اگر چه هنوز در نوجواني به سر مي برم، اما در همين سال هاي اندک آن قدر با مشکلات و سختي هاي حاد روبه رو بوده ام که ديگر به زني افسرده و روان پريش تبديل شده ام و با آن که ريشه همه اين بدبختي ها و آشفتگي خانوادگي ام را در جدايي پدر و مادرم از يکديگر مي دانم اما...
شهدای ایران:دختر ۱۷ ساله در حالي که اشک هايش را پاک مي کرد به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري امام رضا(ع) گفت: ۳ بهار از عمرم نگذشته بود که پدر و مادرم از يکديگر جدا شدند و من و دو برادرم با پدرم زندگي مي کرديم. خانواده پدرم هيچ دل خوشي از مادرم نداشتند و با ديدن من که شبيه مادرم بودم ياد او مي افتادند و مرا تحقير مي کردند. سال هاي سرد و بي روحي را مي گذراندم که پدر معتادم در ۱۵ سالگي مرا به عقد جواني بيکار و معتاد درآورد. همسرم همواره مرا سرزنش مي کرد و به باد کتک مي گرفت. در خانواده تنها برادر بزرگ ترم از من پشتيباني مي کرد و به دفاع از من مي پرداخت که متأسفانه او هم به علت تصادف با يک عابر پياده به زندان افتاد. با اين اتفاق ناگوار، اميدم را از دست دادم. آزار و اذيت همسرم آن قدر شديد شد که ديگر نتوانستم تحمل کنم و از او جدا شدم. در همين هنگام پدرم با زني ازدواج کرد که با بي احترامي زياد مرا عذاب مي داد، او مي گفت: تو لياقت زندگي خوب را نداري! من هم براي رهايي از اين مشکلات يک بار ديگر مرتکب اشتباهي بدتر شدم و بدون تحقيق با خواستگاري که داشتم ازدواج کردم و خودم را از چاله به چاه انداختم. با آن که هنوز زندگي مشترک را آغاز نکرده ام متوجه شدم همسرم دچار فساد اخلاقي است و با زنان خياباني زيادي ارتباط دارد و به رعايت اخلاق و معنويات مقيد نيست و من از اين موضوع دچار عذاب روحي زيادي شده ام. در اين ميان برادر کوچکم که شاهد نزاع و درگيري هاي بين ما بود خيلي ناراحت و افسرده شده بود تا اين که از شدت ناراحتي هاي روحي دست به خودکشي زد و از دنيا رفت. تحمل از دست دادن برادرم خيلي برايم سخت و دشوار بود و ديگر پناهگاهي جز پدر معتادم برايم باقي نمانده بود اما مدت زيادي از مرگ برادرم نگذشت که پدرم را نيز به جرم سرقت دستگير کردند و او هم به تحمل زندان محکوم شد. با رفتن پدرم، نامادري ام هم منزل را ترک کرد و به مکان نامعلومي رفت و حالا من در منزل اجاره اي تنها مانده ام و هر روز صاحبخانه براي دريافت اجاره عقب افتاده اش از من مي خواهد خانه اش را تخليه کنم. او نمي داند پدرم در زندان به سر مي برد و من هم از لو رفتن اين موضوع وحشت دارم چرا که مي ترسم ديگر سرپناهي هم نداشته باشم. از سوي ديگر هم به خاطر فساد اخلاقي نامزدم دوست ندارم زندگي مشترکم را با او آغاز کنم چون پاياني جز طلاق نخواهد داشت و...
شايان ذکر است با راهنمايي هاي مشاور و دستورات رئيس کلانتري زن ۱۷ ساله به مراکز امدادي معرفي شد تا...
ماجراي واقعي با همکاري پليس پيشگيري خراسان رضوي
*خراسان
شايان ذکر است با راهنمايي هاي مشاور و دستورات رئيس کلانتري زن ۱۷ ساله به مراکز امدادي معرفي شد تا...
ماجراي واقعي با همکاري پليس پيشگيري خراسان رضوي
*خراسان