در حالی که مهدی خزعلی، صفت «دریوزگی» را به وزیر ارشاد نسبت میدهد....
به گزارش شهدای ایران، در حالی که مهدی خزعلی به دلیل تعطیلی قانونی غرفهاش در نمایشگاه کتاب، صفت «دریوزگی» را به وزیر ارشاد نسبت میدهد، عباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت ارشاد، به منزل وی رفت تا از او دلجویی کند!
اما این نخستین نمونه از این دست رفتارهای مدیران فرهنگی دولت نیست و پیش از این هم مواردی از این دست وجود داشته است. سایت فردا در تحلیل ماجرای اخیر و تشریح موارد پیشین نوشت: ماجرا از گرفتن غرفه و حضور غیر قانونی انتشارات وابسته به مهدی خزعلی در نمایشگاه کتاب و بسته شدن قانونی این غرفه به خاطر خوداظهاری دروغ در تعداد کتابهای چاپ شده این انتشارات شروع میشود که برخلاف آیین نامه نمایشگاه بود. این اتفاق البته طبق معمول با فحاشی و توهینهای معمول وی به نظام و مسئولین همراه میشود. تا جایی که وی به وزیر ارشاد صفت «دریوزگی» نسبت میدهد! اما در مقابل این اتفاق سید عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد به جای دفاع از برخورد با متخلف و اهمیت ندادن به لمپن بازیهای رسانهای یک عنصر معاند، برای دلجویی به منزل او میرود! عذرخواهی میکند و قول جبران زیان مالی را نیز میدهد! صالحی البته برای فرار از انبوه سؤالها ترجیح میدهد ژست معلم اخلاق به خود بگیرد. پس از این اتفاق است که در مقابل بیادبیهای چنین فردی، وزیر ارشاد میگوید: «فحاشی به سران نظام، طبیعت مهدی خزعلی است!» تا مشخص شود آزموده را آزمودن در مورد چنین جریانی همچنان خطاست!
پیش از این هم شخص وزیر ارشاد در تشییع سیمین دانشور مزد چنین برخوردهایی را از محمود دولتآبادی با نشستن در کنار او گرفته بود که بیادبانه و متبخترانه در صندلی کناری وزیر جمهوری اسلامی سیگار میکشید دود آن را به ریههای جناب وزیر حواله میکرد!
در نقطه دیگری از پایتخت محمدرضا شجریان که سابقه چند ساله اخیر وی در غلتیدن به دامان دشمنان خارجی ایران و جولان دادن در رسانههای ضد ایرانی و توهینهای او به مردم و ارزشهای ملی از یاد کسی نرفته به بازدید یک نمایشگاه نه چندان مشهور نقاشی در نیاوران میرود. تااینجای کار هم مشکلی وجود ندارد چرا که او با همان کراوات زرشگی همیشگی از حقوق شهروندیاش در سایه جمهوری اسلامی استفاده میکند. اما در کمال تعجب اینجا هم مدیر فرهنگسرای نیاوران آغوش باز میکند و با ذوق زدگی به استقبال کسی میرود که هر چند در موسیقی اسمی دارد اما این سالها بزرگترین بیمهریها را به مردمش کرده است. جالب آنکه از شدت ذوق زدگی خبر این بازدید و تصاویرش نیز از طریق روابط عمومی به رسانهها ارسال میشود!
آن سوی دیگر در سازمان سینمایی مشخص نیست چه در حال رخداد است تا جایی که برای اکران یک فیلم سینمایی لبریز از سیاهنمایی و توهین به مردم شورای صنفی نمایش به دروغگویی روی میآورد و رسماً اعلام میکند فیلم اکران نخواهد شد اما دو روز بعد فیلم روی پرده سینماها میرود و از سوی رسانهها عنوان «اکران قاچاقی» مییابد. جالب آنجاست که این فیلم حتی بدون انجام یک اصلاحیه از مواردی که وزارت ارشاد طی این مدت به فیلمساز اعلام کرده بود روی پرده سینما رفته است تا حجتالله ایوبی که زمزمههای تحرکاتش برای انتخابات مجلس به گوش میرسد، دل فیلمسازی را بدست بیاورد که همین فیلمش در جشنوارههای ضد ایرانی خارجی تحویل گرفته شده است! خانم بنی اعتماد البته پیش از اینها در جشنواره فجر آقای ایوبی و بقیه مدیران را با جمله تاریخی خود مورد نوازش داده بود که «از مادر زاییده نشده کسی که جلوی فیلم مرا بگیرد!»
اینها تنها نمونههای کوچک است از آنچه این روزها در گوشه و کنار فرهنگ مملکت رخ میدهد. و گرنه کنار هم قرار دادن آنچه در این دو سال بر فرهنگ گذشته اوضاع اسفبارتری را ترسیم خواهد کرد. از تدفین گروه زیرزمینی سگهای زرد در قطعه هنرمندان تا آلبوم خواننده زن و تئاترهای وهنآمیز و مجوز به کتابهای ضد دین و... گویا جریانی با نیم نگاهی به انتخابات پیش روی مجلس تلاش دارد در سایه عدم تسلط وزیر بر مسائل فرهنگی و تساهل نهادهای نظارتی مسئول اوضاع فرهنگ را به دوران سیاه مهاجرانی و خاتمی بازگرداند اما قطعاً ادامه مسئله به این سادگیها نخواهد بود.
جا دارد یک بار دیگر جملات تاریخی و فراموش ناشدنی رهبر معظم انقلاب به عنوان اولویتهای نهادهای فرهنگی خطاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست حجتالاسلام حسن روحانی را با هم مرور کنیم و آن را با سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم مقایسه کنیم: «با توجه به جبهه بندی جدی میان هواداران فرهنگ انقلابی و اسلامی و معارضان عنود با انگیزه آن، شورایعالی انقلاب فرهنگی باید با برخورد فعال و مبتکرانه با این جبههبندی آشکار فرهنگی، دلبستگان فرهنگ دینی و انقلابی را در داخل و خارج کشور دلگرم و امیدوار و مطمئن و معارضان را نگران و ناامید کند.»
اما این نخستین نمونه از این دست رفتارهای مدیران فرهنگی دولت نیست و پیش از این هم مواردی از این دست وجود داشته است. سایت فردا در تحلیل ماجرای اخیر و تشریح موارد پیشین نوشت: ماجرا از گرفتن غرفه و حضور غیر قانونی انتشارات وابسته به مهدی خزعلی در نمایشگاه کتاب و بسته شدن قانونی این غرفه به خاطر خوداظهاری دروغ در تعداد کتابهای چاپ شده این انتشارات شروع میشود که برخلاف آیین نامه نمایشگاه بود. این اتفاق البته طبق معمول با فحاشی و توهینهای معمول وی به نظام و مسئولین همراه میشود. تا جایی که وی به وزیر ارشاد صفت «دریوزگی» نسبت میدهد! اما در مقابل این اتفاق سید عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد به جای دفاع از برخورد با متخلف و اهمیت ندادن به لمپن بازیهای رسانهای یک عنصر معاند، برای دلجویی به منزل او میرود! عذرخواهی میکند و قول جبران زیان مالی را نیز میدهد! صالحی البته برای فرار از انبوه سؤالها ترجیح میدهد ژست معلم اخلاق به خود بگیرد. پس از این اتفاق است که در مقابل بیادبیهای چنین فردی، وزیر ارشاد میگوید: «فحاشی به سران نظام، طبیعت مهدی خزعلی است!» تا مشخص شود آزموده را آزمودن در مورد چنین جریانی همچنان خطاست!
پیش از این هم شخص وزیر ارشاد در تشییع سیمین دانشور مزد چنین برخوردهایی را از محمود دولتآبادی با نشستن در کنار او گرفته بود که بیادبانه و متبخترانه در صندلی کناری وزیر جمهوری اسلامی سیگار میکشید دود آن را به ریههای جناب وزیر حواله میکرد!
در نقطه دیگری از پایتخت محمدرضا شجریان که سابقه چند ساله اخیر وی در غلتیدن به دامان دشمنان خارجی ایران و جولان دادن در رسانههای ضد ایرانی و توهینهای او به مردم و ارزشهای ملی از یاد کسی نرفته به بازدید یک نمایشگاه نه چندان مشهور نقاشی در نیاوران میرود. تااینجای کار هم مشکلی وجود ندارد چرا که او با همان کراوات زرشگی همیشگی از حقوق شهروندیاش در سایه جمهوری اسلامی استفاده میکند. اما در کمال تعجب اینجا هم مدیر فرهنگسرای نیاوران آغوش باز میکند و با ذوق زدگی به استقبال کسی میرود که هر چند در موسیقی اسمی دارد اما این سالها بزرگترین بیمهریها را به مردمش کرده است. جالب آنکه از شدت ذوق زدگی خبر این بازدید و تصاویرش نیز از طریق روابط عمومی به رسانهها ارسال میشود!
آن سوی دیگر در سازمان سینمایی مشخص نیست چه در حال رخداد است تا جایی که برای اکران یک فیلم سینمایی لبریز از سیاهنمایی و توهین به مردم شورای صنفی نمایش به دروغگویی روی میآورد و رسماً اعلام میکند فیلم اکران نخواهد شد اما دو روز بعد فیلم روی پرده سینماها میرود و از سوی رسانهها عنوان «اکران قاچاقی» مییابد. جالب آنجاست که این فیلم حتی بدون انجام یک اصلاحیه از مواردی که وزارت ارشاد طی این مدت به فیلمساز اعلام کرده بود روی پرده سینما رفته است تا حجتالله ایوبی که زمزمههای تحرکاتش برای انتخابات مجلس به گوش میرسد، دل فیلمسازی را بدست بیاورد که همین فیلمش در جشنوارههای ضد ایرانی خارجی تحویل گرفته شده است! خانم بنی اعتماد البته پیش از اینها در جشنواره فجر آقای ایوبی و بقیه مدیران را با جمله تاریخی خود مورد نوازش داده بود که «از مادر زاییده نشده کسی که جلوی فیلم مرا بگیرد!»
اینها تنها نمونههای کوچک است از آنچه این روزها در گوشه و کنار فرهنگ مملکت رخ میدهد. و گرنه کنار هم قرار دادن آنچه در این دو سال بر فرهنگ گذشته اوضاع اسفبارتری را ترسیم خواهد کرد. از تدفین گروه زیرزمینی سگهای زرد در قطعه هنرمندان تا آلبوم خواننده زن و تئاترهای وهنآمیز و مجوز به کتابهای ضد دین و... گویا جریانی با نیم نگاهی به انتخابات پیش روی مجلس تلاش دارد در سایه عدم تسلط وزیر بر مسائل فرهنگی و تساهل نهادهای نظارتی مسئول اوضاع فرهنگ را به دوران سیاه مهاجرانی و خاتمی بازگرداند اما قطعاً ادامه مسئله به این سادگیها نخواهد بود.
جا دارد یک بار دیگر جملات تاریخی و فراموش ناشدنی رهبر معظم انقلاب به عنوان اولویتهای نهادهای فرهنگی خطاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست حجتالاسلام حسن روحانی را با هم مرور کنیم و آن را با سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم مقایسه کنیم: «با توجه به جبهه بندی جدی میان هواداران فرهنگ انقلابی و اسلامی و معارضان عنود با انگیزه آن، شورایعالی انقلاب فرهنگی باید با برخورد فعال و مبتکرانه با این جبههبندی آشکار فرهنگی، دلبستگان فرهنگ دینی و انقلابی را در داخل و خارج کشور دلگرم و امیدوار و مطمئن و معارضان را نگران و ناامید کند.»