ره) همیشه در حیاط نماز میخواندند؟
حاج عیسی: امام در حیاطی که خانوادهشان سکونت داشتند در صورتی که جمعیت زیاد میشد نماز جماعت میخواندند. یکبار هم در حیاط پاسدارها و به در خواست آنها نماز خواندند.
تسنیم: حاج عیسی! دوست داریم این سوال را با دید خودتان جواب دهید. چطور بود که در آن شرایط حساس اوائل انقلاب، امام از کسی نمیترسید و حتی به آمریکا تشر میزد که هیچ غلطی نمیتواند بکند؟
حاج عیسی: امام میگفت غیر از خدا از کسی نترسید. ایمان عمیق امام بود که باعث شده بود ایشان از کسی هراس نداشته باشد. ما هم باید اینطور باشیم که فقط از خدا بترسیم چون همه اعمال ما با خداست. خداوند در قرآن میفرماید که بندگانش را برای تجارت آخر آفریده است و دنیا محل گذر است و تمام میشود. کم و زیاد دنیا بالاخره تمام میشود اما آخرت تمامی ندارد و جاودان است. همه چیزمان و همه حرف هایمان را باید در آخرت پاسخگو باشیم.
تسنیم: وقتی شما از امام خمینی(ره) صحبت میکنید هنوز هم دگرکون میشوید و بغض گلویتان را میگیرد. بیشتر یاد چه چیزی در خاطرتان زنده میشود که اینقدر دلتنگتان میکند؟
حاج عیسی: چطور شده که امام خمینی(ره) از دنیا رفته و هنوز حاج عیسی نفس میکشد. این برایم خیلی سخت است. امروز احساس میکنم که زنده ماندم تنها بخاطر این بوده که همین خاطرهها را برای جوانان نقل کنم.
تسنیم: از رحلت امام تعریف کنید.
حاج عیسی: امام که رحلت کردند پیکرشان را به حیاط خانه آوردیم و به دستور حاج احمد آقا مشغول شستوشو و تجهیز پیکر ایشان شدم. ایشان را کفن کردم و وقتی به بهشت زهرا بردند، بخاطر هجوم مردم این کفن پاره شده بود و دوباره پیکر را برگرداندند. وقتی پیکر برگشت دیدم که فقط لنگ کفن به دور امام باقی مانده است. یک کفن دیگر را آیت الله خامنهای داده بودند که همان را بر تن امام کردیم و با آن دفن شدند.
رحلت امام برای من بسیار سخت بود و ماندن در آن فضا هم برایم سخت بود.طاقت جماران بدون امام را نداشتم. به همین دلیل بود که به قم آمدم تا اینجا در همسایگی حضرت معصومه(سلام الله علیها) حالم خوب شود.
تسنیم: آیا خواب امام خمینی(ره) را میبینید؟
حاج عیسی: یکبار خواب امام را دیدم که آمده بود بالای مزار یکی از بستگان شهیدم و آنجا ایشان به من فرمودند: «به مردم بگو دعای صباح بخوانند. دعای صباح انسانساز است»
*تسنبم