اندیشکده امریکن اینترپرایز در مقالهای تحلیلی به بررسی الگوی تصمیم سازی در حاکمیت ایران و ماهیت استراتژی امنیتی و نظامی کشورمان از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون پرداخته است. این مقاله برای ارائه به سرویس های امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و در مجموع دولت آمریکا تهیه شده است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، اندیشکده «امریکن اینترپرایز» در گزارشی 30 صفحهای تحت عنوان «تفکر راهبردی ایران: ریشهها و تکامل» به قلم «متیو مکینیس» به بررسی ریشهها و ماهیت استراتژی امنیتی و نظامی ایران از زمان انقلاب اسلامی در سال 1357 تا کنون پرداخته است. نویسنده این مقاله سعی کرده تا عوامل موثر بر فرهنگ استراتژیک و راهبردی ایران و نیز ماهیت اصلی فرایند تصمیم سازی حاکمیت ایران را مورد بررسی قرار دهد.
«متیو مکینیس» که در حال حاضر از اعضای مقیم اندیشکده «امریکن اینترپرایز» با تمرکز بر مسائل مربوط به ایران است و به طور خاص روی فرهنگ استراتژیک ایران و قدرت نظامی و ارتش این کشور پژوهش میکند، پیش از این از سال های 1998 تا 2013 میلادی به عنوان تحلیلگر ارشد وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) فعالیت داشته است. مکینیس در سال 2010، در فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا به عنوان تحلیلگر ارشد مسائل ایران مشغول به فعالیت شد و در تمام سال های پیش از آن نیز مسئول برنامه ریزیهای راهبردی و جایگاههای رهبری با محوریت ایران، عراق و خاورمیانه بوده است. وی به طور همزمان بر روی موضوع اثرگذاری فعالیتهای جامعه اطلاعاتی آمریکا در ارتباط با حوزههای تخصصی خود به ویژه ایران تحقیق و پژوهش کرده است.
این مقاله که با هدف ارائه به نهادهای دولتی آمریکا برای لحاظ در تصمیم سازیهای خارجی واشنگتن تهیه شده، با بررسی برداشتهای دولت و حاکمیت ایران از تهدیدات داخلی، خارجی و بین المللی، به ارائه تصویری از محاسبات راهبردی ایران طی سه دوره تاریخی می پردازد: جنگ نفتکشها، جنگ آمریکا در عراق و بحران اخیر سوریه. نویسنده این مقاله مدعی است که رهبران ایران طی این سه دوره به این نتیجه رسیده اند که تحولات منطقهای، تهدیدی واقعی برای امنیت و ثبات ایران بوجود آورده است و سبب شده تا تحولاتی عملیاتی در داخل ارتش این کشور رخ دهد و تکاملی راهبردی در میان رهبران ایران حاصل شود.
این پژوهشگر اندیشکده امریکن اینترپرایز در تحلیل خود نوشت: ایران به هیچ عنوان کشوری غیرقابل پیش بینی، غیرمنطقی و آنچنان که ادعا شده است، کشوری سرکش نیست. تنها مسئلهای که وجود دارد این است که این کشور به درستی شناخته نشده است. ما میتوانیم با تحلیل فرهنگ راهبردی ایران، به درک درستی از محاسبات راهبردی و نیز برداشت های این کشور از تهدیدات پیرامون این رژیم برسیم.
بنا بر این گزارش، انعطاف پذیری و قدمت ایران به عنوان یک ملت و یک تمدن، در کنار عدم توانایی ایران مدرن برای دستیابی مجدد به قدرتی که این کشور در قرن های اولیه امپراطوری پارس در اختیار داشت، همگی در کنار یکدیگر، هویت ملی ایران را شکل می دهد و تعریف دقیقی از آن ارائه می کند. جایگاه جغرافیایی و استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه، یک پدافند طبیعی در برابر حملات خارجی برای این کشور به ارمغان آورده است اما در عین حال نوعی حس انزوا برای ایران ایجاد کرده و باعث شده تا به لحاظ تاریخی نیز این کشور متحدان طبیعی اندکی داشته باشد. سیاست خارجی ایران نیز تحت تأثیر هویتهای بعضا متناقضی که این کشور در طول تاریخ برای خود برگزیده، اغلب پیچیدهاند؛ هویتهایی نظیر هویت پارسی، هویت اسلامی، هویتی شیعی و نیز هویت انقلابی. اصول انقلابی ایران اساس مشروعیت رژیم حاکم در این کشور و البته مبنای سیاست خارجی آن را شکل می دهد و در عین حال پارامترهای مهمی را برای تصمیم سازی توسط رهبری ایران مشخص می سازد. حتی در برخی مواقع منافع ملی میتواند از ایدئولوژی مهمتر بوده و گوی سبقت را برباید.
*تصمیم سازی در ایران، روندی توافقی میان رهبران ارشد نظامی و سیاسی است
*ساختار ترکیبی نظامی ایران شامل ارتش و سپاه در کنار یکدیگر، درک این کشور را دشوار کرده است
مکینیس در ادامه مقاله خود تأکید کرد: بهترین روش برای توصیف تصمیم سازیهای ایران در زمینه مسائل استراتژیک و امنیتی، توصیف آن به صورت یک روند توافقی میان رهبران ارشد نظامی و سیاسی در این کشور است. تصمیمات برای استفاده از نیروی متعارف، تغییر سیاستهای مهم خارجی و یا هدایت اقدامات نیروهای شبه نظامی جمهوری اسلامی و سازمان های مختلف در این کشور، همگی از طریق کانال های مستقیم و یا غیرمستقیم، زیر نظر هدایت رهبر عالی ایران اتخاذ و اجرا میشود. در حال حاضر بیش از پیش شاهد ادغام ارتش ایران با نیروهای سپاه انقلاب اسلامی هستیم اگرچه همین ساختار منحصر به فرد نظامی ایران، درک راهبردها، تصمیم سازیها و کنترل و فرماندهی این کشور را دشوارتر و پیچیده تر میسازد.
بنا به نوشته این تحلیلگر آمریکایی، ایران اساسا کشوری تدافعی است و براساس نگرانیهایی که درباره حفظ ثبات خود و نیز حفظ رژیم حاکم دارد، اهداف خود را تبیین می کند. اهداف اصلی راهبردی این کشور عبارتند از کاهش انزوای نسبی در جامعه بین المللی و در عین حال ممانعت از هرگونه حمله احتمالی از جانب دشمنان مختلف منطقهای خود. همین نگرانیهای ایران نیز باعث شده تا این کشور به دنبال افزایش نفوذ راهبردی خود در منطقه باشد و تمایل و گرایش بیشتری به خودکفایی نظامی پیدا کند.
تحلیلگر سابق پنتاگون میافزاید: از سوی دیگر، منافع ملی (مصالح ملی) و ایدئولوژی ایران دو عامل مهمی است که سیاست خارجی و امنیتی این کشور را شکل میدهد. کشمکش میان این دو قطب فکری، مباحثات مربوط به امنیت ملی را در داخل رژیم حاکم در ایران شکل می دهد، اگرچه هرزمان که رهبران ایران اعتقاد به وجود یک درگیری واقعی داشته باشند، منافع و مصالح ملی از نگرانیهای ایدئولوژیکی پیشی میگیرد و ارجحیت می یابد. فعالیتهای نظامی و نیز فعالیتهای مرتبط با اعمال قدرت نرم توسط شبکه مقاومت یاران ایران همچون حزب الله لبنان و نیز نیروهای شیعه در عراق، مظهر هر دو عامل منافع ملی و ایدئولوژی این کشور در راهبرد ایرانی است.
این مقاله همچنین مدعی است: ایران نگرانی های مربوط به امنیت داخلی را فراتر از امنیت خارجی اولویت بندی کرده است. هوشیاری در قبال فعالیتهای خرابکارانه و براندازانه و نیز حفظ ثبات داخلی در رأس سیاست گذاریهای امنیتی و نظامی این کشور قرار دارد. هرچقدر که حاکمیت ایران نفوذناپذیرتر میشود و از طرفی سازمانهای امنیتی در این کشور تخصصی تر عمل میکنند، سبک تصمیم سازی توافقی ایران (تصمیم سازی مبتنی بر توافق تمام طرفین و احزاب) نیز منسجم تر میشود.
*شناخت منافع ملی و اصول ایدئولوژیک ایران به درک الگوی تصمیم سازی ایران کمک می کند
این تحلیلگر ایرانشناس آمریکایی معتقد است: رفتار و برخورد ایران در شرایط گوناگون ناشی از درک و برداشت این کشور از تهدیدات منافع ملی و اصول پایهای ایدئولوژیکی این کشور است. تشخیص اینکه چه زمانی کشور و حاکمیت ایران، تداوم انقلاب این کشور، رشد اقتصادی آن و یا رهبری ایران در میان مسلمانان، مسلمانان شیعه و یا همسایگان منطقهای در خطر می افتد، برای انجام تحلیلها و سیاست گذاریها در رمزگشایی و پیش بینی تصمیم سازیهای امنیتی ایران نقش به سزایی ایفا میکند.
وی ادامه میدهد: تاریخ نشان داده که تمایل ایران بیش از هرچیز به سمت جنگهای نامتقارن، جنگهای نیابتی و نیز نبردهایی با شدت اندک و به صورت پراکنده میباشد. استفاده از دیگران در درگیریها و برپایی جنگهای نیابتی و مشغول نگاه داشتن دشمنان فراسوی مرزها، واکنشی منطقی به جایگاه دشوار استراتژیک ایران است و به محدود ساختن درگیری ها کمک می ند. در حقیقت، دکترین و راهبردهای نظامی ایران، واکنشی به سلطه منطقهای آمریکا و متحدان این کشور است. ایران روی قابلیتهای نظامی خود سرمایهگذاری کرده و تلاش میکند تا با انجام عملیاتی خاص، برتری آمریکا در قدرت متعارف را کاهش دهد.
نتایج عنوان شده در این پژوهش به شرح ذیل است.
*تعیین چهارچوبی برای تفکر راهبردی ایران
هیچ الگوریتم حاضر و آمادهای برای نحوه تصمیمسازی هر کشوری- شامل ایران- در حوزه امنیت ملی، سیاست خارجی و استفاده از نیروی نظامی، وجود ندارد. اما این امر بدان معنا نیست که چنین تصمیماتی غیر قابل درک و یا ذاتاً غیر قابل پیش بینی هستند. تحلیل الگوهای رفتاری تاریخی، نحوه ایجاد جهانبینی و درک تهدیدات، و نیز شخصیتها و فرایندهای کلیدی که شکل دهنده تصمیمسازی هر کشوری هستند، میتوانند در جهت پیشبینی رفتارها و سیاستهای یک کشور، پارامترهای مشخص و عقلانی را به ما ارائه کنند. نویسنده، طی این نوشتار این استدلال را مطرح کردهاست که میراث تاریخی ایران، واقعیتهای جغرافیایی، اصول مذهبی و ایدئولوژیک، و نیز منافع ملی ایران، شکل دهنده درک جمهوری اسلامی از مسئله تهدید و نیز جهانبینی رهبر این کشور هستند. شناخت و فهم این مؤلفههای فرهنگ راهبردی ایران، به سیاستمداران آمریکایی کمک میکند تا سیاستها، رفتارها و نیز نگرش ایران نسبت به امنیت را بفهمند.
بادر نظر داشتن فرهنگ راهبردی ایران، ویژگیهای اصلی تفکر نظامی و راهبردی ایران چه هستند؟ اول اینکه، ایران اساساً یک کشور دفاعی است [تسلیحاتش فقط به منظور دفاع از مرزها و منافع ملیاش است نه حمله و اشعال خاک یک کشور]. اصولاً، ایران نگران ثبات و بقای رژیم خودش است، و از همین رو، کاستن از انزوی نسبی و توان بازدارندگی در مقابل تهاجم بالقوه از سوی چند کشور ستیزهجوی همسایه، از اهداف راهبردی ایران میباشند. در بیشتر رفتارهای تهران، نوعی نگرانی نسبی، قابل مشاهده است، برای نمونه، میتوان به تلاش این کشور برای جستوجو و یافتن عمق استراتژیک بزرگتر در منطقه، و تمایل به خودکفایی در امور نظامی اشاره کرد.
دوم اینکه، خطمشی امنیتی و سیاست خارجی ایران، به وسیله عوامل دوگانۀ منافع ملی (مصلحت) و ایدئولوژی این کشور تدوین میشود و شکل میگیرد. تضاد میان این دو قطب فکری، تعیین کننده مسئله امنیت ملی در داخل رژیم است، هر چند هنگامی که ساختار حاکم، کشمکش و تعارضی جدی را احساس کند، نقش مصلحت در زمینه تصمیم سازی، پررنگتر از نگرانیهای ایدئولوژیک میشود. به منظور حفظ ارزشها و اصول انقلاب اسلامی، باید از حکومت، پاسداری شود. هرچند که، نمیتوان ارزشهای ایدئولوژیک را نیز نادیده گرفت و به کناری گذاشت.
متحدان و شبکه مقاومت نیابتی، مهمترین وجه تمایز سیاست نظامی و خارجی ایران است و همین امر بیانگر دوگانۀ ایدئولوژی و منافع ملی است. ایران ترجیح می دهد که در این تلاشها، از اِعمال قدرت نرم و نه قدرت سخت بهره ببرد اما از هر دوی آنها با شدت و قدرت استفاده میکند. این شبکه در ضمن اینکه مجهز کننده حکومت تهران به وسایل و ابزارهای مرگبار و سرّی برای بسط و بازتاب قدرت، بازداشتن دشمنان و معرضان این کشور، و رقابت با رقبای منطقهایاش هست، منعکس کننده نفوذ و آرمانهای ایران نیزمیباشد. در حالیکه ایران یک کشور دفاعی است، کارزار و تلاشهای نامتقارن منطقهای و جهانی آن و شبکه مقاومت، میتواند ستیزهجویانه باشد.
سوم اینکه، برای ایران نگرانیهای امنیتی داخلی پر رنگتر و مهمتر از نگرانیهای امنیتی خارجی است. به عنوان یک کشور انقلابی، بزرگترین تهدید برای (جایگاه) حکومت، ناشی از شکاف میان نخبگان رژیم و یا از سوی مردم ایران خواهد بود. هوشیاری در برابر تخریبها و حفظ ثبات داخلی، برنامه ریزی نظامی و سیاستگذاریهای امنیتی را تحت الشعاع خود قرار داده است. این نگرانیها محدود به زمان بحرانها نیست، چرا که دفاع در برابر فتنههای ناشی از اقدامات کشورها و قدرتهای خارجی به طور اخص، مهم است. در تعارض، ایران احتمالاً به این درک خواهد رسید که خطوط مقدم نبرد، هم در داخل مرزهایش است و هم در بیرون مرزهایش.
نکته چهارم اینکه به موازات تنگتر شدن حلقه رده بالای حاکمیت و نیز تکامل و حرفهای تر شدن سازمانهای امنیتی، شیوه توافقی تصمیمسازی ایران، منسجمتر و هماهنگتر میشود. این روند به طور اجتناب ناپذیری بر سرعت و ویژگیهای تصمیم سازی ایران اثر خواهد گذاشت، اما اینکه دقیقاً چطور، نامعلوم و نامشخص است. در بحرانها و درگیریهای آینده، آیا تصمیم بر استفاده از قوه قهریه، سریعتر خواهد بود؟ آیا آنها نسبت به گروهاندیشی، پذیراتر خواهند بود؟ آیا تلاشهای نظامی منسجمتر خواهد بود، یا فرماندهی و کنترل دوشعبهای ایران، با موانع عملیاتی روبرو خواهد شد؟ اینها سؤالات مهمی برای برنامهریزان نظامی ایالات متحده آمریکا هستند.
پنجم اینکه، برداشت رژیم ایران از تهدیدات منافع ملی و نیز اصول بنیادین ایدئولوژیک، منشأ رفتار بینالمللی و داخلی ایران است. تشخیص اینکه چه زمانی حکومت، ارزشها و اصول انقلاب؛ رهبری امت مسلمان و به خصوص شیعیان و یا مسلمانان کشورهای همسایه؛ با خطر مواجهاند برای تحلیلگران و سیاستگذاران، برای کشف و پیشبینی تصمیمهای امنیتی ایران، حیاتی و مهم هستند. برای نمونه، اگر که از تهدید خطر حمله نظامی آمریکا به ایران کاسته شود، واشنگتن تغییرات جدیدی را در موضعگیریهای دیپلماتیک و نظامی ایران مشاهده خواهد کرد. اگر تهدید عمده برای ایران، مبارزه با گروههای شبهنظامی و نامتعارف چون داعش باشد این کشور ممکن است موضع گیری نظامی خودش را تغییر دهد و بر روی جنگی چند وجهی در منطقه متمرکز شود و توانایی خودش در استفاده از نیروی زمینی و هوایی را همراستا با نیروهای نیابتی منطقهایاش افزایش دهد. همچنین، اگر که تلاش ایران برای ساخت بمب هستهای منوط به توان بازدارندگی در برابر تهاجمات نظامی متعارف بالقوه می بود این دو روند مختلف در درک تهدید، ممکن است ارزش نسبی دستیابی به بمب هستهای را کاهش دهد.
ششم اینکه، ایران به صورت تاریخی به پیشبرد جنگهای نامتقارن، نیابتی، و پراکنده تمایل دارد. بهرهگیری از دیگران برای جنگیدن برای شما و دور نگهداشتن کشورهای متخاصم از مرزهایتان، واکنشی منطقی به موقعیت دشوار راهبردی ایران در منطقه است. همانگونه که در عملیات نیروهای ارتش و سپاه در جریان جنگ نفتکشها و نیز جنگ عراق پس از سال 2003، مشاهده شد، داشتن دلایلی عقلانی و منطقی برای انکار و نیز محدود نگه داشتن درگیریها، امکان این را برای تهران فراهم کرد تا تنشهای روبه افزایش با قدرت متخاصمی چون ایالات متحده آمریکا را مدیریت کند.
در نهایت اینکه، راهبردها و دکترینهای نظامی ایران واکنشی به سلطه نظامی متعارف منطقهای آمریکا و متحدانش میباشد. تهران نیازمند به بازدارندگی در برابر آمریکا و متحدان منطقهایاش است و موضع دفاعی خودش- موشکهای بالسیتک، موشکهای کروز ضد ناو، مینها، و ظرفیتهای سایبریاش- را در واکنش به این تهدیدات شکل داده است. دفاع منفعلانه و دکترین موزاییک برای راهبرد دفاعی ایران اساسی و مهم هستند و در اصل برای مقابله با شیوه جنگ آمریکا از سال 1991 به بعد، تدارک و تدوین شدهاند. علاوه بر این، ایران در تدوین راهبردهای نظامیاش، کارکشتگی روزافزونی را از خود بروز داده است.
همه این عوامل، ویژگیها و اصول، باید به تحلیلگران، سیاستگذاران، در فهم و شناخت بهتر رفتار و تفکر راهبردی ایران، کمک کند. هر چند که این موارد، تنها چهارچوبهای نظری هستند و نیاز به مطالعه و بررسیهای تجربی عمیقتر دارند.
«متیو مکینیس» که در حال حاضر از اعضای مقیم اندیشکده «امریکن اینترپرایز» با تمرکز بر مسائل مربوط به ایران است و به طور خاص روی فرهنگ استراتژیک ایران و قدرت نظامی و ارتش این کشور پژوهش میکند، پیش از این از سال های 1998 تا 2013 میلادی به عنوان تحلیلگر ارشد وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) فعالیت داشته است. مکینیس در سال 2010، در فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا به عنوان تحلیلگر ارشد مسائل ایران مشغول به فعالیت شد و در تمام سال های پیش از آن نیز مسئول برنامه ریزیهای راهبردی و جایگاههای رهبری با محوریت ایران، عراق و خاورمیانه بوده است. وی به طور همزمان بر روی موضوع اثرگذاری فعالیتهای جامعه اطلاعاتی آمریکا در ارتباط با حوزههای تخصصی خود به ویژه ایران تحقیق و پژوهش کرده است.
این مقاله که با هدف ارائه به نهادهای دولتی آمریکا برای لحاظ در تصمیم سازیهای خارجی واشنگتن تهیه شده، با بررسی برداشتهای دولت و حاکمیت ایران از تهدیدات داخلی، خارجی و بین المللی، به ارائه تصویری از محاسبات راهبردی ایران طی سه دوره تاریخی می پردازد: جنگ نفتکشها، جنگ آمریکا در عراق و بحران اخیر سوریه. نویسنده این مقاله مدعی است که رهبران ایران طی این سه دوره به این نتیجه رسیده اند که تحولات منطقهای، تهدیدی واقعی برای امنیت و ثبات ایران بوجود آورده است و سبب شده تا تحولاتی عملیاتی در داخل ارتش این کشور رخ دهد و تکاملی راهبردی در میان رهبران ایران حاصل شود.
این پژوهشگر اندیشکده امریکن اینترپرایز در تحلیل خود نوشت: ایران به هیچ عنوان کشوری غیرقابل پیش بینی، غیرمنطقی و آنچنان که ادعا شده است، کشوری سرکش نیست. تنها مسئلهای که وجود دارد این است که این کشور به درستی شناخته نشده است. ما میتوانیم با تحلیل فرهنگ راهبردی ایران، به درک درستی از محاسبات راهبردی و نیز برداشت های این کشور از تهدیدات پیرامون این رژیم برسیم.
بنا بر این گزارش، انعطاف پذیری و قدمت ایران به عنوان یک ملت و یک تمدن، در کنار عدم توانایی ایران مدرن برای دستیابی مجدد به قدرتی که این کشور در قرن های اولیه امپراطوری پارس در اختیار داشت، همگی در کنار یکدیگر، هویت ملی ایران را شکل می دهد و تعریف دقیقی از آن ارائه می کند. جایگاه جغرافیایی و استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه، یک پدافند طبیعی در برابر حملات خارجی برای این کشور به ارمغان آورده است اما در عین حال نوعی حس انزوا برای ایران ایجاد کرده و باعث شده تا به لحاظ تاریخی نیز این کشور متحدان طبیعی اندکی داشته باشد. سیاست خارجی ایران نیز تحت تأثیر هویتهای بعضا متناقضی که این کشور در طول تاریخ برای خود برگزیده، اغلب پیچیدهاند؛ هویتهایی نظیر هویت پارسی، هویت اسلامی، هویتی شیعی و نیز هویت انقلابی. اصول انقلابی ایران اساس مشروعیت رژیم حاکم در این کشور و البته مبنای سیاست خارجی آن را شکل می دهد و در عین حال پارامترهای مهمی را برای تصمیم سازی توسط رهبری ایران مشخص می سازد. حتی در برخی مواقع منافع ملی میتواند از ایدئولوژی مهمتر بوده و گوی سبقت را برباید.
*تصمیم سازی در ایران، روندی توافقی میان رهبران ارشد نظامی و سیاسی است
*ساختار ترکیبی نظامی ایران شامل ارتش و سپاه در کنار یکدیگر، درک این کشور را دشوار کرده است
مکینیس در ادامه مقاله خود تأکید کرد: بهترین روش برای توصیف تصمیم سازیهای ایران در زمینه مسائل استراتژیک و امنیتی، توصیف آن به صورت یک روند توافقی میان رهبران ارشد نظامی و سیاسی در این کشور است. تصمیمات برای استفاده از نیروی متعارف، تغییر سیاستهای مهم خارجی و یا هدایت اقدامات نیروهای شبه نظامی جمهوری اسلامی و سازمان های مختلف در این کشور، همگی از طریق کانال های مستقیم و یا غیرمستقیم، زیر نظر هدایت رهبر عالی ایران اتخاذ و اجرا میشود. در حال حاضر بیش از پیش شاهد ادغام ارتش ایران با نیروهای سپاه انقلاب اسلامی هستیم اگرچه همین ساختار منحصر به فرد نظامی ایران، درک راهبردها، تصمیم سازیها و کنترل و فرماندهی این کشور را دشوارتر و پیچیده تر میسازد.
بنا به نوشته این تحلیلگر آمریکایی، ایران اساسا کشوری تدافعی است و براساس نگرانیهایی که درباره حفظ ثبات خود و نیز حفظ رژیم حاکم دارد، اهداف خود را تبیین می کند. اهداف اصلی راهبردی این کشور عبارتند از کاهش انزوای نسبی در جامعه بین المللی و در عین حال ممانعت از هرگونه حمله احتمالی از جانب دشمنان مختلف منطقهای خود. همین نگرانیهای ایران نیز باعث شده تا این کشور به دنبال افزایش نفوذ راهبردی خود در منطقه باشد و تمایل و گرایش بیشتری به خودکفایی نظامی پیدا کند.
تحلیلگر سابق پنتاگون میافزاید: از سوی دیگر، منافع ملی (مصالح ملی) و ایدئولوژی ایران دو عامل مهمی است که سیاست خارجی و امنیتی این کشور را شکل میدهد. کشمکش میان این دو قطب فکری، مباحثات مربوط به امنیت ملی را در داخل رژیم حاکم در ایران شکل می دهد، اگرچه هرزمان که رهبران ایران اعتقاد به وجود یک درگیری واقعی داشته باشند، منافع و مصالح ملی از نگرانیهای ایدئولوژیکی پیشی میگیرد و ارجحیت می یابد. فعالیتهای نظامی و نیز فعالیتهای مرتبط با اعمال قدرت نرم توسط شبکه مقاومت یاران ایران همچون حزب الله لبنان و نیز نیروهای شیعه در عراق، مظهر هر دو عامل منافع ملی و ایدئولوژی این کشور در راهبرد ایرانی است.
این مقاله همچنین مدعی است: ایران نگرانی های مربوط به امنیت داخلی را فراتر از امنیت خارجی اولویت بندی کرده است. هوشیاری در قبال فعالیتهای خرابکارانه و براندازانه و نیز حفظ ثبات داخلی در رأس سیاست گذاریهای امنیتی و نظامی این کشور قرار دارد. هرچقدر که حاکمیت ایران نفوذناپذیرتر میشود و از طرفی سازمانهای امنیتی در این کشور تخصصی تر عمل میکنند، سبک تصمیم سازی توافقی ایران (تصمیم سازی مبتنی بر توافق تمام طرفین و احزاب) نیز منسجم تر میشود.
*شناخت منافع ملی و اصول ایدئولوژیک ایران به درک الگوی تصمیم سازی ایران کمک می کند
این تحلیلگر ایرانشناس آمریکایی معتقد است: رفتار و برخورد ایران در شرایط گوناگون ناشی از درک و برداشت این کشور از تهدیدات منافع ملی و اصول پایهای ایدئولوژیکی این کشور است. تشخیص اینکه چه زمانی کشور و حاکمیت ایران، تداوم انقلاب این کشور، رشد اقتصادی آن و یا رهبری ایران در میان مسلمانان، مسلمانان شیعه و یا همسایگان منطقهای در خطر می افتد، برای انجام تحلیلها و سیاست گذاریها در رمزگشایی و پیش بینی تصمیم سازیهای امنیتی ایران نقش به سزایی ایفا میکند.
وی ادامه میدهد: تاریخ نشان داده که تمایل ایران بیش از هرچیز به سمت جنگهای نامتقارن، جنگهای نیابتی و نیز نبردهایی با شدت اندک و به صورت پراکنده میباشد. استفاده از دیگران در درگیریها و برپایی جنگهای نیابتی و مشغول نگاه داشتن دشمنان فراسوی مرزها، واکنشی منطقی به جایگاه دشوار استراتژیک ایران است و به محدود ساختن درگیری ها کمک می ند. در حقیقت، دکترین و راهبردهای نظامی ایران، واکنشی به سلطه منطقهای آمریکا و متحدان این کشور است. ایران روی قابلیتهای نظامی خود سرمایهگذاری کرده و تلاش میکند تا با انجام عملیاتی خاص، برتری آمریکا در قدرت متعارف را کاهش دهد.
نتایج عنوان شده در این پژوهش به شرح ذیل است.
*تعیین چهارچوبی برای تفکر راهبردی ایران
هیچ الگوریتم حاضر و آمادهای برای نحوه تصمیمسازی هر کشوری- شامل ایران- در حوزه امنیت ملی، سیاست خارجی و استفاده از نیروی نظامی، وجود ندارد. اما این امر بدان معنا نیست که چنین تصمیماتی غیر قابل درک و یا ذاتاً غیر قابل پیش بینی هستند. تحلیل الگوهای رفتاری تاریخی، نحوه ایجاد جهانبینی و درک تهدیدات، و نیز شخصیتها و فرایندهای کلیدی که شکل دهنده تصمیمسازی هر کشوری هستند، میتوانند در جهت پیشبینی رفتارها و سیاستهای یک کشور، پارامترهای مشخص و عقلانی را به ما ارائه کنند. نویسنده، طی این نوشتار این استدلال را مطرح کردهاست که میراث تاریخی ایران، واقعیتهای جغرافیایی، اصول مذهبی و ایدئولوژیک، و نیز منافع ملی ایران، شکل دهنده درک جمهوری اسلامی از مسئله تهدید و نیز جهانبینی رهبر این کشور هستند. شناخت و فهم این مؤلفههای فرهنگ راهبردی ایران، به سیاستمداران آمریکایی کمک میکند تا سیاستها، رفتارها و نیز نگرش ایران نسبت به امنیت را بفهمند.
بادر نظر داشتن فرهنگ راهبردی ایران، ویژگیهای اصلی تفکر نظامی و راهبردی ایران چه هستند؟ اول اینکه، ایران اساساً یک کشور دفاعی است [تسلیحاتش فقط به منظور دفاع از مرزها و منافع ملیاش است نه حمله و اشعال خاک یک کشور]. اصولاً، ایران نگران ثبات و بقای رژیم خودش است، و از همین رو، کاستن از انزوی نسبی و توان بازدارندگی در مقابل تهاجم بالقوه از سوی چند کشور ستیزهجوی همسایه، از اهداف راهبردی ایران میباشند. در بیشتر رفتارهای تهران، نوعی نگرانی نسبی، قابل مشاهده است، برای نمونه، میتوان به تلاش این کشور برای جستوجو و یافتن عمق استراتژیک بزرگتر در منطقه، و تمایل به خودکفایی در امور نظامی اشاره کرد.
دوم اینکه، خطمشی امنیتی و سیاست خارجی ایران، به وسیله عوامل دوگانۀ منافع ملی (مصلحت) و ایدئولوژی این کشور تدوین میشود و شکل میگیرد. تضاد میان این دو قطب فکری، تعیین کننده مسئله امنیت ملی در داخل رژیم است، هر چند هنگامی که ساختار حاکم، کشمکش و تعارضی جدی را احساس کند، نقش مصلحت در زمینه تصمیم سازی، پررنگتر از نگرانیهای ایدئولوژیک میشود. به منظور حفظ ارزشها و اصول انقلاب اسلامی، باید از حکومت، پاسداری شود. هرچند که، نمیتوان ارزشهای ایدئولوژیک را نیز نادیده گرفت و به کناری گذاشت.
متحدان و شبکه مقاومت نیابتی، مهمترین وجه تمایز سیاست نظامی و خارجی ایران است و همین امر بیانگر دوگانۀ ایدئولوژی و منافع ملی است. ایران ترجیح می دهد که در این تلاشها، از اِعمال قدرت نرم و نه قدرت سخت بهره ببرد اما از هر دوی آنها با شدت و قدرت استفاده میکند. این شبکه در ضمن اینکه مجهز کننده حکومت تهران به وسایل و ابزارهای مرگبار و سرّی برای بسط و بازتاب قدرت، بازداشتن دشمنان و معرضان این کشور، و رقابت با رقبای منطقهایاش هست، منعکس کننده نفوذ و آرمانهای ایران نیزمیباشد. در حالیکه ایران یک کشور دفاعی است، کارزار و تلاشهای نامتقارن منطقهای و جهانی آن و شبکه مقاومت، میتواند ستیزهجویانه باشد.
سوم اینکه، برای ایران نگرانیهای امنیتی داخلی پر رنگتر و مهمتر از نگرانیهای امنیتی خارجی است. به عنوان یک کشور انقلابی، بزرگترین تهدید برای (جایگاه) حکومت، ناشی از شکاف میان نخبگان رژیم و یا از سوی مردم ایران خواهد بود. هوشیاری در برابر تخریبها و حفظ ثبات داخلی، برنامه ریزی نظامی و سیاستگذاریهای امنیتی را تحت الشعاع خود قرار داده است. این نگرانیها محدود به زمان بحرانها نیست، چرا که دفاع در برابر فتنههای ناشی از اقدامات کشورها و قدرتهای خارجی به طور اخص، مهم است. در تعارض، ایران احتمالاً به این درک خواهد رسید که خطوط مقدم نبرد، هم در داخل مرزهایش است و هم در بیرون مرزهایش.
نکته چهارم اینکه به موازات تنگتر شدن حلقه رده بالای حاکمیت و نیز تکامل و حرفهای تر شدن سازمانهای امنیتی، شیوه توافقی تصمیمسازی ایران، منسجمتر و هماهنگتر میشود. این روند به طور اجتناب ناپذیری بر سرعت و ویژگیهای تصمیم سازی ایران اثر خواهد گذاشت، اما اینکه دقیقاً چطور، نامعلوم و نامشخص است. در بحرانها و درگیریهای آینده، آیا تصمیم بر استفاده از قوه قهریه، سریعتر خواهد بود؟ آیا آنها نسبت به گروهاندیشی، پذیراتر خواهند بود؟ آیا تلاشهای نظامی منسجمتر خواهد بود، یا فرماندهی و کنترل دوشعبهای ایران، با موانع عملیاتی روبرو خواهد شد؟ اینها سؤالات مهمی برای برنامهریزان نظامی ایالات متحده آمریکا هستند.
پنجم اینکه، برداشت رژیم ایران از تهدیدات منافع ملی و نیز اصول بنیادین ایدئولوژیک، منشأ رفتار بینالمللی و داخلی ایران است. تشخیص اینکه چه زمانی حکومت، ارزشها و اصول انقلاب؛ رهبری امت مسلمان و به خصوص شیعیان و یا مسلمانان کشورهای همسایه؛ با خطر مواجهاند برای تحلیلگران و سیاستگذاران، برای کشف و پیشبینی تصمیمهای امنیتی ایران، حیاتی و مهم هستند. برای نمونه، اگر که از تهدید خطر حمله نظامی آمریکا به ایران کاسته شود، واشنگتن تغییرات جدیدی را در موضعگیریهای دیپلماتیک و نظامی ایران مشاهده خواهد کرد. اگر تهدید عمده برای ایران، مبارزه با گروههای شبهنظامی و نامتعارف چون داعش باشد این کشور ممکن است موضع گیری نظامی خودش را تغییر دهد و بر روی جنگی چند وجهی در منطقه متمرکز شود و توانایی خودش در استفاده از نیروی زمینی و هوایی را همراستا با نیروهای نیابتی منطقهایاش افزایش دهد. همچنین، اگر که تلاش ایران برای ساخت بمب هستهای منوط به توان بازدارندگی در برابر تهاجمات نظامی متعارف بالقوه می بود این دو روند مختلف در درک تهدید، ممکن است ارزش نسبی دستیابی به بمب هستهای را کاهش دهد.
ششم اینکه، ایران به صورت تاریخی به پیشبرد جنگهای نامتقارن، نیابتی، و پراکنده تمایل دارد. بهرهگیری از دیگران برای جنگیدن برای شما و دور نگهداشتن کشورهای متخاصم از مرزهایتان، واکنشی منطقی به موقعیت دشوار راهبردی ایران در منطقه است. همانگونه که در عملیات نیروهای ارتش و سپاه در جریان جنگ نفتکشها و نیز جنگ عراق پس از سال 2003، مشاهده شد، داشتن دلایلی عقلانی و منطقی برای انکار و نیز محدود نگه داشتن درگیریها، امکان این را برای تهران فراهم کرد تا تنشهای روبه افزایش با قدرت متخاصمی چون ایالات متحده آمریکا را مدیریت کند.
در نهایت اینکه، راهبردها و دکترینهای نظامی ایران واکنشی به سلطه نظامی متعارف منطقهای آمریکا و متحدانش میباشد. تهران نیازمند به بازدارندگی در برابر آمریکا و متحدان منطقهایاش است و موضع دفاعی خودش- موشکهای بالسیتک، موشکهای کروز ضد ناو، مینها، و ظرفیتهای سایبریاش- را در واکنش به این تهدیدات شکل داده است. دفاع منفعلانه و دکترین موزاییک برای راهبرد دفاعی ایران اساسی و مهم هستند و در اصل برای مقابله با شیوه جنگ آمریکا از سال 1991 به بعد، تدارک و تدوین شدهاند. علاوه بر این، ایران در تدوین راهبردهای نظامیاش، کارکشتگی روزافزونی را از خود بروز داده است.
همه این عوامل، ویژگیها و اصول، باید به تحلیلگران، سیاستگذاران، در فهم و شناخت بهتر رفتار و تفکر راهبردی ایران، کمک کند. هر چند که این موارد، تنها چهارچوبهای نظری هستند و نیاز به مطالعه و بررسیهای تجربی عمیقتر دارند.
منبع: فارس