به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ جدال بر سر آنکه شهید آوینی که بود و تفکراتش به کدامین سو گرایش داشت، امروز تبدیل به دغدغه اصلی بعضی قلمبهدستان شده است.
این عده با نادیده گرفتن نحوه از دنیا رفتن سید شهیدان اهل قلم، ضمن استناد به حرفهای در گوشی و یا با جرح و سانسور سخنان افراد منتسب به ایشان، چنان مینمایانند که گویی وی اصلاً شهید نشده است، صدها نوشته در راستای رسوا کردن غربزدگان سینما و مجیزگویان فرهنگ غربی ننوشته است و هرگز با شور عارفانه، عاشقانههای «روایت فتح» را نسروده است.
استناد مضحک این عده به دوران جوانی و تحصیل وی است اما نه تمام این دوران! آوینی از زمانی که عرفان اسلامی و آموزههای دین را سرمشق ادامه زندگی قرار میدهد، به زیر تیغ سانسورچیهای مثلاً روشنفکر میرود و تا زمانی که مینهای فکه وسیله پرواز وی بهسوی معبود و معشوق میشوند، این سانسور مجرمانه را ادامه میدهند.
در این بین عجیب نیست که سخنان و نوشتههای آوینی درباره ولایتفقیه، دموکراسی غربی، رسانههای ظاهراً آزاد غربی، تمدن و فرهنگ سکولار، هجمه سینمائیهای حامی هنر ضددینی به این شهید و بسیاری از موارد دیگر هم مشمول سانسور از سوی سانسورچیهای روشنفکرنما شود.
از سوی دیگر کم نیستند کسانی که نگرانی خود از فیلتر شدن سایتهای صدای آمریکا و بیبیسی را گنهان نمیکنند. بهانه این عده چیزی است که «جریان آزاد اطلاعات» نامیده میشود اما ظاهراً این گردش آزاد، ربطی با جلوگیری از پخش شبکههای سیما در اروپا و آمریکا و کشورهای عربی ندارد. حذف شدن صفحه مبارزان بحرینی از فیسبوک یا حذف تویتهای جنبش والاستریت از توئیتر هم د رهمین راستا قرار میگیرد.
جذابترین بخش این قصه آنجاست که همین قلمبهدستان روشنفکرنما، دوست دارند آوینی را مال خود کنند! دلیل این جماعت هم بخشی از رفتارهای وی در جوانی است. عمل آنها اما بهقدری مضحک است که آدمی را به خنده وامیدارد.
آوینی کسی بود که پلههای سلوک و معرفت را از طریق جستجو پیمود و بدیهی است که در چنین راهی، ممکن است اعمالی صورت بگیرد که چندان فرقی با رفتار روشنفکرنمایان نداشته باشد اما وقتی فطرت خداجوی این شهید، وی را به عرصه انقلاب، هستسال دفاع مقدس، رسواسازی غربزدگان و دفاع از حریم ولی فقیه میآورد، فریاد بیمیآید که شخصیت آوینی را تکهتکه کردهاند. هیچ اهمیتی هم ندارد که وی در آغاز انقلاب، همه سرودهها و نوشتههایش را سوزاند تا دیگر برای نفس خویش، هیچ ننویسد و جداشدنش از نفس، وی را مغضوب آن جماعت کرد.
اما منطق حاکم بر این ادعاها چیست؟ آیا اگر اینسینا، ملاصدرا، رازی و یا بقیه دانشمندان مسلمان، دورهای از عمر خویش را برای یاد گرفتن الفبا صرف کرده یا مدتی از زندگی خود را صرف خوابیدن کردهاند، ما نیز باید همه جنبههای زندگی آنها را بهعنوان آنچه «شخصیت» آنها نامیده میشود، سرمشق خویش قرار دهیم؟ بهراستی کدام عقل سلیم و انسان خردورزی با این استدلال پوچ، خام میشود؟
از سوی دیگر و همزمان با سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی، جملهای منتسب به شهید آوینی برای چندمین بار در فضای مجازی منتشر شده است که خواندنش خالی از لطف نیست.