شهدای ایران shohadayeiran.com

در نشست خبری عنوان شد:
اینبار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت تدبیر و امید از حذف ممنوع الورودی ها به نمایشگاه کتاب در دولت یازدهم خبر داد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛  بعد از آنکه حسن روحانی از ممنوع القلم های دولت قبل سخن گفت و بعد از 20 ماه نتوانست لیست این ممنوع القلم ها را در اختیار رسانه ها قرار دهد؛ اینبار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت تدبیر و امید از حذف ممنوع الورودی ها به نمایشگاه کتاب در دولت یازدهم خبر داد.

 بنا بر این گزارش؛ در نشست خبری روز گذشته وزیر ارشاد، علی جنتی در نمایشگاه کتاب تهران اظهار داشت: سال 91؛ 50 ناشر ممنوع الورود به نمایشگاه کتاب داشته ایم در حالی که طی سال گذشته و امسال ناشر ممنوع الورود نداشته ایم.

به گفته وی باور ما این است که در برپایی این رویداد بزرگ فرهنگی باید اهالی قلم، نویسنده و ناشران حضور فعالیت داشته باشند.

این ادعا در حالی مطرح شده است که در چند روز ابتدایی نمایشگاه کتاب بسیاری از کتب سراسر توهین به مقدسات، ائمه اطهار و دفاع مقدس از نمایشگاه جمع آوری شده و با چند ناشر برخورد شده است که خبر ان در رسانه ها منتشر شده است.

 وزیر ارشاد با سکوت در مقابل آمار متخلفان نمایشگاه کتاب در خصوص اینکه باز گذاشتن درب نمایشگاه بر روی همه ناشران چگونه باعث فروش کتب توهین کننده به مقدسات شده است سکوت کرد.

انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مرتضی خاکپور
|
Germany
|
۱۲:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۲
0
0
...

فلسفه : فقیر کسی است که عقل ندارد . ؟!

عقلانی : فقیر کسی است که نان و مسکن و درمان ندارد . ؟!

نادان کسی است که امید ندارد ؟!

...

غمت در نهانخانه دل نشیند .
به نازی که لیلی به محفل نشیند .

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی .
ز بامی که برخاست، مشکل نشیند .

خلد گر به پا خاری، آسان برآرم .
چه سازم به خاری که در دل نشیند .

به دنبال محمل چنان زار گریم .
که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند .

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم .
غباری به دامان محمل نشیند .

به دنبال محمل، سبکتر قدم زن .
مبادا غباری به محمل نشیند .

عجب نیست که خندد اگر گل به سروی .
که در این چمن، پای در گل نشیند .

بنازم به بزم محبت که آنجا .
گدایی به شاهی، مقابل نشیند .

طبیب از طلب در دو گیتی میاسا .
کسی چون میان دو منزل نشیند .

...

بازرگانی بود بسیار مال اما به غایت زشت‌روی و گران‌جان،
و زنی داشت روی چون حاصل نیکوکاران و زلف چون نامه گنه‌کاران.
شوی بر او به بلاهای جهان، عاشق و او نفور و گریزان،
که به هیچ تاویل، تمکین نکردی و ساعتی حتی به مراد او نزیستی ...
و مرد هر روز مفتون‌تر می‌گشت.
تا یک شب، دزدی در خانه ایشان رفت. بازرگان در خواب بود.
زن از دزد بترسید و شوی را محکم در کنار گرفت.
بازرگان از خواب درآمد و گفت: این چه شفقت است و به کدام وسیلت، سزاوار این نعمت گشته ام؟
و چون دزد را بدید، آواز داد که:

ای شیرمرد مبارک قدم!

آن چه خواهی حلال بادت.

ببر که به یمن قدم تو این زن بر من مهربان شد.

...

و فقیر کسی است که خمور و نالان از داشته های دیگران است .

و از آنچه دارد بی خبر ؟!

http://khakpour-m.blogfa.com/

...
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار