مسئولین کمک کنند
فاطمه نگران مادرش است که سردرد های میگرنی دارد و خواهرش هم به دلیل اصابت ضربه های چوبی که پدر بر سرش زده مغزش فلج شده و ناتوان ذهنی است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ در روزهایی که مسئولین به دیدار های نمایشی با جانبازان می پردازند حکایت بی توجهی مسئولان به جانباز اعصاب و روانی که در یکی از روستاهای تویسرکان زندگی می کند در نوع خود غم انگیز است.
«ماشاءالله رحمتی» که در روستایی دور در اطراف تویسرکان زندگی می کند روزهای سربازی اش را در جبهه بوده و جانباز شده است که هنوز هم چند ترکش در بدنش باقی مانده و یکی از این ترکش ها در جمجمه سرش وجود دارد که هر از گاهی موج انفجار را به یادش می آورد و دیگر پس از آن کسی از دستش جان سالم به در نخواهد برد.
ماشاالله رحمتی جانباز است با همه ابهت مقام جانبازی و با 4 فرزند دختر و همسرش که رنگ شادی و خوشی را در زندگی ندیده در یک روستا و در خانه ای که دیوارهایش از خشت و گل و سقفی چوبی است زندگی می کند که حتی در فصل بارندگی اصلا قابل سکونت نیست!
فاطمه دختر بزرگ ماشاالله رحمتی است که با شنیدن صدای خبرنگار ما بلند بلند گریه می کند و درخواست کمک دارد و می گوید: ما فقط از مسئولان یک جواب قانع کننده می خواهیم. بارها پدرم را معاینه کرده اند و مجروحیت او را تایید کرده، اما تنها حقی که برای او لحاظ شده اند 10 درصد جانبازی است که آن هم فقط در یک تکه کاغذ درج شده است و گفتند مدارک جانبازی اش کافی و کامل نیست. واقعا به غیر از جنگ و جبهه کجا می توانست این همه ترکش در بدنش وارد شود و این حد آسیب به امواج مغزیش وارد شود.
فاطمه می گوید: هیچ کسی از دوست و آشنا پیدا نمی شود که ما از او پول قرض نگرفته باشیم و به دنبال پدرم به این ارگان ها نرفته باشیم اما هیچ اثری نبخشید و تنها کاری که فرماندار برای ما انجام داد معرفی ما به کمیته امداد بود که پس از این همه سال ماهیانه تنها 100 هزار تومان به ما کمک می شود.
فاطمه نگران مادرش است که سردرد های میگرنی دارد و خواهرش هم به دلیل اصابت ضربه های چوبی که پدر بر سرش زده مغزش فلج شده و ناتوان ذهنی است.
رئیس بنیاد شهید تویسرکان هم فقط می گوید: تا زمانی که کمیسیون نظر ندهد وضع همین است و کاری نمی توان انجام داد.
«ماشاءالله رحمتی» که در روستایی دور در اطراف تویسرکان زندگی می کند روزهای سربازی اش را در جبهه بوده و جانباز شده است که هنوز هم چند ترکش در بدنش باقی مانده و یکی از این ترکش ها در جمجمه سرش وجود دارد که هر از گاهی موج انفجار را به یادش می آورد و دیگر پس از آن کسی از دستش جان سالم به در نخواهد برد.
ماشاالله رحمتی جانباز است با همه ابهت مقام جانبازی و با 4 فرزند دختر و همسرش که رنگ شادی و خوشی را در زندگی ندیده در یک روستا و در خانه ای که دیوارهایش از خشت و گل و سقفی چوبی است زندگی می کند که حتی در فصل بارندگی اصلا قابل سکونت نیست!
فاطمه دختر بزرگ ماشاالله رحمتی است که با شنیدن صدای خبرنگار ما بلند بلند گریه می کند و درخواست کمک دارد و می گوید: ما فقط از مسئولان یک جواب قانع کننده می خواهیم. بارها پدرم را معاینه کرده اند و مجروحیت او را تایید کرده، اما تنها حقی که برای او لحاظ شده اند 10 درصد جانبازی است که آن هم فقط در یک تکه کاغذ درج شده است و گفتند مدارک جانبازی اش کافی و کامل نیست. واقعا به غیر از جنگ و جبهه کجا می توانست این همه ترکش در بدنش وارد شود و این حد آسیب به امواج مغزیش وارد شود.
فاطمه می گوید: هیچ کسی از دوست و آشنا پیدا نمی شود که ما از او پول قرض نگرفته باشیم و به دنبال پدرم به این ارگان ها نرفته باشیم اما هیچ اثری نبخشید و تنها کاری که فرماندار برای ما انجام داد معرفی ما به کمیته امداد بود که پس از این همه سال ماهیانه تنها 100 هزار تومان به ما کمک می شود.
فاطمه نگران مادرش است که سردرد های میگرنی دارد و خواهرش هم به دلیل اصابت ضربه های چوبی که پدر بر سرش زده مغزش فلج شده و ناتوان ذهنی است.
رئیس بنیاد شهید تویسرکان هم فقط می گوید: تا زمانی که کمیسیون نظر ندهد وضع همین است و کاری نمی توان انجام داد.
اینها را بایدبه جناب طائبی رئیس کمسیون پزشکی گفت . مشکلات جانباز رحمتی وبیشتر از ان سخنان برادرناشناس که زنگ هشداری است به اقای طائبی وامثال انها ... اگر ازمن بپرسند میگویم جوابم خیلی تند است و میدانم که منتشر نمیشود والا دلیلی ندارد ازامکاناتی هرچندکم که دولت و بنیاد برای جانبازان ایجاد کرده چرا نباید دراختیار انها قرار داد ... ایا مگر بجز درصد پایین است ... پس چرا مضیقه میکنند اقایان کمسیون پزشکی ... برای نگهداشتن میزتان اینقدر ارزش دارد که حق الناس بکنید ... بهشت و جهنم درهمین دنیاست ... سی ثانیه روی همین یک جمله تامل کنید ... اقای دبیرکمسیون ...