شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: سرکارخانم معصومه السادات معصومی فرزند معزز سرتیپ شهید سید محمد معصومی در دلنوشته ای خطاب به پدر شهیدش اینگونه می نویسد:


سکانس اول

این روزها هرجا که میروم نام و یاد پدر است و همه در تکاپوی خرید هدیه .

لحظه ایی فارغ از همه سالهای بی پدری برای خرید هدیه ات قدم در آسمان خیال میگذارم

راستی اصلا تجربه خرید روز پدر را ندارم

این روزها همه با یادآوری هدیه برای پدران خرید جوراب را توصیه میکنند ؛ اگر بودی جوراب آبی یا سورمه ایی میخریدم

به خاطر لباس فرمت

 

سکانس دوم

میگویند دخترها باباییند

بابایی بودن من اما عمر کوتاهی داشت

٩ سالم نشده بود که جنگ شد و تعدادی از دوستان و بستگان به شهادت رسیدند ؛

از همان زمان بود که یادمان دادیدنباید لذت بابا داشتن را به رخ کشید شاید طفلی بی پدر دلش تنگ شده باشد.

چندی نگذشت فرزندانت بی پدر شدند ، هرچند در کودکی محکوم شدیم به بزرگی !

اما متوجه تفاوت تربیت ها شدیم

 

سکانس سوم

ما توی فامیل اول شدیم

آخه همیشه اول بودیم...

اینبار هم در بی پدر شدن اول شدیم

ولی مهر مادری عاشقانه تر نثارمان شد...

ولی مادرمان در جوانی پیر شد...

 

سکانس  چهارم

سی سال سکوت  سی سال حرف

در مدت این سی سال سخت تراز نبودنت ، داشتن انگ سهمیه بود .

سهمیه سهم ما از نبودنت واینکه سهم تو در نبودنت هیچ بود

فرزندانی که بعد از پدر بدنیا می آمدند کسی سوال نمیکرد سهم او در زندگی از گرمای وجود پدر چیست

اما با اولین موفقیتش با پتکی در دست فریاد میزدند "سهمیه" دارد

غافل از اینکه این سهمیه ها فقط خیری شد تا بعضی پس از فتح منصب ها و مسئولیت ها در نظام از آن بعنوان پله های ترقی برای خود و نسل های بعدیشان استفاده کنند

 

پدرم روزت مبارک
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار