بیپرده بگویم اگر شکست بخوریم و مردم از اصلاحات و آنچه برآمده از اصلاحات است ناامید و سرخورده شوند راه انقلاب را در پیش خواهند گرفت. گناه این سرخوردگی بر دوش اصلاحطلبان و دولت برآمده از آنان است.
شهدای ایران: احمد نقیبزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب، در بخشی از گفتوگوی خود با سایت ندای ایرانیان گفته است: اگر مردم احساس کنند که تکیه امروزشان به روحانی، دولتاش، رهبران اصلاحات و برخی از اصلاحطلبان بیفایده بوده است راه رادیکالیسم را در پیش میگیرند.
او همچنین افزوده است: بیپرده بگویم اگر شکست بخوریم و مردم از اصلاحات و آنچه برآمده از اصلاحات است ناامید و سرخورده شوند راه انقلاب را در پیش خواهند گرفت. گناه این سرخوردگی بر دوش اصلاحطلبان و دولت برآمده از آنان است.
* تلاش سمپاتهای دولتی در ایران برای «منجینمایی» دولتها در ایران امری مسبوق به سابقه است
در دوران دولت دوم آقای هاشمی رفسنجانی نیز از جانب کسانی که فکر میکردند آقای هاشمی یگانه دوران و امیرکبیر زمان است و بعد از او نظم و نسق امور از هم میپاشد؛ تلاش شد تا دولت ایشان دائمالعمر شود.
در دوران دولت اصلاحات نیز؛ جریان سیاسی خاص با اتخاذ این تحلیل که یا هماکنون یا هیچوقت؛ تلاش خود را برای استحاله نظام جمهوری اسلامی ایران به شکلی همهجانبه صورت داد و حتی تئوری «فتح سنگر به سنگر نظام» را نیز مطرح کرد اما موفق نشد و دولت دیگری در خط مقابل اصلاحات بر سر کار آمد.
سوگمندانه در دولت دوم احمدینژاد نیز مباحث مادامالعمرخواهی سمپاتهای دولت تا آنجا شدت گرفت که تئوری «یا کاندیدای دولت یا دوباره احمدینژاد»! در حلقههای انحراف مطرح شد و حتی روزنامه ایران با مدیریت وقت خود طی یادداشتی از این نوشت که مردم پس از انتخابات دولت جدید به صحنه (منظور همان خیابان است) خواهند آمد و احمدینژاد را برمیگردانند!
در دوران صدارت دولت فعلی نیز اگرچه کمتر پای چهرههای دولتی در میان است اما تعریف و تمجیدهای آنچنانی و تملّقهای خاص از رئیس جمهور روحانی و همینطور منجی جلوه دادن دولت یازدهم از جانب معاریف جریان سیاسی خاص؛ رنگ و بوی رفتارهای غلط گذشته را دارد.
«روحانی قهرمان عدالتپروری است»، «با توافقات هستهای از جنگ رهیدیم» و «در صورت شکست روحانی مردم انقلاب! میکنند» نیز حرفهایی هستند که صرفاً مزاج مذکور را تبلیغ میکنند.
در ردّ صحبتهای نقیبزاده باید به دو نکته مهم اشاره کرد:
یکم: در تمام تلاشهای اشاره شده مبنی بر منجی جلوه دادن دولتهای قبلی و یا نمایش دادن چهرههای آن دولتها به عنوان «آخرین راه»؛ نه تنها مردم پس از پایان عمر دولت مذکور، بواسطه برخی اشتباهات بروز کرده از سوی دولتمردان؛ از نظام و انقلاب اسلامی دلسرد نشدند بلکه در منصههای بعدی بسیار پرشورتر و گستردهتر به میدان حمایت از نظام اسلامی شتافتند.
و دوم: حرف نقیبزاده مبنی بر دل بستن مردم به اصلاحات و چهرههای آن و احتمال سرخوردگی اجتماعی بیشتر یک شوخی به نظر میرسد.
زیرا مردم ایران طی ۱۴ سال گذشته در هیچ انتخاباتی به اصلاحطلبان و چهرههای بزرگ و کوچک آنها به صورت حداکثری و گفتمانی رأی ندادهاند.
جریان خاص، در انتخابات سال ۹۲ نیز تنها طی دو، سه روز آخر و آنهم به صورت تلویحی (و نه رسمی) از باب اینکه به قهر از انتخابات متهم نشود ابراز کرد که به چهرههای مثل آقای روحانی رأی میدهد. حال اینکه به واسطه همین حمایت غیر رسمی کوتاه مدت؛ مردم به سران اصلاحات دل بسته باشند و در صورت شکست دولت کنونی سر به انقلاب! بگذارند مسئلهای است که منطقاً صحیح به نظر نمیرسد.
در پاسخ به نقیبزاده همچنین باید تأکید کرد که تجربه ۳۷ ساله نظام جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که تکیه مردم نه به دولتهای زودگذر که به نظام اسلامی و ولایت فقیه است.
مردم نشان دادهاند که با فساد ۱۲۳ میلیاردی ابتدای دهه ۷۰ همان مواجههای را دارند که با فساد شهرداری تهران در اواخر دهه ۷۰ و با فساد ۳ هزار میلیاردی در اواخر دهه ۸۰!
مردم ایران به نیکویی میدانند که بروز فساد در هر عرصه و دولتی ممکن و میسور است اما آنها دل به ولایت اسلام ناب بستهاند به این دلیل که اسلام ناب و تفکر اصیل شیعی، اهل مماشات با ثروتهای بادآورده و مفاسد ریز و درشت نیست و گناهکار مستوجب عقوبت را هرکه باشد کت میبندد و حد میزند.
خواه در دولت امیرالمؤمنین باشد خواه در نظام جمهوری اسلامی ایران.
اینکه دولتهای منتخب تا چه اندازه با این سیاست هماهنگ باشند یا نباشند مسئلهی دیگریست...
گفتنیست، نقیبزاده مدتی قبل در گفتوگو با روزنامه اعتماد؛ ادبیات ناروایی را نسبت به اکثریت مردم ایران بهکار برده و عنوان کرده بود: بخش تودهوار جامعه لشکر خوبی برای پوپولیستها و دغلبازان هستند! اما جامعه مدنی (بخوانید پردرآمدها) نوع نگاهش با تجزیه و تحلیل و تفسیر همراه است!
*فارس
او همچنین افزوده است: بیپرده بگویم اگر شکست بخوریم و مردم از اصلاحات و آنچه برآمده از اصلاحات است ناامید و سرخورده شوند راه انقلاب را در پیش خواهند گرفت. گناه این سرخوردگی بر دوش اصلاحطلبان و دولت برآمده از آنان است.
* تلاش سمپاتهای دولتی در ایران برای «منجینمایی» دولتها در ایران امری مسبوق به سابقه است
در دوران دولت دوم آقای هاشمی رفسنجانی نیز از جانب کسانی که فکر میکردند آقای هاشمی یگانه دوران و امیرکبیر زمان است و بعد از او نظم و نسق امور از هم میپاشد؛ تلاش شد تا دولت ایشان دائمالعمر شود.
در دوران دولت اصلاحات نیز؛ جریان سیاسی خاص با اتخاذ این تحلیل که یا هماکنون یا هیچوقت؛ تلاش خود را برای استحاله نظام جمهوری اسلامی ایران به شکلی همهجانبه صورت داد و حتی تئوری «فتح سنگر به سنگر نظام» را نیز مطرح کرد اما موفق نشد و دولت دیگری در خط مقابل اصلاحات بر سر کار آمد.
سوگمندانه در دولت دوم احمدینژاد نیز مباحث مادامالعمرخواهی سمپاتهای دولت تا آنجا شدت گرفت که تئوری «یا کاندیدای دولت یا دوباره احمدینژاد»! در حلقههای انحراف مطرح شد و حتی روزنامه ایران با مدیریت وقت خود طی یادداشتی از این نوشت که مردم پس از انتخابات دولت جدید به صحنه (منظور همان خیابان است) خواهند آمد و احمدینژاد را برمیگردانند!
در دوران صدارت دولت فعلی نیز اگرچه کمتر پای چهرههای دولتی در میان است اما تعریف و تمجیدهای آنچنانی و تملّقهای خاص از رئیس جمهور روحانی و همینطور منجی جلوه دادن دولت یازدهم از جانب معاریف جریان سیاسی خاص؛ رنگ و بوی رفتارهای غلط گذشته را دارد.
«روحانی قهرمان عدالتپروری است»، «با توافقات هستهای از جنگ رهیدیم» و «در صورت شکست روحانی مردم انقلاب! میکنند» نیز حرفهایی هستند که صرفاً مزاج مذکور را تبلیغ میکنند.
در ردّ صحبتهای نقیبزاده باید به دو نکته مهم اشاره کرد:
یکم: در تمام تلاشهای اشاره شده مبنی بر منجی جلوه دادن دولتهای قبلی و یا نمایش دادن چهرههای آن دولتها به عنوان «آخرین راه»؛ نه تنها مردم پس از پایان عمر دولت مذکور، بواسطه برخی اشتباهات بروز کرده از سوی دولتمردان؛ از نظام و انقلاب اسلامی دلسرد نشدند بلکه در منصههای بعدی بسیار پرشورتر و گستردهتر به میدان حمایت از نظام اسلامی شتافتند.
و دوم: حرف نقیبزاده مبنی بر دل بستن مردم به اصلاحات و چهرههای آن و احتمال سرخوردگی اجتماعی بیشتر یک شوخی به نظر میرسد.
زیرا مردم ایران طی ۱۴ سال گذشته در هیچ انتخاباتی به اصلاحطلبان و چهرههای بزرگ و کوچک آنها به صورت حداکثری و گفتمانی رأی ندادهاند.
جریان خاص، در انتخابات سال ۹۲ نیز تنها طی دو، سه روز آخر و آنهم به صورت تلویحی (و نه رسمی) از باب اینکه به قهر از انتخابات متهم نشود ابراز کرد که به چهرههای مثل آقای روحانی رأی میدهد. حال اینکه به واسطه همین حمایت غیر رسمی کوتاه مدت؛ مردم به سران اصلاحات دل بسته باشند و در صورت شکست دولت کنونی سر به انقلاب! بگذارند مسئلهای است که منطقاً صحیح به نظر نمیرسد.
در پاسخ به نقیبزاده همچنین باید تأکید کرد که تجربه ۳۷ ساله نظام جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که تکیه مردم نه به دولتهای زودگذر که به نظام اسلامی و ولایت فقیه است.
مردم نشان دادهاند که با فساد ۱۲۳ میلیاردی ابتدای دهه ۷۰ همان مواجههای را دارند که با فساد شهرداری تهران در اواخر دهه ۷۰ و با فساد ۳ هزار میلیاردی در اواخر دهه ۸۰!
مردم ایران به نیکویی میدانند که بروز فساد در هر عرصه و دولتی ممکن و میسور است اما آنها دل به ولایت اسلام ناب بستهاند به این دلیل که اسلام ناب و تفکر اصیل شیعی، اهل مماشات با ثروتهای بادآورده و مفاسد ریز و درشت نیست و گناهکار مستوجب عقوبت را هرکه باشد کت میبندد و حد میزند.
خواه در دولت امیرالمؤمنین باشد خواه در نظام جمهوری اسلامی ایران.
اینکه دولتهای منتخب تا چه اندازه با این سیاست هماهنگ باشند یا نباشند مسئلهی دیگریست...
گفتنیست، نقیبزاده مدتی قبل در گفتوگو با روزنامه اعتماد؛ ادبیات ناروایی را نسبت به اکثریت مردم ایران بهکار برده و عنوان کرده بود: بخش تودهوار جامعه لشکر خوبی برای پوپولیستها و دغلبازان هستند! اما جامعه مدنی (بخوانید پردرآمدها) نوع نگاهش با تجزیه و تحلیل و تفسیر همراه است!
*فارس