شرح واقعه طبس بارها و بارها از طریق رسانههای مختلف و تریبونها برای مردم بازگو شده است اما به نظر میرسد آنچه در این حادثه مظلوم واقع شده است، یاد و خاطره شهید محمد منتظرقائم، تنها شهید حادثه طبس و نخستین فرمانده سپاه یزد است.
به گزارش شهدای ایران،پنجم اردیبهشتماه سالروز شکست مفتضحانه آمریکا در صحرای طبس است؛ طبل رسوایی آمریکا در این حادثه آنچنان کوبیده شد که این حادثه پس از گذشت 35 سال هنوز در یادها مانده و بسیاری از آن به عنوان انقلاب دوم ایران یاد میکنند.
شرح واقعه طبس بارها و بارها از طریق رسانههای مختلف و تریبونها برای مردم بازگو شده است اما به نظر میرسد آنچه در این حادثه مظلوم واقع شده است، یاد و خاطره شهید محمد منتظرقائم، تنها شهید حادثه طبس و نخستین فرمانده سپاه یزد است.
شهیدی که رهبر معظم انقلاب در وصف او فرمودند «هم محمد بود، هم منتظر قائم(عج)»
منتظرقائم که از نخستین نیروهایی بود که خود را از یزد به محل حادثه در صحرای طبس رساند، هنگامی که برای بررسی وضعیت درون یکی از هلیکوپترهای ساقط شده آمریکا در صحرای طبس رفت، بر اثر انفجار هلیکوپتر به شهادت رسید. البته این هلیکوپتر که حاوی اسناد و مدارک بسیاری از آمریکای جنایتکار بود، به دستور بنیصدر خائن و توسط نیروی هوایی که در محل حاضر شده بود، مورد اصابت قرار گرفت. گرچه شأن و مقام شهدا از چنان درجه بالایی برخوردار است که نیاز به تبلیغ، یادواره و . . . ندارند اما نسل امروز نیازمند آگاهی از سیره شهدا به ویژه شهدای گرانقدری همچون شهید محمد منتظر قائم است.
مقاومت شجاعانه مقابل شکنجه های ساواک
این روز بهانه ای شد تا پای ناگفته های همسر شهید محمد منتظر قائم بنشینیم؛ به دلیل عدم حضور همسر شهید در مرکز استان خراسان جنوبی، به ناچار به گفتگوی تلفنی بسنده کردیم. لهجه شیرین یزدی "صدیقه بیگم مدرس ثانوی" همسر شهید محمد منتظر قائم حتی از پشت گوشی تلفن هم دلنشین بود.
صدیقه بیگم مدرس ثانوی در همان ابتدای صحبت خود گفت: شهید محمد منتظر قائم در سال 1327 در شهر فردوس به دنیا آمد و بعد از اتمام کلاس سوم دبستان، به همراه خانواده به شهر یزد مهاجرت کردند و نزد اقوام پدری خود رفتند. همزمان با قیام 15 خرداد، محمد همراه پدر، در صف مبارزه با طاغوت درآمد و به تکثیر و پخش اعلامیه های امام خمینی پرداخت.
محمد بعد از پایان دبیرستان به خدمت سربازی رفت و پس از پایان خدمت در شرکت برق توزیع برق مشغول به کار شد.
در سال 1351، دوستان شهید که فعالیت های انقلابی داشتند و اقدام به تکثیر و توزیع اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره) می کردند، شناسایی و محمد نیز دستگیر و زندانی شدند. محمد در آن دوران تحت شکنجه های وحشیانه مأموران ساواک قرار گرفت؛ اما شجاعانه در مقابل شکنجه ها مقاومت کرد. پس از 15 ماه تحمل شکنجه و زندان، در حالی که هیچ اعترافی نکرده بود به ناچار او را آزاد کردند.
محمد خود را وقف انقلاب کرد
مدرس ثانوی با اشاره به اینکه در سال 56 با شهید منتظر قائم ازدواج کردم، گفت: محمد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خود را وقف انقلاب کرد و به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان یزد انتخاب شد.
وی افزود: محمد در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب و اوایل آن سالها نیز مرتب زیرنظر بود، من نیز به عنوان همسر محمد منتظر قائم بارها دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتم.
همسر تنها شهید واقعه طبس با اشاره به اینکه پدرم روحانی بود و در مساجد یزد، امام جماعت بود، ادامه داد: پدر من با پدر محمد در مسجد با یکدیگر آشنا شدند و این آشنایی باعث شد ازدواج من و محمد شکل بگیرد.
وی گریزی به شهادت شهید منتظر قائم می زند و ادامه می دهد: محمد در 5 اردیبهشت 59 که متجاوزین آمریکایی به خاک ایران تجاوز کرده بودند، به همراه جمعی از پاسداران وارد منطقه شد تا اسناد و مدارک را جمع آوری کند، هنگامی که برای بررسی وضعیت درون یکی از هلیکوپترهای ساقط شده آمریکا در صحرای طبس رفت، بر اثر انفجار هلی کوپتر به شهادت رسید؛ البته این هلیکوپتر که حاوی اسناد و مدارک بسیاری از آمریکای جنایتکار بود، به دستور بنیصدر خائن و توسط نیروی هوایی که در محل حاضر شده بود، مورد اصابت قرار گرفت.
همسر شهید منتظر قائم با بیان اینکه بعد از شهادت محمد، سختی های زیادی را متحمل شدم، چرا که فرزندی نداشتم، گفت: تا هنگام فوت پدر و مادر همسرم با آنها زندگی می کردم ولی بعد از آن تنها زندگی می کنم.
« اصلاً غصه نخور»
وی در ادامه با اشاره به اینکه بعد از شهادت "محمد"، چندین بار او را در عالم خواب دیدم، گفت: محمد در خواب در یک بهشت سرسبز و خرم و در کنار دوستانش بود. با دوستان خود گفتگو می کرد و خطاب به من که نگران بودم؛ گفت: «تو اصلا غصه نخور».
مدرس ثانوی با بیان اینکه چندین بار در عالم خواب از وی گله کردم که چرا رفتی و مرا تنها گذاشتی؟ تحمل فراغ تو برایم سخت است، ازش قول گرفتم که «فقط برایم دعا کند»
وی درخصوص روزهای شهادت محمد گفت: به دلیل اینکه محمد به ماموریت رفته بود و تنها بودم، به منزل مادرم رفتم، محمد پنج شنبه، ماموریت رفت؛ هرگاه ماموریت می رفت، تلفنی به من خبر می داد که امشب به منزل نمی آیم، نگران نباش. این بار به من تلفن نزد، نگران شده بودم، به سپاه زنگ زدم؛ همکارانش گفتند محمد عازم ماموریت شده است؛ روز جمعه دوباره تماس گرفتم؛ گفتند محمد هنوز ماموریت است. این بار خیلی بیشتر نگران شده بودم.
صبح شنبه به همراه شاگرد کلاس خیاطی مادرم قرار شد که برای تحویل یک نامه به اداره کار برویم، احساس می کردم شهر، حالت تعطیل و یا نیمه تعطیل است؛ در اداره کار که آنجا هم تقریبا به شکل نیمه تعطیل بود، از یکی از کارمندان سوال کردم چرا امروز شهر سیاه پوش است؟ چون مرا می شناخت چیزی نگفت!
تنها خواسته همسر شهید واقعه طبس
سوار تاکسی شدیم (به همراه شاگرد مادرم)، از راننده تاکسی که مرا نمی شناخت سوال کردم امروز در شهر چه خبر است و چرا همه جا عَلَم سیاه زده اند؟ چون مرا نمی شناخت گفت: محمدمنتظر قائم شهید شده است. با شنیدن این جمله دیگر متوجه هیچی نشدم از شدت گریه و ناراحتی، بیهوش شدم وقتی به منزل مادرم رسیدم گویا آنها هم باخبر شده بودند و بسیار ناراحت بودند.
مدرس ثانوی با بیان اینکه محمد عصر جمعه "5 اردیبهشت" 59 شهید شده بود ولی ما شنبه باخبر شدیم، ادامه داد: بزرگترین خواسته من از همسر شهیدم این است که مرا در کنار خود جای دهد و با توجه به اینکه شهیدان مقام شفاعت دارند، مرا شفاعت کند.
وی تاکید کرد: از مسئولان هیچ گله ای ندارم، در طول این سالها هیچ کوتاهی نکردند ولی از جوانان می خواهم که پشت سر رهبر معظم انقلاب حرکت کنند و راهی را بروند که امام و رهبری جلوی پای آنها گذاشته اند.