مردی که متهم است زنی معتاد را به قتل رسانده و جسدش را مثله کرده با رضایت اولیای دم از قصاص نجات پیدا کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از شرق، او برای محاکمه یکبار دیگر به دادگاه میرود تا مجازاتش بهلحاظ جنبه عمومی جرم مشخص شود.
مردی میانسال شش سال قبل به مأموران خبر داد دخترش گم شده است. او درباره آخرین باری که دخترش را دیده بود، گفت: «سمانه اعتیاد داشت و معمولا برای تهیه مواد بیرون میرفت اما امکان نداشت شب را بیرون از خانه بگذراند. روز حادثه هم برای خرید مواد بیرون رفت اما اینبار دیگر برنگشت.»
پدر سمانه در ادامه گفت: «دخترم ٣٥ سال دارد. زمانی که ٢٥ ساله بود از شوهرش جدا شد و با دخترش در خانه من زندگی میکرد. او اعتیاد داشت اما بهخاطر دخترش خیلی مراقب رفتارش بود و کاری نمیکرد که ما اذیت شویم.»
مأموران با توجه به این گزارش، تلاش خود را برای پیداکردن سمانه آغاز کردند و با بررسی شماره تماسهای او متوجه شدند سمانه آخرینبار با مردی به نام شاهرخ ارتباط داشت.
وقتی شاهرخ بازداشت شد، ادعا کرد هرچند سمانه را روزی که گم شد، دیده بود اما نمیداند چه اتفاقی برای این زن افتاده است. او گفت: «سمانه به همراه مردی به نام یاسر به خانه من آمد و با هم مواد کشیدیم بعد هم آنها رفتند و من دیگر خبری از سرنوشت او ندارم.» تحقیقات بیشتر از شاهرخ از سرنوشت سمانه پرده برداشت.
این مرد گفت: «سمانه به خانه من آمد، منتظر یاسر بود و قرار بود با هم مواد مصرف کنیم اما یاسر نیامد.
من و سمانه با هم مواد کشیدیم، بعد سمانه از خانه بیرون رفت و چند ساعت بعد دوباره برگشت. این بار گفت پول لازم دارد و من حتما باید این پول را بدهم. قبول نکردم، گفتم من بیدلیل به کسی پول نمیدهم. وقتی سمانه خانه نبود مقدار زیادی مشروب خورده بودم. به همین دلیل حالت عادی نداشتم.»
متهم ادامه داد: «وقتی سمانه اصرار کرد پول بدهم، عصبانی شدم و او را زدم. سمانه جانش را از دست داد. جسدش را به پشتبام بردم و در آنجا مخفی کردم. چندروزی جسد همانجا ماند اما بوی تعفن همهجا را گرفته بود. به ناچار جنازه را مثله و تکههای آن را بستهبندی کردم و بعد هم آن را داخل گونی ریختم. یک تاکسی کرایه کردم، گونی را داخل آن گذاشتم و جسد را به بیابانهای اطراف تهران بردم و در آنجا رها کردم.»
شاهرخ این اعترافات را وقتی پای میز محاکمه رفت هم تکرار کرد و خطاب به قضات شعبه ١١٣ دادگاه کیفری استان تهران گفت با سمانه رابطه نامشروع داشت، او را کشت و جسدش را مثله کرد.
به درخواست اولیای دم با توجه به گناهکار شناختهشدن متهم رأی بر قصاص او صادر شد و متهم بهدلیل مثلهکردن مقتول نیز به پرداخت دیه و بهخاطر رابطه نامشروع به شلاق محکوم شد. هرچند حکم صادره مورد تأیید قرار گرفته بود، اما اولیای دم حاضر به گذشت شدند و متهم یکبار دیگر بهخاطر جنبه عمومی جرم محاکمه میشود.
مردی میانسال شش سال قبل به مأموران خبر داد دخترش گم شده است. او درباره آخرین باری که دخترش را دیده بود، گفت: «سمانه اعتیاد داشت و معمولا برای تهیه مواد بیرون میرفت اما امکان نداشت شب را بیرون از خانه بگذراند. روز حادثه هم برای خرید مواد بیرون رفت اما اینبار دیگر برنگشت.»
پدر سمانه در ادامه گفت: «دخترم ٣٥ سال دارد. زمانی که ٢٥ ساله بود از شوهرش جدا شد و با دخترش در خانه من زندگی میکرد. او اعتیاد داشت اما بهخاطر دخترش خیلی مراقب رفتارش بود و کاری نمیکرد که ما اذیت شویم.»
مأموران با توجه به این گزارش، تلاش خود را برای پیداکردن سمانه آغاز کردند و با بررسی شماره تماسهای او متوجه شدند سمانه آخرینبار با مردی به نام شاهرخ ارتباط داشت.
وقتی شاهرخ بازداشت شد، ادعا کرد هرچند سمانه را روزی که گم شد، دیده بود اما نمیداند چه اتفاقی برای این زن افتاده است. او گفت: «سمانه به همراه مردی به نام یاسر به خانه من آمد و با هم مواد کشیدیم بعد هم آنها رفتند و من دیگر خبری از سرنوشت او ندارم.» تحقیقات بیشتر از شاهرخ از سرنوشت سمانه پرده برداشت.
این مرد گفت: «سمانه به خانه من آمد، منتظر یاسر بود و قرار بود با هم مواد مصرف کنیم اما یاسر نیامد.
من و سمانه با هم مواد کشیدیم، بعد سمانه از خانه بیرون رفت و چند ساعت بعد دوباره برگشت. این بار گفت پول لازم دارد و من حتما باید این پول را بدهم. قبول نکردم، گفتم من بیدلیل به کسی پول نمیدهم. وقتی سمانه خانه نبود مقدار زیادی مشروب خورده بودم. به همین دلیل حالت عادی نداشتم.»
متهم ادامه داد: «وقتی سمانه اصرار کرد پول بدهم، عصبانی شدم و او را زدم. سمانه جانش را از دست داد. جسدش را به پشتبام بردم و در آنجا مخفی کردم. چندروزی جسد همانجا ماند اما بوی تعفن همهجا را گرفته بود. به ناچار جنازه را مثله و تکههای آن را بستهبندی کردم و بعد هم آن را داخل گونی ریختم. یک تاکسی کرایه کردم، گونی را داخل آن گذاشتم و جسد را به بیابانهای اطراف تهران بردم و در آنجا رها کردم.»
شاهرخ این اعترافات را وقتی پای میز محاکمه رفت هم تکرار کرد و خطاب به قضات شعبه ١١٣ دادگاه کیفری استان تهران گفت با سمانه رابطه نامشروع داشت، او را کشت و جسدش را مثله کرد.
به درخواست اولیای دم با توجه به گناهکار شناختهشدن متهم رأی بر قصاص او صادر شد و متهم بهدلیل مثلهکردن مقتول نیز به پرداخت دیه و بهخاطر رابطه نامشروع به شلاق محکوم شد. هرچند حکم صادره مورد تأیید قرار گرفته بود، اما اولیای دم حاضر به گذشت شدند و متهم یکبار دیگر بهخاطر جنبه عمومی جرم محاکمه میشود.